نامآوران ایرانی
هرملین و خیام... ایرانیتر از ایرانی
- بزرگان
- نمایش از چهارشنبه, 09 ارديبهشت 1394 03:10
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 84، سال سیزدهم، آذر و دی ماه 1393، رویه 35
انگلیسیها گفتند چرا ما برویم زبان دیگران را یاد بگیریم تا بفهمیم چه میگویند، یه کاری میکنیم که آنها زبان خودشان را فراموش کنند و به زبان ما حرف بزنند و تازه به این کار افتخار هم بکنند. (ستاره و دریای قصّهها)
تنها کسی که در دنیا، نیمی از زندگی و همهی ثروتش را در جهت انتشار و ترجمه آثار ادبی ایران، سرمایه گذاری کرده و به خاطر این کار مجبور به تحمل، تنهایی، طرد از اجتماع و خانواده و پذیرش القابی مانند الکلی، خود آزار و دیوانه شده است، یک نفر سوئدی است. چرا همه اینها را تحمل کرده است؟ تنها برای عشق به خیام.
اریک اکسل هرملین(Eric Hermelin، ژوئن،1860 - 8 نوامبر، 1944)
اریک هرملین، نویسنده و سیاستمدار سوئدی در 154 سال پیش در جنوب سوئد در یک خانواهی ثروتمند و اشرافی، به دنیا آمد.
هرملین در دوران جوانیش به هند سفر کرد و مدتی را در آنجا گذراند و در آنجا با یک ایرانی آشنا شد که بعدها به او زبان پارسی را آموخت.
در آن دوران زبان پارسی، زبان رسمی کشور هندوستان بود و بعدها انگلیسیها زبان پارسی را در هندوستان ممنوع کردند و زبان هر کسی که به زبان پارسی حرف میزد را میبریدند. و اگر انگلیس این دشمن قسم خورده، روانی و بیشرم، این کار را در حدود 100 سال پیش نکرده بود، امروز زبان پارسی، زبان مادری حداقل 5/1 میلیارد آدم در دنیا بود.
در آن زمان هنوز زبان پارسی، زبان رسمی هندوستان بود و هرملین پس از فرا گیری زبان پارسی و بعد از بازگشت به سوئد به ترجمه آثار پارسی به سوئدی مشغول شد و حدود 10 هزار صفحه از ادبیات پارسی را به سوئدی برگرداند. که از این میان، میتوان از بوستان و گلستان سعدی، گلشن راز شبستری، رباعیات خیام، آثار سنائی و واعظ کاشفی، پند نامه، منطق الطیر و تذکرةالاولیا از عطّار، مثنوی از مولانا، برگزیده هایی از شاهنامه، اسکندر نامه نظامی و کلیله و دمنه را میتوان نام برد.
هرملین علاقه عجیبی به خیام پیدا کرد و با تاثیرپذیری از خیام، زندگی عارفانهای را در پیش گرفت. از آنجا که این روش زندگی برای یک فرد اشرافی در سوئد عجیب به نظر میرسید، وی را به عنوان بیمار روانی، مدتی تحت مداوا قرار دادند ولی او همچنان به وارستگی و دوری از تجملات ادامه داد و به دهکدهای در سوئد رفت و در آنجا 40 سال آخر عمر خویش را صرف ترجمه ادبیات پارسی به سوئدی کرد.
هرملین آنچنان شیفتهی ادبیات ایران بود که در اروپا به عنوان، برجستهترین نماینده ادبیات ایران شناخته میشد. سفیر ایران در استکهلم در آن زمان از هرملین قدردانی کرد و مدال خورشید به او اهدا کرد. هرملین در اواخر عمر، با جانی شیفته با مولانا همدم شد، بدان سان که بدون دیوان اشعار مولانا در هیچ کجا ظاهر نمیشد و همهی تلاشش این بود که انسان اروپایی را با پیام و عرفان مولانا آشنا سازد. وی چنان ژرف تحت تاثیر ادبیات ایران قرار گرفته بود که همهی آثار ترجمه شده ایرانی را با سرمایه شخصی خودش چاپ و منتشر کرد و همهی ثروت خانوادگیش و نیمی از زندگانیش را در این راه گذشت، و همین کارش باعث شد که دشمنان زیادی در بین دشمنان ایران پیدا کند و به او تهمتهای از قبیل دیوانه، خود آزار و الکلی بزنند. ولی در انتها، سبک زندگی که برای خودش انتخاب کرده بود، الگوی بسیاری از اندیشمندان و نویسندگان غربی قرار گرفت و به خاطر این انسان بزرگ و شریف است که آثار ادبی ایران از سوئدی به دیگر زبانهای اروپایی ترجمه گردید و مورد تحسین و تقدیر قرار گرفته شده است، آثار پارسی که به وسیله هرملین به سوئدی ترجمه شده، از بی نقصترین و معتبر ترین، آثار ترجمه شده دنیا محسوب میشود.
نام و یادش گرامی و جاوید باد. به امید روزی که شاهد باشیم که در ایران، چنان که شایستهٔ این مرد بزرگ است، از او، قدردانی شود.