گزارش
آیین نکوداشت شادروان فرانک دوانلو (شاهنامهپژوه و پژوهشگر فرهنگِ ایران) برگزار شد
- گزارش
- نمایش از جمعه, 13 آذر 1394 20:34
گزارش: ندا احمدی لفورکی
عکس: مژده شهریار
آیین نکوداشت زندهیاد فرانک دوانلو (شاهنامهپژوه و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران) در روز 5 آذرماه 1394 با حضور بستگان (فریدون «پسر»، خواهر، برادر، شوهر خواهر و خواهرزادههایش)، آشنایان و دوستداران تاریخ و فرهنگ و ادب ایران و با کوشش انجمنهای فرهنگی باشگاه شاهنامهپژوهان ایران، کانون نوای شاهنامه (کنش)، مهرگان شیراز و کانون فرهنگی حمایتی کودکان کار (کودکان کوشا) در تالار فردوسی فرهنگسرای ورشو برگزار شد.
دکتر «علیقلی محمودی بختیاری» نخستین سخنران این نکوداشت با بیان اینکه انسان نماد اهورمزداست و پرتوهایی از خداوند در انسان است و هر چه این پرتو در انسانها بزرگتر باشد، انسان را کامل و بزرگتر میکند. نمودهایی از این پرتو در انسانهایی همچون: فردوسی، حافظ و... میتوان دید.
این استاد برجسته رشته زبانشناسی و زبانهای باستانی ایران ادامه داد: فرانک دوانلو جرقهای از پرتو خرد است. ما دلمان میخواست که کالبد وی نیز در جمع ما بود بر ما واجب است که از بانوان در زمان حیاتشان تقدیر و تشکر بهعمل آوریم. در جامعه بشری هیجزمان به اندازه اکنون از انسان بودن دور نشدهایم. به قول سعدی:
نه هر آدمی زاده از دد به است که دد ز آدمی زاده بد به است
به است از دد انسان صاحب خرد نه انسان که در مردم افتد چو دد
(سعدی - بوستان باب اول در عدل و تدبیر و رأی)
وی افزود: این موجوداتی که از بر جهان حکومت میکنند از هر ددی درندهتر هستند و شایسته نامگذاری انسان بر روی آنها نیستند. یعنی انسان زمانی انسان میشود که پرتو آفریدگار در آن ظاهر شود. شاهنامه فردوسی خردنامه است و خرد باید با مدارا همراه باشد، چیزی که اکنون در کشور ما وجود ندارد. به قول فردوسی:
مدارا خرد را برادر بود خرد بر سر دانش چو افسر بود
نباشد خرد جان نباشد رواست خرد جان پاکست و ایزد گواست
خردی که بر اساس دانش نباشد نیز ارزشی ندارد و تا زمانیکه در سایه دانش است خوب است وقتی از حیطه دانش بیرون بیاید فجایعی همچون هیروشیما و... را به بار میآورد. اهورمزدا «خرد» را آفریده است یعنی دارنده جان و خرد که نمادش انسان میشود.
نخست آفرینش خرد را شناس نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان کزین سه رسد نیک و بد بیگمان
خرد چشم جانست چون بنگری تو بیچشم شادان جهان نسپری
(شاهنامه فردوسی)
شما اگر تمام کتابهای عالم را بررسی کنید به اندازه شاهنامه به خرد توجه و پرداخته نشده است و در این شاهنامه که فرانک نمونهای از پرتو آن است.
روانش خرد بود تن جان پاک تو گفتی که بهره ندارد ز خاک
(شاهنامه فردوسی)
این استاد ادبیات فارسی اظهار داشت: فردوسی وقتی به زن میرسد وی را از پدر، فرزند و همسر بالاتر میبیند. من باور دارم که نمیتوان بیت «زن و اژدها هر دو در خاک به / جهان پاک از این هر دو ناپاک به» را در نسخ و مدارک پیش از قرن ششم پیدا کرد این سوءتفاهمها در دیدارها و جمع دوستان باید مطرح و بازگو شود.
یاد این بانوی نازنین را گرامی میداریم. کمتر ازین سعادت نیست که وی با کارهایش اینبار امانت را تحویل داد. نامش همواره گرامی باد و رهروانش هم سلامت.
«هما ارژنگی» شاعر معاصر کشور با حضور در این مراسم به خوانش سروده خود بهنام «به یاد مهربانو فرانک دوانلو» پرداخت.
جهانا چه بیمهر و بد اختری ربودی ز یاران مهین گوهری
یکی مهربان بانوی پارسا وفا پیشه یاری به دردآشنا
فرانک زنی بود شهنامهدان پژوهندهای بخرد و پر توان
بدانسان که فرمودش آموزگار زنی بود پیرایه روزگار
چو شهنامه بودش بهین رهنما نشد یکدم از مهر میهن جدا
سرودش همه گات زرتشت بود اهورا، ورا یاور و پشت بود
به نیکی بزاد و به شادی غنود جفا دید و بر مهرورزی فزود
نه رنگش به دامان نه تیره روان شد از دام دنیا به مینو روان
بود تا که در بزم گروسیان برآساید از رنج تن جاودان
«قدمعلی سرامی» پژوهشگر ایرانی در حوزه زبان فارسی دیگر سخنران این نکوداشت با بیان یکی از اشعارش اظهار داشت:
گر از مردی نشان داری که داری، مکن در مرگ مردان، سوگواری!
مشو در ماتم آنان سیه پوش! مکن آیین یاران را فراموش!
نمردم تا سیاهی جان بگیرد که جان دادم که تاریکی بمیرد!
چو برفی زندگی یکسر درنگ است. شدی چون آب همخوابت نهنگ است
من آن برفم که بر من تافت خورشید؛ پس از مرگ از رگم سیلاب جوشید
از آن زندان برفین وارهیدم؛ در این دریا به آزادی رسیدم
هم از دریا فراتر مینهم گام؛ به اقیانوس میریزم سرانجام
از آن جا نیز روزی دیر یا زود، توان کوچید اگر بال و پری بود
من اکنون قطرهای امیدوارم؛ به سر اندیشهی معراج دارم
پرم از یاد خورشید جهانتاب؛ نه در بیداریام بی او نه در خواب
مقام عشق را زیر و زبر نیست؛ ز من تا دوست گامی بیشتر نیست
از آن ترسم که چون بر دارم این گام، ز دیگر سو شوم دور از دلارام
این خاتون محترمی که از میان ما رفت در کار تحقیق خود با من به مشورت میپرداخت و نظرم را جویا میشد و من هم در واقع چیزی جز یکدستی و صمیمیت در وی نمیدیدم و بهنظر میآمد که در لحظاتی از زندگی او حالت «تفرید» را داشت.
آشنایی او با شاهنامه کهنه بود و اگر نام وی، فرانک شد، به خواست تقدیر بود زیرا خودش بیتردید نقشی در این نامگذاری نداشت. با این وجود، فرانک نام فرزندش را فریدون گذاشت. نامی که برخاسته از تدبیر وی بود.
این شاعر و ادبپژوه ادامه داد: در نگاهی به نام بانو و فرزندش متوجه میشوید هر دو سوی بازی روان انسانی (تقدیر و تدبیر) بهکار گرفته شده است. بهعبارتی تقدیر برای وی نام فرانک را برگزید و خود با تدبیر نام فرزندش را فریدون گذاشت. این نشاندهنده این است که آشنایی وی با شاهنامه ژرفتر از درگیری ما با مسائل پژوهشی است.
فردوسی در شاهنامه خود میگوید: کتاب من دو قهرمان بیش ندارد و در واقع «برائت استهلال» کرده است. نخست، بهنام خداوند جان و خرد به معنای خدا و دیگر، خداوند جان و خرد یعنی دارنده جان و خرد (انسان). خداوند پیش از آنکه به معنی آفریننده آسمان باشد، در زبان دری به معنای «دارنده» است.
چنان بمیر که مرگ از تو در هراس افتد به عجز گرید و پیشت به التماس افتد
چنان مباز که طاس زمانه، فرمان داد بپای تا که بفرموده تو، طاس افتد
سرامی
در عرفان اسلامی برای آن که به دوست بپیوندیم باید از گذارها عبور کنیم.
از جمادی مردم و نامی شدم وز نما مردم به حیوان برزدم
مّردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
وز ملک هم بایدم جستن ز جو کل شیء هالک الا وجهه
پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم که انا الیه راجعون
مثنوی
این استاد دانشگاه افزود: شاهنامه ستیز تقدیر و تدبیر است و چیرگی با قوانین الهی است. شاهنامه برگیری و آموزش و آمیزش تقدیر و تدبیر است. انسان در چند صد صورت خودش هی به میدان میآید و خداوند جان و خرد شأن اولوهیت خودش را در تقدیر بازی میکند و انسان در مقابل تقدیر عرض وجود میکند اگر توانست او شود تمام میشود یعنی تقدیر و تدبیر بر هم سوار میشوند و انسان بهجائی میرسد که یونگ نامش را «تفرید» میگذارد.
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو خانه میبینی و من خانه خدا میبینم
حافظ
سرامی ادامه داد: شاهنامه آلبوم کلامی و تصویری از ایران کهن است. اما همین تصویر، جهان را به خیره انداخته است. فردوسی در اسارت ابزار نیست او همه جهان را دوست دارد.
اگر چرخ گردان کشد زین تو سرانجام خاکست بالین تو
شاهنامه فردوسی
این استاد ادبیات فارسی دانشگاه افزود: شاهنامه را محققان و عاشقان میخوانند ولی مردمان نه ولی اگر شیره و شهد و انگبینش توسط همین محققان تهیه شود و به زبان های بزرگ جهان عرضه شود بی گمان جهانیان سود می کنند. دنیا، دنیای به کوتاهی سخن گفتن با یکدیگر است و باید به کوتاهی با جهان سخن بگوئیم.
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
مولوی
سپهر بلند ار کشد زین تو
سرانجام خشت است بالین تو.
شاهنامه فردوسی
«کیخسرو دهقان» شاهنامهخوان بختیاری در این نکوداشت به رسم آنچه در سوگ عزیزان در ایل بختیاری مویه میکنند به نوای شاهنامه پرداخت.
سپس ویدئو با عنوان: «آن زن با شکلات آمد ..... آن زن با عشق رفت» که توسط یکی از دوستان نزدیک وی «زهره صیادی» تهیه و پخش شد. این ویدئو تصویری در خصوص همکاری فرانک دوانلو با کانون کودکان کار (کوشا) و بخشی از کارهای نوعدوستانه این بانوی بزرگوار بود.
در بخش دیگر این نکوداشت «پریسا سیمینمهر» به برخوانی داستان بهرام که یکی از دلیران و سرداران ایرانی بود پرداخت که به روایت شاهنامه برای پاسداری از نام و عدم پذیرش ننگ سلطه بیگانه، حماسه آفرید و با نبردی جانانه نگذاشت نام نیکش به ننگ آلوده گردد.
احمد نوری، یکی از همکاران پژوهشی بانو دوانلو نیز در این نکوداشت گفت: این مادران ایرانی هستند که نخست پرورش میدهند فرزندانشان را تا پیش از دبستان مادرانی بودند که کسانی مانند: فریدونها، رستم ها، داریوش، کوروش، زرتشت و...داریوش را در آغاز پرورش دادند و به جامعه سپردند. بانو دوانلو به این موضوع پی برده بود و با بهره از نوشتههای کهن مانند سرودههای زرتشت، شاهنامه فردوسی توانست جایگاه زن ایرانی را به جامعه بشناسناند و در این زمینه با هیچکسی تعارفی نداشت.
بانو دوانلو، به پژوهش درباره زنان در شاهنامه پرداخت و متاسفانه مرگ مهلت نداد تا یکی از پژوهشهای مهم وی یعنی «جایگاه زنان در شاهنامه» را به پایان برساند؛ پژوهشی تا به اتکا بر آن درصدد بود تا بهرهگیری از پیامهای کهن، جایگاه زن ایرانی را به وی نشان دهد.
«منوچهر پیشوا» مدیر کتابسرای بلخ در بخش دیگری از این نکوداشت گفت: تقریبا سه ماه پیش بانو دوانلو و برخی دوستان باشگاه شاهنامهپژوهان به کتابفروشی بنده آمدند و چند ساعتی پیش من ماندند و در این شرایط سخن از کتابفروشی، کتابخوانی شد و وی از شمارگان پائین کتاب و بیعلاقگی جوانان به کتاب گلایه کرد. وی از من پرسید چرا در جامعه ما با وجود این همه جوان، کتاب و کتابخوانی اقبالی ندارد؟
وی ادامه داد: دوانلو معتقد بود چرا برای کسانی که از جان و مالشان برای رونق فرهنگ ایران زمین مایه گذاشتند، آئینهای نکوداشتی میگیرند که به بزرگداشت تبدیل میشود و قدردانی از مفاخر و چهرههای برجسته کشور پس از مرگ آنها صورت میگیرد؟! تقدیری که در غیاب آنها ارزش چندانی ندارد! در واقع کارهای پژوهشی دوانلو در زمینه شاهنامه، هموار کردن راههای دشوار برای شاهنامهپژوهان دیگر است.
پایانبخش این مراسم برخوانی سرود «ای ایران، ای مرز پرگهر» توسط باشندگان بود.
در حاشیه این مراسم اشخاصی که آشنایی و همکاری فرهنگی با این بانوی بزرگوار را در این چند ماه آخر حیات وی را داشتند از تأثیر ژرف و پرنفوذ آموزههای این بانوی فرهیخته در زمینه شناخت فرهنگ کهن ایران و شاهنامه سخن گفتند و آه کشیدند و به قول سعدی سخنور:
بعد از وفات، تربت ما در زمین مجوی در سینههای مردم عارف مزار ماست
فرانک دوانلو دهم آبانماه در منزل خود شهریار تهران به دورد حیات گفت و نقاب در خاک کشید. این بانوی فرهیخته مؤلف آثاری همچون دفترهای پارسینگاشته شاهنامه فردوسی، رویدادهای تاریخدار شاهنامه فردوسی، فرهنگ نامهای ایرانی بر بنیاد شاهنامه فردوسی، راهنمای نمودارشاهنامه فردوسی دوره پیشدادیان و کیانیان، گاتهای زرتشت (متن تطبیقی بر پایۀ هشت برگردان پارسی) بوده و آخرین اثر پژوهشی وی که در خصوص بانوان شاهنامه (ارنواز، شهرناز و فرانک) در زیر چاپ قرار دارد.
در همین زمینه:
فرانک دوانلو؛ شاهنامهپژوه و پژوهشگر فرهنگ ایران درگذشت
برگزاری نکوداشت بانو فرانک دوانلو (شاهنامهپژوه و پژوهشگر فرهنگِ ایران)
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا