گردشگری
گزارشی از یک سفر پژوهشی - دهدشت نمونهای از معماری و شهرسازی صفویه
- گردشگری
- نمایش از سه شنبه, 05 شهریور 1392 20:41
- بازدید: 4988
برگرفته از فصلنامۀ فروزش، شماره پنجم، زمستان 1391، رویه 89 تا 91
دکتر محمود دهقانی
وقتی برای پژوهش در راستای تاریخ معماری پرآوازهی دورهی صفویه از طرف دانشگاه تکنولوژی سیدنی استرالیا به ایران سفر کردم، سعیام بر این شد تا پیش از هر چیز از نخستین پایتخت آن دودمان، تبریز، دیدن کنم. پس از تبریز به دومین پایتخت صفویها، قزوین، رفتم. هدفم از این تقسیمبندی این بود تا با آشنا شدن به آغاز کار شهرسازی آن دودمان، در تبریز و قزوین، به دیدار ساختمانها و نقشونگارههای فیروزهای سومین پایتخت صفویه، اصفهان، بروم. با اندوختن توشه از ریشهی ذوق و سلیقهی معماران آن دوران، پس از آن به مازندران سفر کردم. شهرهای قزوین، اصفهان، بهشهر، تبریز، کرمان و شیراز از شهرهایی بودند که در سفر پنجماههی من برای پژوهش گنجانده شده بودند هر چند در تهران نیز دوستان فقید، شادروانان دکتر پرویز ورجاوند و دکتر باقر آیتاللهزادهی شیرازی، به من کمکها و راهنماییهای شایستهای کردند. در نظر داشتم اطلاعاتی مکتوب از شهرستان دهدشت در استان کهگیلویه و بویراحمد نیز به دست بیاورم ولی آگاه شدم که کارهای پژوهشی عمیق، بهویژه در گسترهی تاریخ معماری، در شهرهای کوچکی چون دهدشت صورت نگرفته است. در این مورد خاص، تنها تاریخنویس و جهانگرد اروپاییای هم که صحبتی به میان آورده «هانس گاوبه» است که تهیهی کتابهایش در خارج آسانتر از خود دهدشت است.1 هانس گاوبه، ضمن مطالعهی آثار پیشینیان از جمله احسن التقاسیم مقدسی، برای پژوهش دربارهی شهرسازی به دهدشت سفر کرده است. هر چند استو کلر، بل، استین و هاریسن هم دهدشت را توصیف کردهاند، اما در تحقیقات آنها چندان به ساختمانهای شهر اشاره نشده که چه کسی آنها را ساخته است. ولی هانس گاوبه مینویسد: «این را باید تنها نمونهی معماری و شهرسازی دوران صفویه دانست».
عکس از دکتر محمدرضا توکلى صابرى - ایرانبوم
ناگزیر، با برادرزادههای دانشجوی خیلی جوان رشتهی معماری دانشگاه خورموج بوشهر، ابزار کار و دوربینهای فیلمبرداری را برداشتیم و در قلب تابستان با ماشین از طریق بوشهر و با پشت سر گذاشتن مسافتی حوصلهسوز به دهدشت رسیدیم تا از نزدیک به ساختار شهر، و بهویژه ساختمانهای مخروبهی بازمانده از گذشته، نظری بیندازیم و من در آن مورد مطالبی بنویسم که آیا معماری و شهرسازی بافت قدیم دهدشت بازمانده از دوران صفویه است یا دودمانی دیگر. با تکههایی از تنبوش و سرامیکهای دهدشت بهویژه قطعهای از لولهی آب حمام و بردن آنها به مازندران، و مقایسه با لولههای حوضچههای ساختمان چشمهعمارت صفوی در بهشهر، شواهد و قرینههای بافت قدیم دهدشت نشان از طعم و بوی معماری صفوی میداد هر چند که احتمالا در دورانهای دیگر نیز تعمیر و مرمت و شاید گسترش داده شده باشد.
در گرمای بیش از ۴۱ درجهی دهدشت با نعمت کولر گازی، در اوقات استراحت، بر ما سخت نمیگذشت و در نشستی که از طرف مسؤولی در دهدشت برای من و همراهان تدارک دیده بودند همصحبت با چند تن از سرشناسان فرهیخته شدم که مشعلی در تاریکی هزارهها بودند. در بحث با آنها متوجه این حقیقت شدم که پا به جایی گذاشتهام که هر چند در دورهی قاجار، پهلوی و متأسفانه در حال حاضر هم با کوتاهیها و سختیهای عدیدهای روبهروست ولی شهری تاریخی است که، مضاف بر بلاد شاپور بودن در دوران ساسانیان، در دوران صفویه نیز از اهمیت راهبردی ویژهای برخوردار بوده است.
وقتی از خیابان و کوچهی امامزاده جابر به پایگاه میراث فرهنگی دهدشت پا گذاشتم با مسؤول پایگاه، آقای علیزاده، برخورد کردم که خود اصیلترین سرچشمهی محلی بود. و از این که انسانی شایسته را برای سرپرستی پایگاه انتخاب کرده بودند امیدوار شدم. همکار ایشان، آقای عزیزی، نیز جوانی مستعد و عاشق فرهنگ و شهر و دیارش بود که داستانهای زیبایش در مورد طایفهی تاساحمدی و خواجهها هنوز در یاد و خاطر من جا دارد که این خود نیز برای نویسندگان آن سامان میتواند جرقهای برای خلق یک رمان تاریخی باشد. آنها وقتی دانستند من دوستِ هنرمند خوب آن سامان، شادروان حسین پناهی دژکوهی، هم بودهام و با او در شیراز و تهران چند بار دیدار داشتهام با من و همراهان برخورد صمیمانهای کردند که آن مهربانیها از خاطر من تا ابد گم نمیشود.
عکس از دکتر محمدرضا توکلى صابرى - ایرانبوم
اولین برخورد من برای آشنایی با ساختمانهای مخروبهای که در میانشان خانههای دو طبقه و حتا سه طبقه هم وجود داشت، وجود یک حمام بسیار زیبا بود که شباهت بسیاری به دیگر حمامهای دوران صفویهی کرمان و اصفهان داشت. یک کاروانسرا نیز با سبکی بسیار زیبا و منحصر بهفرد نظر هر تازه واردی را به خود جلب میکرد. متأسفانه، مانند همه جای ایران، در دهدشت پس از انقلاب سودجویان کارهای ناشایستی انجام داده بودند؛ خانههایی که پیدا بود تا یک دهه پیش از انقلاب پا برجا بوده هماکنون به تلی از خاکریزه و قلوهسنگ تبدیل شده بودند و مردم با کامیون سنگهای ساختمانهای تاریخی را در شب کنده و برای ساختمانهای نوساز، و آن هم زشت و بدقواره، حمل کرده و با خود برده بودند. برخی از مردم در خانههای نیمهمخروبهی بافت قدیم، ساختمانهای تاریخی را به طویلهی جانوران اختصاص داده بودند و خودسرانه در بافت قدیم برای خود خانه ساخته بودند. وقتی از کوچههای باریک تاریخی و از تل و تپههای محوطه به امامزادهای برخوردم، از دور متوجه شدم به دلیل باورهای مذهبی و ترس از قیامت، کسی سنگ ساختمان آن امامزاده را به یغما نبرده است! اما وقتی وارد امامزادهی گنبددار شدم، که پارچهی سبزی بر روی قبر کشیده بودند، متوجه آمپولهای معتادان تزریقیای شدم که از پرچین محوطه به دور از چشم نگهبان به آنجا میرفته و به خود مواد مخدر تزریق میکردهاند! به بهانهی عکس از چند خانه در نزدیکی امامزاده همراهانم را به بیرون از امامزاده فرستادم و در تنهایی مطلق در گوشهای نشستم و سر در گریبان، به تلخی گریه کردم.
در ساختن ساختمانهای محوطهی بافت قدیم دهدشت، بیشتر از گچ، سنگ و ساروج استفاده شده است، هر چند که در سربینهی حمام آنجا آجر هم به کار رفته بود. ساختمانها همانگونه که هانس گاوبه نیز تخمین زده است احتمالا در دوران صفوی بنیاد گذارده شدهاند. ولی واقعیت این است که مصالح ساختمانی دهدشت با دیگر ساختمانهای دورهی صفوی، در دیگر جاهای ایران، تفاوت بسیار داشت؛ شاید به دلیل وجود مقرون به صرفهی مصالح و دمای منطقه فقط از سنگ و گچ و ساروج استفاده شده است. نکتهی جالب اینکه دودکش و بخاریهای درون ساختمانها، مثل شهرهای مازندران و حتا اصفهان، در درون اتاقها تعبیه شده است. گچ، عمدهترین ملاتِ ساختمانهاست ولی نازککاریهای بهجامانده حکایت از همگونی گچ و نی در ساختمان است که به طرز زیبایی به کار گرفته شدهاند. به دلیل وجود رطوبت، ساروج همراه با سنگ لاشه، در پی و شالودهی ساختمانها به کار گرفته شدهاند. در بافت قدیم دهدشت، همانگونه که در چند سدهی اخیر مرسوم بوده است، همهی لوازم تمدن یک شهر ــ از جمله آبانبار، مدرسه، حمام، چاه آب و اماکن مذهبی ــ در نظر گرفته شدهاند.
عکس از دکتر محمدرضا توکلى صابرى - ایرانبوم
هر چند از نظر علمی آسیبهای وارده بر ساختمانها ناشی از رطوبت میتواند باشد، که با گچ سر سازگاری ندارد، ولی بیشتر تخریب انسانی و عمدیِ واردشده بر خانهها دلیل واقعی تخریب زودرس این بافت قدیمی و زیباست. مطلب دیگر، وجود گیاهانی است که در میان درز و ترک دیوارها تخمشان با باد کاشته میشود. هر چند در بهشهر مازندران، دلیل فرسودگی ساختمانها انجیر است، ولی در دهدشت کهگیلویه و بویراحمد، گیاهی است وحشی که به شدت در مناطق گرمسیری تکثیر میشود و از میوهاش هم فقط ترشی میگیرند. لولهها و تنبوشههای به کار گرفته در ساختمانهای دهدشت شباهت زیادی به لولههای ساختمانهای دورهی صفوی بهشهر دارد. جهتیابی نور و نورگیری به درون ساختمانها و به ویژه حمام بیشتر از هر چیز دیگری با اسلوب مهندسی به کار گرفته شدهاند که به این موضوعات معماران دوران صفوی بسیار اهمیت میدادند. ارتفاع کف خانهها تا تاق در همهجا تقریباً چهار متر و ارتفاع کف تا بین تاقها چهار و نیم متر است. همانگونه که پیش از این گفته شد ساختمانهای بافت قدیم دهدشت همه با سنگ و گچ و ساروج ساخته شدهاند. مقرنسهای تزیینی گچی، مثل ساختمانهای تاریخیای که در دیگر شهرها با آجر بنا شدهاند، زیبایی به تاقها و تاقچهها داده است.
هر چند در فارسنامهی ناصری2 به تاریخ و جغرافیای کهگیلویه و بویراحمد نیز اشاره شده، ولی نورمحمد مجیدی نیز از دهدشت و تاریخ و جغرافیای کهگیلویه و بویراحمد به شیوایی سخن به میان آورده است.3 اما نخستین موقعیتنما و کروکی بناهای بافت قدیم دهدشت را در کتاب پژوهشی هانس گاوبه، ارجان و کهگیلویه از فتح عرب تا پایان دورهی صفوی، میشود دید که با ترجمهی سعید فرهودی سرچشمهی مهمی است که سرگذشت بافت و تاریخ قدیم دهدشت را بر ملا کرده است.4 گروهی نیز پس از انقلاب، در سال ۱۳۶۹، از آنجا بازدید و بافت قدیم را بررسی کردهاند که خبری از سرنوشت تحقیقات آن گروه تاکنون نیافتهام. زیباترین یادگاری، کاری است بسیار جالب و در خور تحسین از سازمان نقشهبرداری کشور و عکس هوایی این سازمان از دهدشت که بیش از نیم قرن پیش گرفته شده است. این عکس هوایی کمک بزرگی به شناخت اساسی بافت قدیم دهدشت کرد، که این خود کمک شایانی به پژوهشگرانی خواهد شد که در آینده خواهان پی بردن به راز ساختار این شهر تاریخی خواهند بود. شادروان محمد مهریار، جوانمردانه آستین بالا زده بود تا با پژوهشی عمیق پرده از نکات پوشیدهی بافت قدیم دهدشت بردارد، ولی حیف که اجل مهلت نداد و این انسان دلسوز شمع وجودش خاموش شد.
در روزگاران گذشته هر شهری چند دروازه داشت که دهدشت نیز به یقین از این قاعده مستثنا نبوده است ولی هانس گاوبه چنین میپندارد که: «به سختی میتوان قبول کرد تمام شهر بهوسیلهی دیواری محصور بوده است». اگر به پیشینهی تاریخی سه دودمان صفوی، افشار و زند پرداخته شود شاید ردّ پایی از دوران رونق و شکوه این شهر بشود به دست آورد. من نیز در پژوهش خود به دهدشت اشاره داشتهام که بنا بر اطلاعاتی که از هانس گاوبه به ما رسیده است او به نقل از «حسینی در شرح وقایع خود از سال ۱۰۸۲ ه.ق./ ۱۶۷۱ م. اطلاعات جامعی از جادهی اصلی (شارع عام) دهدشت به اصفهان به ما میدهد»؛ ساخت راه مالرویی که از راه ارجان ـ سمیرم و سمیرم ـ اصفهان، دهدشت را به اصفهان وصل میکرده است.
با در نظر گرفتن اهمیت خلیج فارس در دوران صفویها، بهویژه اعلام آن از طرف رییس ستاد ارتش شاه عباس صفوی، سرلشگر امام قلیخان، شاه عباس اول به موقعیت خلیج فارس و طماعی اروپاییان به خوبی پی برده است. شاه عباس در پی آبادانی دهدشت، احتمالاً در نظر داشته است راههای ارتباطی پایتخت خود، اصفهان، را برقرار کند و از طریق آن راه و با گذر از دهدشت پایتخت را به خلیج فارس و دیگر نقاط در جنوب و شمال کشور وصل نماید. خانههایی که من و همراهان در بافت قدیم دهدشت از آنها نقشه تهیه کردیم و عکس گرفتیم بیشتر گویای شهری قدرتمند، ولی احتمالاً پادگانی نظامی، بوده است که در کنار آن تمدن و بازار و خیابانهای شهر نیز ساخته شدهاند. چون پژوهش اینجانب به انگلیسی نوشته شده5 اگر عمری بود قصد دارم با نقشههایی از خانهها که بر روی آن وقت زیادی گذاشتهام در کتابی به «دهدشت و تاریخ معماری بافت قدیم آن» بپردازم. بافت قدیم دهدشت با شمارهی ۱۶۸۹/۳ در سال ۱۳۶۴ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.
پینوشتها:
1. Heinz Gaube. “Iranian Cities”. New York University Press 1979.
2. میرزاحسن فسایی، فارسنامهی ناصری، تصحیح و تحشیهی دکتر منصور رستگارفسایی، امیرکبیر، جلد دوم، ۱۳۷۸.
3. نورمحمد مجیدی، تاریخ و جغرافیای کهگیلویه و بویراحمد، علمی، ۱۳۷۱.
4. هانس گاوبه، ارجان و کهگیلویه از فتح عرب تا پایان دورهی صفوی، ترجمهی سعید فرهودی، تنظیم فهارس و تصحیح و تحشیهی احمد اقتداری، انجمن آثار مفاخر فرهنگی، تکلمه و مجلد چهارم در مجموعه آثار خوزستان.
5. Mahmoud Dehgani. “Domestic Architecture in Safavid Iran, 1501-1737”. University of Technology, Sydney. 2005.