یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی جهان ایرانی آرانی خواهر زبان آذری

جهان ایرانی

آرانی خواهر زبان آذری

برگرفته از تارنمای آذرپادگان

دکتر یحیی ذکاء
در قفقاز، در سرزمین آران و شروان که امروزه به اشتباه «جمهوری آذربایجان» نامیده می‎شود، از گروه زبان‎های ایرانی، سه زبان: کردی، تالشی، تاتی رواج دارد.

 


کردها در مناطق «کَربَجَر» (کلبه جَر)، لاچینی، قبادلی، زنگیان و جمهوری خودمختار نخجوان و نیز در نواحی جبرائیل، یولاخ، خودات و در روستاهای معدود دیگر زندگی می‎کنند.

 


مردم تالشی زبان، در نواحی: آستارا، لنکران، لریک، ماساللی پراکنده‎اند. تالش‎ها اکثرا در جنوب قفقاز در ناحیه‎یی که پیش از این گشتاسفی نامیده می‎شده و در کرانه‎های غربی دریای خزر واقع شده است، نشیمن دارند و گروهی از آنان نیز در ناحیه تالش ایران می‎زیند.

 


اما تات‎ها که موضوع سخن ما در این گفتار هستند، در دوردست‎ترین مرزهای شمال شرقی قفقاز در دامنه‎ها و کوهپایه‎ها و درّه‎های کوه‎های قفقاز یا «البرز» که پای تاتارها و غزان گوسفند چران بیابان‎گرد بدان‎جاها نرسیده، در سرزمین وسیعی که حدود چهل پارچه ده و شهرک و شهر دارد پراکنده‎اند.

 


این سرزمین شامل شبه جزیره‎ی آبشرون (آب شوران)، باکو، سوراخانی، بالاخانی، ماشتاغا (موشتاغی)، بوزونا، امیرخان، زیره است که گروهی از مردمان و ساکنان آن‎ها، در گفتگو از زبان تاتی استفاده می‎کنند.

 


بطور مثال مردم سوراخانی و بالاخانی به طور کلی در گفتگوهای خود به دو زبان ترکی و تاتی سخن می‎گویند. در مرده‎کان، امیرخان، هووسن، بینه و خیله، تنها اشخاص سالخورده به تاتی حرف می‎زنند و جوانان به ترکی مکالمه می‎کنند.

 


گذشته از اینها ساکنان نواحی: قوبا، دوه چی، اسماعیل‎لی، خیزین، سیازان، قوناق، کندی، قوتگاشن نیز، تاتی زبان هستند. هم‎چنین مردم ناحیه‎ی دربند وبرخی نواحی داغستان (کایتاکو، طبرسران، مخاچ قلعه) نیز تاتی زبانند و روی هم رفته، طبق آمار سال‎های اخیر، (که به درستی آنها اطمینانی نیست زیرا اغلب تات‎ها ملیّت خود را پنهان می‎دارند و خود را ترک زبان معرفی می‎کنند)، تات‎های این نواحی یازده هزار تن بوده‎اند. تاتی‎گویان به سه گروه تقسیم می‎شوند:

 


1- تات‎های مسلمان، اعم از سنی و شیعه که در آبشرون، خیزین، دوه‎چی و نواحی دیگر زندگی می‎کنند.

 


2- تات‎های کلیمی مذهب که خود را «داغ جوودی» یعنی یهودی‎های کوهستانی می‎نامند و اکثرا در داغستان ساکن هستند.

3- تات‎های مسیحی یا تات‎های ارمنستان که در روستاهای ماتراسه و بخش اسماعیل‎لی و روستای کیلوز و بخش دوه‎چی و ارتاشِن و قوبا می‎زیند. طبق آمار سرشماری سال 1926 میلادی عده تات‎های کوهستانی کلیمی، 26 هزار تن بوده است.

گویش تات‎های کلیمی مذهب که یکی از  زبان‎های ادبی داغستان است، بیش از گویش‎های تاتی مسلمان، مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. درباره‎ی زبان تات‎های مسلمان تنها گویش تات‎های لاهیج ساکن بخش اسماعیل‎لی مورد بررسی بقرار گرفته و از گویش‎های توده‎های اصلی تات‎های مسلمان از جمله آبشرون و نواحی شمالی آن، آگاهی‎های اندک و جسته و گریخته‎یی وجود دارد. ولی گویشهای این نواحی بیش از گویش لاهیج، تیپیک به نظر می‎رسد.

 


به هر حال، وجود مردمان ایرانی نژاد و ایرانی زبان در دوردست‎ترین نقاط شمالی قفقاز و شناخت زبان و فرهنگ آنان که اصطلاحا تات و تاتی نامیده می‎شوند، از هر جهت قابل توجه و شگفت‎انگیز و شایسته‎ی بررسی‎های علمی و تاریخی است که متاسفانه به عللی در ایران به آن کمتر توجه شده است.

 


در گذشته بر اثر سیاست‎های اشغال‎گرانه و استعماری روس‎ها و ایادی آن‎ها، دانشمندان و زبانشناسان روس در دوره‎ی تزاری به اجبار منکر وابستگی‎های نژادی و زبانی مردمان بومی این سرزمین‎ها با مردم ایران بودند و آنان متاسفانه کوشیده‎اند با حدس و گمان و جعل ، این مردمان را مهاجرانی وانمود نمایند که در دوره‎ی ساسانی (انوشیروان) از ایران بدین نواحی کوچ داده شده‎اند. بنابراین این تیره‎های آرانی را از بومیان اصلی قفقاز، یا بهتر بگوییم سرزمین آران ندانسته، سعی کرده‎اند زبان و گویش آنان را از زبان‎های بومی این نواحی به شمار نیاورند!

 


بعد از انقلاب بلشویکی، کومونیست‎ها نیز از همان سیاست پیروی کرده از راه‎های ]به اصطلاح[ تاریخی و مطالعات اجتماعی، عالما و عامدا گویش‎های تاتی را دنباله‎ی زبان آرانی که بیشتر مردم این نواحی در دوره‎ی ساسانی و صدر اسلام همگی بدان سخن می‎گفتند و تاریخ و جغرافی‎نویسان متفقا و به صراحت از آن یاد کرده‎اند- ندانسته و سرنوشت جدایی برای آن تعیین کنند که البته یک انحراف عمدی و سیاسی بود که متاسفانه دانشمندان نیز فهمیده یا نفهمیده از آن پیروی کرده‎اند.

 


بر مبنای این سیاست است که می‎نویسد: «از سده‎ی یازدهم میلادی البانیایی‎های قفقاز به عنوان یک ملت جداگانه از صحنه تاریخ محو شدند؟! («گرجی‎ها» ص 5) در صورتی که ما می‎دانیم آرانی‎های مسلمان، جذب تاتارها و غزها گردیدند و همان‎هایی هستند که اکنون مردم جمهوری آذربایجان را تشکیل می‎دهند. و مسیحیان‎شان نیز، زبان و نژاد خود را باخته، جذب ارمنیان و گرجیان گردیدند و آن‎هایی که زبانشان را در کوهپایه‎ها نگاه داشتند، همین تات‎ها هستند که اکنون نیز می‎کوشند آن‎ها را از صحنه‎ی قفقاز برانند و مسیحیان قره‎باغ آرانی‎هایی هستند که به اشتباه ارمنی شهرت یافته‎اند. پروفسور ارانسکی در فقه‎اللغه ایرانی می‎نویسد:

 


«حدس زده می‎شود که ایرانی‎زبانان تاتی، در عهد ساسانیان (از سده‎ سوم تا هفتم میلادی) بهقفقاز آمده باشند و ظهور ایشان در آن نواحی با انتقال دسته‎های نظامی به ناحیه‎ی دربند مربوط باشد. دسته‎های مزبور برای نگهبانی مرزهای شمال شرقی شاهنشاهی ساسانی، به آن خطّه گسیل گشته بودند». در مورد تات‎های کلیمی مذهب می‎گوید: «ظاهرا (!) عده‎یی از یهودیان ایرانی که در آن زمان زبان ایرانی داشتند نیز به قفقاز رفتند».

 


چنانکه مشاهده می‎شود این عبارات که یا «حدس زده می‎شود» و «ظاهرا» بیان شده هیچ سند و مدرکی به دنبال ندارد و بیشتر پندار است تا مطلب مستند تاریخی، در این‎جا باید پرسید که با توجه به «یادداشت‎های خسروانوشیروان» او که برای تقویت ارتش خود ناچار شده بود گروهی از خزرهای ترک تبار را وارد سپاه خود کند، چگونه گروه کثیری از سپاهیان خود را برای نگهبانی از دربند، بدین نواحی کوچانید که این مردم تاتی گوی از بقایای آن محسوب گردند؟!

 


پروفسور «مار» زبان‎شناس گرجی‎نژاد، زبان آرانی قدیم را از گروه زبان‎های یافثی قفقاز وانمود کرده و ارتباط آن را با آرانی صدراسلام که قرن‎ها در این نواحی بدان سخن می‎گفته‎اند و نیز با گویش تاتی امروزی، منکر گردیده است.

 


به نظر ما آران (آلبانیای یونانی یا رومی و ‎آغوان ارمنی) چنان‎که از نامش پیداست به معنای «آرستان» یا «جایگاه آرها» یا آریها یا ایرانیها است و آر و آریا و ایر (با یاء مجهول) و ایر و آل و آغ در اران و ایروان و ایرانشهر و آلان و آغوان، همگی یک واژه به یک معنا است.

 


در کتاب «نام شهرها  و دیه‎های ایران» آمده:

 


«آران استان بزرگ و مشهوریست و اکنون به نام آذربایجان قفقاز خوانده می‎شود، ارمنیان این نام را آغوان و رومیان آلبان خوانده‎اند... اما در معنی این نام از روی قاعده باید گفت «آرستان» ولی «آر» چیست آیا مقصود «ایر» یا «ایر» است که نام عام ایرانیان بوده یا دسته‎ی جداگانه‎ی دیگری با این نام خوانده می‎شده‎اند. گویا این دومی درست‎تر باشد، زیرا استرابون و دیگران از تیره‎ی بزرگی که در هرات و آن نزدیکی‎ها می‎زیسته‎اند و با نام «آر» یا «آری» مشهور بوده‎اند بارها یاد کرده‎اند و به آسانی می‎توان گمان برد که دسته‎یی از آن تیره هم به قفقاز آمده در این سرزمین نشیمن گرفته باشند و به این جهت آنجا «آران» نامیده شده باشد. همین گمان درباره‎ی آران کاشان و آرجان و آرند و آرهن و آرومند و اروان و ارلان نیز درست است. اما آرونق آذربایگان که به غلط «اَروَنَق» گفته می‎شود اگرچه قاف یا کاف برای معنی کوچکی و واژه بی‎گمان به معنی آران کوچک است ولی داستان نام‎گذاری این است که آران قفقاز که در پهلوی آذربایگان ما نهاده، گرمسیر و زمستانگاه است که از زمان‎های باستان ایل‎های آذربایگان و مردم رمه‎دار و گله‎دار، زمستان را از سرمای سخت آذربایگان به آنجا پناهنده می‎شدند، پس از در آمدن مغولان به ایران که آذربایگان تختگاه پادشاهان ایشان گردید، این موضوع پناهیدن به آران در زمستان‎ها مهم‎تر گردید و شاید بخش شایانی از گفتگوهای روزانه مردم از این موضوع بوده و واژه‎ی آران پیوسته بر سر زبان‎ها بوده است: بدین سان که به جای زمستانگاه یا قشلاق، آن واژه را می‎گفته‎اند: سلطان به آران رفت، اردو از آران بازگشت و صدها از این گونه عبارت روزانه به کار برده می‎شد. از این‎جا، کم کم آران به معنی گرمسیر و قشلاق گردید و اکنون در آذربایگان هرجای گرمسیر را آران یا آرانلوق می‎خوانند و همین ترتیب در زبان ارمنی هم هست... به هر حال نام آرانک و آرانق و آرونق ارتباطی با «آر» نام آن تیره‎ی باستان ندارد و معنی آن زمستانگاهک است نه نشیمن‎گاه آران».

 


بهرسان، زبان آرانی شاخه‎یی از زبان‎های ایرانی و شعبه‎یی از پهلوی شمالی بوده که بازمانده‎های آن، به نام تاتی در آران قفقاز بازمانده است. هم‎چنان‎که گویش‎های تاتی آذربایگان دنباله و بازمانده‎ی آذری است که پیش از ترکی شدن در آذربایگان، مردم بدان سخن می‎گفتند.

 


باید در این‎جا به این نکته نیز توجه داشته باشیم که آرانی‎ها از لحاظ مذهب مسیحی و وابسته به کلیسای گریگوری ارمنی بودند و کشیشان و روحانیان آرانی در آموزشگاه‎های دینی ارمنستان، تربیت شده و تعلیم می‎دیدند و کلیساهای آنان به شکل کلیسای مذهب گریگوری ساخته و اداره می‎شد و خط آرانی نیز مانند خط ارمنی، توسط مسروپ ماشتودج زیر نظر ساهاک پارتوکه یک روحانی مسیحی پارتی بود ساخته شده است که خوش‎بختانه نمونه‎ی آن موجود است ولی افسوس که نوشته و کتیبه‎ی چندانی از متون آرانی قدیم به دست نیامده که قابل بررسی علمی باشد و ماهیت زبان آرانی قدیم را روشن گرداند. ولی از نام‎های کسان و نام‎های جاها و کوه‎ها و رودها و تصریحی که در چگونگی زبان آرانی در دوران اسلامی به عمل آمده، می‎توان پی برد که زبان آرانی کهن‎تر نیز، جز یک گونه زبان پهلوی ایرانی نبوده است.

 


برای مثال نام شاهان و امیران آرانی که از خانواده‎ی «مهرانیان» بودند، بدین گونه بوده است: مهر، ارماییل، وَرد، وَردان، ورازگریگوری، ورازپیروژ، جوانشیر، یزدان خسرو، ورازمانی (مانس)، ورازتیرداد، نرسه، گاگیک، استپانوس و خواهرش آپراسامین، آذرنرسه، شاهزاده خانم اِسَپَرم، سوادان، گریگور، داوود، ایشخان، سنکریم، یوهانس پیداست که دسته‎یی از این‎ها، نام‎های مذهبی انجیلی و بقیه‎ همه نام‎های کهن ایرانی است.

 


نام‎های جاها نیز در آران اغلب ایرانی (به معنای اعم آن) و دارای معنا و نسبت روشن هستند مانند: «بردعه» که نام پایتخت آران بود و اصل آن «پَرتَو» بوده، «گنجه»، «باکو» «کربجر» به معنای بازار سنگی که (کلبه جر می‎گویند) «شماخا» «شمکور» «آبشوران» «ورثان» «شابران» «سوراخانی»، «بالاخانی» «شروان» «سالیان» «لنکران» «نخجوان» «باذان فیروز» «قوت گاشن» «کیلوز» «برزیک»، «بس فورگان»، «اردهان»، «اود»، «اردوباد»، «بازار دوز»، «باجروان»، «بیلقان» (پایدارگان) «فیداگران»، «وارتاشن» «رودکر» که از روی نام کوروش نام‎گذاری شده، «کاپکو» که به صورت قَفق یا قَبق درآمده و با افزودن پسوند «آز» بر آن قفقاز گردیده است.

 


اَرَس یا آراکس که نام رودخانه و مرزمیان آذربایگان و آران است و «البرز» که نام کوه‎های قفقاز است و با نام البرز ایران یکی است و نام بازار بردعه که مشهور به گیراگی بازار بوده است.

 


درباره‎ی نام این بازار، مقدسی در احسن التقاسیم می‎نویسد: در بردعه روزهای یکشنبه بازاری بنام «گرگی» هست که از همه خوره‎ و بخش‎ها به آن‎جا گرد آیند و چنان نامبردار شده که گویند: روز شنبه، گیرکی، روز دوشنبه و ...» درباره نوشته مقدسی باید گفت که موضوع درست برعکس دریافت اوست. زیرا گیراکی یا گوریاکی یک واژه‎ی یونانی است که از طریق مسیحیت وارد زبان آرانی شده چنانکه به زبان ارمنی نیز داخل شده است و معنای آن «خدایی» است و بر همین اساس روز یکشنبه را که روز تعطیل مسیحیان و روز عبادت بوده است گیراکی یا روز خدایی می‎گفتند و چون بازار بردعه در آن روز تشکیل می‎شد، از این رو مقدسی آن را نام بازار پنداشته و چنان نوشته است:

 


آرانی‎ها یا لاهیج‎ها، روزهای هفته را چنین می‎شمردند: شمبی، گیراکی، دوشمبی، سهشمبی، چارشمبی، پنج‎شمبی، آرنه (آدینه).

 


شهرت این بازار هتفگی، آن‎چنان بود که بسیاری از یکشنبه‎ بازارها را به تقلید از بازار بردعه، در‌آذربایگان ایران نیز گیراکی بازار می‎گفتند. از جمله در نزدیکی‎های تبریز بر سر راه تبریز- مراغه، جایی هست که آن را «قارقا بازار» می‎نامند. در کتاب زبان آذری درباره‎ی این نام می‎نویسد:

 


«شاید از واژه‎ی قارقا که در ترکی به معنی کلاغ است، کسانی این راه هم نام ترکی پندارند ولی نه چنانست و رویه درست این نام «گیراکی بازار» بوده، به معنی یکشنبه بازار، گیراکی (کوریاکوس) واژه‎یی است یونانی که در زبان‎های ارمنی و آرانی روز یکشنبه را با آن نام می‎خوانند و چون به شیوه‎ی کهن ایران، روستاییان در هر یک از روزهای هفته در جای دیگر بازار برپا می‎کرده‎اند، در این‎جا هم روز یکشنبه برپا می‎شد این است آن را با این نام خوانده‎اند و ما گمان می‎بریم که «گیراکی» در آذری نیز به کار می‎رفته است».

 


***

 


تقریبا حدود پنجاه و یک سال پیش دانشمند گرجی آ. شانیدزه در مجله انستیتوی مار (ج 4 س 1938) خبر کشف الفبای آرانی را که به عقیده پروفسور هـ. و. بیلی، الفبای زبان «اودی udi =» است که هنوز در ولایت نوخا در شمال رود کر بدان سخن می‎گویند. در جُنگی به زبان ارمنی از سده پانزدهم میلادی که شامل الفباهای دیگری از یونانی و سریانی و گرجی و قبطی و عربی هم بود منتشر ساخت که علاوه بر آن‎ها، متن دعایی مسیحی مونوفیزیستی که به هفت زبان مختلف ولی به خط ارمنی بود، در میان آنها دیده می‎شد.

 


در مورد یکی از آنها گفته شده که به زبان «Marac» است که از آن تعبیر به زبان مادی و یا آرانی شده است.

 


پروفسور شانیدزه چنین اظهار نظر کرده که این دستنوشته در نیمه‎ی سده‎ی پانزدهم میلادی احتمالا در فاصله سال‎های 1420- 1446 م. استنساخ شده است. درباره‎ی متن مادی نیز در مجله مکتب مطالعات شرقی و افریقایی دانشگاه لندن (مجلد 22 س 1959) پروفسور ن. مکنزی نوشته است که در نظر اول می‎توان انتظار داشت که منظور از زبان مادی زبان کردی است که تنها مردم بزرگی هستند که در منطقه قفقاز زندگی می‎کنند. و شانیدزه نیز گفته است که مطمئنا تردیدی نیست که با یک متن کردی روبرو هستیم.

 


متن فارسی دعا چنین است: «پاکیز خودا» پاکیز توانا، پاکیز بی‎مرگ، اَوَر (برخاچ = صلیب) شدی بهرما، رحمت کن اَوَرَ (بَر) ما».

 


اما متنی که مادی نامیده شده است چنین است: «پاکیژ خودا، پاکیژ زهم، پاکیژ وی (بی) مرگ، کوی هاتی خاچ، اشکرما، رحمت ما».

 


پروفسور هنینگ درباره‎ی این متن اظهار داشته که یک لهجه شمالی ایرانی است که تاکنون شناخته نشده است ولی تصریحی بر کردی بودن آن نکرده است. پروفسور مکنزی در همان شماره از مجله، نوشته است که «زهم» به معنای «قوی و توانا» و اژکر یا اشکر به معنای «برای ما» از واژه‎های معمول کردی شمالی است.

 


اما اشکال مهمی که در این اظهارنظرها و استنباط وجود دارد این است که مسلما این دعا، یک متن مسیحی مونوفیزیستی (مانند عقیده نسطوری‎های ایران) است که نمی‎تواند منتسب به کردهای مسلمان قفقاز که هیچ‎گاه هم عیسوی نبوده‎اند باشد. بنابراین، تنها می‎تواند به مردمی نسبت داده شود که مسیحی و ایرانی زبان باشند و این مردم جز آرانی‎ها که چنین مشخصاتی داشتند نمی‎تواند باشد. زیرا در آن سرزمین، تنها آرانی‎ها بودند که مذهب مونوفیزیستی گریگوری داشتند ولی به یک گویش ایرانی (آرانی)‌گفتگو می‎کردند. بنابراین وجود یک دو واژه و اصطلاح مشترک کردی و پهلوی و فارسی نمی‎تواند دلیل کردی شمردن آن گردد.

 


بی‎گمان واژه‎هایی که در این متن بسیار محدود و مختصر می‎توانند مشکل‎گشا باشند، عبارتند از «زهم» «زخم»، «هاتی»، «اژکر» یا «اشکر». «زهم یا زخم» همان واژه‎ی «تهم» است که فردوسی نیز تصریح بر پهلوی بودن آن کرده و سروده است:

 


«تهم هست در پهلوانی زبان      به مردی فزون زاژهای دمان»

 


این واژه در اوستایی «taxma» به معنای قوی و برومند، در پارسی باستان «Taxma» و همان است که بر سر نامهای: تهمتن و تهماسب و تهمورس و تهمینه دیده می‎شود و در فارسی دری نیز در متون در عبارت «مردی زخم» و یا «ضخم» بکار رفته است.

 


ج. راولینسون نیز درکتاب سه جلدی: "Ancient monarchies 1879, London" در صفحه 360 (ج- 2) "Tritan- Toechmes" (Tachmaspates)  را در بیستون مرکب از این واژه دانسته است.

 


در برهان قاطع درباره‎ی «واژه» «تهم» می‎نویسد: «بفتح اول و ثانی و سکون میم. شخصی را گویند که در بزرگی جثه و ترکیب قد و قامت و شجاعت و مردی و دلیری و دلاوری بدیل و نظیر نداشته باشد و تهمتن مرکب از این است و به سکون ثانی هم به این معنی آمده است». در متن این دعاها، در برابر «تهم» در فارسی «توانا» و در عربی «قادر» و در ترکی «گوجلو» نهاده شده است.

 


در واژه «هاتی» یا «هتی» "Hati" از مصدر هختن به معنای برکشیدن، بالاکشیدن، ورکشیدن و همانست که در «آهیختن» به معنای کشیدن تیغ از نیام و آویختن و آویزان کردن از دار، دیده می‎شود، و در متن دعا، در برابر «صلب» عربی آمده است.

 


درباره‎ی «اشکرمه» (askarma) پروفسور مکنزی می‎نویسد: آن به معنای «اژکرد = ajkard» فارسی میانه و «ac» پارتی و «odkard» به معنای به این سبب است که اکنون در کردی شمالی بصورت «jibama» یا «bonama» بیان می‎شود. بنابرین به عقیده او دعا بدین شکل خوانده می‎شود: «پاکیز خواد، پاکیز زهم، پاکیزه وه مرگ، کوی هاتی (هتی) خاچ ژی کرما رحمتی ما».

 


***

تحولات زبانی و تغییر زبان آرانی به ترکی، پس از تغییر مذهب آرانی‎ها از عیسویت به اسلام آغاز گردید. زیرا ترکان و غزها که اسلام پذیرفته و به میان مسلمانان راه یافته بودند، جنگ و جهاد را برای غارت‎ها و یغماهای دایمی خود، بهانه‎ی مشروعی افته بودند و پی در پی به شهرها و روستاها ریخته پس از کشتار و تالان و سوختن کلیساها، بازماندگان را وادار به قبول اسلام کرده، تحت انقیاد خود درمی‎آوردند و از این‎جا ناچار آرانی‎ها برای گذراندن زندگی خود، ترکی آموختند اگرچه قطعا ترکی هیچ گاه زبان بومی این سرزمین‎ها نبوده بلکه بعدها به آنان تحمیل گردیده است. استخری و ابن حوقل و مقدسی در سده‎ی چهارم هجری همه، زبان عمومی مردم این سرزمین را آرانی می‎نویسند و هیچ ذکری از زبان ترکی در این نواحی به میان نمی‎آورند.

 


تبدیل و تغییر زبان آرانی به ترکی و غزی و تاتاری، تقریبا نظیر تغییر آذری به ترکی در آذربایگان است با این تفاوت که در آن‎جا تغییر زبان به علت تغییر مذهب از مسیحیت به اسلام در سده‎ی پنجم و ششم هجری و در آذربایگان براثر تبدیل از تسنن به تشیع در سده‎ی دهم و یازدهم هجری انجام گرفت. ولی کردها و تالش‎ها و آرانی‎های کوهستانی به جهت موقعیت جغرافیایی که مذهبشان را تغییر ندادند و در نتیجه زبان خود را حفظ کردند.

 


درباره‎ی زبان‎های تاتی قفقاز، مطالعات و بررسی‎های چندی انجام گرفته است از جمله و. ف میللر درباره‎ی گویش تاتی کلیمیان قفقاز گفتاری زیر عنوان «مورفولوژی گویش تاتی یهودی و نشانه‎های نژاد ایرانی در جنوب روسیه» در سال 1890 چاپ و هم او در سال 1926 کتاب خود را با عنوان «زیستگاه و گویش تات‎ها» منتشر کرده است.

 


باز در سال 1932 کتابی به عنوان «درباره‎ی گویش یهودیان قوبای قفقاز» و در 1945 «متون تاتی» را به چاپ رسانده است.

 


از محققان سرشناس زبان تاتی باید از آ. ل. گرونبرگ نام برد که کتاب مفصلی به زبان روسی به عنوان «زبان تاتی آذربایجان شمالی» در سال 1963 چاپ کرده که شامل مونوگرافی و آواشناسی و دستور  و واژه‎ها و متون و مکالمات تاتی است و کتاب مفید و مهمی به شمار می‎رود.

 


م. حاجی یف که خود از تات‎ها است، گویش تاتی قوناق کندی را مورد بررسی قرار داده و به سال 1966 م. به عنوان رساله نامزدی دوره‎ی دکتری از آن دفاع کرده است.

 


نیز ت. احمدوف، گفتاری زیر عنوان «ملاحظاتی درباره‎ی روابط زبان آذری با زبان تاتی» فراهم کرده که به سال 1965 چاپ شده است.

 


در ظرف چهل و پنجاه سال اخیر نیز کتاب‎ها و تالیفات نسبتا فراوانی راجع به زبان تاتی منتشر شده است که از جمله‎ی آن‎ها:

 


اشعار ونمایشنامه‎های م. بخشی اف (متولد 1910).

 


اشعار و داستانها د. آنتی یوف (متولد 1913).

 


افسانه‎های خ. داداش اوف، منتشر شده در 1947 می‎باشد.

 


در 1940 نیز مجموعه‎یی از فرهنگ عامه تاتی چاپ و منتشر شده است.

 


متاسفانه سیاست تات‎زدایی در قفقاز از زمان انتزاع این سرزمین‎ها از ایران به صورت‎های مختلف شروع شده و هم‎چنان با شدت و ضعف ادامه یافته است و سعی دولت تزاری و دولت‎های محلی در عهد امپراتوری و زمان کومونیستی که متاسفانه اغلب عاملان آن نیز خود ارانیان ترک زبان بوده‎اند که هدفش ترک جلوه دادن و ترک کردن تات‎ها و  راندن آنان از صحنه و انکار نژاد و زبان و فرهنگ و تاریخ گذشته این سرزمین بوده است.

 


درسال 1875، اکادمیسن «‌‌دُرن» می‎نویسد: «فقط سالخوردگان و زنان به زبان تاتی سخن می‎گویند». «میللر» جریان انتقال زبان تات‎ها به زبان ترکی آذربایجانی را (به ویژه در شبه جزیره‎ی آبشرون) بسیار سریع بیان کرده می‎نویسد: در بسیاری از دهکده‎های ناحیه‎ی آبشرون و مثلا در پیر ساکر و مرده‎کان، بیلکا) در حدود 1920 فقط سالخوردگان زبان تاتی را به یاد داشتند و در نقاط دیگر (مثلا سوراخانی) فقط در زندگانی خصوصی و خانوادگی از زبان تاتی استفاده می‎شد). در حالی که خود او تصریح می‎کند که حتی در سال 1929 در نواحی خیزین و قوبا که تات‎ها زندگی می‎کنند نه تنها زنان بلکه مردان هم زبان ترکی آذربایجانی را نمی‎دانستند.

 


در ده‎ ساله‎ی نخست حکومت شوروی که اندک حقی برای ملت‎های کوچک و ضعیف قائل بودند، خطی برای زبان تاتی ساخته و در آموزشگاه‎ها متداول ساختند ولی سپس از این کار پشیمان شده، به بهانه‎ی کمی عده‎ی تات‎ها و این که همه‎ی آنها با زبان ترکی آشنایی دارند، این کار را نامناسب دانسته، موقوف کردند و هم اکنون نوآموزان تات در آموزشگاه‎ها به خط و زبان ترکی آذربایجانی تحصیل می‎کنند و به تدریج زبان آباء و اجدادی خود را فراموش می‎کنند.

 


اما ساکنان تاتی زبان داغستان، نخست از خطی که در سال 1928 بر پایه‎ی الفبای لاتین برای زبان آنها تنظیم شده بود، استفاده می‎کردند سپس در سال 1938 الفبای آنها را بروسی (سیریلی) تغییر دادند که هم اکنون نیز پایدار است، زیرا خطر فرهنگی و سیاسی از طرف آنان که کلیمی مذهب‎اند محسوس نیست.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید