جستار
پابهپای ناصرخسرو بر جاده ابریشم
- جستار
- نمایش از جمعه, 28 بهمن 1390 09:49
- دکتر محمدرضا توکلى صابرى
- بازدید: 11428
به مناسبت هزارمین زاد روز او
دكتر محمدرضا توکلی صابری
سال ١٣٨٢ برابر با هزارمین زاد روز ابومعین حمیدالدین ناصر بن خسرو قبادیانی مروزی حکیم، شاعر، نویسنده، فیلسوف، جهانگرد، مرد خرد و اندیشه، شیردل دانا، راهجوی نستوه، و ابرمرد پرسنده و جوینده پارسی بود. ناصرخسرو علاوه به مجموعه اشعار خود، آثار گوناگونی در زمینه شعر، فلسفه، اخلاق، و دین دارد، اما به نظر من مهمترین اثر ناصر خسرو سفرنامه وی است که در آن سفر خود را از مرو به مکه و سپس به قاهره و سرانجام بازگشت خویش به بلخ را شرح میدهد.
مقبره سلطان سنجر در مرو
سفرنامه شرح سفر حج ناصر خسرو است که در طی آن با برادرش و غلامی هندو از بیش از صد شهر عبور میکند و برحسب شرایط و اوضاع و احوال سفر یادداشتهائی برمیدارد. علت سفر نیز خوابی است که وی در سن چهل و دو سالگی میبیند و تصمیم میگیرد که از شغل دبیری در دستگاه سلجوقیان استعفا دهد وبه حج برود. سفرنامه یک دائرة المعارف غنی در مورد وضع جهان اسلامی در قرن پنجم است. این کتاب بسیار روان نوشته شده و ناصرخسرو سعی کرده است که چیزهائی را که دیده است به طور خلاصه گزارش دهد. طی این سفر ناصرخسرو از مرو به سرخس رفته و سپس از نیشاپور، بسطام، سمنان، ری ، قزوین، خرزویل، خندان، شمیران، سراب، سعید آباد، تبریز، مرند، خوی (درایران امروز)، برکرای، وان، وسطان، اخلاط، بتلیس، ارزن، میافارقین، آمد (دیار بکر)، حران، قرول، سروج (آسیای صغیر)، منبج، حلب، جندقنسرین، سرمین، معره النعمان، کویمات، حما (در سوریه)، عرقه، طرابلس، قلمون، طرابرزن، جبیل، بیروت، صیدا، صور (در سوریه)، عکا، طبریه، حیفا، قیساریه، رمله، بیت المقدس (در فلسطین) دیدن میکند که تا این جا یک سال از آغاز سفر او میگذرد. ناصر خسرو پس از رسیدن به بیت المقدس، ٣۴ روز در آن جا میماند و توصیف جالبی از بیمارستان این شهر، مسجد صخره، و مسجد اقصی ( سومین مکان مقدس مسلمانان پس از مکه و مدینه) میکند. سپس به بیت اللحم، حبرون (در فلسطین)، عرعر، وادی القرای، مدینه، و مکه (در عربستان سعودی) رفته و حج میگزارد. سپس به بیت المقدس رفته و از آن جا به قاهره میرود.
مقبره ابوسعید ابوالخیر در میهنه
در مدت سه سالی که ناصرخسرو در قاهره بوده است برای بار دوم و سوم با کشتی به حج میرود. در سفر چهارم به مکه، ناصرخسرو پنج ماه و ١٩ روز در آنجا میماند سپس تصمیم میگیرد به بلخ برگردد، اما این بار از مسیر پر رفت و آمدی که آمده بود باز نمیگردد. زیرا او اکنون یک مبلغ جدی مذهب اسماعیلی شده بود و خطر آن میرفت که به جرم قرمطی بودن جان خود را از دست بدهد. او مسیر دیگری را انتخاب میکند که در قلمرو سلجوقیان نبود. این مسیر از طریق طائف، فلج، یمامه، لحساء (الاحساء)، بصره، آبادان، مهروبان، ارجان (نزدیک بهبهان)، لوردغان، خان لنجان، اصفهان، نائین، طبس، تون، قائن، سرخس، مروالرود، سمنگان، به بلخ منتهی میشود. سفر او شش سال و هفت ماه و بیست و دو روز طول میکشد و با حساب مسیرهای فرعی شامل سه هزار فرسنگ میشود.
مقبره بایزید بسطامی در بسطام
هنگامی که ناصرخسرو به راه میافتد هنوز به مذهب شیعه اسماعیلی نگرویده بود، اگرچه به احتمال زیاد در دل تمایلاتی به آن داشته است اما پس از بازگشت از حج یک مبلغ رسمی مذهب اسماعیلیه میشود. ناصرخسرو مدتی در بلخ میماند و به تبلیغ مذهب اسماعیلیه میپردازد، اما به علت این که سلجوقیان سنی بودهاند با او مخالفت کرده و در صدد آزار وی برمیآیند و او مجبور میشود آن جا را ترک کرده و به دره یمگان در کوههای بدخشان روی آورد و در پناه امیری بقیه زندگی خود را دور از شهر و دیار و در غربت بگذراند.
مقبره محمدبن امام جعفر صادق. در جلو و سمت راس آن مقبره بایزید بسطامی است
ناصرخسرو اولین کسی است که سفرنامه حج نوشته است. دومین نفری که چنین کرده است ابن جبیر از قرناطه اسپانیاست که ١٣۵ سال پس از وی به حج رفته و سومین نفر ابن بطوطه مراکشی است که ٢٧۶ سال پس از ناصرخسرو سفرنامه حج نوشته است. جالب است بدانیم که مارکوپولوی مشهور ٢٢۴ سال پس از ناصرخسرو سفرنامه خود را نوشته و به هیچ وجه دقت ناصرخسرو را ندارد. پس از این سه تن، کسان بسیاری چه از کشورهای اسلامی و چه از اروپا، آمریکا، آسیا، و استرالیا به حج رفته و گزارش سفر خود را نوشته اند، اما نه تنها ناصرخسرو در این کار پیشرو بوده است، بلکه سفرنامه او از هر نظر بر تارک همه این کتابها میدرخشد.
هرزویل
قلعه شمیران
ناصرخسرو در کتاب سفرنامه اطلاعات گرانبهائی در مورد دنیای اسلامی نیمه اول قرن پنجم هجری میدهد، زیرا او از بزرگترین شهرهای آن زمان و مهمترین مراکز علمی و دینی آن زمان بازدید میکند. وی در سفرنامه در مورد فاصله شهرها، وضع شهرها، نوع لباس و خوراک مردم، واحد پول، وضعیت حکومتها، مردم سرشناس و مشهور، ساختمانها، آداب و رسوم مردم، صنایع و کشاورزی، وضع آبیاری و باغها، نوع خرید و فروش و واحد پول شهرها، معتقدات دینی و سیاسی، عادات و رسوم اجتماعی مردم مناطق مختلف، حوادث و وقایع تاریخی، وضع امنیت و آبادی شهرها و راهها، و جمعیت شهرها، اطلاعات گرانبهائی میدهد و همانند یک پژوهشگر امروزین اندازه میگیرد و عدد و رقم میدهد. انبوه اطلاعات، آمار و ارقام و اعدادی که در سفرنامه است اطلاعات گرانبهائی در زمینه ادبیات، جامعه شناسی، زبان شناسی، جغرافیا، دانش عمومی، و تاریخ دوران او را در اختیار ما میگذارد. ناصرخسرو مشاهدهگر دقیق و دانشمندی جدی است. همه چیز را اندازه میگیرد و توصیف میکند. زبان سفرنامه نیز زبان شیرینی است. در زمان ناصرخسرو زبان فارسی به تدریج میرفت که تحت تاثیر قواعد دستورزبان عربی قرار گیرد و پر از واژه های عربی شود. با این حال، ناصرخسرو تا آنجا که میتواند فارسی مینویسد و دستور زبان پارسی را به کار میگیرد و واژه های فارسی بیشماری را به کار میگیرد که زبان فارسی امروزین مدیون اوست.
قلعه وان
در قلعه آمد
قلعه میافارقین
سفرنامه نتیجه یادداشتهای روزانه ناصرخسرو است. وی به هنگام سفر آنچه را میدیده و میشنیده است، همانند یک گزارشگر امروزی، بر کاغذی مینوشته است و قصد عمده او ثبت وقایع و رویدادها و مشاهدات خود بوده است. ناصرخسرو به عنوان شخصی خردگرا و مشاهدهگر دقیق بارها در متن کتاب وقتی از زبان دیگران چیزهای عجیب و غیر عقلانی را تکرار میکند که خود آنها را باور ندارد میگوید «العهده علیالراوی» (صفحه ٣٠ سفرنامه)، «و بعضی که شنیدم و نوشتم عهده آن بر من نیست» (صفحه ٩٣ سفرنامه )، و حتی در پایان کتاب مینویسد: «این سرگذشت آنچه دیده بودم به راستی شرح دادم. وبعضی که به روایتها شنیدم، اگر در آنجا خلافی باشد، خوانندگان از این ضعیف ندانند، و مواخذت و نکوهش نکنند» (صفحه ١٧۴ سفرنامه). این عالیترین جنبه فکری یک فرد دانشورز را نشان میدهد. ناصرخسرو از شمار خردگرایانی چون ابوریحان، ابن سینا، و خیام است. بنابراین در جهانی که خرافات دینی، خزعبلات عصر جدید و یاوههای پست مدرنیسم جهان را فراگرفته است، بیش از بیش به دیدگاهها، شیوهها، ونگرشهای آنها نیازمندیم.
مسجد جمعه آمد
حران
مسجد سرمین
این جانب تصمیم گرفتم که در سال ١٣٨٢ به مناسبت هزارمین زاد رود برای بزرگداشت این اندیشمند ایرانی مسیر سفر او را به حج رفته و گزارشی از این سفر بنویسم و ببینم جهان در این هزاره چه دگرگونیهائی پیداکرده است و مردمان چگونه زندگی میکنند. از آنچه ناصرخسرو دید چه چیزهائی بر جای مانده و چه چیزهائی از بین رفته، و چه چیزهای نوین دیگری به جای آنها آمده است. من بر این اعتقاد بودم که اگر آن پیل اندیشه چنین کرد، موران بیشه نیزباید به اندازه خرد خود دلیری کنند، از لانه خود سرکی بیرون بکشند و جهان را ببینند.
قلعه حلب
مقبره ابوالعلاء معریر معره النعمان
رفتن در مسیر ناصرخسرو به حج در ابتدا کاری بزرگ و دشوار مینمود. مسیری را که او طی کرد اکنون در قلمرو ده کشور قرار دارد که میان برخی از این کشورها جنگ در جریان بود، برخی با همسایگان خود در جنگ بودند، دو کشور افغانستان و عراق هم اکنون تحت سلطه نیروهای آمریکا هستند و فلسطین نیز در اشغال اسرائیل است. برای طی این مسیر میبایست از همه این کشورها روادید گرفت. بعضی از این کشورها اگر مهر ورودی کشور دیگر را روی گذرنامه میدیدند آن مسافر را به کشور خود راه نمیدادند. زبان فارسی، ترکی، عربی و عبری زبان رسمی این کشورهاست. اما زبان انگلیسی زبان مشترک بین آنها است. از همان ابتدا معلوم شد که در این مسیر شهرها و روستاهای بسیاری از بین رفتهاند و در کنارشان و یا به جایشان شهرها و روستاهای دیگری ساخته شدهاند. نام برخی شهرها و روستاها تغییر پیدا کرده و بسیاری از این مسیرها مستقیم تر و کوتاهتر شده بودند. به همه نقشههای قدیمی و جدید رجوع کردم و مسیر کلی سفر را مشخص کردم. پس از تهیه مدارک و گرفتن ویزاهای مختلف، مطالعه نقشههای متعدد راهها و مسیرهای سفر، پیداکردن اطلاعات مربوط به آب و هوا و نوع لباس لازم در این کشورها، هزینه زندگی در این کشورها و مقدار لازم پول برای هر یک از این کشورها و تخمین تقریبی زمان لازم برای دیدن مکانها و شهرهائی که ناصرخسرو از آنها دیدار کرده است، نوع الکتریسته، و شکل دو شاخه برقی در این کشورها، و کارهای دیگری که معمولا برای سفر به کشور دیگری لازم است، به ویژه سفر به کشورهائی که برای اولین بار انجام میشود، آماده سفر شدم.
دولابهای شهر حماء
مشکلات سفر من با مشکلات سفر ناصرخسرو بسیار متفاوت بود. در زمان او ناامنی راهها به علت وجود راهزنان بیشمار و تهیه آب و غذا مهمترین دغدغه یک مسافر بود. من این مشکلات را نداشتم، اما در عوض گرفتن روادید از کشورها ومزاحمت ماموران امنیتی درون این کشورها مشکل بزرگ من بود. جهانی که من دیدم سریعتر حرکت میکرد. در زمان ناصرخسرو سفر حج پیاده و یا با اسب وشتر انجام میگرفت. چند سده بعد افراد ثروتمند میتوانستند در کجاوه و هودج و تخت روان به حج بروند، اما هنوز سفر حج کاری بسیار مشکل، طاقت فرسا، و خطرناک بود. سپس کشتیهای بخاری مسافرین را به حج میبردند. با ورود اتومبیل به سرزمین عربستان سرعت سفر بیشتر شد. کمی بعد سفر سرعت بیشتری گرفت زیرا هواپیمای جت مسافران را به حج میبرد.
وضوخانه شهر حمص
بقایای آثار رومی در بیرون
قلعه جبیل در لبنان
عصر من همه امکانات مادی و رفاهی پیشین را بسیار بهترو بیشتر داشت و مسافرت سریعتر بود. مسیر ی را که ناصرخسرو در مدت شش سال و هفت ماه و بیست و دو روز ماه پیاده و سواره طی کرد، در حالی که من با تاکسی، اتوبوس، قطار و هواپیما در مدت ١١٧ روز رفتم. البته از درشکه، قایق، شتر، و موتور سیکلت برای مسیرهای کوتاه نیز استفاده کردم. اگر از زمان ناصرخسرو زنگوله شتران و آوای ساربانان سکوت صحرای حجاز را میشکست و فضولات چهارپایان ردپا و نشانه عبور کاروانیان بود، اکنون سرو صدای موتورهای جت و خودروهای مختلف و گازهای خفه کننده آنها، و زباله حاصل از مصرف بیش از حد جای آنها را گرفته بود. اگر زبان بین المللی در زمان او زبان عربی بود، و حتی تا قرن ها بعد صحبت کردن به زبان های اروپائی در عربستان خطرناک بود، در زمان من حتی در سرزمین عربستان زبان انگلیسی زبان بین المللی شده بود و زبان مشترک مسلمانان بود. در ابتدای ورود به جده قرآن، کتاب دعا، و مناسک حج به انگیسی و زبانهای دیگر، از جمله عربی، به زائران داده میشد. علایم راهنمایی در جادهها و دستورها در خانه خدا به انگلیسی هم بود. اگر در زمان او لباس و معماری و فرهنگ اسلامی در سرزمینهای مسیر او حاکم بود، اکنون همه فرهنگ های جهان تحت تاثیر فرهنگ غربی بود و بخش عظیمی از مسلمانان همانند غربیان لباس میپوشیدند، غذا میخورند، زندگی و حتی فکرمیکردند. نه تنها بیشترمساجد و مکانهای عمومی مسلمان را غربیان میساختند، بلکه معماری آنها متاثر از معماری غربی بود.
جهانی را که من دیدم همان جهانی نبود که ناصرخسرو دید. این جهان اکنون دگرگونی بسیار کرده بود و به یاری علم و تکنولوژی همه چیز سریعتر، بهتر و بیشتر شده بود. اگر او پس از حدود هفت سال بدون هیچ گونه تماس با خانواده اش به بلخ رسید، من هر لحظه میتوانستم در جلوی رایانه بنشینم و از طریق اینترنت پیامهای کتبی برای خانوادهام بفرستم، و یا با تلفن با آنها گفتگو کنم. شاید بتوانم عصر خود را در مقایسه با همه کسانی که پیش از من به این سرزمین آمده بوده بودند عصر اطلاعات و ارتباطات بنامم زیرا رایانه، این ماشین همه کاره، اینترنت، این جام جهان نما، و تلفن همراه، این ابزار مصاحبت دائمی، ارسال اطلاعات و انجام ارتباط را ممکن کرده بود. با این سه ابزار انسانها و خبرها همیشه با هم پیوستهاند. میدانم که آیندگان شاهد فرآوردههائی بس شگفتترخواهند بود که تخیل و ابداع بشر به ارمغان خواهد آورد. اما عصر من فرق دیگری نیز با عصر آنها داشت. آمدن به حج آسانتر و ارزانتر شده و با آسایش بیشتری همراه بود و آن نیروی جسمانی و طاقت فرسا را نمیخواست. به همین جهت تعداد حاجیان از صدها نفر در زمان ناصرخسرو به میلیونها رسیده بود. حج هم از این رو عمومیتر و مردمیتر شده بود. طیفهای وسیعی از جمله مردان و کودکان و زنان، که بعضی نیز باردار بودند، به حج آمده بودند. اگر ناصرخسرو درعربستان از شیر شترنوشیدن و سوسمار خوردن شکایت داشت و مجبور بود گرسنگی بکشد، خوشبختانه من چنین نگرانی نداشتم چون آب و غذا فراوان و ارزان بود و دور تا دور خانه خدا غذافروشیهای گوناگون وجود داشت. راهها نیز بسیار هموار بود و خودروها مسافرین را با سرعتی بسیار بیشتر از زمانهای گذشته به مقصد میرساندند. حتی در عربستان اتوبوسهای دارای تهویه زائران را از طریق بزرگراهها از شهری به شهری دیگر منتقل میکرد. در منی و عرفات زایرین در چادرهای دارای تهویه به سر میبردند و در آن جا هم غذا و آب فراوان بود. اگر ناصرخسرو در سراسر سفر مجبور بود از شهری به شهری و در حمایت امیری و یا شاهزاده ای سفر کند و ازکمک مالی آنها برخوردار شود و یا برای گذران زندگی مزدوری کند، من این مشکل را نداشتم. در همه این کشورها دلار، همه میشناختند و آن را با جان و دل میپذیرفتند. حتی در برابر مسجدالحرام هر زائری میتوانست با تایپ شماره رمز حساب بانکی خود از ماشین خودپرداز دلار دریافت کند که بر پشت آن نوشته است: «به خداوندگار اعتماد میکنیم».
مقبره حضرت صالح پیامبر در عکا
مقبره شعیب در راه طبریه
مسجد قبه در قدس
خانه خدائی را که من دیدم، همان خانه ای نبود که ناصرخسرو دید. بندگان خداوندگار آن را بزرگتر و وسیعتر کرده و پیرامون آن را گسترانده بودند. آن خانه اکنون بلندتر شده و سه اشکوبه شده است. شاید بتوان گفت اکنون بیت الحرام تمام شهر مکه زمان ناصرخسرو را فراگرفته است. کف همه اشکوب ها مرمرین شده و از زیر خنک میشد تا پای حاجیان نسوزد. فاصله بین صفا و مروه که بازاری بود اکنون راهروئی دوطبقه است با هوای خنک و حاجیان اکنون بر مرمرهای خنک میروند. بر بالای دیوارها و منارهای این خانه دوربینها، بشقابها، و آنتنهای فراوان دیده میشود که حفاظت خانه را به عهده دارند. امام جماعت در پشت میکروفن نماز میخواند تا صدایش به همه جای خانه و حتی فراتر از آن برود. مؤمنان درون خانه هنگام طواف با تلفن همراه خود با دورترین مکانهای دنیا تماس میگیرند و حرف میزنند. دور تا دور این خانه را هتلهای غربی مانند شرایتون و اینترکانتیننتال فراگرفته است که بلند تر، بزرگتر، ومجهز تر هستند و سکونت در آنها راحت تر است.
آری، در این هزاره جهان دگرگونی شگفتی پیدا کرده بود، اما شگفتا که آدمیان همان آدمیان بودند. جنگ، فقر، تعصب، و ستم همانند گذشته رواج داشت و هنوز هم سخت دینی و تعصب آدمها را نابود میکرد. انسانهای خوب، بد، و بین این دو را بسیار دیدم، همچنان که ناصرخسرو دیده بود.
من نیز داستان سفرم را در روزگاران خویش را نوشتم، همچنان که او داستان سفرش را در روزگاران خود نوشت. سال ١۴٢۵ شمسی هزاره سفر ناصرخسرو خواهد بود. در آن وقت من نیز رو در زیر خاک دارم. امیدم این است در آن سال کسی و یا کسانی مسیر سفر او را از مرو به مکه و بازگشت به آن را بروند و به سنت او سفرنامه خود را بنویسند. امیدوارم که به این ترتیب سنتی را که ناصر خسرو پایه گزارد همیشه ادامه یابد. امیدوارم که آنان که میتوانند پس از پایان سفر به دیدار مزار او بروند و گزارش سفر خویش را به او عرضه کنند. امیدوارم روزی افغانستان کشوری آرام و آباد شود و همه مشتاقان ناصرخسرو سفر حج خود را از مزار ناصرخسرو در جروم آغاز کرده و مسیر سفر حج او را رفته و آن را به مزار او پایان دهند. شاید که این سنتی همگانی شود و مهر و دوستی را بین ملتهای این بخش از جهان بیشتر و پایدارتر سازد.
و سرانجام امیدم این است که آن کس که هزاره دیگری این راه را میپیماید و این خانه را میبیند و کتابش را مینویسد، آدمیان نیکوتر و پاکتری ببیند. امید دارم که در آن زمان از جهل، فقر، و ستم خبری نباشد و همه نیک گفتار، نیک پندار، و نیک کردار باشند، که نیکی اوج زیباییهاست. پس اگر چنین بود پس نسخهای از کتابش را بر گور من نهد، زیرا که من به آرزوی خویش رسیدهام.
این چنین باد.
این چنین باد.
این چنین باد.
مسجد النبی در مدینه
مسجد اقصی در قدس
کنیسه المهد در بیت اللحم
غار حراء
رمی جمرات
کعبه و مسجد الحرام
منابع:
١-سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی مروزی، به کوشش دکتر محمد دبیر سیاقی، چاپ هفتم، تابستان ١٣٨١، کتابفروشی زوار، تهران.