نامآوران ایرانی
شاه اسماعیل و ایجاد نخستین دولت فراگیر ملی پس از 880سال -بخش دوم
- بزرگان
- نمایش از پنج شنبه, 30 ارديبهشت 1389 10:00
- بازدید: 3702
مهدی شمسایی
بخش دوم نوشتار به کامل کردن نوشته ی پیشین و اندک پاسخی به پرسش ها-سخنان و انتقادهای دوستان میپردازد:
به گونه ای که در نوشتار پیشین آمد شاه اسماعیل در آغاز کار, با ١٣ تن از پادشاهان و مدعیان بزرگ پادشاهی در قلمرو ایران بزرگ یا ایران شهرروبرو بود. ایران بزرگ یا ایران شهر فرا تر از ایران امروزی است و سرزمینی که امروزه به این نام می شناسیم تنها بخشی از سرزمین حقیقی ایران است.
ایران حقیقی شامل واحدهای سیاسی زیر است که ایرانیان بسیاری را در واحدهای –جداگانه-قرار داده است(1): ...
نخست منطقه قفقاز:جمهوری آذربایجان(اران)
جمهوری ارمنستان
جمهوری گرجستان
سرزمین های اضافه شده به خاک فدراسیون روسیه:داغستان-اوستی شمالی-چچن ستان-اینگوش ستان-قاباردین-بالخارستان
دوم:منطقه خوارزم و فرارود:
جمهوری ترکمنستان
جمهوری ازبکستان
جمهوری تاجیکستان
بخش های ضمیمه شده به جمهوریهای قزاقستان و قرقیزستان
سوم: افغانستان
چهارم:ایران کنونی
پنجم: بخشهایی از مکران و بلوچستان که ضمیمه ی خاک جمهوری پاکستان شده است
ششم: کردها و دیگر مردمان سرزمین های بخش های تجزیه شده از سوی دولت عثمانی در غرب-ایران زمین-
هفتم: بحرین
شاه اسماعیل در سلسله نبردهایی در این پهنهی جغرافیایی و با جانفشانی های کبود جامگان توانست این مدعیان را از صحنه ی نبرد کنار بزند و مقدمات یک دولت فراگیر ملی را ایجاد کند شایان ذکر است دولت فراگیر ملی دارای تعریف ویژه و نیازمند چهار چوبی خاص میباشد که آن را از صرفا یک دولت مجزا می کند به گونهای که:
لازمهی یک دولت فراگیر مرکزی وحدت همهی سرزمین های ایرانی است –و یا برعکس وحدت سرزمینهای ایرانی- که لازمه ی آن یک دولت فراگیر مرکزی می باشد که در این دوره دوباره ایجاد شد(2).
مفهومی که به دست کورش بزرگ در سال 538 پ.م با گشودن بابل استوار شد و یا در حقیقت نخستین دولت را در مفهوم ژرف و گسترده ی آن در جهان بنیان گذارد نهادی که هگل نیز از آن به عنوان نخستین دولت نام می برد(2).
پس از فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی با پیدایی اشکانیان سرانجام مهرداد یکم یا داریوش اشکانی (173تا 136پ.م)توانست دوباره با ایجاد دولت فراگیر مرکزی وحدت ایران زمین را بازسازی کند و پس از گذشت 475 سال ساسانیان جانشین اشکانیان شدند(2).
اما با فروپاشی دولت ساسانی دولت فراگیر مرکزی ایران نیز فرو پاشید و وحدت فلات ایران (ایران شهر) از هم گسیخت. ایران در ازای 850 سال فاقد آن بود و در نتیجه از وحدت سرزمینی نیز برخوردار نبود در ازای بیش از 800 سال در زمان هایی حتا یک دولت ایرانی بر پهنای فلات ایران با حوزه ی فرمان روایی محدود نیز وجود نداشت.در دیگر زمان ها چندین دولت و حکومت گاه در جنگ و گاه در صلح و آشتی زود گذر در راستای هم بر این پهنه حکم می راندند.
چنان که اشاره شد سرانجام پس از گذشت بیش از 800سال شاه اسماعیل توانست با ایجاد یک دولت مرکزی فراگیر وحدت ایران را تامین کند و یا با تامین وحدت ایران زمین توانست دولت فراگیر مرکزی را بنیان گذاری کند(2)
شاه اسماعیل در سال 882 خورشیدی-در پی نبردهایی با الوند بیگ-و مراد آق قوینلو توانست نیروی خود را در پهنه ی ایران مستحکم تر از پیش کند.وی افزون بر عراق-اصفهان و فارس تا سال 885خورشیدی-توانست یزد-کرمان-کاشان-سمنان و استرآباد را نیز در قلمرو دولت مرکزی در آورد(3).با این پیروزی ها شاه اسماعیل رو به غرب آورد و پس از مستحکم کردن جایگاه دولت مرکزی در کردستان متوجه میان رودان شد وی پیش از لشکر کشی به میان رودان سفیرانی به دربار عثمانی و دولت وقت مصر فرستاد تا از ایجاد درگیری با دو دولت نیرومند آن زمان جلوگیری کرده و به آنها اطمینان بدهد که این لشکر کشی برای ایجاد ثبات در مرزهای ایران است. پس از این اقدامات شاه اسماعیل در سال 886خ-لشکر کشی به میان رودان را آغاز کرد با پیروزی بر علادوله مرزهای ایران را تا کربلا و نجف گسترش داد .سپس بغداد را آماج حملات قرار داده و با شکستی که به امیر مبارک در سال 888خورشیدی- وارد آورد توانست سراسر میان رودان را در قلمرو دولت مرکزی قرار دهد-به این ترتیب توانست مرزهای ایران در غرب را باز سازی کند.سپس به شیروان رفت و توانست دربند را به پهنه ی قلمرو مرکزی بازگرداند و جسد پدرش شیخ حیدر را به اردبیل آورده و در آرامگاه شیخ صفی به خاک سپارد(4)در این میان شیبک خان که از نوادگان جوجی- پسر چنگیز مغول- انسان نمایی خون ریز و مردم کش بود با شاه اسماعیل به کینه توزی برخاست و در سال 888خورشیدی به کرمان یورش برد و سرتاسر این ایالت را غارت کرد و شهرها ی زیادی را ویران کرد-شاه اسماعیل با نامه ای از او خواست که به دشمنی و قتل و غارت پایان دهد اما خان ازبک از نامه ی شاه اسماعیل گمان به ناتوانی برد و در پاسخ با واژگانی زشت و دشنام های سخت شاه اسماعیل را مخاطب قرار داده و فرمان داد که به نام وی خطابه خوانده-سکه به نام وی بزند و خود نیز به درگاه وی برود(5).شاه اسماعیل در پاسخ شیبک خان بدون اینکه در آغاز نامه از وی نامی ببرد نوشت(5):
بس تجربه کردیم در این دار مکافات----------با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
و وی را به نبرد فراخواند پس از این شاه در نبردی که در شرق و با شیبک خان انجام داد پیروز شددر این نبرد اسیرانی که در اختیار خان ازبک بودند آزاد شدند از آن جمله بود خواهر ظهیرالدین محمد بابر که شاه اسماعیل با احترام بسیار وی را نزد برادر فرستاد ظهیرالدین بعدها با دستیابی بر هندوستان سلسلهی بابریان را در هند پایه گذارد و این امر مقدمهی دوستی خاندان های صفوی و گورکانی شد(۶).
شایان ذکر است که شاه اسماعیل پیش از شکست شیبک خان آقا رستم فرمانروای مازندران را به فرمانبری از حکومت مرکزی فرا خواند اما وی پیام داده بود که تا دستم به دامان شیبک خان است از کسی بیم ندارم از این رو شاه اسماعیل فرمان داد یک دست-شیبک خان را برای آقا رستم ببرند و به دامانش بیندازند و بگویند: گفته بودی دست من است و دامان شیبک خان-اینک دست او در دامان توست. نوشتهاند آقا رستم از دیدن دست شیبک خان بیمار شد و در اندک زمانی در گذشت(7).
سرانجام پس از گذشت 850سال پس از فروپاشی دولت ساسانی و کشته شدن یزدگرد سوم در شهر مرو و از شگفت روزگار با درهم شکستن شیبک در شهر- مرو- شاه اسماعیل توانست وحدت ایران زمین را بازسازی کند و پایه های یک دولت مرکزی نیرومند را استوار سازد(7)و وحدت سرزمینی ایران بزرگ را تجدید کند-وحدتی که امروزه با ضعف حکومتهای مرکزی وقت و یا اشتباه های سیاسی از بین رفته است با آرزوی روزی که وحدت همه ی سرزمین های ایرانی را با سلاح فرهنگ خود شاهد باشیم.
اکنون گذری می زنیم بر پیامهای نوشته ی پیشین شماری از دوستان که از سخت گیری شاه اسماعیل و صفویه نام برده بودند گمان کنم زیانی ندارد به شرایط زمانی آن دوران نگاهی بیفکنیم دورانی که بنا بر فتوای شیخ الاسلام عثمانی:قتل یک شیعه بیش از قتل 70 کافر حربی و مسیحی ثواب داشت-دورانی که پس از کشتار گسترده در سراسر امپراتوری عثمانی پیشانی هزاران تن از شیعیان را با آهن گداخته داغ کردند(8)دورانی که پرتقالی ها در جنوب وعثمانی ها در غرب و خان ازبک در شرق تلاش در گسترش-پهناوری فرمانروایی خود می کردند.
نباید فراموش کرد که هنوز عصر تفتیش عقاید در اروپاست و هنوز خاطره ی آدم سوزی های ترکمدا-اسقف جلاد مادرید از یادها نرفته است که تنها در شبه جزیره ی ایبری(اسپانیا و پرتقال) هشت هزار نفر را زنده-زنده در آتش سوزاند و گالیله ها مجبور به توبه شدند(9)یا بد نیست که نگاهی به سفرنامه ی دلاولا بیندازیم که با شگفتی بسیار از آزادی اندیشه و شیوه ی زندگی در ایران آن روز نسبت به سایر کشورها سخن می گوید(10)زیانی ندارد اگر نگاهی به شهرسازی-راه سازی-ساخت گرمابه- و ساخت مدارس در آن دوران بیندازیم که گواه خوبی از آسایشی نسبی مردم است(11).
اکنون از کتاب یونانیها و بربرها-جلد4-دفتر دوم نقل می کنم: کسانی که از این سختیها سخن میگویند بد نیست "حداقل نگاهی به کتاب تاریخ فرانسه نوشتهی میشله بیندازند تا بدانند که در فرانسه چه فجایعی رخ داده و در یک جنگ داخلی چند نفر و چگونه کشته شده اند-چگونه سوزانده شده اند-چه ویرانی ها و آتش زدن ها صورت گرفته-چند صدهزار نفر آواره و بی خانمان شده اند- فقط 300هزار کشته در یک محل- و چه شهرها به طور کامل با باروت ویران گشته-از اینجا معلوم می شود که آمریکایی ها کارهایی را که در ویتنام انجام داده اند از چه کسانی آموخته بودند-((و من به این سخن استاد امیر مهدی بدیع می افزایم :8سال دفاع مقدس-جنایت های آمریکا در عراق و افغانستان و کشتار روسیه در اوستی-برگی دیگر از این کشتارها در در دوره ی پس از نوشتن این دفتر است))و این فقط داستان یک جنگ داخلی در فرانسه بود...هیچ کس نمی خواهد به یاد بیاورد که پس از لغو فرمان نانت در1684م فرانسویان در سرزمین خودشان 600معبد را ویران کردندو تمام اموال فقرا و موسسات خیریه ویران شدند.همان طور که هیچ کس نمی خواهد بداند که در اسپانیای زمان فیلیپ پنجم (شاه فرانسوی تبار و نوه ی شاه خورشید)از 1700تا 1746تعداد 782نفر به حکم دادگاه تفتیش عقاید سوزانده شده اند-12هزار نفر را در قفس ها گذاشتند و از میان مردم تشنه به خون عبور دادند و 1600 نفر دیگر را زنده زنده سوزاندند"(12) وبسیاری دیگر...این سخنان را از آن رو گفتم که روح های حساس عادت دارند تصور کنند دیوی دوسر بوده اند کسانی که مانند هر انسان دیگر نقاط ضعف نیز داشته اند-زود رنجانی که به دنبال یک جهان آرمانی هستند نمی دانند که در آن دوران-دلاولا-یک جهانگرد مسیحی شگفت زده از فرهنگ و آزادی در ایران سخن می گوید.نمى دانند که ایران صفوى بسیار برتر بوده از جهانیان هم دوره ى خود.
کسانی که تنها نقاط ضعف این سلسله را ((که هیچ کس منکر آن نیست))بزرگ می کنند نمی گویند اگر این سلسله سر بر نمی آورد امروز دیگر ایرانی وجود نداشت یا نمی خواهند بدانند که اگر شاه اسماعیلی نبود ایرانیان زیر پای ستوران عثمانی خرد می شدند.
بد نیست نگاهی به فرانسه و قهرمان استوره ای آنها ناپلئون بیندازیم کسی که در مصر سربازان خود را جا گذاشت تا بگریزد اما...
کسی که پس از حریق مسکو هزاران سرباز را با غرور خود به باد داد اما...
بد نیست اسکندری را ببینیم که جز تاختن و سوختن و کشتن نکرد و شد اسکندر به دروغ ((بزرگ))!!
یا بد نیست سزاری را ببینیم که دختر خود را فروخت-خود کامگی ایجاد کرد و کشته شد و امروزه شده ...
چرا دور برویم ابراهام لینکن آمریکایی را ببینیم که امروزه حکم نیم خدایی را در اندیشه ی مردم کشورش دارد...
اما اگر این دور گردون به ما برسد بزرگان خوار شده و ...
به امید روزی که بزرگان خود را درست بشناسیم به خوبی هایشان افتخار کنیم و از بدی هایشان درس بگیریم.
پاینده ایران
پی نوشته ها:
1. -تاریخ تجزیه ایران-دفتر یکم-برگ ث
2. نوشتار این بخش از رویه -26-تاریخ تجزیه ایران-دفتر 3 –برداشته شده است.
3.همان-رویه22
4.همان
5.همان-رویه23و24
۶.همان-رویه24
7.همان-رویه25و26
8.همان-رویه32و33
9.سفرنامه پیترو دلاواله-مقدمه مترجم-رویه15
10. سفرنامه پیترو دلاواله-ج1-رویه496-527و583
11.همان-رویه605-588-615-572
12.یونانیان و بربرها-ج4-دفتر2-رویه309و310