تاریخ كهن و باستان
ایرگان یا ورگان
- تاريخ كهن و باستان
- نمایش از جمعه, 10 خرداد 1392 19:47
- بازدید: 5472
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 75، فروردین و اردیبهشت 1392، صفحه 34 تا 36
دکتر هوشنگ طالع
در سال 1987 گروه مهندسانی که برای ساخت سد به منطقهٔ آرکام (Arkaim) در جنوب استپهای اورال گسیل شده بودند، از وجود سازهٔ بزرگی در آن جا آگاهی دادند؛ اما مقامات وقت اتحاد شوروی که سخت مشتاق ساختن سد و به دست آوردن برق بودند، بدان اهمیت ندادند. سرانجام با فرو پاشی اتحاد شوروی، طرح سد سازی در منطقهٔ آرکام نیز کنار گذاشته شد و امروزه سازهٔ موجود در آن، از جاذبههای گردشگری مهم می باشد. (برای آشنایی بیشتر نک: فرشاد فرشید راد ـ ارگ جم ، کهنترین آپارتمان شهر جهان)
حفاری در ارگ جم، این بنا به شکل چلیپا یا ماندالا ساخته شده است
البته چنانچه از پژوهش برمیآید، ما با دو سازه در فاصلهای نهچندان دور از هم سروکار داریم.
ارکام ـــــــ> ایرکان ـــــــ> ایرگان یا جایگاه ـــــــ> ایر (ایرانی)ها یا به گـونهٔ ورکام ـــــــ> ورکان ـــــــ> ورگان جایگاه «ور» واژهای که در وندیداد دربارهٔ سازهای به کار رفته است که ایرانیها با راهنمایی اهورامزدا، به پیشوایی جم ویونگهان برای در امان ماندن از سرما در ایرانویج ساخته بودند. ایرانویج در کنار رود داییتیای نیک (سر شاخههای رود کنونی اتل یا ولگا) قرار داشت و سرزمین پهناوری بود که ایرها شاید پس از کوچ از مناطق شمالیتر1 در آن استقرار یافتند. این سرزمین در عرضهای جغرافیایی بالای پنجاه درجهٔ شمالی قرار داشت . 2
چنانکه میدانیم در دوران چهارم زمین شناسی (دوران کنونی) چهار یخبندان رخ داده است که در پایان دوران یخبندان چهارم، ناگهان لبهٔ یخ به تندی و گستردگی شروع به پایین آمدن کرد و در آسیا تا 33 درجهٔ شمالی (حدود آذربایجان) پایین آمد. از این رخداد دانشمندان امروزه به نام «یخبندان کوچک» نام میبرند.
در اثر یخبندان کوچک بسیاری از انسانها و نیز جانداران بزرگ و کوچک که گرفتار «یخزار»ها شده بودند از میان رفتند. این رخداد شگرف اینگونه ثبت بننوشتها (اسناد) کهن میهن ما گردیده است و باید گفت که آنها، تنها بننوشتهای این رخداد در جهان هستند.
چنانکه گفته شد، بنگاه ایرانیان یا ایران ویج در آغاز هزاره یکم از گاه شمار دوازدههزار سالی ( شاید دوازدههزار سال دوم) در کرانه رود دایی تیای نیک قرار داشت که به باور ایرانیان نخستین سرزمین نیکی بود که اهورامزدا آنرا آفریده بود: 3
نخستین کشوری که من [اهورمزدا] آفریدم، ایرانویج نامی بود درکرانهٔ رود دایی تیای نیک .
بر پایهٔ محاسبات استاد ذبیح بهروز ، نخستین روز از گاه شمار دوازده هزار سالی: 4 روز آدینه اول فروردین ماه سال موش 9036 سال خورشیدی و 70 روز پیش از رصد {زرتشت} است. در این سال فاصلهٔ اول فروردین از اول بهار هفتاد روز است و مبدا دورهٔ دوازدههزار سالی در این فاصله از بهار میباشد.
بدینسان، نخستین روز هزاره یکم که میبایست روز استقرار ایرانیها در ایرانویج باشد، در سال 10762 پیش از میلاد مسیح یا 11383 پیش از هجرت پیامبر و یا 8994 سال پیش از میلاد زرتشت میبوده است.
بنگاه ایرانیان یا ایرانویج، در کنار رود داییتیاینیک قرار داشت که به باور ایرانیان، نخســتین سرزمین نیــکی بود که اهورامزدا آن را آفریده بود. ایرانویج ( در اوستا « ایرین ویج » یا « ایرین ویجنگه » ) به معنای سرزمین ایرانیان و بنگاه ایرانیان است. شادروان استاد دکتر محمد مقدم از آن با عنوان « بیضهٔ ایران » یا مهد فرهنگ ایرانی ، نام میبرد .5
استقرار ایرانیها در ایرانویج که از آن بهعنوان آفرینش «نخستین کشور» از سوی اهورامزدا یاد شده است، مربوط به سال 10762 پیش از میلاد مسیح یا سال11382 پیش از هجرت پیامبر از مکه به مدینه و نیز 8994 سال پیش از میلاد زرتشت میبوده است.
در پایان دورهٔ چهارم یخبندان دوران حاضرِ زمینشناسی یعنی در هزارههای دهم ـ نهم پیش از میلاد مسیح، رخداد تازهای ایرانویج را تحت تاثیر خود قرار میدهد : 6
به نظر میرسد در این دوره [هزارهٔ دهم و نهم پیش از میلاد مسیح] یخچالهای «ورم» که در حال ناپدید شدن بودند، برای آخرین بار گسترش مییابند. گسترش یخچالها، تا عرض 33 درجهٔ شمالی را نیز در برگرفت و باعث سردشدن هوای فلات ایران گردید.
با گسترش یخچالها، ایرانویج یا نخستین بنگاه ایرانیان دچار سرما و یخبندان شد. به گونهای که در آن جا، ده ماه زمستان بود و آن دو ماه نیز برای آب و خاک و درختان، سرد بود. در فرگرد نخست وندیداد ، در پیوند با این مساله، میخوانیم : 7
3
نخستین سرزمین و کشورِ نیکی که من [اهورامزدا] آفریدم، ایرانویج بود، بر کرانهٔ رود داییتیای نیک.
پس آن گاه اهریمن همهتنمرگ بیامد به پتیارگی، اژدها در رود دایتیا بیافرید و زمستان دیو آفریده را بر جهانِ هستی چیرگی بخشید ...
4
در آن جا [ایرانویج]، ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان و در آن دو ماه نیز هوا برای آب و درختان سرد است.
در اشتادیشت نیز به روشنی به « یخبندان » اشاره شده است : 8
فر ایرانی، اهریمن پرگزند را شکست دهد؛ خشم خونین درفش را شکست دهد... یخ [بندان] درهم افسرده را شکست دهد ...
ایرانیان برای در امان ماندن از سرما، به زیر زمین «ور» پناه بردند. این فراگشت شگرف، این گونه ثبت اسناد کهن ما گردیده و پس از گذشت هزارههای بسیار، این چنین در قالب بخش دومِ فرگرد نخست وندیداد، به دست ما رسیده است : 9
21
دادار اهـوره مـزدا بـر [کرانه] رود دایتیای نیک در ایـرانویج نامی ، با ایزدان مینوی انجمن فراز برد.
جمشید خوب رمه [فرزند ویونگهان] بر کرانهٔ رود دایتیاینیک در ایـران ویج نامی، با برترین مردمان انجمن فراز برد.
دادار اهورامزدا بر [کرانهٔ] رود دایتیای نیک در ایـرانویج نامی، با ایزدان مینوی بدان انجمن درآمد.
جمشید خوب رمه بر [کرانهٔ] رود دایتیای نیک در ایـرانویج نامی، همگام با مردمان گرانمایه بدان انجمن درآمد.
22
آنگاه اهورامزدا ، به جم گفت:
ای جم هورچهر، پسر ویونگ هان ! 10
بدترین زمستان بر جهان استومند فرود آید که زمستانی سخت مرگآور است.
آن بدترین زمستان بر جهان استومند فرود آید که پربرف است.
برفها بارد بربلندترین کوهها، به بلندای اَرِدوی .
23
ای جم !
از سه [ جای ] ایدر گوسپندان برسند: آنها که در بیمگینترین جاهایند، آنها که برفراز کوههایند و آنها که در ژرفای روستاهایند، بدان کندهمانها
24
ای جم!
پیش از [آن] زمستان، در پی تازش آب، این سرزمینها بارآورِ گیاهان باشند [اما در پی زمستان و] از آن پیش که برفها بگدازند، اگر ایدر جای پای رمه در جهان استومند دیده شود، شگفتی انگیزد.
25
پس تو ـ [ای جم!] آن ور را بساز، هر یک از چهار برش به درازای اسپریس11، برای زیستگاه مردمان. هر یک از چهار برش به اندازهٔ اسپریس، برای استبل گاوان و گوسفندان
26
... و بدانجا ، آبها فرا تازان، در آبراهههایی به درازای یک هاسر12
... و بدانجا ، مـَرغها برویان، همیشه سبز و خرم، همیشه خوردنی و نکاستنی
... و بدانجا ، خانه برپای دار ، خانـهٔ فراز اشکوب ، فروار و پیرامون فروار.
27
... و بدانجا ، بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمههای نرینهگان و مادینهگان روی زمین را فرازبر.
... و بدانجا ، بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمههای چهارپایان گوناگون روی زمین را فرازبر.
28
... و بدانجا ، تخم همهٔ رستنیهایی را که بر این زمین، بلندترین و خوشبوترینند ، فرازبر.
... و بـدانجـا ، تخمهٔ همهٔ خـوردنیهایی را که بـر این زمین ، خوردنیترین و خوشبوترینند ، فرازبر.
... و [آنها را] برای ایشان جفت جفت کن و از میان نارفتنی، برای ایشان که مردمان ماندگار در آن « ور»ند...
30
بدان فرازترین جای ، نُه گذرگاه کن . بدان میانه ، شش و بدان فرودین ، سه.
هزار تخمهٔ نرینهگان و مادینهگان را به گذرگاههای فرازترین جای، ششصد تـا را بدان میانه وسیصد تا را بـدان فـرودین، فرازبر.
آنها را به« سوورای»زرین13 بدان ور بران و بدان ور، دری و روزنی «خود روشن»14 از درون بنشان.
33
آنگاه جم [آن] ور را بساخت. هر یک از چهار برش به درازای اسپریسی و تخمهٔ رمهها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و آتشانِ سرخِ سوزان15 را بدان فراز برد...
34
پس بدانجا ، آبها فراتازاند ، در آبراهههایی به درازای یک هاسر.
... و بدانجا ، مَرغها برویانید ، همیشه سبز و خرم ، همیشه خوردنی و نکاستنی.
... و بدانجا ، خانه [ها] بر پای داشت. خانه [ هایی] فراز اشکوب ، فروار و پیرامون فروار.
35
... و بدان جا ، بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمههای نرینهگان و مادینهگان روی زمین را فراز برد.
... و بدان جای ، بزرگترین و برترین و نیکوترین تخمههای چهار پایانِ گوناگون روی زمین را فراز برد.
36
... و بدان جای ، تخم همهٔ رستنیها را که بر این زمین، خوردنیترین و خوشبوترینند ، فراز برد.
... و [ آنها را ] بــرای ایشان جــفت جفت کرد و از میان نارفتنی ، برای ایشان که مردمانِ ماندگار در[ آن ] « ور »ند...
38
بدان فرازترین جای ، نُه گذرگاه کرد. بدان میانه ، شش و بدان فرودین ، سه.
هـزار تخمهٔ نرینهگان و مادینهگان را به گذرگاههای فرازترینجای ، ششصد را بدان میانه و سیصد تـا را بدان فرودین ، فراز برد.
آنها را به « سوورا »ی زرین ، بدان ور براند و بدان ور ، دری و روزنی خودروشن از درون بنشاند.
39
... پس آن روشنیهـا از چهانـد ـ ای اهورامزدای اشون ـ که چنین در آن خانههای ور جمکرد ، پرتو میافشانند؟
40
... [بدان جا] پدیدار و پنهان شدن ستارگان و ماه و خور[شید]... دیده میشود ... 16
اسپریس، مسافتی است که اسب میتواند به تاخت بپیماید. این مسافت کمابیش 1500 متر یا یــک کیلـومتر و نیم است. بدین سان، زیر بنای این دو سازه ( بدون در نظر گرفتن اشکوبهای آن ) ، روی هم رفته 000 500 4 ( چهار میلیون و پانصد هزار ) مترمربع اســت، هـر واحد آن ، دارای زیربنایی برابر با ... 2502 ( دو میلیون و دویست و پنجاه هزار ) مترمربع میباشد. کاری بسیار بزرگ و حتا در مقیاس امروزین ، بی همتا .
باید گفـت که ابعاد سازههای یــافته شده در آرکــام ( ایرکام ، ایرکان ، ایرگان یا « ورکام» ، ورکان ، ورگان) بسیار کوچکتر از سازهای است که در اسناد کهن ما بدان تاکید شده است. پهنهٔ سازهٔ «ایرگان» کمابیش دو هکتار یا بیست هزار متر مربع می باشد که میبایست یکی از چند سازهٔ فرعی بوده که افزون بر سازهٔ اصلی در مرکز ( (پایتخت) ایران ویج در کرانهٔ رود دایی تیای نیک، با همان الگوی سازهٔ اصلی ( جایگاهی برای در امان ماندن انسانها ، دامها و گیاهان از یخبندان) ساخته شدهاند.
بدون دودلی هرگاه در پهنهٔ سرزمین ایرانویج که در وندیداد بدان اشاره شده است، کاوشهای لازم انجام گیرد، میتوان به «ور» های دیگری نیز دست یافت.
پینوشتها:
1- جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده ـ فرشاد فرشیدراد ـ انتشارات سمرقند ـ تهران 1390
2- ایران کهن – دکتر هوشنگ طالع – انتشارات سمرقند – تهران 1391
3 - اوستا ، کهنترین سرودهای ایرانیان ـ دکتر جلیل دوستخواه ـ انتشارات مروارید ـ ج 2 ـ ر 659
4 - تقویم و تاریخ در ایران ـذبیح بهروزـ انتشارات آرمانخواه ـ تهران، تیرماه 1387ـ ر 85
5- داستان جم ـ متن اوستا و زند ـ دکتر محمد مقدم ـ انتشارات فروهر – تهران 1363- ر 94
6 - پیرامون آب و هوای باستانی فلات ایران ـ محمد تقی سیاهپوش ـ انتشارات ابنسینا ـ تهران 1352 ـ ر 25
در دوران چهارم زمینشناسی ، یا دورانی که هنوز ادامه دارد ، چهار یخبندان بر روی زمین رخ داده است. این دورهها ، با آب شدن کامل و یا نزدیک به کامل یخها از هم جدا میشوند . دانشمندان از این دورهها ، به عنوان مهمترین رخدادهای طبیعی در دوران زندگی بشر ، نام میبرند. درازای این دوران که هنوز هم ادامه دارد ، بیش از دو میلیون سال برآورد میشود.
البته این زمان در برابر دیگر عهدهای زمینشناسی، زمان کوتاهی است. دانشمندان این دوران را به عنوان ادامهٔ دوران سوم تلقی میکنند؛ اما به دلیل ارتباط روشن آن، با پیش از تاریخ بشر فرهنگی و رویداد چندین دورهٔ یخبندان، همراه با دورانهای «میان یخبندان» که بیشترین بخش این دوره را دربرمیگیرد و آن را از دورانهای دیگر مشخص میکند، به عنوان یک دوره جداگانه در نظر گرفته میشود. دوران چهارم زمینشناسی، به دو بخش پلستوسین و زمان جدید، بخش میشود.
پلوستوسین ، نام مجموع دورانهای یخبندان و میان یخبندانها است . از کمابیش هفت هزار سال پیش از میلاد که فرجامین پس ماندهٔ یخچالهای عظیم دوران «ورم» (worm) در اسکاندیناوی از میان رفت ، به نام « زمان جدید » خوانده میشود .
7 - اوستا ، کهنترین سرودهای ایرانیان (وندیداد ـ فرگرد یکم ـ بند 3 و 4 ) ـ ج 2 ـ ر 659
8 - همان ـ ج 1 ـ ر 481 (بند 2)
9 - همان ـ ج 2 ـ رر 674- 669
سنت « ور » نشینی یا زندگی در زیر زمین ، در جای جای این سرزمین و حتا در مناطق گرم تا این زمانهای نزدیک پابرجا بود . مردمان تهران ، تا گزینش این شهر به گونهٔ پایتخت از سوی آقامحمد خان قاجار ، در زیر زمین زندگی میکردند . این سنت ، سالها در بخشهایی از پایتخت پابرجا بود . کنت گوبنیو نیز در کتاب سه سال در آسیا به « ور » نشینی ( غار زیرزمینی) در مناطق شمال عثمانی هم مرز ایران ، اشاره دارد .
البته باید دانست که نام جاهایی که دارای واژهٔ « ور » هستند ، مانند ورامین ، راور و بسیاری جاهای دیگر، با سنت « ورنشینی » پیوستگی دارد . مهمترین نمونهٔ این که اکنون در دست داریم ، ورنوش آباد (اطراف کاشان) است که میان 6 تا 18 متر ، ژرفا دارد .
10 - جم فرزند ویونگ هان با جم شاهنامه فرزند تهمورث ، نامبردار به جمشید (شاید هم فرزند شید) دو شخصیت جداگانه ، با اختلاف زمانی چند هزار سال هستند . برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به : تاریخ تمدن فرهنگ ایران کهن ـ چاپ دوم ـ رر 172- 153
11 - اسپریس یا اسبرس ، برابر با مسافتی که اسب میتواند بدون ایست به تاخت بپیماید. امروز ، به میدانهای اسبدوانی ، اسپریس نیز میگویند .
12 - دکتر محمد مقدم ، آن را برابر هزار قدم میداند (داستان جم ... ـ زیرنویس 9ـ ر 96)
13 - شاخ ، بوق ، نای ، کرنای برای دمیدن . در این زمان در تبت رهبانان بودایی برای آگاهانیدن پیروان، وسیلهای دارند که در میان دو دست جای میگیرد و چون در آن میدمند ، صدای آژیر اعلام خطر را دارد . واژهٔ « سوت » در فارسی کنونی ، دگرگون شدهٔ آن است .
14 - ورانما یا شفاف که نور از آن گذر کند برای رصد خورشید ، ماه و ستارگان
15 – باید نمادی از اجاق خانواده یا به گفتهٔ دیگر ، یگان خانواده باشد .
16 – اشارههای روشن به آگاهیهای اخترشناسی ایرانیان دارد.
ارگ جم به شکل گل نیلوفر، نماد کهن هند وایرانی ساخته شده است
نمای سه بعدی از ارگ جم