نگاه روز
روند اخلاق عمومی رایج در جامعه، شایستهٔ ایرانی نیست
- نگاه روز
- نمایش از چهارشنبه, 04 آذر 1394 11:38
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 88، سال چهاردهم، شهریور و مهر 1394، ص 18
علی محمد (کاوه) آقاعلیخانی
اخلاق یکی از پر چالشترین موضوعات زندگی بشر در طول تاریخ بوده و هست و در درازای زندگی چند هزارساله بشر، هزاران اندیشمند و فیلسوف و... به آن پرداختهاند این موضوع برای کشورها و ملتهای دارای پیشینهٔ فرهنگی، فلسفی و تمدن همچون ایران که بنیان دین و فرهنگ کهن آنها مبتنی بر اخلاق بوده است بیشتر و پیشتر از دیگر ملل مطرح بوده و از این رو طبعا دغدغه و موضوع ملت ایران نیز بوده و هست.
اما آنچه امروز روز در سطح جامعه تجربه میکنیم مجموعهای از رفتارها و کردارهای دور از اخلاق است که شوربختانه با شتاب فراوانی در حال گسترش است؛ از رفتارهای عادی در سطح کوچه و بازار تا رفتارهای رانندگی گرفته تا رفتارهای کارکنان و مدیران سازمانهای گوناگون دولتی و غیر آن، از درس اخلاق نمره خیلی بالایی نمیگیریم!
ضایع کردن نوبت در جاهایی که رعایت نوبت بایسته است، سبقت از دیگران در رانندگی در جایی که سبقت ممنوع است، ورود به مسیرهای ممنوعه، عقب انداختن کار اداری هموطنان در سازمانهای مختلف، به ویژه آنهایی که به نوعی حاکمیتی هستند و رقیب ندارند، شیوع رشوه و زد وبند، رانت اطلاعاتی و صدها مورد دیگر که خوانندگان فرهیخته خواندنی خود آگاهند، همه و همه نمادهایی از روند بیاخلاقی در سطح جامعه است که هیچ سنخیتی با دین و فرهنگ ایرانی ندارد.
« ... در گزارش رقابتپذیری سال 2014 مجمع جهانی اقتصاد، رتبه رفتار اخلاقی بنگاهها در ایران با 39 پله سقوط نسبت به سال 2013 در میان 148 کشور 121 است! یعنی تنها 27 کشور از ما بدتر رفتار میکنند»!!
(منبع: روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 3407 تاریخ چاپ: 9/11/1393
بزرگی بر آن است که نیکبختی ملتها در داشتن فرهنگ قوی و غنی نیست بلکه به میزان رو کردن به آموزههای آن فرهنگ است یعنی این که ما فرهنگ و دین عالی داشتهایم یا داریم خیلی مهم نیست چه میزان بر اساس آموزههای آن دین و فرهنگ رفتار میکنیم و این در سلامت جامعه موثر است. برای پرداختن به بحث سه پرسش بنیادی داریم:
اخلاقی بودن یعنی چه؟ چرا باید اخلاقی باشیم؟ چگونه باید اخلاقی باشیم؟
کلید واژه اخلاق « حق» است و در برابر هر رفتاری که هر یک از ما در هر موقعیتی که هستیم میتواند به عنوان پرسش فلسفی قرار گیرد. «آیا من حق دارم چنین یا چنان کنم؟»
اخلاق به طور اساسی آنجایی مطرح است که اراده و آگاهی باشد یعنی آنجا که من آزادم و اراده دارم می توانم حق را بشناسم و محترم بشمارم طبعا از این منظر هم بسیاری از بیاخلاقیها در جامعه در سطح خرد همچون گرفتن دو عدد نان خارج از نوبت تا دادن یک مجوز اقتصادی کلان به نزدیکان! دقیقا بیاخلاقی است چون آگاهانه ترجیحی است برای دستیابی به منافع شخص با حذف یا دستبرد به منافع دیگران (نگاه فلسفی: برای دیگرانی که هم گروه من و همفکر من، هممحله و همشهری و همزبان من وهم... نیستند چقدر حق قائل هستم).
تحلیل علتهای رواج بیاخلاقی در جامعه در یک نوشتار کوتاه نمیگنجد؛ اما در مقام دسته بندی سه علت اصلی را میتوان مطرح کرد:
1ـ ضعف سیستمها و فرآیندها: در یک سیستم ناهوشمند خطاهای فردی روشن نیست، یعنی باز بودن راههای فرار از قانونمندی سیستم باعث میشود افراد مستعد فساد رفتار فاسد انجام دهند و چون قابل شناسایی و ردیابی نیست و یا اگر هم هست به شکل موثری پیگیری و مواخذه نمیشود، فرد بیاخلاق کار خود را تکرار میکند.
2 ـ نیاز اقتصادی فرد: فرموده حکیمانهای داریم که فقر موجب از بین رفتن ایمان میشود به هر حال انسان نیاز اقتصادی دارد و البته آز را هم نباید فراموش کرد و این دو باعث میشوند انسان بخواهد که از مسیری سریعتر و میانبر به مال و نعمت برسد.
3 ـ بیاخلاقی دیگران: سرایت رفتار از پدیدههای اثبات شده در جامعه است، انسانها در بدنه جامعه ناظر اعمال و رفتار دیگران هستند و هنگامی که میبینند دیگران حتی در سطح اقلیت بی اخلاقی میکنند و اتفاقا دارای احترامی و مکنتی هم هستند و کسی هم به کار ایشان کار ندارد(خرابی سیستم!) انگیخته و تهییج می شوند که خوب چرا من نه؟؟!!
بنابراین در جمعبندی نیاز فرد و الگوگیری از افراد بیاخلاق و خواب بودن نظام زمینه بسیار خوبی برای بیاخلاقی است و هم از این روست که رشد بی اخلاقی، بسیار شتابان صورت می پذیرد. کار اخلاقی در جامعه یعنی کاری همراستا با هنجار و قانون و حقوق تعریف شده در جامعه به نحوی که حقوق دیگران در آن رعایت شده باشد، از این رو برخی بزرگان کار اخلاقی را نوعی عبادت اجتماعی تعریف می کنند و این وضعیت با پرخاشگری اجتماعی، نبود روحیهی گفتگو و همیاری، از سر رد کردن دیگران در کارهایی که در دست ماست، پاسخ ندادن به افراد در مراجعات، عقب انداختن کار، استفاده از امکانات عمومی برای منافع شخص یا گروه خاص و... هیچ سنخیتی ندارد.
ما را چه شده است؟
دین باستانی ایرانیان یکتاپرست بر بنیاد خداپرستی و اندیشه و گفتار و کردار نیک را سفارش می کند، فرهنگ کهن ایران زمین که بخشهایی از آن در کتاب سترگ شاهنامه نمایان است همه اخلاق است و نیکی. در آموزههای دین امروزین ایرانیان نیز همواره اخلاق توصیه شده و بیاخلاقی تقبیح شده است، آموزه های دنیای مدرن هم دستکم در سازوکارهای اجتماعی و اقتصادی استانداردهایی را بیان کرده و در قالب اخلاق حرفهای به مشتریان خود میآموزد مانند , SA8000 AA1000 و... سازمانها را بر اساس میزان پایبندی به اخلاق ممیزی و نمره دهی میکنند و سازمان میتواند نتیجه را در پرونده خود برای کار تجاری استفاده نماید.
بنابراین بی اخلاقی نه مبتنی بر دین است نه همراه با مدرنیته و نه همساز با سنت و فرهنگ دیرین . هم از این روست که این نوشتار کوتاه به عنوان هشدار مطرح شده است . اگر چه فرهیختگان جامعه بسیار پیشتر و بیشتر از نگارنده میدانند و میتوانند مسیر را به سمت و سوی راستی که هنجار هستی است هدایت کنند هر کس در گستره جغرافیای اختیارات و قلمرو دانش و توان خود.
اما واقعیت آن است که در این رهگذر نقش بزرگان و مدیران کشور بسیار پررنگ، تاریخی و راهگشاست که حکما گفتهاند « الناس علی دین ملوکهم » مردم بر دین ملوک خویشاند و سخن سعدی در ضرورت الگو بودن مدیران و بزرگان به صورت عملی تایید کننده آن است:
اگر صد ناپسند آید ز درویش رفیقانش یکی از صد ندانند
وگر یک بذله گوید پادشاهی از اقلیمی به اقلیمی رسانند
و در جایی دیگر
اگـر ز بـاغ رعیت ملک خورد سیبی
برآورند غــلامان او درخــت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزار مرغ بــه سیخ
و باز هم
قاضی چو به رشوت بخورد پنج خیار
ثابت کنــد از بـهر تو، ده خــربزه زار