تیرههای ایرانی
دو سخنرانیِ گارنیک آساطوریان در تهران و موضع او دربارۀ ایرانشناسیِ دورۀ شوروی
- تيرههای ايرانی
- نمایش از جمعه, 11 مرداد 1398 21:32
دکتر علی علیبابایی درمنی
گارنیک آساطوریان، ایرانشناس نامدار ارمنی در روز یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸ در بنیاد مطالعات قفقاز در پایان یک سخنرانی با عنوان «دستاوردهای شاخص و موضوعات مغفول پژوهشی در حوزۀ ارتباطات ایران و قفقاز» در پاسخ به پرسشی دربارۀ روند ایران زدایی در قفقاز و آسیای میانه پس از تسلط روسها بر این سرزمینها و روسی سازی (۱) این سرزمینها، توپ را در زمین پانترکها انداخت و گفت که پانترکها پس از تسلط روسها در برخی از مناطق قفقاز به هویتسازی پرداختند و در حقیقت در این زمان روند ترکیسازی در تقابل با هویت ایرانی طی شده و نه روسیسازی و با زیرکی از توضیح دادن دربارۀ روسیسازی قفقاز و آسیای میانه طفره رفت. با این حال پرسشکننده قانع نشد و از بر ایران زدایی در قفقاز و جایگزین شدن آن با روسیسازی در قفقاز اصرار کرد و گفتگو به نتیجه نرسید.
در پاسخ به این ادعای پرفسور آساطوریان باید گفت که ایشان به طور کامل خاطراتشان از دورۀ شوروی را از یاد زدودهاند و فراموش کردهاند که در آن دوره، مسجدها و کلیساها به کارخانه و محل گردهمایی اندامان حزب کمونیست بدل شده بود. ایشان از یاد بردهاند که زبان روسی زبان رسمی سرتاسر امپراتوری شوروی شد و همۀ رُمانهای مشهور جهان در شوروی ابتدا باید به این زبان ترجمه میشد و پس از چند سال، شهروندان دیگر جمهوری های شوروی سابق اجازه می یافتند تا آن را به زبان های دیگر مانند گرجی و ارمنی ترجمه کنند؟ آیا این را نمیتوان روند استعماری روسیسازی نامید؟ همۀ برنامه های فرهنگی از دورۀ تزاری و دورۀ شوروی نشاندهندۀ روسیسازی در همۀ عرصهها بودهاست.
و اما دربارۀ گسترش زبان ترکی در قفقاز و آسیای میانه در دورۀ شوروی، چنان که پرفسور آساطوریان مدعی آن بود، باید خاطرنشان کرد که روسها پس از تسلط بر سرزمینهای ایرانی قفقاز و آسیای میانه به سبب پشتوانه و پیشینۀ نیرومند زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در این سرزمینها، دریافتند که برای استوارکردن قدرت سیاسی و فرهنگی خود نخست باید فرهنگ ایرانی را از این سرزمینها ریشهکن کنند و در برخی از مناطق آن را با فرهنگ ترکی که پشتوانه و پیشینۀ کمتر فرهنگی داشت جایگزین سازند. چنان که بارتولد خاورشناس نامدار دورۀ تزاری و ابتدای دورۀ شوروی میگوید: « ترکان پس از سقوط دولت سامانیان، بیش از پیش به آن سامان مهاجرت و نقل مکان کردند و به تدریج «ماوراءالنهر» عربها به «ترکستان» بدل شد، و نامهای جغرافیایی ترکی پدید آمد. زبان ترکی به تدریج زبان ایرانی را از میدان به در کرد، گو اینکه این جریان در عهد فرمانروایی روسیان پیشرفت عظیمی کرده و تا کنون هم پایان نیافتهاست و در سراسر ماوراءالنهر نامهای آق کول، قراکول، آقسو و قراسو و مانند اینها تکرار میشود.» (بارتولد، واسیلی، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۰، ص ۲۸).
روی جلد کتاب « آبیاری در ترکستان »
البته نباید فراموش کنیم که خود بارتولد از مهرههای اجرایی روسیسازی بود و با هدف ایران زدایی از فرارودان، این سرزمین همیشه ایرانی را ترکستان نامید و کتابهای آبیاری در ترکستان و ترکستان نامه را به رشتۀ تحریر درآورد. پس در مجموع میتوان سیاست ترکی سازی توسط روسها در قفقاز و آسیای میانه را در راستای ایران زدایی و زمینه چینی برای روسیسازی به شمار آوریم .
بخشی از متن کتاب آبیاری در ترکستان ، نوشته ی ولادیمیر بارتولد
در روز دوشنبه، ۳۱ تیر ۱۳۹۸ پرفسور آساطوریان در جلسۀ معرفی کتاب جدیدشان ، کردها و خاستگاه آنها، روششناسی مطالعات کردی در سرای اهل قلم حضور یافت و این بار منصفانهتر دربارۀ ایرانشناسی شوروی سخن گفت. ایشان گفتند که زمانی که در سن پترزبورگ تحصیل میکردند، در شگفت بودند که چرا روسها مطالعات کردشناسی و بلوچشناسی را در گروههایی مستقل از ایرانشناسی پیگیری میکنند و سعی میکنند تا برای تیرههای ایرانی هویتی مستقل از هویت ایرانی بتراشند؟ در مقابل آساطوریان نیز کوشیده بود تا هویت تیرۀ ایرانی کرد را در چارچوب ایران برررسی کرده و سهمی در تقویت وحدت ملی سرزمینی داشتهباشد که در آن به دنیا آمده است. هر چند که باید سپاسگزار تلاش ایشان باشیم، یادآوری چند نکته نیز سودمند است: زمامداران شوروی سعی بر آن داشتند تا با تراشیدن هویتهای جعلی قومی (۲)، تیرههای ایرانی را در برابر هویت سرزمین مادریشان، ایران قرار دهند. همه باید آگاه باشیم که پسماند این نگاه ضد ایرانی هنوز هم در در برخی از جمهوریهای سابق شوروی و همچنین میهن عزیزمان وجود دارد.
زمانی که در کشور گرجستان بودم، برخی از دانشجویان گرجی که مدعی بودند، اطلاعاتی دربارۀ ایران دارند، ایران را کشوری « کثیرالمله” » (۳) میدانستند. حتی در میان برخی گرجیهایی که تحصیلات عالی نداشتند، آثار این تبلیغات دورۀ شوروی دیده میشود. به سادگی میتوان دریافت که این نگرش نادرست در گرجستان محصول تعلیم و تربیت و کتابهای دورۀ شوروی است که پسماند آن در گرجستان باقی ماندهاست.
شجرۀ خبیثۀ تاریخنگاری شوروی الهامبخش همۀ قومگرایان و تجزیهطلبان در ایران بود و کوششهای بیشتر از نگارش یک کتاب برای رسوا کردن این توطئۀ فرهنگی باید انجام شود. امروز برای یافتن ریشههای تنشهای قومی در ایران، نباید تنها به باکو و آنکارا نظر کرد، بلکه باید ریشههای این تنشها را در سنپترزبورگ یافت، جایی که تاریخسازان باکو و آنکارا ریزهخوار آنند. پسماندهای تاریخسازی روسی هنوز در برخی از جمهوریهای شوروی سابق وجود دارد، آنجا که از ایرانشناسی تنها پژوهش دربارۀ گویشهای تیرههای ایرانی را تشویق میکنند. پس به نظر میرسد که برای ریشهکن کردن مکتب ایرانشناسی سنپترزبورگ که منکر وحدت ملی تیرههای ایرانی است، باید در سیاستهای قوم – محورِ ایرانشناسیهای جمهوریهای پیشین شوروی تجدیدنظر کرد.
هفتم امردادماه ۱۳۹۸
یاددداشتها :
۱. Russification
۲. Ethnic engineering
۳.Multination
برگرفته از تارنمای ایرانچهر