پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی ایران پژوهی نام «ایران» در اسناد دوره ی قاجار - پاسخ به چند شبهه در مورد نام «ایران»

ایران پژوهی

نام «ایران» در اسناد دوره ی قاجار - پاسخ به چند شبهه در مورد نام «ایران»

دکتر علی علی بابایی درمنی

 

 

با وجود اینکه در تمامی اسناد دوره قاجار از اصطلاح «دولت علیه ایران» برای نامیدن سرزمین ایران استفاده می شده است،1 برخی، با اغراض سیاسی خاص مدعی هستند که ایران تنها از سال 1313 خورشیدی، پس از صدور یک اعلامیه ی رسمی توسط دولت ایران، «ایران» نامیده شده و پیش از آن اصولا کشوری به نام ایران وجود خارجی نداشته است. آنها اینگونه وانمود می کنند که قلمرویی که امروزه ایران نامیده می شود، پیش از پادشاهی پهلوی اول اتحادیه‌ای از چند ایالت تخیلی بوده است. این بیگانه پرستان در نوشته‌های خود، خواستار آن هستند تا ایران دوباره به چند ایالت ضعیف تقسیم شود تا رژیم اشغال گر قدس از ضعف آنها استفاده کند و به مانند رژیم باکو در آنها سرمایه گذاری کرده و آنها را تحت نفوذ خود درآورد.

این در حالی است که در اسناد و مکاتبات دوران صفوی نیز شاهان صفوی خود را شاه ایران و مورخان آن دوره چون اسکندر بیگ منشی و حسن بیگ روملو نیز در آثار خود، شاهان صفوی را شاهان ایران می نامیدند.2  اما بهتر است این شبهه با دقت بیشتری بررسی شود. آیا واقعا در اعلامیه دولت ایران به تاریخ 6 دی 1313 خورشیدی، دولت ایران اعلام می کند که نام رسمی سرزمین ایران «ایران» است؟ پیش از آن نام آن سرزمین چه بوده است؟ واقعیت آن است که در تاریخ 6 در 1313 خورشیدی دولت ایران با صدور اعلامیه ای از کشورهای خارجی خواست در مکاتبات رسمی خود از واژه‌های پرشیا، پرس و پرسه به جای واژه ایران استفاده نکنند. و کاملا واضح است که در داخل ایران چه مردم عادی و چه نخبگان نام دیگری را جز «ایران» برای نامیدن ملیت و سرزمین خود به کار نمی بردند.

با اینحال برخی سطحی نگران دچار اشتباه شده و در این واقعیت نیز ایجاد شبهه می کنند و سبب دامن زدن به برداشت های نادرست دیگر می شوند. آنها مدعی هستند که: «چنین تصمیمی انقطاع تاریخی و فرهنگی عمیقی را به وجود آورد. بطوری که هنوز نیز بسیاری کسان نمی‌دانند که ایران نام تازه‌ای برای «پرشیا/ پرس/ پرسی/ پرسیس/ پرسیدا/ باریا» و انواع دیگر آن است و گمان می‌برند با کشور نوظهوری مواجه هستند.»3  آنها استدلال می کنند که همانگونه که «بهارات»، «هایاستان»، «ساکارتولو»- که مردمانشان آنها را به این نام ها می خوانند.- توسط ایرانیان «هندوستان»، «ارمنستان» و «گرجستان» نامیده شد، و سایر کشورها نیز به پیروی از ایرانیان، این کشورها را به همان نام های مورد استفاده ایرانیان نامیدند، چه اشکالی دارد که سرزمینی را که ما ایرانیان «ایران» می نامیم ،بیگانگان «پرشیا» بخوانند. در پاسخ به این شبهه نیز باید یادآور شویم که:

1- اولا نام گذاری ایران در مورد دیگر کشورها کاملا دقیق است، آنها «کُلیت و جامعیت» را در نامگذاری خود رعایت می‌کردند، برای نمونه به دلیل اینکه استان «واسپورکان» ارمنستان به آنها نزدیک بود ارمنستان را واسپورکان ننامیدند. و به همین دلیل گرجستان را هم «کاختی» ننامیدند. دلیل نامگذاری دقیقی ایرانیان این بوده که آنها دارنده ی یک شاهنشاهی جهانی بودند و به خوبی ملت های ساکن در قلمروی خود را می شناختند و نام درخوری را برای آنها بر می گزیدند. اما کاملا برعکس، پرشیا نامیدن ایران، اطلاق نام یک قوم ایرانی به تمامی سرزمین پهناور ایران، و در حقیقت اطلاق جز به کل است. از دیگر سو، این نام یعنی «پرشیا» دستمایه قبیله گرایانی بوده که با سوء استفاده از این نام، بالکل منکر وجود کشوری به نام ایران شده و چنین وانمود می کنند که گویی از ابتدای تاریخ کشوری به نام ایران وجود نداشته و کشوری که ما امروزه ایران می نامیم در گذشته محدود به «استان فارس» بوده است. به هر رو اطلاق جز به کل در هیچ دستگاه منطقی درست نیست، برای نمونه می توانیم به یک همدانی «ایرانی» بگوییم، ولی یک ایرانی خوزستانی را نمی توانیم «همدانی» بنامیم.

2- بر خلاف آنچه تصور می شود، آغاز این امر که دولت های بیگانه موظف می شوند، در مکاتبات رسمی خود «پرشیا» را ایران بنامند، در دوره ی پهلوی اول نبوده بلکه چنانچه اسناد متقن تاریخی گویاست، فرمانروایان بزرگ اروپایی پیش از آن تاریخ نیز شاهان سرزمین ما را «شاه ایران» می نامیده اند. برای نمونه شارلکن (شارل پنجم) (1558-1519م) پادشاه  پادشاه اسپانیا، اتریش و هلند، شاه اسماعیل صفوی را «شاهنشاه ایران، برادر و بهترین دوست ما» می نامد.4  بنابراین اینگونه که وانمود می کنند ایران نامیدن ایران از سوی دولت های بیگانه و در مکاتبات رسمی خارجی، از زمان پادشاهی پهلوی اول آغاز نشد، و اعلامیه ی 6 دی 1313م، فقط به این امر جنبه ی رسمی داد.

3- چنانچه آرتور ژوزف گوبینو می گوید نخبگان غربی آن هم نه در دوران پهلوی؛ بلکه در دوران قاجار، خود به خوبی از نارسایی واژه ی «پرشیا» برای نامیدن ایران آگاه بودند، بنابراین با دانش کافی از نام ایران برای نامیدن این مرز و بوم استفاده می کردند: « یونانی ها به ما آموختند که ایرانی ها را «پرس» بخوانیم. آیا آنها ماخذ و مدرکی برای این لفظ و لغت دارند؟ آری ماخذ آنها این است که در آن عصری که آنها فاتحین آسیای غربی را شناختند، شهربانی (پرسید) یا به قول اهالی آنجا (پارس) سردسته شهربانی ها و مستملکات شاهنشاهی به شمار می رفتند ...لذا «کل» به اسم «جزء» نامیده شد. حتی در تواریخ اسلام هم آثار این عادت قدیم زیاد دیده می شود، که اغلب به جای اسم صحیح معمولی یعنی ایران، پارس یا طبق املای زبان عربی «فرس» استعمال کرده اند. با این حال چنانچه در فوق گفتیم، اسم حقیقی و لفظ صحیح همان «ایرانی» است که رعایای امروزی ناصرالدین شاه هم خود را مثل همان اجداد و اسلاف دیرینه خود، که از شمال شرقی هجرت کرده بودند، ایرانی می خوانند. استعمال این لفظ همانطور که قدیم تر از لفظ پارس بود، باز هم بر او غلبه کرد و جانشین او شد، به طوریکه با کمال صحت می توان ثابت کرد که این ملت امروز دارای همان اسمی است که از قرون بیشمار قبل از آنکه تاریخ دنیا شروع شده باشد، دارای آن اسم بوده و آن اسم همان آیریان Ayrian یا آریان Arian است.»5  از این گفتار کنت دوگوبینو 2 نکته کاملا مشخص است: 1- نام ایران در زمان قاجاریه برای نامیدن سرزمین ایران از سوی تمامی ساکنان آن کاملا مسجل و معلوم بوده و از دیگر سو 2- نخبگان اروپایی چون کنت دوگوبینو که در مرتبه نخست سفر به ایران کاردار سفارت فرانسه (شارژه دافر)( 1858-1855م) و در سفر دوم به ایران (1863-1861م) سفیر مختار فرانسه در ایران بوده است و بالطبع طرف مکاتبات سیاسی با دولت علیه ی ایران بوده است، هیچ نامی به جز نام ایران را در مکاتبات و نوشته های خود استفاده نمی کرده و نه نامی به جز نام ایران را علمی می دانسته است.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. برای نمونه بنگرید به؛ قرارها و قراردادها دوران قاجاریه، به اهتمام سیف الله وحیدنیا، موسسه مطبوعاتی عطایی، تهران، 1362

2 . http://www.azariha.org/?lang=fa&muid=58&item=1245

3. مرادی غیاث آبادی، رضا،

http://tarikhirani.ir/fa/news/30/bodyView/2907

4. غفاری فرد، عباسقلی، نامه نگاری های شاه اسماعیل اول صفوی با شارلکن( کارل پنجم) امپراطور آلمان، فصل نامه تاریخ روابط خارجی، شماره 26، زمستان 1385، صص 70-61

5. گوبینو، آرتور ژوزف، تاریخ ایرانیان، ترجمه ابوتراب خواجه نوریان،انتشارات علمی، تهران، 1364، صص 5-4

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه