جهان ایرانی
ایرانیانِ اران
- جهان ايراني
- نمایش از شنبه, 31 تیر 1391 11:55
- دکتر علی علیبابایی درمنی
- بازدید: 5990
علی علیبابایی درمنی
تبارشناسی فرمانروایان اران در دورهی اشکانیان و ساسانیان
پس از فروپاشی حکومت هخامنشیان، حکومت نوپای سلوکی هرگز نتوانست حاکمیت خود را بر تمامی قلمروی هخامنشیان گسترش دهد، در نتیجه پس از چندی، حکومتهای محلی در برخی از مناطقی که تا پیش از آن تحت حاکمیت یکپارچهی هخامنشیان بود، بر سر کار آمدند.
تبار این فرمانروایان محلی از دو حالت کلی زیر خارج نبود؛ __فرمانروایانی که از نسل شهربانهای هخامنشی بودند، این شهربانها یا تباری هخامنشی داشتند و یا وابستهی این خاندان بودند. این شهربانها پس از فروپاشی حکومت هخامنشیان، به زیر بیرق سلوکیان نرفتند و در برابر آنها درفش استقلال افراشتند، مانند اورنتیان ارمنستان __ فرمانروایانی که مدعی داشتن تبار هخامنشی بودند، ولی منابع موجود، حاکی از رسیدن نسب آنها به شهربانهای دورهی هخامنشی نیست؛ مانند مهردادیان پونت، فانابازیان گرجستان و فرمانروایان کاپادوکیه. در این مورد میتوانیم بر اساس شواهد موجود و به عنوان یک فرضیه قائل به مهاجرت برخی از شاهزادگان هخامنشی پس از فروپاشی حکومت هخامنشیان، به قفقاز و آسیای کوچک باشیم. این شاهزادگان هخامنشی پس از چندی موفق به تشکیل حکومتهای محلی در این مناطق، به دور از دامنهی نفوذ مقدونیها شدند.
در این میان اوضاع سیاسی «اران» در دورهی باستان با دیگر حکومتهای محلیِ آسیای کوچک و قفقاز متفاوت بود؛ اران سرزمینی است که در دورهی باستان از جانب شمال به رشته کوههای قفقاز بزرگ از شرق به دریای مازندران، از جنوب به رود ارس منتهی میشدهاست. مرزهای غربی اران در دورهی باستان متغیر بود؛ پلینی حد غربی اران را رود «آلازن » میداند. استرابو نیز حد غربی اران را گرجستان میداند.
با اینکه حکمرانان حکومتهای محلی ارمنستان و گرجستان تباری ایرانی داشتند، گهگاه در تقابل با پادشاهان اشکانی و ساسانی ایران قرار میگرفتند، در عوض فرمانروایان اران در بزنگاههای مهم تاریخی از پادشاهان ایرانی تبعیت میکردند و در کنار ایرانیان میجنگیدند، بنابراین دورههای تاریخیِ مورد بحث (اشکانی و ساسانی) میتوانیم حکومتهای محلی اران را به عنوان «حکومتهای محلیِ وابسته به دربار ایران» مورد بررسی قرار دهیم.
گزارش هرودوت حاکی از تسلط هخامنشیان بر اران میباشد. این مورخ اقوام «کاسپی»، «پوسیک»، «پانتیمات» و «داری» را ساکنان شهربانی شمارهی 11 هخامنشی میداند. به نظر میرسد ارانیها متشکل از این اقوام بودند. این اقوام بر روی هم که مالیاتی معادل 200 تالان به هخامنشیان میپرداختند.
در سدهی نخست پیش از میلاد، مورخین و جغرافی نویسان رومی چون، استرابو، دیوکاسیوس و پلوتارک به سبب لشکرکشی پمپه به اران ، نوری بر اوضاع سیاسی- اجتماعی اران در سدهی نخست پیش از میلاد افکندهاند؛ این منابع رومی از یک فرمانروای ارانی به نام «اورویس» نام میبرند که به هنگام لشکرکشی پمپه در برابر او ایستادگی کرد. پلوتارک در زندگی پمپه از فرمانروای سرزمین اران نام نمیبرد، اما به دو نبرد پمپه با ارانیها اشاره میکند که در نبرد نخست ارانیها به تنهایی با پمپه مصاف داده و شکست خوردند، و از پمپه تقاضای صلح کردند.
در نبرد دوم ارانیها به استعداد 60 هزار سوار و 12هزار پیاده، و به فرماندهی برادر پادشاه اران، به مصاف پمپه آمدند. پلوتارک اشاره میکند که ارانیها زره مناسبی در برنداشتند و آمازونها از ساکنان شمال اران به یاری ارانیها آمدند. در این نبرد برادر پادشاه اران، «کوسیس» پمپه را صدا زد و با زوبین به سمت او هجوم برد که پمپه با نیزه او را از پا درآورد، و در پایان رومیها مجددا پیروز شدند و برای اولین بار رومیها به دریای مازندران که در آثار مورخان رومیِ آن دوره از آن دریا با عنوان «دریای هیرکانی» یاد شده رسیدند، ولی به واسطه وجود مارهای سمی از آن دریا عقبنشینی کردند.
مورخ دیگر رومی که به شرح این نبرد پرداختهاست، دیوکاسیوس، از شاه ارانیها در این نبرد با نام «اورویس» یاد میکند، و بر این باور است که شاه ارانیها خود جنگ بر علیه پمپه را رهبری میکرد. دیوکاسیوس، در نهایت به ترفند جنگی پمپه اشاره میکند که چگونه لژیونهای خود را در پس سواره نظامش پنهان کرد و ارانیها را محاصره و سپس شکست داد.
با این حال از گزارشهای این مورخان رومی نمیتوانیم آگاهی چندانی از ساختار سیاسی حکومت اران و همچنین تبار فرمانروایان اران در سدهی نخست پیش از میلاد به دست آوریم. اما بررسی منابع قفقازی (ارمنی و به ویژه گرجی) میتواند در تعیین تبار فرمانروایان اران در دورهی باستان راهگشا باشد.
یکی از منابع اصلی پژوهش برای بررسی تاریخ اران در دوره باستان «تاریخ اران» نوشتهی «موسس کاغان کاتواتسی» است. شوربختانه دانستههای کاغانکاتواتسی در مورد نخستین فرمانروایی که در اران به حکومت رسید، بیشتر از دانستههای موسی خورنی نیست و به روشنی اولی از نوشتههای دومی وامگیری کردهاست؛ بر اساس نوشتههای موسی خورنی، اران از نسل سیساک بود، و توسط نخستین شاه اشکانی ارمنستان، یعنی بلاش، به سبب رفتار نکویش در سرزمین اران به حکومت رسید. کاغانکاتواتسی علاوه بر این، اران را از نوادگان یافث پسر نوح میداند. این گونه نسبسازیها رسمی رایج در میان مورخین ارمنی است که بزرگان خود را بر طبق سنتهای توراتی به بزرگان بنیاسرائیل پیوند میدهند. در این راستا کاغانکاتواتسی به ارائه یک شجرهنامه از نیاکان اران، از یافث پسر نوح تا اران میپردازد.
این شجرهنامه، آکنده از نامهای ارمنی، عبری و ایرانی است و این اجازه را به ما نمیدهد تا با بررسی این نامها به تبار نیاکان اران پی ببریم. از دیگر سو، کاغانکاتواتسی، پس از ذکر این شجرهنامه در دو فصل از کتاب اول خود (فصل 15 ،8)، به دشواریِ ارائهی نسب دودمان فرمانروایان اران تا برآمدن اشکانیان اران اشاره میکند:« این منتهای آرزوی من بود که گزارشهای تاریخی اران را از پادشاهی اران تا به زمان حاضر را، در دست میداشتم، اما به سبب تنوع اقوام شرق و از بین رفتن کتابهای تاریخی به واسطهی آتشسوزی، چنین امکانی فراهم نیست.»
نکته دیگری که پژوهش در زمینه حکومتهای محلی اران را دشوار میسازد، سابقه پژوهش در این زمینه است که بیشتر متکی بر اطلاعات مبهم کاغانکاتواتسی است. برای بررسی دقیق تبار فرمانروایان اران در دورهی باستان، باید کوشش شود تا با بهرهگیری از منابع گرجی، که تا کنون پژوهشگران از آن غفلت کردهاند، و بررسی دقیقتر منابع ارمنی روزنه هرچند کوچک به تاریخ سرزمین اران گشودهشود. از بدو بنیانگذاری حکومتهای محلی در گرجستان فرمانروایان آن سرزمین نسبی و سببی با فرمانروایان اران خویشاوند بودهاند. بنابراین در مواردی، وقایع سرزمین اران در نوشتههای مورخین گرجی بازتاب یافته و سبب شده تا اندکی از ابهامات تاریخی در مورد سرزمین اران برطرف گردد.
«کارتلیس تسخوربا» مهمترین منبع تاریخی گرجستان باستان است. این اثر تاریخی از 13 بخش جداگانه تشکیل شده که در 3 بخش نخست آن اطلاعاتی از وقایع قفقاز در دورهی باستان موجود است. کارتلیس تسخوربا در بسیاری از موارد فرمانروایان اران با عنوان «ایرانیان اران» یاد کردهاست، که این امر حاکی از نظارت مستقیم پادشاهان ایران بر اران بودهاست. به گزارش کارتلیس تسخوربا فرناباز (234-299 پ.م) نخستین حکومت محلی را در گرجستان بنیان نهاد. ارتباط میان فرنابازیان گرجستان و فرمانروایان اران از همین زمان آغاز میشود. از همین ایرانیان اران است که فرناباز همسر خود را برمیگزیند. فرزندش سورماگ نیز با همین ایرانیان اران پیوند زناشویی میبندد، و همچنین از میان فرمانروایان ایرانی اران است که سورماگ داماد خود و پادشاه بعدی گرجستان یعنی میروان (109-159پ.م) را برمیگزیند.
فرمانروایان محلی که میان سالهای (90-159پ.م) و (1م-30 پ.م) در گرجستان به حکومت رسیدند، از تبار ایرانیان اران بودند، و به همین سبب «نمرودی» خوانده میشوند. زیرا در تاریخنگاری گرجستان نخستین پادشاه جهان و نیای تمامیِ ایرانیان نمرود نام دارد، با این حال بنا بر شهادت منابع گرجی در خود اران فرمانروایانی که از زمان تشکیل حکومت محلی فرنابازیان در گرجستان،301پ.م یا 299پ.م، تا زمانی که ساسانیان در آن سرزمین عنان امور را در دست داشتند، تحت نظارت مستقیم ایران بودهاست.
«تاریخ اران» با این صراحت در مورد تبار فرمانروایان اران در دورهی باستان سخن نمیگوید؛ موسس کاغان کاتواتسی از ابهام تاریخ اران و روشن نبودن ترتیب بر تخت نشستن حکمرانان آن سرزمین میان حکمرانی اران تا بر تخت نشستن «واچگان دلاور» از تبار اشکانی سخن میگوید. کاغان کاتواتسی از برافتادن حکومت بومی اران، و پذیرفتهشدن حکومت یک شاهزاده ایرانی از میان دودمان پادشاهی ایران، در اوایل پادشاهیِ ساسانیان در ایران سخن میگوید، و به دشواریِ ارائهی نسب دودمان فرمانروایان اران تا برآمدن اشکانیان اران اشاره میکند:« نامهای فرمانروایان اران، از اران تا واچگان دلاور که از تبار اشکانی بود، مشخص نیست، و نمیتوانم دربارهی آنها مطلبی بگویم، ولی با ترتیب و توالی، نام فرمانروایان اشکانی اران را میآورم: واچگان دلاور، واچه، اورنایر، واچگان دوم، مهراوان، ساتو، آسای، اسوالن، واچهی دوم و واچگان نیکوسرشت.»
موسی خورنی و پاوستوس بوزند، به تبعیت اورنایر فرمانروای اشکانی اران از شاپور دوم ساسانی اشاره میکنند. این دو مورخ ارمنی هنگامی که جنگ دزیراو میان ایرانیان و سپاهیان متحد رومی و ارمنی را شرح میدهند، به حضور اورنایر یکی از فرمانروایان اشکانی اران به همراه سپاهیانش در کنار سپاهیان ایران اشاره کردهاند. در این نبرد اورنایر از شاهپور دوم خواهش میکند که ارانیها با ارمنیها مصاف دهند و ایرانیان با رومیها به مقاتله بپردازند:« ای دلاور آرینها، عنایت فرما و این پاداش را به من ده که با گردان خویش به جنگ سپاه ارمنی پاپ شاه برخیزم، و هماورد ایشان باشم، زیرا که سپاه آرینها را برازنده و شایسته آن است که به پیکار لشکر روم روند. من نیز با گردان خویش به مصاف سالاران ارمنی میروم.» در این ارتباط موسی خورنی نیز گفتههای پاوستوس را تصدیق میکند، و به شرکت سپاهیان اران به سرکردگی اورنایر به نفع ایرانیان در جنگ دزیراو اشاره میکند.
با آنکه کاغان کاتواتسی در مورد چگونگی به قدرت اشکانیان در اران توضیحی ارائه نمیدهد، با این حال این مورخ در کتاب دوم خود در مورد چگونگیِ به قدرت رسیدن شاخهای از خاندان ساسانی در اران به ارائه توضیحاتی میپردازد؛ این مورخ آغاز فرمانروایی ساسانیان را در اران به دوران پادشاهی خسرو دوم در ایران نسبت میدهند. در «تاریخ اران»، کاغان کاتواتسی، برآمدن ساسانیان اران به جنگهای داخلی دوران خسرو پرویز در ایران مرتبط میشود. در جنگهای میان خسرو پرویز و داییهایش بسطام و بندوی، پس از کشته شدن آنها، بخشی از خاندان آنها به اران میگریزد. رهبر آنها شخصی به نام مهران بود. مهران به همراه 30000 از خاندانش، از خسرو پرویز بیمناک شدند و به سوی سرزمین اران گریختند و قصد آن داشتند تا بر ضد خسرو با خزرها متحد شوند. خبر این واقعه به خسرو رسید و خسرو نامهای به او نوشت و او را از این کار برحذر داشت:« حال که نمیتوانی در کنار من زندگی کنی، در هرکجا که این نامه به تو رسید، ساکن شو» و مهران نیز که در سرزمین گاردابانی بود در همان سرزمین رحل اقامت افکند و بنیانگذار ساسانیان اران شد.
بررسی دقیق منابع گرجی، اشتباه منبع ارمنی را در این ارتباط را آشکار میکند؛ این منابع از قدرت یافتن شاخهای از ساسانیان در اران، همزمان با قدرت گرفتن ساسانیان گرجستان، در سدهی چهارم میلادی گزارش میدهند، این منبع یک شاهزادهی ساسانی به نام پیروز را بنیانگذار ساسانیان اران معرفی میکند؛ به روایت کارتلیس تسخوربا فرمانروایی پیروز در بخشی از اران در نیمه نخست سده چهارم میلادی، همزمان با تاسیس حکومت خسرویان گرجستان توسط مهران (به گرجی میریان )، پسر هرمزد اردشیر ساسانی در گرجستان رخ میدهد.
به روایت یک منبع دیگر گرجی( زندگی نینوی مقدس) باکور پسر میریان سرزمین اران را از پیروز گرفت و در عوض یکی از استانهای گرجستان یعنی «سامشویلده» را به او داد. اما تسلط گرجیها بر اران دیری نپایید، زیرا ایرانیان در این زمان تحمل نمیکردند تا یه فرمانروای مسیحی بر استان سوقالجیشی اران تسلط یابد. در نتیجه ایرانیان پس از معاهدهی صلحی با وراز باکور (جانشین باکور) گرجی بر اران دست یافتند. نکتهی جالب توجه این معاهدهی صلح جملهای است که از سوی فرمانده سپاه ایران به وراز باکور گفته میشود. این فرمانده ایرانی در پاسخ به تقاضای صلح وراز باکور اینچنین پاسخ داد:« اران و موغان را به ایرانیان واگذار که سرزمینهایی ایرانی میباشند.»
نکتهی جالب توجه دیگری که این منبع گرجی آشکار میکند، پافشاری حکمران اران بر دیانت مزدیسنی است. نویسندهی «زندگیِ نینوی مفدس» از پافشاری پیروز بر مزدیسنی به هنگام تغییر دین میریان حکایت میکند. این نکته نشاندهندهی پیوندهای عمیق سیاسی- فرهنگی فرمانروایان اران با ایرانیان در مقایسه با فرمانروایان ارمنستان و گرجستان است که در تقابل با ایرانیان مسیحیت را پذیرفتند.
منبع دیگر گرجی (زندگی واختانگ گرگاسالی) از یک حاکم ایرانی در اران به نام بارزابد نام میبرد. این منبع بارزابد را «اریستاوی ایرانیان در اران» میخواند. (واژه اریستاوی در گرجی معادل شهربان در فارسی باستان است.) صفحاتی از کتاب زندگی واختانگ گرگاسالی به جنگهای میان مهرداد (447-435م) فرمانروای گرجستان و پدر شاه نامآور گرجستان، واختانگ گرگاسالی، با بارزابد اختصاص دارد. در نهایت بین این دو فرمانروا پیمان صلحی منعقد میشود و مهرداد با «سکادوخت» دختر بارزابد پیمان زناشویی میبندد. و تسلط ایرانیان بر اران تداوم مییابد و از این ازدواج واختانگ گرگاسالی شاه- پهلوان نامآور گرجیها متولد میشود.
به نظر میرسد که پس از مرگ مهرداد، و در روزگاری که واختانگ گرگاسالی به سن قانونی نرسیده بود، نفوذ ایرانیان در گرجستان فزونی گرفت و توسط شهربانهای خود در اران در گرجستان اعمال قدرت میکردند. در این زمان شهر «پرثوه» مرکز اران و مرکز فعالیتهای سیاسی- نظامی ایران در قفقاز بود. پس از مرگ مهرداد، پسر بارزابد، وراز باکور، که به جای او بر تخت فرمانروایی اران تکیه زدهبود، یک روحانیِ ایران به نام بینکاران برای تبلیغ دین مزدیسنی به گرجستان فرستاد تا مسیحیت را در گرجستان ریشهکن کند، به روایت «زندگی واختانگ گرگاسالی» بینکاران در نهایت موفق شد تا بخشی از طبقات فرودست مردم گرجستان را زرتشتی کند.
بررسی منابع ارمنی به گونهای دیگر، حاکی از تسلط ایرانیان بر قفقاز در اواخر حکومت ساسانیان میباشد؛ این منابع از فرمانروایان ایرانی اران در این زمان با عنوان «مرزبان ایرانی» یاد کردهاند. در واپسین سالهای حکومت ساسانیان در ایران و پس از جنگهای خسرو پرویز و هراکلیوس، به سبب اتحاد هراکلیوس با قوم بیابانگرد خزر در قفقاز، این سرزمین آماج حملات ویرانگر نیروهای متحد خزر و رومی قرار گرفت. در حقیقت هراکلیوس با ناامن کردن مرزهای شمالغرب شاهنشاهی ساسانی، کوشش کرد تا نیروهای ایرانی از پشت دروازههای کنستانتینپول عقب بنشینند. در همین راستا «شات» نوهی «جبغو خان»، خان خزرها و متحد هراکلیوس از خسرو خواست تا از آسیای کوچک و متصرفات رومیها عقب بنشیند و بیزانسیها را به حال خود رها کند. خسرو این درخواست را نپذیرفت و خزرها به اران یورش بردند. خزرها اران را به طور کامل غارت و مردم را قتلعام کردند در این مرحله از جنگ فرماندار ایرانی اران، که توان جنگ بر علیه بیابانگردانِ انبوهِ شمال قفقاز را نداشت، به ایران عقب نشست. این شخص «گایشاک» نام داشت که توسط خسرو پرویز در پرثوه به حکمرانی اران منصوب شدهبود. خزرها سپس به تفلیس یورش بردند که در آن زمان تحت حاکمیت مستقیم ایران قرار داشت. خزرها در آنجا با مقاومت پادگان ایرانی آن دیار روبرو شده و کاری از پیش نبردند. کاغان کاتواتسی از یک سردار ایرانی با نام «شهرابلاکان» نام میبرد که از تفلیس پاسداری میکرد.(626م) در اینجا مرحله نخست جنگ خسرو پرویز و هراکلیوس پایان میپذیرد.
در سال 628م، خزران برای مرتبهی دوم به تفلیس یورش بردند. پس غارت تفلیس خزرها به اران یورش برده و به مرزبان ایرانیِ آنجا سماوشتنسب پیام داد که تسلیم شود. مرزبان نیز مانند گایشاک، تاب مقاومت در برابر خزران را نیاورد و به ایران عقبنشینی کرد. با این حال ویروی ، اسقف اران با پذیرفتن شرایط خزرها، از قتل عام مجدد ارانیها جلوگیری کرد. خزرها شمال سرزمین اران (سرزمین لیپنها) و دربند قفقاز را از اران جدا کردند. و در عوض قول دادند که به آن سرزمین یورش نبرند، ویروی نیز قول داد که همانگونه که به شاهان ایران خدمت کرده به شات و پدربزرگش، جبغو خاقان خدمت کند.
در مجموع از اشارههای کاغان کاتواتسی به فرمانروایان و مرزبانان ارانی و گرجی در هجومهای هراکلیوس به ایران در مییابیم که در نیمه نخست سده هفتم میلادی، اران به طور مستقیم توسط دربار ایران اداره میشدند و در آن سرزمین مرزبانهایی چون گایشاک و سماوشتنسب از سویی شاه ایران کنترل دربند قفقاز را در دست داشتند. اما پس از چندی و با فروپاشی حکومت ساسانیان ایران، حکومت ساسانیان اران توسط جوانشیر (669-638م) احیا شد و آنها تا سده 8 میلادی به حکومت خود در اران ادامه دادند.
اهمیت استان سوقالجیشی اران برای ایران، از قرار داشتن مهمترین گذرگاه قفقاز یعنی دربند در این استان ناشی میشد. بنا بر شهادت منابع گرجی حکومتهای محلی در اران از زمان تشکیل حکومت محلی فرنابازیان در گرجستان در ابتدای سدهی سوم پیش از میلاد، تحت نظارت مستقیم ایران بودهاند. منابع گرجی از حکمرانان اران با عنوان «ایرانیان اران» نام بردهبودند. با قدرت گرفتن اشکانیان در ارمنستان و گرجستان، این منابع این روند را ادامه داده و از حکمرانان اران با عنوان ایرانیان اران نام بردهاند. منابع گرجی فرمانروایان اران را به هنگام قدرت یافتن ساسانیان در ایران مرزبانان ایرانی اران (اریستاویهای اران) نامیدهاند. این اطلاق از سوی منابع ارمنی نیز تکرار شده و این منابع فرمانروایان اران را در واپسین روزهای ساسانیان مرزبانهای ایرانی اران نامیدهاند.
فهرست منابع و مآخذ :
Dios Roman History,Translated by Earnest Cary, Harvard Univercity Press, London, 1955
Herodotus, History, Translated by Rev. William Beloe, Luke Hansard, London, 1806
Faustus of Buzanda ,The Epic Histories: Attributed to P'awstos Buzand, Translated by Nina G. Garsoian , Harvard Armenian Text and Studies, Cambridge, 1989
Knauss. F ,Ancient Persia and the Caucasus, Iranica Antiqua, vol. XLI, 2006
Marcellinus, Ammianus, Roman History, Translated by C.D.Yonge, George Bell & Sons, London ,1902
Movses Kaghankatvatsi, History of the Caucasian Albanian, Translated by, Dowsett, C. J. F, Oxford University Press , London, 1961
Moses Khorenasi, History of Armenia, translated by Robert Thomson,Harvard University Press, London,1976
Pliny,The Natural History,Translated by John Bostock, London, Woking, 1856
Plutarch, Lives, Translated by Bernadotte Perrin, Harvard Univercity Press, London, 1959
Rewriting Caucasian Histiry, The Original Georgian Text and Armanian Adaptation, Translated by Robert.W.Thomson, Clarendon Press, Oxford, New York ,2002
Strabo, The Geography of Strabo, Translated by Horace Leonard Jones, Harvard Univercity Press, London, 1988
Faustus of Buzanda ,The Epic Histories: Attributed to P'awstos Buzand, Translated by Nina G. Garsoian , Harvard Armenian Text and Studies, Cambridge, 1989