گزارش
در مراسم یادبود ناصر ایرانی چه گذشت؟
- گزارش
- نمایش از شنبه, 12 آبان 1397 21:20
کتایون صدرنیا در مراسم یادبود همسرش، ناصر ایرانی میگوید: آثار منتشرنشده ناصر ایرانی، فرزندان روح یک نویسنده در بدو تولد بودند که محکوم به حبس ابد شدند و مخاطبانش از خواندن آنها محروم شدند و ادبیات معاصر ما که چندان هم ثروتمند نیست بخشی از دارایی خود را از دست داد.
به گزارش ایسنا، مراسم یاد بود ناصر ایرانی، نویسنده، مترجم و نمایشنامه نویس عصر دوشنبه، هفتم آبان ماه 1397 در خانه فرهنگ فدک برگزار شد. علی نظیفپور، کتایون صدرنیا فرزند و همسر ناصر ایرانی، قاسمعلی فراست، محمد شریفی، علی اصغر سیدآبادی و غلامرضا امامی سخنرانان این مراسم بودند. همچنین سید عباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد، نیکنام حسینپور، مدیرعامل خانه کتاب، مجتبی رحماندوست نیز در این برنامه حضور داشتند.
مهمترین چیزی که از پدرم آموختم تعهد به حقیقت بود
علی نظیفپور، پسر ناصر ایرانی در این مراسم گفت: روزهای آخر عمر پدرم، ناصر ایرانی از بسیاری جهات روزهای تلخی بود؛ روزهایی پر از درد، بیماری، بیخوابی و صدای پای مرگ که اجتناب ناپذیر بودنش را به رخ میکشید. اما یکی از قوانین جهان هستی این است که هیچ شیرینی بدون تلخی و هیچ تلخی بدون شیرینی نیست.
او افزود: روزهای تلخ پایانی پدر من هم از سه جهت شیرین بودند؛ شیرینی هایی که تحمل را برای من و مادرم ممکن می کردند. اول آنکه پدرم آنگونه رفت که میخواست. درمانش را قطع کرده بود و ما به انتخابش احترام میگذاشتیم.دوست داشت در تخت خودش بمیرد و بیهوده به رنجش ادامه ندهد که همین شد. دومین اشعه نوری که دل من و مادرم را روشن میکرد محبت دوستانی چون: دکتر سرمد قباد، دکتر فرشید اربابی، قاسمعلی فراست، ناشرانی مثل نشر نو و کویر، احسان عالی و سحر آقاپور، سعید انوری، مهدی صادقی، آقایان سیدآبادی، امامی، کریمیان و ... بود.
پسر ناصر ایرانی سومین عامل تسلی خود و مادرش را واکنش رسانهها به مرگ پدرش دانست و اظهار داشت: رسانهها از آرمان خواهی و از سانسور که قربانیاش بود گفتند. ما دیدیم که سانسور و انزوا، او را از یادها
نبرده است که ناصر ایرانی کهبود و این باعث شد تا شام عزای ما جشن پیروزی ناصر ایرانی باشد.
نظیفپور در ادامه گفت: ناصر ایرانی با خیلی چیزها درگیر بود که ادبیات نبودند؛ از سیاست گرفته تا محیط زیست. ولی با هر چه درگیر میشد نویسنده وار درگیر میشد. او جهان را با پوست وگوشت و استخوانش
میزیست و این زیست را به زبان داستان ترجمه میکرد. مهمترین چیزی که از پدرم آموختم تعهد به حقیقت بود. هرگز کلمه ای ننوشت که به آن معتقد نباشد.
او در پایان افزود: برای من ناصر ایرانی مردی بود که تعهدی هنرمندانه به حقیقت داشت و هرگز این تعهد خود را زیر پا نگذاشت و به همین علت عمرش با عزت بود و مرگش بی دریغ.
ناصر ایرانی بیش از هزاران صفحه کار منتشر نشده دارد
کتایون صدرنیا، همسر ناصر ایرانی در آغاز صحبت خود با اشاره به اینکه در صفحه ویکی پدیای ناصر ایرانی آمده «او نویسنده دهه ٤٠ و ٥٠ خورشیدی بود»، بیان کرد: این حرف اینطور معنی میدهد که ناصر ایرانی
بعد از این دو دهه به کار نویسندگی ادامه نداد. البته نویسندگان، مترجمان و صاحب نظرانی بودند که که به حضور مفصل ایشان در دهه ٦٠ و ٧٠ اشاره کردند. تا اواسط دهه 70 شمار آثار منتشر شده ناصر ایرانی به بیش
از ٦٠ رمان رسیده بود اما بیشترین و بهترین آثار ناصر ایرانی در دهه های ٨٠ و ٩٠ خلق شده. ناصر ایرانی بیش از هزاران صفحه کار منتشر نشده دارد. «اعترافات گرگ تنها» که شرح زندگی اوست حدود هزار
صفحه است.
این نویسنده و مترجم افزود: خیلی هایتان میدانید که ناصر ایرانی رمانی دارد به اسم «زنده باد مرگ» که مجموعا هزار صفحه است علاوه بر آن چند صد صفحه داستان کوتاه و نمایشنامه منتشر نشده دارد.
او درباره علت اینکه چرا جامعه از وجود این آثار ناصر ایرانی بیخبر است گفت: چون از همان نیمه دهه ٧٠ به بعد آثار ناصر ایرانی دیگر مجوز انتشار نگرفتند. برای «اعترافات گرگ تنها» از سال ٨٥ چند انتشارات
درخواست چاپ دادند اما مجوز نگرفت و قاسمعلی فراست هم در این چند وقت اخیر مصمم شد که مجوز بگیرد و از هیچ تلاشی فروگذار نکرد اما نشد.
صدر نیا در پایان افزود: ناصر ایرانی بخشی از این هزاران صفحه را در شرایطی نوشت که وضعیت جسمانی بسیار بدی داشت اما با سانسور مبارزه کرد و به نوشتن خود افزود.
ناصر ایرانی و امثال او سرمایه هستند
قاسمعلی فراست، نویسنده و دیگر سخنران این مراسم ضمن اشاره به بخشی از جملات فرانک در کتاب «در جست و جوی معنا» درباره اینکه ما باید دنبال آدم شدن آدمها باشیم و دنبال کسی باشیم که آدم باشد و بوی آدمیت
بدهد، گفت: ناصر ایرانی مصداق این قضیه است و در زندگی، روابط اجتماعی و آثارش مظهر آدم بودن بود.
فراست با بیان اینکه ناصر ایرانی و امثال او سرمایه هایی هستند که به خانواده های خودشان تعلق ندارند و به بشریت تعلق دارند گفت: رفتن ناصر ایرانی را باید به بشریت تسلیت بگوییم. اگر از من درمورد ویژگی بارز
او بپرسند میگویم صداقت؛ او با خودش صادق بود و در کل کارها و آثارش این صداقت مشهود است و اگر انتقادی میکند خود ناصر ایرانی است که از سر دل سوزی و صداقت انتقاد میکند.
این نویسنده در پایان گفت: خاطرات 60 سال تاریخ این مملکت در کتاب «اعترافات گرگ تنها» است که ناصر ایرانی با قلمی شیوا و شیرین و نثری پاکیزه آن را نوشته شده است.
ناصر ایرانی از زبان نویسندگان
در ادامه این مراسم سعید انوری، از دوستان ناصر ایرانی ابیاتی از غزلیات حافظ را به آواز خواند.
سپس محمد شریفی، با بیان اینکه اگر بخواهم ناصر ایرانی را در دو کلمه خلاصه کنم میگویم نویسندهای حرفهای، گفت: او کسی است که یک عمر نوشت و تا زمانی که دستان لرزانش از نوشتن باز نایستاد این کار را رها
نکرد.
او سپس به کتاب «اعترافات گرگ تنها» به عنوان اثری که شامل بخشی از تاریخ معاصر است اشاره کرد و بخشی از نوشتههای ناصر ایرانی را خواند.
در ادامه مراسم یاد بود ناصر ایرانی، علی اصغر سیدآبادی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان نیز سخنرانی کرد و گفت: ناصر ایرانی از آن دسته نویسندههایی بود که هیچ وقت به مد روز ننوشت و خودش هم به مد روز نشد.
او از ناصر ایرانی بهعنوان نویسندهای که بسیاری از نویسندگان کودک و نوجوان امروز از کلاسهای او رشد یافتهاند یاد کرد و گفت: تاثیری که ناصر ایرانی بر نویسندگان امروز ما گذاشته، تاثیر مهمی است. او نگاهی
اجتماعی داشت که همزمان به مسائل روز توجه میکرد اما آنگونه نوشتند که صدای یگانه خودشان بود.
سیدآبادی در پایان ناصر ایرانی را نویسندهای معرفی کرد که اعتبارش و آثارش از شهرتش بیشتر بود.
غلامرضا امامی، نویسنده و مترجم، به عنوان آخرین سخنران برنامه، ناصر ایرانی را تعبیر تاریخ دانست و گفت: حقیقت تاریخ از سانسور خواهد گذشت اما هنر نویسندگی با مرگ نویسندگان از بین نمیرود.
امامی با اشاره به نخستین دیدار خود با ناصر ایرانی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، همچنین از آخرین دیدارش با این نویسنده در مراسم ختم یکی از نویسندگان گفت. او در ادامه گفت: ناصر ایرانی در فاصله
میان این دو دیدار نویسندهای بود که از شرایط جامعهاش با خواندن مطبوعات و نقد مطالب آگاه بود.
او سپس به تدریس ناصر ایرانی در حوزه داستان نویسی و تاثیر او بر تربیت داستان نویسان اشاره کرد و گفت: بانوی وفادار و فرزند او دستمایههای ناصر ایرانی را حفظ کردند و او کوشید و تا لحظه آخر حیات به نوشتن
ادامه داد. ناصر ایرانی برای دل خودش نوشت و شهادتی برای روزگار خودش داد.