تاریخ معاصر
روز شمار - مجله افراز شماره چهارم
- تاريخ معاصر
- نمایش از دوشنبه, 21 بهمن 1392 12:52
- بازدید: 4387
برگرفته از مجله افراز (نامه درونی انجمن فرهنگی ایرانزمین)، شمارهٔ چهارم، بهار 1382 خورشیدی به نقل از روزنامک دکتر انوشیروان کیهانیزاده
سالگرد پیروزی نظامی بزرگ ایران بر روم
22 فروردین، سالگرد بزرگترین شکست غرب – در تمامی طول تاریخ – از شرق است.
53 سال پیش از میلاد، سپهبد سورنا فرماندهی ارتش ایران در دشت «کارهه» واقع در مرز سوریه و عراق امروز، ارتش مجهز روم را درهم شکست، 42 هزار سرباز رومی و فرماندهی آنها کراسوس، کنسول اول روم و پسرش «پوبلیوس» را کشت و برتری ایران را در مبارزهی دو ابرقدرت آن زمان مسلم ساخت. کراسوس برای از میان بردن شاهنشاهی ایران سالها به گردآوری قوا از فرانسه و اسپانیا دست زده بود و به پیروزی خود اطمینان داشت.
پیروزی نظامی رومیها در جنگها، بیشتر مرهون انضباط نظامی و آرایش جنگی آنها بود. سورنا که برای نخستینبار سوارنظام کماندار و دستگاههای مکانیکی پرتاب پیکان یه وجود آورده بود و بر اسبهای جنگی زره پوشانده بود و نیزهی فلزی بسیار بلند را وارد خدمت ارتش کرده بود، در همان نخستین روز جنگ، نظم لشکرهای یازدهگانهی کراسوس را برهم زد و با رساندن مهمات با شتر به سربازان در حال جنگ مانع توقف آن شد و هنگامی که یک لژیون رومی به فرماندهی پوبلیوس کاملاً نابود شد و خود نیز از میان رفت و سرش بر نیزه زده شد، رومیها روحیهی خود را باختند، کراسوس کشته شد و از ارتش مجهز روم، تنها سی هزار نفر به طور پراکنده خود را به ساحل مدیترانه رساندند و فرار کردند. خبر این شکست باعث بروز ناآرامی و هرج ومرج در روم شد.
سزار جانشین کراسوس عملاً بر برتری ایران صحه گذارد و درصدد انتقامگیری برنیامد و چند دهه بعد جانشین او مارکوس آنتونیوس به مرزهای ایران نزدیک شد و با اینکه نیروهای مصری هم به او کمک کردند، شکست خورد.
مورخّان نبرد کارهه را در ردیف وقایع مهم تاریخ جهان قرار دادهاند و نبوغ نظامی و استراتژی و میهندوستی سورنا را عامل عمدهی پیروزی ایرانیان خواندهاند.
19 اردیبهشت
1306 خورشیدی قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) در ایران ملغا شد.
دولت ایران توسط سفارتخانههای خود به دولتهای آلمان، ایتالیا، بلژیک، هلند، سوییس، اسپانی اعلام داشت: «با توجه به تغییراتی که در اوضاع مملکتی پیش آمده دولت ایران، تمام معاهدههایی که محتوای حقوق ممتازه برای اتباع خارجی باشد، فسخ میکند. بالطبع دولتهای انگلیس و اتازونی (آمریکا) و اسکاندیناوی نیز که به عنوان کاملهالوداد از این امتیازات استفاده میکردند، دیگر بهرهمند نخواهند شد».
20 اردیبهشت
1333 ش دادگاه تجدید نظر نظامی وقایع 25 تا 28 مرداد پایان یافت و رأی خود را صادر نمود. به موجب رأی صادره دکتر مصدق و سرتیپ تقی ریاحی به سه سال حبس محکوم شدند.
21 اردیبهشت
1332 به دستور دکتر مصدق، شاه کلیهی املاک پهلوی را به دولت واگذار کرد و دولت قبول نمود، از منافع املاک سالیانه 60 میلیون ریال به سازمان شاهنشاهی پرداخت نماید.
1340 مهندس مهدی بازرگان طی نامهای خطاب به دکتر مصدق که در تبعید به سر میبرد تأسیس جمعیت نهضت آزادی ایران را به اطلاع وی رسانید.
فانوس را شو
دهم اردیبهشت 1375 خورشیدی، استاد دکتر غلامحسین صدیقی، از یاران صدیق، دانشمند و مخلص دکتر محمد مصدق و از افتخارهای علمی و سیاسی کشور به دیار ابدی شتافت. وی را بنیادگذار جامعهشناسی نوین ایران میشناسند.
وقتی او را که وزیر کشور دولت ملی ایران در دورهی دوم نخست وزیری دکتر مصدق بود پس از کودتای شرمآور 28 مرداد جهت ادای شهادت – بر ضد دکتر مصدق – به دادگاه نظامی آوردند چنان اظهار محبت و احترام به آن مرد بزرگ کرد که آزموده، دادستان نظامی گفت: «شما را آوردیم که شهادت دهید نه شیفتگی کنید» و دکتر صدیقی آن بیت معروف را خواند:
«چنان پر شد فضای سینه از دوست
که یاد خویشتن رفت از ضمیرم».
شادروان پروانه اسکندری (فروهر) که سالیان دراز ارادتی خاص به استاد صدیقی داشت در مراسم چهلمین شب درگذشت استاد – با صدای گرم و پرطنین – قطعهای از سرودههای خود را برای حاضران خواند که اینگونه به پایان میرسید:
... فانوس را شو
ای شب شکن، خردمند پیرمن
من نیستن برای تو باور نمیکنم
بنمای رخ
بگشای لب.
بیستوچهارم اردیبهشتماه سالروز نهضت تنباکو، سرآغاز اعتراضهای مردمی به حکومتهای استبدادی و خودکامه در تاریخ معاصر ایران است.
پس از مرگ امیرکبیر، به تدریج نظم، عدالت و امنیت امیری جای خود را به هرجومرج، تبعیض و اختناق داد. در سفر سوم ناصرالدین شاه به فرنگ، یکی از میزبانان وی، سرگرد جرالد تالبوت پس از پیبردن به کیسهی خالی و نیاز شدید شاه به پول، به وی پیشنهاد بستن قراردادی را میدهد: در ازای این قرارداد که کمپانی رژی (تالبوت و شرکا) بابت عقد آن مبلغ دو میلیون فرانک به درباریان ایران رشوه پرداخت کرده بود، قرار شد کمپانی در ازای کسب امتیاز انحصاری خرید و فروش و تهیهی توتون و تنباکوی سراسر قلمروی پادشاهی ایران به مدت پنجاه سال، سالانه مبلغ 15 هزار لیرهی انگلیس به همراه یک چهارم سود کمپانی به دولت ایران پرداخت کند؛ این درحالی بود که حق امتیاز دولت عثمانی از همین نوع قرارداد 630 هزار لیره بود.
یکسال بعد، شرکت انگلیسی رژی باغ معروف ایلخانی در حوالی ارگ را به بهای 40 هزار تومان خریداری و ساختمان بزرگی را به عنوان ادارهی مرکزی شرکت در آن احداث کرد. سپس انبوه کارگزاران و کارمندانش را به ایران سرازیر کرد؛ نزدیک به 100 هزار نفر!
بازگانان و دستاندرکاران توتون و تنباکوی ایران که بیشترین لطمه را از این قرارداد خورده بودند به اعتراضی گسترده پرداختند. در پی آن، میرزای شیرازی فتوای معروف خود را صادر کرد: «الیوم استعمال توتون و تنباکو بای نحوٍ کان، در حکم محاربه با امام زمان است».
55 روز بعد قرارداد لغو شد. پس از آن نیز حکمی از سوی میرزای شیرازی منتشر گشت که بر اساس آن به حلیت دخانیات اجازه داده شده بود.
میگویند ناصرالدینشاه در مدتی که حکومت به شدت در تکاپوی حفظ قرارداد تالبوت بود، تلگرافی به این مضمون برای میرزای شیرازی ارسال کرد: «بهتر نبود که قبل از تحریم تنباکو، سری به تهران میزدید و میدیدید که ما با کشورهای خارجی جهت احداث و ایجاد کارخانجات در کنار رودخانهی جاجرود عنقریباً مشغول بستن قرارداد هستیم و باز بهتر نبود به جای تنباکو، جرس و بنگ و حشیش را تحریم میکردید که سکرآور است».
17 دی
جهانپهلوان
شامگاه هفدهم دیماه 1346 خورشیدی، روزنامهها نوشتند: «تختی خودکشی کرد» و هتل آتلانتیک به عنوان محل خودکشی جهانپهلوان معرفی شد. هیچکس باور نکرد که پهلوان خودکشی کرده است چون همه میدانستند آن قامت افراشته و سینهی ستبر، اهل جا زدن نبود، مبارزه میکرد و تمام تلاش خود را به کار میبست، شاید شکست میخورد ولی اهل جا زدن نبود.
چند سال پیش کمیتهی المپیک جهانی اعلام کرد که شادروان غلامرضا تختی، استورهی کشتی ایران- که به همراه پوریای ولی، سند جوانمردی و مردانگی ورزش این دیار است- در میان پنج ستارهی ورزش جهان در قرن بیستم جای گرفته است.
در دوران پهلوی دوم بسیار کوشیده شد تا تختی را از آرمانخواهی باز دارند که همهی این کوششها از قطع حقوق وی از راهآهن گرفته تا سازمان تربیت بدنی، کوچکترین خللی در ارادهی آن پهلوان نگذاشت. پیشنهاد عضویت در انجمن شهر را به او دادند که نپذیرفت و حتا تا آنجا پیش رفتند که با فرستادن رحیمعلی خرم و قراگزلو، رییس وقت سازمان تربیت بدنی حاضر شدند او را به قیمت بالایی بخرند ولی او با اینکه مشکلات مالی فراوانی داشت کیف پول را پس زد و گفت: «آنها که راه شرافت و درستی و راه خدمت به مردم را انتخاب کردهاند از عسرت و پریشانی مالی وحشتی ندارند و من به این پولها نیازی ندارم» (حماسهی جهانپهلوان تختی / شادروان محمدعلی سفری).
تختی بزرگ در تمام عمر از شاگردان وفادار مکتب مصدق بود و در کنگرهی جبههی ملی ایران در سال 1341 به هموندی شورای مرکزی آن انتخاب گردید. از تختی بسیار گفتهاند، از کمک به زلزلهزدگان بویین زهرا، از رویارویی با حریف روسی، از دوستی با مردم تهیدست، از گذشت و بلند همتی و از برخورد با زرومندان و دستگیری ضعیفان. او طبعی بلند و سیرتی پسندیده داشت و در اوج شهرت، همواره تواضع و فروتنی را از یاد نمیبرد. اگر پای صحبت همنسلان او نشسته باشید، هر کدام خاطرهای از این مرد بزرگ دارند، چون او مردمی بود و همواره در کنار مردمش بود.
تختی نمونهی والایی از پرورش یافتگان فرهنگ ایرانی بود؛ فرهنگی که پیروزی- به هر قیمتی- برایش مهم نیست، نفس تلاش- و با تمام نیرو در راه رسیدن به آرمانی نیک گام برداشتن- برایش مهم است؛ فرهنگ والایی که هر انسانی در آن نقشی دارد که اگر به درستی آن را ایفا کند، صحنهی زندگی بسیار دلنشینتر خواهد بود.
تختی برای مادرش ارزش والایی قایل بود و موفقیتش را مدیون او میدانست. یک سال پس از اینکه او در نوزده سالگی به مسجد سلیان رفت و در شرکت نفت شروع به کار نمود، برای دیدار مادرش تقاضای مرخصی نمود که مورد قبول واقع نگشت. او استعفا داد. متن استعفای او خواندنی است: « بسیار متأسفم از اینکه مقام ریاست کارگزینی ادارهی شرکت نفت مسجد سلیمان با مرخصی یکماههی اینجانب موافقت نفرمودهاند. از نظر آنکه من برای مادر خودم ارزش فراوانی قایل هستم و او از من خواسته است که به دیدارش بروم، چارهای جز اطاعت امر او نمیبینم و با مرخصی من نیز موافقت نشده است. خواهشمند است استعفای اینجانب را بپذیرید. با نهایت احترام: غلامرضا تختی».
عشق و ادب تختی به مادر با شهرتش کمرنگ نشد و پیش از هر مسابقهای، دود کردن اسفند و از زیر قرآن رد کردن توسط مادر برقرار بود.
در المپیک ملبورن از شش حریف خود چهار تن را با ضربهی فنی شکست داد و تا پایان مسابقهها تنها یک امتیاز منفی داشت در حالی که کولایف روسی شش و استیکل آمریکایی هشت امتیاز منفی داشتند. یکی از علل توجه بیگانگان همین بود که چگونه فردی با ابتداییترین امکانات ورزشی از یک کشور جهان سوم آنان را که روشهای پیشرفتهی ورزشی و تغذیه و محیطی بهتر داشتند، به زانو درآورده بود. کسی که در بیشتر اوقات، تغذیهاش نان و پنیر بود. این همه نیرو، چه جسمی و چه روحی، دیدگاه مثبت، انجام کارهای شایسته و پذیرش مسؤولیت، همه از ایمان عمیق و خالصانهی او سرچشمه میگرفت. تختی در زمان شکست هم مثبت بود. پس از پیروزی در مسابقههای جهانی یوکوهاما به جوانان وطن توصیه نمود که هرگز از شکست نهراسید زیرا که خود پیش از این مسابقه، مقام دوم را کسب کرده بود. تختی معتقد بود: «به نظر من اگر جوانان از هر مسألهی کوچکی نومید شوند راه ناصوابی رفتهاند». تختی از مادیات به دور بود. مدالهایش را در قفسهی خاصی نگهداری نمیکرد چون معتقد بود مدالها در قلب مردم است. مقام و پُستی را طالب نبود حتا در فدراسیون کشتی. عشق به موسقی در وی قوی بود، خاصه آهنگهای اصیل ایرانی. با وجود سفرهای زیاد خارجی، اصالت ایرانی خود را حفظ مینمود. به شعر و ادبیات علاقه داشت و کارهای هنری را ترجیح میداد. تختی را میتوان پس از مرحوم مصدق، محبوبترین چهره در اذهان مردم دانست ولی حق او را ادا کردن بس دشوار است. دولت وقت، طبق امریهی صادره از جمیع جهات تختی را محاصره نمود تا عالم کشتی از وجود او پاک گردد! او را از کشتی دور کرد و حتا اجازهی دیدن کشتی در درون سالن را به او نمیداد. در بازگشت از یوکوهاما، استقبال کمنظیری از تیم پیروز ملی در فرودگاه مهرآباد به عمل آمد. تختی در مصاحبهی مطبوعاتی اعلام کرد که افتخار دارد عضو شورای مرکزی جبههی ملی است. از این تاریخ یعنی 1340 مبارزهی شاه با تختی شدت گرفت تا 17 دی ماه 1346...
جهان پهلوان تختی، صاحب تمامی عنوانهای المپیک، جهانی و آسیایی شد و دوازده سال پایداری او در راه کسب عنوان قهرمانی، میتواند نشانهای کوچک از روح بزرگ آن رادمرد باشد: مدال نقرهی مسابقههای جهانی هلسینکی (فنلاند-1951)، مدال نقرهی بازیهای المپیک هلسینکی(952)، مدال نقرهی جشنوارهی جهانی ورشو (لهستان- 1953)، مدال طلای بازیهای المپیک ملبورن (استرالیا-1965)، مدال نقرهی مسابقههای جهانی صوفیه ( بلغارستان- 1958)، مدال طلای بازیهای آسیایی توکیو(ژاپن – 1958)، مدال طلای مسابقههای جهانی تهران(1959)، مدال نقرهی بازیهای المپیک رم(ایتالیا –1960)، مدال طلای مسابقههای جهانی یوکوهاما(ژاپن-1961) و مدال نقرهی مسابقههای جهانی تولیدو(آمریکا –1962).
1 دی
پایان کار خوارزمشاهیان
کار پایان را (میلادی دسامبر 1217 اواخر)خورشیدی هجری سال 596 زمستان آغاز تاریخنگاران،
با خوارزمشاه محمد سلطان قلمرو شدن همسایه و میانه، آسیای در غوریان و قراختاییان حکومت
.نوشتهاند چنگیزخان قلمرو
خوارزمشاه با از میان برداشتن قراختاییان که میان قلمرو چنگیزخان حایل بودند مرتکب یک اشتباه سیاسی بزرگ شد. چنگیزخان برنامهی حملهی سریع به غرب متصرفات خود و ورود به دنیای سفیدپوستان را نداشت که رویدادهای سال بعد(1218 میلادی) پای او را به ایران و نیز سرزمینی که امروز کشور روسیه است باز کرد و عمدهترین این رویدادها، قتل فرستادگان بازرگان وی در شهر مرزی «اترا» بود که فرماندار آن مورد حمایت مادر خوارزمشاه قرار داشت. چنگیز در نظر داشت که با خوارزمشاه روابط دوستانه و با قلمرو او داد و ستد تجاری داشته باشد که حادثهی «اترا» روی داد.
چند اشتباه سیاسی و استراتژیک دیگر هم مرتکب شده بود از جمله، تحریک حکام محلی بر ضد یکریگر به گونهای که از تشکیل یک نیروی بزرگ واحد در برابر مغول جلوگیری شد. خوارزمشاه
اصرار محمد خوارزمشاه که نبوغ جنگی نداشت بر فرماندهی سپاه ایران نیز از جمله دلیلهای شکستهای پیاپی بود. به همین خاطر است که سپاهیان ایران با وجود رزمآوری و داشتن سرداران نامآور و دلاوری چون جلالالدین خوارزمشاه و تیمور ملک، شکست را پذیرا شدند. شرح مبارزهها و جنگهای این دو سردار، زمانی دیگر را میطلبد ولی دربارهی جان سپردن سلطان محمد خوارزمشاه آمده است، او که چندبار از سپاهیان چنگیز شکست خورده و تدریجاً شبحترس و وحشت بر روحش مستولی شده بود، پس از مدتی دربهدری و سرگردانی، خطاب به همراهانش که اندک اندک او را رها میساختند، فریاد برآورد: «آیا دیگر در روی زمین جای آرامی یافت نمیشود که من بتوانم در آن از گزند مغولان در امان باشم؟».
پس به ناچار به جزیره آبسکون که در جنوب دریای مازنداران قرار داشت، پناه آورد. در این هنگام فرزندش جلالالدین که همچنان در حال رزم با مغولان بود، نزد پدر آمد. سلطان محمد به او گفت: «خداوند متعال، فرزند شجاعم را ظفر دهد تا بر سراسر ممالک من، تنها عدالت و حقیقت و رحمت پروردگار حکمفرما شود»، پس شمشیر خود را که قبضهی الماسنگار داشت از کمر گشود و به کمر جلالالدین بست. پس آنگاه جلالالدین پس از تودیعی دردناک، پدر را ترک گفت تا جنگ با دشمنان را ادامه دهد. پس از عزیمت جلالالدین، سلطان محمد چند صباحی را در جزیره، با وحشت و اندوه بسیار به سرآورد تا جان به جان آفرین تسلیم کرد.
چند روز که گذشت تیمور ملک، دیگر سردار ایرانی که در جنگ و گریز با مغولان بود، وارد جزیره شد. او جسد سراپا عریان سلطان محمد را که بدید، غرق در ماتم و سوگ شد. پس لباس خود را درآورد و بر پیکر بیجان سلطان پوشاند. سپس مردان تیمور ملک با شمشیر، گوری را در ساحل جزیره کندند و جسد محمد خوارزمشاه را به خاک سپردند.
میلاد مسیح
4 دی
ناقوس کلیساها چهارم دیماه برابر با بیستوپنجم دسامبر، دو هزار و سومین سال روز میلاد عیسا(ع)، پیامبر صلح و دوستی را نوید دادند. اگر چه مسیحیان کاتولیک و پروتستان این روز را جشن میگیرند ولی بیشترین تعداد اقلیتهای دینی در ایران را ارامنهی گریگوری تشکیل میدهند که تقویم کلیسایی خاص خود را دارند و معتقدند که میلاد مسیح ناصری، روز ششم ژانویه (شانزدهم دی ماه) است. برپایهی مدارکی که از سدهی دوم میلادی بر جای مانده، ششم ژانویه، تاریخ تولد حضرت عیسا مسیح در نظر گرفته شد اما در سالهای 6ـ355 میلادی و به دستور کلیسای رم، تاریخ 25 دسامبر، سالروز میلاد مسیح و روز ششم ژانویه، تاریخ غسل آن حضرت اعلام گردید. به گفتهی آرداک مانوکیان، «چهارم دی، تاریخ تولد میترا، الاههی خورشید است که در اعصار کهن به خاطر او، جشن باشکوهی در ایران و سالها بعد توسط اسیران آزاد شدهی رومی، در روم برپا میشد». کلیسای رم این دگرگونی را در جهت زمینهسازی برای مسیحی شدن تابعان امپراتوری روم که بیشتر به دین ایرانی «مهر» گرویده بودند پذیرا گردید. هنوز دانشمندان، زمان دقیقی را برای شروع دین مهر یا متیراییسم که از دل تاریخ بیرون میآید به دست نیاوردهاند ولی برخی پژوهشگران معتقدند این نخستین دین توحیدی جهان نزدیک به 11 هزار سال پیش از سوی نخستین پیامبر جهان در ایرانویج، زادگاه آریاییها ارایه شد. گفتنی است ایرانیان در سه زمینه بر روی ادیان توحیدی جهان تأثیرگذار بودهاند: یکتا پرستی، اعتقاد به جهان دیگر و ناجی آخر زمان.
آثار و نشانههای دین مهر در دین زرتشت که هزاران سال بعد، دین میترا را در قالبی نو ریخت و نیز دین مسیحیت بر جای مانده است: استفاده از درخت کاج در روز جشن (درخت کاج درختی است که بغ مهر از آن متولد میشود)، تعطیلی روز یکشنبه (روز خورشید)، فرمانبرداری از پاپ یا پدر (که مرحلهی هفتم دین مهر و بالاترین درجهی آن است)، غسل تعمید، روشن کردن شمع، پاپانوئل و سورتمهاش و...
این که پرستندگان این دین را خورشیدپرست مینامند از کم اطلاعی مورخان نخستین غربی است چنان که خداوند فرموده: الله، نور السماوات والارض...
6دی
زکریای رازی
ششم دی، سالروز تولد ابوبکر محمدبن زکریا بن یحیای رازی (305 – 224 خورشیدی) است. زکریای رازی از بزرگترین دانشمندان ایرانی، بزرگترین طبیب بالینی اسلام و قرون وسطا، فیزیکدان، عالم کیمیا (شیمی) و فیلسوف صاحب استقلال فکر، متولد شهرری است. وی پس از تحصیل در ریاضیات، فلسفه، نجوم و ادب در جوانی به یادگیری علم کیمیا روی آورد. به سبب آفتی که به چشمش وارد شد، به تحصیل علم طب پرداخت و در این علم شهرت فراوان یافت و حوزهی درسش بلندآوازه شد. در خدمت ابوصالح منصور بن اسحاق سامانی، حاکم ری، ریاست بیمارستان تازهبنیاد آنجا را یافت که کتاب مهم و معروف خود در دانش پزشکی را به نام منصور سامانی کرد و عنوان «طب منصوری» بر آن نهاد که نخست در ده جلد به لاتین و سپس به دیگر زبانهای اروپایی برگردان شده است. کتاب مهم دیگر او در پزشکی «حاوی» نام دارد که به صورت دانشنامه (دایرهالمعارف) نوشته شده و همهی آگاهیهای پزشکی در آن گردآوری شده است. بعدها در بغداد نیز، رییس بیمارستان «مقتدری» آن شهر بود. در طول توقف او در ری و بغداد، بیماران و پژوهشگران و دانشجویان پزشکی از سراسر گیتی برای درمان و کسب فیض و دریافت پاسخ پرسشهایشان به دیدارش میشتافتند. رازی، صاحب اخلاق نیکو و رفتار پسندیده بود و با بیماران به مهربانی و عطوفت رفتار میکرد و در حق فقرا اعانت مینمود. نوشتههای او را تا 198 جلد و کتابهای منسوب به او را تا 237 جلد برشمردهاند. بیشتر عمر خود را در ری گذراند و در حالی که اواخر عمر به سبب کثرت مطالعه، تحریر و تجربههای شیمیایی کور شده بود، در همان شهر درگذشت.
شوربختانه از آثارش در طبیعات، ریاضیات، نجوم و نورشناسی، چیزی به ما نرسیده است. رازی در طب به جنبهی علمی آن اکتفا نمیکرد، بلکه به تمام معنی، طبیب و در علم و عمل طب، استاد مسلم بود. از قول او نقل میکنند که گفته است: «تجربه بهتر از علم طب است». یادداشتهای وی که در آنها با کمال دقت، بهبودی بیماران خود را توصیف کرده، در دست است. رسالههایی دربارهی بعضی امراض دارد که معروفترین آنها کتاب «الجدری و الحصبه» است که مورد اعجاب و تحسین اروپاییها بوده و آن را از بهترین رسالههای طبی قدیم شمردهاند. رسالهی معروف دیگرش «مقاله فی الحصی المتولد فی الکلی والمثانی»، دربارهی سنگ مثانه و کلیه است که با ترجمهی فرانسوی در لیدن (1896) چاپ شده است. منشاء بسیاری از پیشرفتهای حاصل در علم بیماریهای زنانه، قابلگی و جراحی چشم را میتوان در آثار او یافت. کشف آبله و آبلهمرغان و مشخص کردن تفاوت این دو بیماری هم از کارهایی است که در دانش پزشکی به نام رازی ثبت شده است.
در سایر کارهای علمی رازی نیز، اهمیت دادن به تجربه مشهود است. به طبقهبندی مواد شیمیایی و توصیف دقیق تجربههای خود پرداخته است. کشف الکل از آن اوست. علم کیمیا را در طب به کار میبرد و میتوان او را از بانیان طب شیمی دانست. در دانش شیمی، رازی نخستین دانشمندی بود که شیمی آلی (ارگانیک) را از شیمی معدنی (غیر ارگانیک) جدا ساخت. دربارهی شیمی و واکنشهای شیمیایی چند تألیف به زبانی بسیار ساده نوشت که مهمترین آنها «اسرار» است. رازی کاشف چند اسید از جمله اسید سولفوریک است که آنها را جهت مخالف بازها قرار داده و واکنشهای شیمیایی را که به تهیهی الکل - که یک باز است- منجر میشود به دقت شرح داده است. دویست کار علمی به نام رازی ثبت است و در مقایسه با سایر دانشمندان ایرانی، رازی را میتوان همتراز ابنسینا خواند.
رازی در فلسفه و الاهیّات و ماوراءالطبیعه و مجادلههای مذهبی و فلسفی نیز کتابهایی نوشته که قرنها در دست فراموشی بود، تا آن که در قرن بیستم میلادی، اهمیت آنها دگر بار مورد توجه قرار گرفت. آرای فلسفی او غالباً مخالف آرای ارسطو بود و به همین جهت مورد طعن پیروان ارسطو واقع گردید. رازی برخلاف متفکران مسلمان پیرو ارسطو، امکان توفیق بین فلسفه و دین را نفی میکند.
رازی معتقد بود که اطلاعات علمی و فلسفی در ترقی است. بر طبق مقالهی دایرهالمعارف اسلام دربارهی رازی، وی مدعی است: از اغلب فلاسفهی قدیم پیشتر رفته و حتا برتر از ارسطو و افلاطون است؛ در طب همپایهی بقراط و در فلسفه، مقامش نزدیک به سقراط است، ولی پس از وی مسلماً دانشمندانی خواهند آمد که بعضی از نتایجی را که او به آنها رسیده طرد خواهند کرد، چنانکه او کوشیده تعالیم خود را جایگزین نظرهای پیشینیان قرار دهد.
بسیاری از پژوهشگران «تاریخ علوم» زادروز رازی را 27 دسامبر اعلام داشتهاند. در این روز (ششم دی ماه) در سال 1343 به مناسبت یازدهمین سدهی تولد رازی، مراسم باشکوهی در ایران برگزار شد.
ای خاک!
14دی به سال 1286 خورشیدی، روزنامهی صوراسرافیل با همکاری میرزا قاسمخان تبریزی و میرزا جهانگیرخان شیرازی در تهران انتشار یافت و شمارهی اول، آن امروز منتشر شد. میرزا علیخان قزوینی معروف به «دخو» (دهخدای آینده) از نویسندگان این روزنامه است.
صوراسرافیل یکی از روزنامههای مردمی دوران مشروطیت بود که در آن به هر کسی، اعم از وزیر و وکیل و درباری، اگر قدمی بر خلاف مصالح ملت و مملکت برمیداشت، حمله میکرد و فساد حکومت را افشا مینمود. به همین خاطر بود زمانی که میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل در بوستان امینالدوله به همراه دیگر آزادیخواهان دستگیر و سپس در دادگاه محاکمه شد، در حالی که 34 سال بیشتر نداشت به مرگ محکوم شد و در سوم تیر 1287 خورشیدی به همراه ملکالمتکلمین، سلطانالعلمای خراسانی (مدیر روزنامهی روحالقدس) و قاضی ارداقی در باغشاه با طناب خفه شد. میگویند صوراسرافیل هنگام طناب انداختن گفت: «زنده باد مشروطه» و اشاره به زمین کرد و گفت: «ای خاک ما برای تو کشته شدیم».
سالها بعد علیاکبر دهخدا در شهر ایوردن سوییس روزنامهای با همین نام منتشر کرد.
وی که به خاطر مشکلات مالی نتوانست بیش از سه شماره از روزنامه را منتشر سازد، در آخرین شمارهی آن، شعری در رثای دوست از دست رفتهی خود سرود که مطلع آن چنین بود:
ای مرغ سحر در این شب تار یادآر زشمع مرده یادآر
11 دی
روزگار وصل
13 سال پیش در چنین روزهایی مردم آن سوی ارس، حصارهای مرزی اتحاد جماهیر شوروی را که به دیوار آهنین معروف بود، شکستند و با عشق دیدار از مرز، گذشته، به ایران آمدند. عاشقان ایران خود را به آب ارس زدند و حتا تعدادی مسألهی مرگ و غرق شدن را به جان خریدند تا ترجمان واقعی این شعر زیبا باشند که:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
این رویداد تاریخی که نقطهی عطفی در تاریخ منطقه است، حکومت شوروی را نگران ساخت. این نگرانی مسکو، زمینهی حادثهی خونین 20 ژانویه 1990 در باکو و ورود ارتش سرخ به این شهر و قتل عام مردم بیگناه را فراهم آورد.
به موازات سرکوبهای خونین، تلاش گستردهیی برای انحراف افکار عمومی از این حرکت اصیل آغاز شد. ترکهای جوان در ترکیه در کنگرهی خود در 5 دسامبر سال 90 مصوبهیی را صادر و در آن بر ضرورت تجلیل همهساله از این روز تأکید کردند. حیدر علیاف، رییسجمهوری فعلی آذربایجان که تخصص وی در دوران مسؤولیت طولانیاش در KGB شوروی، ایجاد شکاف بین آذریهای ایران و آذریهای آن سوی ارس، مدیریت حزب توده و طراحی اهداف قومگرایانهی شوروی در قبال ایران و ترکیه بود پس از ورود به صحنهی سیاسی نخجوان و ریاست پارلمان این جمهوری خودمختار، در تاریخ 16 دسامبر 1991 فرمان 5 مادهیی را صادر و روز 11 دیماه یا 31 دسامبر را به عنوان روز همبستگی و یکپارچگی آذربایجانیهای دنیا اعلام کرد.
پس از جدا شدن مناطق شمال ارس از ایران، دو عنصر، عامل نفوذ ایران در این مناطق بود: زبان فارسی و مذهب تشیع. روسها روی همین دو عنصر تبلیغات شدیدی کردند؛ زبان فارسی را با سیاسی کردن زبان ترکی حذف کردند؛ و با ترویج قومگرایی آن را در برابر شیعهگرایی قرار دادند.
مفهوم آذربایجانیهای دنیا چیست؟ در جمهوری آذربایجان از این واژه، دو برداشت وجود دارد: اول به عنوان شهروند جمهوری آذربایجان و دوم مجموعهی افرادی که به قوم آذری منسوب هستند. اگر منظور از «آذریها»، شهروندان جمهوری آذربایجان است، موضوع داخلی آن کشور است و این که آذریهای سایر نقاط دنیا نظیر ایران، عراق، ترکیه، اکراین، سوئد، آلمان، گرجستان و... مخاطب دولت آذربایجان و نمایندگیهای سیاسی آن در خارج هستند، اقدامی خلاف عرف بینالملل است که نه در قواره و قلمرو خاک این کشور است و نه به مصلحت جمهوری جوان و پر از مشکل آذربایجان. اما اگر منظور از آذربایجانی به عنوان قومی از اقوام ساکن در جمهوری آذربایجان است پس سرنوشت سایر اقوام در جمهوری آذربایجان نظیر طالشها با جمعیت یک میلیون نفر، لزگیها با جمعیت 300 هزار نفر، تاتها با جمعیت 250 هزار نفر، آوارها و کردها هر یک با جمعیت 80 هزار نفر، ارامنه با 135 هزار نفر (با احتساب قرهباغ)، یهودیان با 40 هزار نفر و روسها با 30 هزار نفر چه میشود؟
اصل موضوع که نباید فراموش شود این است که 11 دیماه متعلق به ماست و ما باید آن را جشن بگیریم، خاطرهی شهدای این روز را گرامی بداریم و ارس را گلباران کنیم. نه تنها آذریهای ایران، بلکه همهی ایرانیان باید این روز را گرامی بدارند و هجران و حسرت 17 شهر قفقاز فقط در دل آذریها نیست، فارسها، بلوچها، کردها و در یک کلام، همهی ایرانیان این داغ را بر دل دارند. حافظ بزرگ در بیتی این عشق زیبا را اینگونه تصویر میکند:
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس
کوتاه شده از یادداشت سیاسی روزنامهی ایران (15/10/1379)
6 آبان
شکستها و تدبیرها
2 هزار و 52 سال پیش در چنین روزی، سنای روم که سه سال تمام شکست بزرگ ارتش روم را از ارتش ایران به فرماندهی سردار سورنا(متولد خراسان) رسیدگی کرده بود، قانون تجدیدنظردر نظام ارتش روم را تصویب کرد.
سه سال پیش از آن، ارتش روم در منطقهی کارهه(مرز مشترک امروز سه کشور عراق، سوریه و ترکیه) در جنگ با ایرانیان سختترین شکست را خورده بود و فرماندهاش کراسوس(کنسول اول روم) کشته شده بود. کارهه بزرگترین شکست غرب از شرق در طول تاریخ به حساب میآید.
طبق قانون تازه ارتش روم، که با توجه به تجربهی جنگ کارهه تنظیم شده بود، مقرر شد که پیادهنظام روم هم از آن پس، زره بر تن کند و هر سرباز پیاده وسایل سنگرسازی داشته و مسلح به انواع اسلحه، کیسه غذا و آب برای سه روز باشد.
16 آبان
گوشمالی یونان
در چنین روزهایی در سال 494 پیش از میلاد، ناوگان قدرتمند ایران در سواحل جزیرهی لید lade ناوگان مشترک یونانیان را به رهبری آتن در هم شکست و به نافرمانی میلتوس پایان داد. این جنگ در تاریخ به نام نبرد دریایی «لید» نامگذاری شده است که علت آن تحریک ساکنان شهرکهای یونانی ساحل آسیای صغیر(آناتولی) از سوی اتحادیهی یونان بود. این شهرکها از دیر زمان در قلمرو ایران قرار داشتند و نبرد «لید» به منظور گوشمالی اتحادیهی یونان بود که با موفقیت انجام شد.
19 آبان
مرد قانون
روز دهم نوامبر سال 518 پیش از میلاد کار ساختن آبراه میان دریای سرخ و رود نیل برای عبور کشتیهای ایران از خلیجفارس به مدیترانه تکمیل شد. به نوشته «دیودوروس سیکولوس» این آبراه به تصمیم داریوش ساخته شد و از پیشرفتهای بزرگ قرون قدیم است.
سیکولوس نوشته است: داریوش اول که به قانونمند بودن شهره است عمیقاً به ساتراپ(استاندار) ایرانی مصر تأکید کرده بود که باید به قوانین و رسوم مصریان و مذهب آنها احترام بگذارد و خود را با مصریان هماهنگ کند نه مصریان را با رسوم و قوانین ایران. با وجود این، سیکولوس میگوید: مصریان از اینکه رهبری آنان از سطح فرعون به سطح یک استاندار پایین آورده شده بود، ناراضی بودند و در هر فرصتی صدای اعتراض خود را بلند میکردند.
تیرباران یک دولتمرد
بامداد 19 آبان 1333 خورشیدی دکتر حسین فاطمی، وزیر امور خارجهی دولت برکنار شدهی دکتر مصدق و مدیر روزنامهی باختر امروز در میدان تیر لشکر دو زرهی، تیرباران شد.
دکتر فاطمی همان کسی است که در پی فرار شاه به بغداد (25 مرداد1332) به تمامی سفیران و وزرای مختار ایران اعلام کرده بود: « شاه از سلطنت مخلوع است و نباید مورد استقبال قرار گیرد». وی پس از کودتای 28 مرداد، زمانی که در یکی از خانههای تجریش دستگیر و بهسوی فرمانداری نظامی برده میشد، مورد حملهی عدهای از اوباش قرار گرفت و بهشدت مجروح شد.
دکتر فاطمی در دادگاه بدوی نظامی که به ریاست سرتیپ قطبی (دایی فرح دیبا، همسر شاه) و دادستانی سرهنگ فخر مدرس برگزار شد و پس از آن در دادگاه تجدیدنظر، به اعدام محکوم، و در سپیده دم 19 آبان 1333 در حالی که به خاطر جراحتها و بیماری، بسیار ناتوان شده بود به جوخهی تیرباران سپرده شد. یادش گرامی باد.
بد نیست بدانید، سرهنگ فخر مدرس که بعدها به درجهی سپهبدی ارتقای مقام یافت و چندی رییس دادرسی ارتش بود در بهار سال 1358 به سرنوشت بسیاری از قربانیانش دچار گشت.
21 آبان
بنیاد جبههی ملی
در 21 آبان 1328 خورشیدی، جبههی ملی به رهبری دکتر محمد مصدق تشگیل گردید. این حرکت در پی ایجاد اتحاد بین مخالفان دولت و در قبال مسایلی چون قرارداد نفت جنوب و سوءجریان انتخابات دورهی شانزدهم مجلس شورای ملی، صورت گرفت.
یک ماه پیش از این(22 مهر 1328) دکتر محمد مصدق و تنی چند از همفکرانش به دلیل اعتراض به انتخابات دورهی شانزدهم، در کاخ شاه متحصن شده بودند. این عده که بعدها بعضی از آنها درتشکیل جبههی ملی نقش داشتند، عبارت بودند از: عباس خلیلی( مدیر روزنامهی اقدام)، ابوالحسن عمیدینوری(مدیر روزنامهی داد)، حسین فاطمی(مدیر روزنامهی باختر امروز)، احمد ملکی( مدیر روزنامهی ستاره)، جلال نایینی(مدیر روزنامهی کشور)، حسین مکی، مهندس زیرکزاده، دکتر سید علیشایگان، محمد نریمان، شمسالدین امیراعلایی، دکتر بقایی، عبدالقدیر آزاد، کریم سنجابی، آیتالله غروی، ارسلان خلعتبری، دکتر کاویانی، یوسف مشار، حایریزاده و عدیلی. با ترور عبدالحسین هژیر، وزیر دربار، در سیزدهم آبان 1328 و در پی آن دستگیری تنی چند از این عده و سرانجام ابطال آرای انتخابات تهران به علت فساد در انتخابات، تشکیل جبههی ملی تسریع شد.
23 آبان
گرفتن وام از خارجه، ممنوع
23 آبان 1285 خورشیدی، روزی است که میرزا ابوالقاسمخان ناصرالملک، وزیر مالیهی دولت میرزا نصراله خان مشیرالدوله، در جلسهی مجلس شورای ملی حضور یافت و پیرامون وضع مالی دولت و تهی بودن خزانهی کشور توضیحاتی داد و افزود: استقراض از خارجیان ضرورت خاص دارد. نمایندگان زیر بار استقراض نرفتند و پیشنهاد نمودند دولت برای رفع مضیقهی مالی به تأسیس بانک ملی مبادرت نماید. گفتنی است مهدیقلیخان مخبرالسلطنه نیز پنج روز قبل در مجلس شورای ملی حضور یافته و برای مخارج مملکت تقاضای پنج کرور تومان وام از خارج، آن هم با شرایط سنگین نموده بود. در جلسهی امروز شورای ملی، قانونی تصویب شد که بر مبنای آن گرفتن هر نوع وامی از خارجیان ممنوع شد. مرتضی قلیخان صنیعالدوله، داماد مظفرالدین شاه، ریاست و میرزا حسنخان وثوقالدوله و حاجمحمدحسین امینالضرب، نیابتهای اول و دوم نخستین مجلس شورای ملی را عهدهدار بودند. بر اساس فعالیت همین مجلس بود که عدهای از نمایندگان تعیین شدند تا نسبت به تعدیل بودجه و توازن دخل و خرج مملکت طرحی تهیه نمایند و از اسراف و تبذیر جلوگیری کنند.
گفتنی است، نماگرهای اقتصادی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، بدهیهای خارجی(کل بدهیها و تعهدات خارجی قطعی و احتمالی) دولت در پایان سهماههی نخست سال 1381 خورشیدی را 3/21 میلیارد دلار اعلام کردند که البته باید به میزان یاد شده، فروش چند صد میلیون یورویی اوراق قرضهی ایران در بازارهای جهانی طی ماههای اخیر را هم افزود.
24 آبان
آغازی بر سلسلهی غزنویان
روز 15 نوامبر سال 988 میلادی سبکتگین از سران طوایف غز که پس از اضمحلال ساسانیان و برچیده شدن پادگانهای مرزبانی شمال شرقی ایران، جرأت کرده بودند برای چرانیدن احشام خود قدم به فرارود(ماوراءالنهر) بگذارند، شهر کابل را تصرف و به تأسیس سلسلهی غزنویان موفق شدند. از مهمترین کارهای این سلسله تصرف هند غربی(پاکستان امروز) و مسلمان کردن مردم این منطقه به شمار میرود.
از مقاومت تا تعطیلی
در 24 آبان 1288 خورشیدی، دورهی دوم مجلس شورای ملی با حضور سلطان احمد شاه و عضدالملک، نایبالسلطنه افتتاح شد. طی نزدیک به دو سالی که این مجلس جریان داشت، چهار نفر بر آن ریاست کردند: مستشارالدوله صادق، ذکاءالملک فروغی، میرزا اسماعیلخان ممتازالدوله و مؤتمنالملک. این مجلس در اثر اخطار(اولتیماتوم) روس مبنی بر اخراج شوستر و به دستور ناصرالملک، نایبالسلطنه و در پی پیشنهاد صمصامالسلطنه، رییسالوزرا منحل شد.
گفتنی است مورگان شوستر آمریکایی که خزانهدار کل بود، برای وصول مالیات عقبافتادهی شعاعالسلطنه، اجراییه صادر کرد و به توقیف اموال وی که از مخالفان سرسخت مشروطه نیز بود، پرداخت. سفارت روس به بهانهی اینکه املاک شعاعالسلطنه در گروی بانک روس است، واکنش نشان داد و در ضربالاجلی 48 ساعته خواستار اجرای اصول سهگانهی زیر شد:
1 ـ اخراج مورگان شوستر، 2ـ استخدام اتباع خارجی با اجازهی روس و انگلیس، 3ـ پرداخت خسارت لشگرکشی روسیه به ایران.
مجلس شورای ملی به اتفاق آرا، اخطار روسیه را رد کرد.
25 آبان یادی از سردار ملی
25 آبان 1293 خورشیدی، ستارخان، سردار ملی در تهران درگذشت. ستارخان مدافع سرسخت مشروطیت بود که به همراه باقرخان، رهبری آزادیخواهان تبریز را بر عهده داشت. آنان با 21 هزار مجاهد و 25 کرور فشنگ، محور اصلی جنگهای تبریز بودند که دولتیان طرفدار استبداد را با شکست سختی مواجه ساختند. به همین خاطر در مجلس دوم شورای ملی به ستارخان و باقرخان، لقبهای سردار و سالار ملی داده شد و در بدو ورود به تهران مورد استقبال قرار گرفته و در بوستان اتابک سکونت داده شدند.
ستارخان که پس از پیروزیهای متوالی تا حدودی صبر، حوصله و اطاعت از مقامهای سیاسی را از دست داده بود، در پی اجرای قانون خلع سلاح غیرنظامیان از تحویل سلاح خودداری کرد و با نیروهای خود به زد و خرد خونینی با نیروهای دولتی پرداخت. سرانجام مجاهدان خلع سلاح شدند و ستارخان که از ناحیهی پا مجروح شده بود، به همراه باقرخان به منزل صمصامالسلطنه انتقال یافت.
ستارخان را از بعضی جهات با زاپاتا، مبارز نامدار مکزیکی مقایسه میکنند.
دایره در میان 50 فیلم برتر تاریخ سینما
همشهری(13 آبان)- روزنامهی معتبر سان فرانسیسکو کرائیکل بهتازگی پنجاه DVD برتر سینما را به انتخاب پنج منتقد خود برگزیده است. به گزارش ایسنا، این گزینش از میان تمامی فیلمهای برتر تاریخ سینماست که تا کنون به DVD تبدیل شدهاند و دایره تنها فیلم ایرانی این گزینش است که تعدادی از فیلمهای کلاسیک سینمای جهان ازجمله: همشهری کین، ماجرا، روشنیهای شهر، مهر هفتم، چهارصد ضربه، راشومون، فریادها و نجواها، ژاندارک و رسوا را هم دربر میگیرد.
این روزنامه در توجیه گزینش دایره مینویسد: «دایره پناهی با اینکه دربارهی زنان تنگدست و تحت تعقیب در ایران است، به گفتهی کارگردان سرشناسش محدود به کشور مشخصی نیست». بنابراین گزارش، فیلم دایره در آمریکا به اشکال مختلف، پخش گستردهای داشته و تمامی نقدها دربارهی این فیلم مثبت و دارای چهار ستاره بوده است.
گفتنی است : دایره در سه سال گذشته، اجازهی پخش در ایران را نیافته تا بتواند آنگونه که گفته میشد به آکادمی اسکار معرفی شود، چرا که طبق قوانین اسکار، فیلم معرفی شده حتما باید یک هفته در کشور سازنده به نمایش عمومی درآمده باشد. این فیلم که هنوز پروانه نمایش نگرفته است، تاکنون حدود 15 جایزه معتبر جهانی را دریافت کرده است. جایزه شیر طلایی ونیز که بعد از 30 سال به ایران آمده است از جملهی این جوایز است.
همشهری(18 مهر) ـ یک گروه فیلمسازی از شبکهی تلویزیونی«زد. دی. اف.» در شهرک سینمایی غزالی ایران فیلم «حسن صباح» را میسازند.
هلگا لیپرت، نویسنده و تهیهکنندهی فیلم مستند ـ داستانی حسن صباح: تلاش ما این است که تاریخ واقعی آن زمان را نشان دهیم و تمام سوءبرداشتها و پیشداوریهایی که راجع به حسن صباح وجود داشته و با تاریخ عجین شدهاند را مشخص کنیم.
وقتی اسم حسن صباح را میشنویم کلمهی «تروریست» به ذهن ما میرسد اما این چیزی نیست که ما میخواهیم و اگر به واقعیتهای آن زمان بنگریم، دید دیگری پیدا میکنیم و او را یک دانشمند میبینیم که به دنبال حقیقت میگشت و کارهایی که میکرد به خاطر آزادی ایران بود.
تنها بازیگر حرفهای این فیلم جهانگیر الماسی در نقش حسن صباح است و بقیهی نقشها را هنروران غیرحرفهای ایفا میکنند.
افراز- در شمارههای آینده مطلبی را دربارهی این مبارز ایرانپرست به چاپ خواهیم رساند.
30 آبان
سامانیان
امروز مصادف با سالروز اعلام حکومت سامانیان است که در سال 892 میلادی بر سر کار آمدند و به احیای فرهنگ ایران و زبان فارسی و توسعهی علوم و معارف اهتمام فراوان کردند و در این راه به قول مورخان، لحظهیی آرام نگرفتند.
حکومت 107 سالهی سامانیان، دوران تجدید حیات زبان پارسی و شعر و ادب و علم و هنر ایرانی بود که مراسم و آیینهای ایرانی از جمله نوروز و مهرگان زنده شدند. بخارا پایتخت آنها بود و این شهر و شهرهای هرات، بلخ، سمرقند، مرو، توس، گرگان، ری، فرغانه و نیشابور به صورت کانونهای بزرگ ادب و هنر فارسی درآمده بودند و 27 شاعر و نویسندهی معروف که بنیادگزاران نظم و نثر فارسی هستند از جمله رودکی، دقیقی، بلعمی، کسایی، ابومؤید، ابوشکور، عمارهی مروزی و... در این دوره میزیستند. ترجمه و تفسیر قرآن مجید به فارسی از همین دوران آغاز شد و کتابهای بسیاری به فارسی ترجمه شد. سامانیان بودند که نویسندگان را برای وزارت خود انتخاب میکردند، بنابراین احیای فرهنگ ایرانی برای آنان در درجهی اول اهمیت قرار داشت. بلعمی، نویسنده و مفسر بزرگ، وزیر سامانیان بود. سامانیان با وجود تلاش در احیای فرهنگ ایرانی، اصرار به نژادپرستی نداشتند و به رازی دستمزد پرداخت میکردند تا به عربی ـ زبان جهانی آن زمان ـ مطلب بنویسد و به غزها و سایر مردم آسیای مرکزی اجازهی مهاجرت به فرارود دادند و قربانی همین اقدام خود شدند. اشعار و نوشتههای عهد سامانیان آکنده از پند و اندرز و نیز یادآوری تاریخ از لحاظ تجربهآموزی آن است. به طور مثال، رودکی چهار عامل «تندرست، خوی نیک، نام نیک و نیز خرد» را زینت هر انسان خوانده است. بنای شاهنامهنویسی، مثنوی و... از همین عصر گذارده شد. شعرها و نوشتههای عهد سامانیان قدرت تخیل و وسعت فضل و دانش گویندگان آنها را نشان میدهد و تأثیر نفوذ شعر همان قدر بس که یک شاه سامانی که ترک پایتخت کرده بود با شنیدن قطعهی «بوی جوی مولیان آید همی ...» یک لحظه هم درنگ نکرد و عازم بخارا شد. «شاهنامه» به معنای تجلیل از شاهان نیست، معنای آن «تاریخ» است و چون در آن زمان، همهی امور در اطراف شاهان دور میزده است به تاریخ، «شاهنامک» میگفتند.
ای ایران
30 آبان 1334 خورشیدی، روحالله خالقی، موسیقیدان و آهنگساز برجسته درگذشت. وی بنیادگذار هنرستان موسیقی و رهبر ارکستر گلها بود که موسیقی سرود ملی «ای ایران، ای مرز پرگهر» (سرودهی دکتر حسین گلگلاب، گیاهشناس و از هموندان نخستین فرهنگستان زبان فارسی) از آهنگهای جاودان اوست. از این هنرمند، سه جلد کتاب با ارزش «سرگذشت موسیقی ایران» نیز به یادگار مانده است که جلد آخر آن، چند سال پیش از روی دستنوشتههای استاد منتشر شد.
گفتنی است پخش سرود «ای ایران» در سالهای نخست قدرتگرفتن محمدرضاشاه پهلوی ممنوع بود. دستگاه وقت که میدید مردم این سرود راپذیرفتهاند و بدون زور و اجبار، به جای سلام شاهنشاهی میخوانند، از پخش آن جلوگیری کرد تا بلکه فراموش شود. بعدها هم سرودهایی مانند «سپاس» را هر روز چندین بار از رادیو ـ تلویزیون پخش کردند تا جای آن را بگیرد که مردم نه تنها به آن سرودها توجه نکرده، بلکه حتا یک سطر آن را هم به خاطر نسپردند. همچنین شایستهی ذکر است، سرود «ای ایران» که در سالیان اخیر به مناسبتهایی چون انتخابات گوناگون از صدا و سیما پخش میگردد در یکی دو بیت دچار تحریف شده است.