جهان ایرانی
آرانی خواهر زبان آذری
- جهان ايراني
- نمایش از جمعه, 10 تیر 1390 15:05
- بازدید: 5153
برگرفته از تارنمای آذرپادگان
دکتر یحیی ذکاء
در قفقاز، در سرزمین آران و شروان که امروزه به اشتباه «جمهوری آذربایجان» نامیده میشود، از گروه زبانهای ایرانی، سه زبان: کردی، تالشی، تاتی رواج دارد.
کردها در مناطق «کَربَجَر» (کلبه جَر)، لاچینی، قبادلی، زنگیان و جمهوری خودمختار نخجوان و نیز در نواحی جبرائیل، یولاخ، خودات و در روستاهای معدود دیگر زندگی میکنند.
مردم تالشی زبان، در نواحی: آستارا، لنکران، لریک، ماساللی پراکندهاند. تالشها اکثرا در جنوب قفقاز در ناحیهیی که پیش از این گشتاسفی نامیده میشده و در کرانههای غربی دریای خزر واقع شده است، نشیمن دارند و گروهی از آنان نیز در ناحیه تالش ایران میزیند.
اما تاتها که موضوع سخن ما در این گفتار هستند، در دوردستترین مرزهای شمال شرقی قفقاز در دامنهها و کوهپایهها و درّههای کوههای قفقاز یا «البرز» که پای تاتارها و غزان گوسفند چران بیابانگرد بدانجاها نرسیده، در سرزمین وسیعی که حدود چهل پارچه ده و شهرک و شهر دارد پراکندهاند.
این سرزمین شامل شبه جزیرهی آبشرون (آب شوران)، باکو، سوراخانی، بالاخانی، ماشتاغا (موشتاغی)، بوزونا، امیرخان، زیره است که گروهی از مردمان و ساکنان آنها، در گفتگو از زبان تاتی استفاده میکنند.
بطور مثال مردم سوراخانی و بالاخانی به طور کلی در گفتگوهای خود به دو زبان ترکی و تاتی سخن میگویند. در مردهکان، امیرخان، هووسن، بینه و خیله، تنها اشخاص سالخورده به تاتی حرف میزنند و جوانان به ترکی مکالمه میکنند.
گذشته از اینها ساکنان نواحی: قوبا، دوه چی، اسماعیللی، خیزین، سیازان، قوناق، کندی، قوتگاشن نیز، تاتی زبان هستند. همچنین مردم ناحیهی دربند وبرخی نواحی داغستان (کایتاکو، طبرسران، مخاچ قلعه) نیز تاتی زبانند و روی هم رفته، طبق آمار سالهای اخیر، (که به درستی آنها اطمینانی نیست زیرا اغلب تاتها ملیّت خود را پنهان میدارند و خود را ترک زبان معرفی میکنند)، تاتهای این نواحی یازده هزار تن بودهاند. تاتیگویان به سه گروه تقسیم میشوند:
1- تاتهای مسلمان، اعم از سنی و شیعه که در آبشرون، خیزین، دوهچی و نواحی دیگر زندگی میکنند.
2- تاتهای کلیمی مذهب که خود را «داغ جوودی» یعنی یهودیهای کوهستانی مینامند و اکثرا در داغستان ساکن هستند.
3- تاتهای مسیحی یا تاتهای ارمنستان که در روستاهای ماتراسه و بخش اسماعیللی و روستای کیلوز و بخش دوهچی و ارتاشِن و قوبا میزیند. طبق آمار سرشماری سال 1926 میلادی عده تاتهای کوهستانی کلیمی، 26 هزار تن بوده است.
گویش تاتهای کلیمی مذهب که یکی از زبانهای ادبی داغستان است، بیش از گویشهای تاتی مسلمان، مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. دربارهی زبان تاتهای مسلمان تنها گویش تاتهای لاهیج ساکن بخش اسماعیللی مورد بررسی بقرار گرفته و از گویشهای تودههای اصلی تاتهای مسلمان از جمله آبشرون و نواحی شمالی آن، آگاهیهای اندک و جسته و گریختهیی وجود دارد. ولی گویشهای این نواحی بیش از گویش لاهیج، تیپیک به نظر میرسد.
به هر حال، وجود مردمان ایرانی نژاد و ایرانی زبان در دوردستترین نقاط شمالی قفقاز و شناخت زبان و فرهنگ آنان که اصطلاحا تات و تاتی نامیده میشوند، از هر جهت قابل توجه و شگفتانگیز و شایستهی بررسیهای علمی و تاریخی است که متاسفانه به عللی در ایران به آن کمتر توجه شده است.
در گذشته بر اثر سیاستهای اشغالگرانه و استعماری روسها و ایادی آنها، دانشمندان و زبانشناسان روس در دورهی تزاری به اجبار منکر وابستگیهای نژادی و زبانی مردمان بومی این سرزمینها با مردم ایران بودند و آنان متاسفانه کوشیدهاند با حدس و گمان و جعل ، این مردمان را مهاجرانی وانمود نمایند که در دورهی ساسانی (انوشیروان) از ایران بدین نواحی کوچ داده شدهاند. بنابراین این تیرههای آرانی را از بومیان اصلی قفقاز، یا بهتر بگوییم سرزمین آران ندانسته، سعی کردهاند زبان و گویش آنان را از زبانهای بومی این نواحی به شمار نیاورند!
بعد از انقلاب بلشویکی، کومونیستها نیز از همان سیاست پیروی کرده از راههای ]به اصطلاح[ تاریخی و مطالعات اجتماعی، عالما و عامدا گویشهای تاتی را دنبالهی زبان آرانی که بیشتر مردم این نواحی در دورهی ساسانی و صدر اسلام همگی بدان سخن میگفتند و تاریخ و جغرافینویسان متفقا و به صراحت از آن یاد کردهاند- ندانسته و سرنوشت جدایی برای آن تعیین کنند که البته یک انحراف عمدی و سیاسی بود که متاسفانه دانشمندان نیز فهمیده یا نفهمیده از آن پیروی کردهاند.
بر مبنای این سیاست است که مینویسد: «از سدهی یازدهم میلادی البانیاییهای قفقاز به عنوان یک ملت جداگانه از صحنه تاریخ محو شدند؟! («گرجیها» ص 5) در صورتی که ما میدانیم آرانیهای مسلمان، جذب تاتارها و غزها گردیدند و همانهایی هستند که اکنون مردم جمهوری آذربایجان را تشکیل میدهند. و مسیحیانشان نیز، زبان و نژاد خود را باخته، جذب ارمنیان و گرجیان گردیدند و آنهایی که زبانشان را در کوهپایهها نگاه داشتند، همین تاتها هستند که اکنون نیز میکوشند آنها را از صحنهی قفقاز برانند و مسیحیان قرهباغ آرانیهایی هستند که به اشتباه ارمنی شهرت یافتهاند. پروفسور ارانسکی در فقهاللغه ایرانی مینویسد:
«حدس زده میشود که ایرانیزبانان تاتی، در عهد ساسانیان (از سده سوم تا هفتم میلادی) بهقفقاز آمده باشند و ظهور ایشان در آن نواحی با انتقال دستههای نظامی به ناحیهی دربند مربوط باشد. دستههای مزبور برای نگهبانی مرزهای شمال شرقی شاهنشاهی ساسانی، به آن خطّه گسیل گشته بودند». در مورد تاتهای کلیمی مذهب میگوید: «ظاهرا (!) عدهیی از یهودیان ایرانی که در آن زمان زبان ایرانی داشتند نیز به قفقاز رفتند».
چنانکه مشاهده میشود این عبارات که یا «حدس زده میشود» و «ظاهرا» بیان شده هیچ سند و مدرکی به دنبال ندارد و بیشتر پندار است تا مطلب مستند تاریخی، در اینجا باید پرسید که با توجه به «یادداشتهای خسروانوشیروان» او که برای تقویت ارتش خود ناچار شده بود گروهی از خزرهای ترک تبار را وارد سپاه خود کند، چگونه گروه کثیری از سپاهیان خود را برای نگهبانی از دربند، بدین نواحی کوچانید که این مردم تاتی گوی از بقایای آن محسوب گردند؟!
پروفسور «مار» زبانشناس گرجینژاد، زبان آرانی قدیم را از گروه زبانهای یافثی قفقاز وانمود کرده و ارتباط آن را با آرانی صدراسلام که قرنها در این نواحی بدان سخن میگفتهاند و نیز با گویش تاتی امروزی، منکر گردیده است.
به نظر ما آران (آلبانیای یونانی یا رومی و آغوان ارمنی) چنانکه از نامش پیداست به معنای «آرستان» یا «جایگاه آرها» یا آریها یا ایرانیها است و آر و آریا و ایر (با یاء مجهول) و ایر و آل و آغ در اران و ایروان و ایرانشهر و آلان و آغوان، همگی یک واژه به یک معنا است.
در کتاب «نام شهرها و دیههای ایران» آمده:
«آران استان بزرگ و مشهوریست و اکنون به نام آذربایجان قفقاز خوانده میشود، ارمنیان این نام را آغوان و رومیان آلبان خواندهاند... اما در معنی این نام از روی قاعده باید گفت «آرستان» ولی «آر» چیست آیا مقصود «ایر» یا «ایر» است که نام عام ایرانیان بوده یا دستهی جداگانهی دیگری با این نام خوانده میشدهاند. گویا این دومی درستتر باشد، زیرا استرابون و دیگران از تیرهی بزرگی که در هرات و آن نزدیکیها میزیستهاند و با نام «آر» یا «آری» مشهور بودهاند بارها یاد کردهاند و به آسانی میتوان گمان برد که دستهیی از آن تیره هم به قفقاز آمده در این سرزمین نشیمن گرفته باشند و به این جهت آنجا «آران» نامیده شده باشد. همین گمان دربارهی آران کاشان و آرجان و آرند و آرهن و آرومند و اروان و ارلان نیز درست است. اما آرونق آذربایگان که به غلط «اَروَنَق» گفته میشود اگرچه قاف یا کاف برای معنی کوچکی و واژه بیگمان به معنی آران کوچک است ولی داستان نامگذاری این است که آران قفقاز که در پهلوی آذربایگان ما نهاده، گرمسیر و زمستانگاه است که از زمانهای باستان ایلهای آذربایگان و مردم رمهدار و گلهدار، زمستان را از سرمای سخت آذربایگان به آنجا پناهنده میشدند، پس از در آمدن مغولان به ایران که آذربایگان تختگاه پادشاهان ایشان گردید، این موضوع پناهیدن به آران در زمستانها مهمتر گردید و شاید بخش شایانی از گفتگوهای روزانه مردم از این موضوع بوده و واژهی آران پیوسته بر سر زبانها بوده است: بدین سان که به جای زمستانگاه یا قشلاق، آن واژه را میگفتهاند: سلطان به آران رفت، اردو از آران بازگشت و صدها از این گونه عبارت روزانه به کار برده میشد. از اینجا، کم کم آران به معنی گرمسیر و قشلاق گردید و اکنون در آذربایگان هرجای گرمسیر را آران یا آرانلوق میخوانند و همین ترتیب در زبان ارمنی هم هست... به هر حال نام آرانک و آرانق و آرونق ارتباطی با «آر» نام آن تیرهی باستان ندارد و معنی آن زمستانگاهک است نه نشیمنگاه آران».
بهرسان، زبان آرانی شاخهیی از زبانهای ایرانی و شعبهیی از پهلوی شمالی بوده که بازماندههای آن، به نام تاتی در آران قفقاز بازمانده است. همچنانکه گویشهای تاتی آذربایگان دنباله و بازماندهی آذری است که پیش از ترکی شدن در آذربایگان، مردم بدان سخن میگفتند.
باید در اینجا به این نکته نیز توجه داشته باشیم که آرانیها از لحاظ مذهب مسیحی و وابسته به کلیسای گریگوری ارمنی بودند و کشیشان و روحانیان آرانی در آموزشگاههای دینی ارمنستان، تربیت شده و تعلیم میدیدند و کلیساهای آنان به شکل کلیسای مذهب گریگوری ساخته و اداره میشد و خط آرانی نیز مانند خط ارمنی، توسط مسروپ ماشتودج زیر نظر ساهاک پارتوکه یک روحانی مسیحی پارتی بود ساخته شده است که خوشبختانه نمونهی آن موجود است ولی افسوس که نوشته و کتیبهی چندانی از متون آرانی قدیم به دست نیامده که قابل بررسی علمی باشد و ماهیت زبان آرانی قدیم را روشن گرداند. ولی از نامهای کسان و نامهای جاها و کوهها و رودها و تصریحی که در چگونگی زبان آرانی در دوران اسلامی به عمل آمده، میتوان پی برد که زبان آرانی کهنتر نیز، جز یک گونه زبان پهلوی ایرانی نبوده است.
برای مثال نام شاهان و امیران آرانی که از خانوادهی «مهرانیان» بودند، بدین گونه بوده است: مهر، ارماییل، وَرد، وَردان، ورازگریگوری، ورازپیروژ، جوانشیر، یزدان خسرو، ورازمانی (مانس)، ورازتیرداد، نرسه، گاگیک، استپانوس و خواهرش آپراسامین، آذرنرسه، شاهزاده خانم اِسَپَرم، سوادان، گریگور، داوود، ایشخان، سنکریم، یوهانس پیداست که دستهیی از اینها، نامهای مذهبی انجیلی و بقیه همه نامهای کهن ایرانی است.
نامهای جاها نیز در آران اغلب ایرانی (به معنای اعم آن) و دارای معنا و نسبت روشن هستند مانند: «بردعه» که نام پایتخت آران بود و اصل آن «پَرتَو» بوده، «گنجه»، «باکو» «کربجر» به معنای بازار سنگی که (کلبه جر میگویند) «شماخا» «شمکور» «آبشوران» «ورثان» «شابران» «سوراخانی»، «بالاخانی» «شروان» «سالیان» «لنکران» «نخجوان» «باذان فیروز» «قوت گاشن» «کیلوز» «برزیک»، «بس فورگان»، «اردهان»، «اود»، «اردوباد»، «بازار دوز»، «باجروان»، «بیلقان» (پایدارگان) «فیداگران»، «وارتاشن» «رودکر» که از روی نام کوروش نامگذاری شده، «کاپکو» که به صورت قَفق یا قَبق درآمده و با افزودن پسوند «آز» بر آن قفقاز گردیده است.
اَرَس یا آراکس که نام رودخانه و مرزمیان آذربایگان و آران است و «البرز» که نام کوههای قفقاز است و با نام البرز ایران یکی است و نام بازار بردعه که مشهور به گیراگی بازار بوده است.
دربارهی نام این بازار، مقدسی در احسن التقاسیم مینویسد: در بردعه روزهای یکشنبه بازاری بنام «گرگی» هست که از همه خوره و بخشها به آنجا گرد آیند و چنان نامبردار شده که گویند: روز شنبه، گیرکی، روز دوشنبه و ...» درباره نوشته مقدسی باید گفت که موضوع درست برعکس دریافت اوست. زیرا گیراکی یا گوریاکی یک واژهی یونانی است که از طریق مسیحیت وارد زبان آرانی شده چنانکه به زبان ارمنی نیز داخل شده است و معنای آن «خدایی» است و بر همین اساس روز یکشنبه را که روز تعطیل مسیحیان و روز عبادت بوده است گیراکی یا روز خدایی میگفتند و چون بازار بردعه در آن روز تشکیل میشد، از این رو مقدسی آن را نام بازار پنداشته و چنان نوشته است:
آرانیها یا لاهیجها، روزهای هفته را چنین میشمردند: شمبی، گیراکی، دوشمبی، سهشمبی، چارشمبی، پنجشمبی، آرنه (آدینه).
شهرت این بازار هتفگی، آنچنان بود که بسیاری از یکشنبه بازارها را به تقلید از بازار بردعه، درآذربایگان ایران نیز گیراکی بازار میگفتند. از جمله در نزدیکیهای تبریز بر سر راه تبریز- مراغه، جایی هست که آن را «قارقا بازار» مینامند. در کتاب زبان آذری دربارهی این نام مینویسد:
«شاید از واژهی قارقا که در ترکی به معنی کلاغ است، کسانی این راه هم نام ترکی پندارند ولی نه چنانست و رویه درست این نام «گیراکی بازار» بوده، به معنی یکشنبه بازار، گیراکی (کوریاکوس) واژهیی است یونانی که در زبانهای ارمنی و آرانی روز یکشنبه را با آن نام میخوانند و چون به شیوهی کهن ایران، روستاییان در هر یک از روزهای هفته در جای دیگر بازار برپا میکردهاند، در اینجا هم روز یکشنبه برپا میشد این است آن را با این نام خواندهاند و ما گمان میبریم که «گیراکی» در آذری نیز به کار میرفته است».
***
تقریبا حدود پنجاه و یک سال پیش دانشمند گرجی آ. شانیدزه در مجله انستیتوی مار (ج 4 س 1938) خبر کشف الفبای آرانی را که به عقیده پروفسور هـ. و. بیلی، الفبای زبان «اودی udi =» است که هنوز در ولایت نوخا در شمال رود کر بدان سخن میگویند. در جُنگی به زبان ارمنی از سده پانزدهم میلادی که شامل الفباهای دیگری از یونانی و سریانی و گرجی و قبطی و عربی هم بود منتشر ساخت که علاوه بر آنها، متن دعایی مسیحی مونوفیزیستی که به هفت زبان مختلف ولی به خط ارمنی بود، در میان آنها دیده میشد.
در مورد یکی از آنها گفته شده که به زبان «Marac» است که از آن تعبیر به زبان مادی و یا آرانی شده است.
پروفسور شانیدزه چنین اظهار نظر کرده که این دستنوشته در نیمهی سدهی پانزدهم میلادی احتمالا در فاصله سالهای 1420- 1446 م. استنساخ شده است. دربارهی متن مادی نیز در مجله مکتب مطالعات شرقی و افریقایی دانشگاه لندن (مجلد 22 س 1959) پروفسور ن. مکنزی نوشته است که در نظر اول میتوان انتظار داشت که منظور از زبان مادی زبان کردی است که تنها مردم بزرگی هستند که در منطقه قفقاز زندگی میکنند. و شانیدزه نیز گفته است که مطمئنا تردیدی نیست که با یک متن کردی روبرو هستیم.
متن فارسی دعا چنین است: «پاکیز خودا» پاکیز توانا، پاکیز بیمرگ، اَوَر (برخاچ = صلیب) شدی بهرما، رحمت کن اَوَرَ (بَر) ما».
اما متنی که مادی نامیده شده است چنین است: «پاکیژ خودا، پاکیژ زهم، پاکیژ وی (بی) مرگ، کوی هاتی خاچ، اشکرما، رحمت ما».
پروفسور هنینگ دربارهی این متن اظهار داشته که یک لهجه شمالی ایرانی است که تاکنون شناخته نشده است ولی تصریحی بر کردی بودن آن نکرده است. پروفسور مکنزی در همان شماره از مجله، نوشته است که «زهم» به معنای «قوی و توانا» و اژکر یا اشکر به معنای «برای ما» از واژههای معمول کردی شمالی است.
اما اشکال مهمی که در این اظهارنظرها و استنباط وجود دارد این است که مسلما این دعا، یک متن مسیحی مونوفیزیستی (مانند عقیده نسطوریهای ایران) است که نمیتواند منتسب به کردهای مسلمان قفقاز که هیچگاه هم عیسوی نبودهاند باشد. بنابراین، تنها میتواند به مردمی نسبت داده شود که مسیحی و ایرانی زبان باشند و این مردم جز آرانیها که چنین مشخصاتی داشتند نمیتواند باشد. زیرا در آن سرزمین، تنها آرانیها بودند که مذهب مونوفیزیستی گریگوری داشتند ولی به یک گویش ایرانی (آرانی)گفتگو میکردند. بنابراین وجود یک دو واژه و اصطلاح مشترک کردی و پهلوی و فارسی نمیتواند دلیل کردی شمردن آن گردد.
بیگمان واژههایی که در این متن بسیار محدود و مختصر میتوانند مشکلگشا باشند، عبارتند از «زهم» «زخم»، «هاتی»، «اژکر» یا «اشکر». «زهم یا زخم» همان واژهی «تهم» است که فردوسی نیز تصریح بر پهلوی بودن آن کرده و سروده است:
«تهم هست در پهلوانی زبان به مردی فزون زاژهای دمان»
این واژه در اوستایی «taxma» به معنای قوی و برومند، در پارسی باستان «Taxma» و همان است که بر سر نامهای: تهمتن و تهماسب و تهمورس و تهمینه دیده میشود و در فارسی دری نیز در متون در عبارت «مردی زخم» و یا «ضخم» بکار رفته است.
ج. راولینسون نیز درکتاب سه جلدی: "Ancient monarchies 1879, London" در صفحه 360 (ج- 2) "Tritan- Toechmes" (Tachmaspates) را در بیستون مرکب از این واژه دانسته است.
در برهان قاطع دربارهی «واژه» «تهم» مینویسد: «بفتح اول و ثانی و سکون میم. شخصی را گویند که در بزرگی جثه و ترکیب قد و قامت و شجاعت و مردی و دلیری و دلاوری بدیل و نظیر نداشته باشد و تهمتن مرکب از این است و به سکون ثانی هم به این معنی آمده است». در متن این دعاها، در برابر «تهم» در فارسی «توانا» و در عربی «قادر» و در ترکی «گوجلو» نهاده شده است.
در واژه «هاتی» یا «هتی» "Hati" از مصدر هختن به معنای برکشیدن، بالاکشیدن، ورکشیدن و همانست که در «آهیختن» به معنای کشیدن تیغ از نیام و آویختن و آویزان کردن از دار، دیده میشود، و در متن دعا، در برابر «صلب» عربی آمده است.
دربارهی «اشکرمه» (askarma) پروفسور مکنزی مینویسد: آن به معنای «اژکرد = ajkard» فارسی میانه و «ac» پارتی و «odkard» به معنای به این سبب است که اکنون در کردی شمالی بصورت «jibama» یا «bonama» بیان میشود. بنابرین به عقیده او دعا بدین شکل خوانده میشود: «پاکیز خواد، پاکیز زهم، پاکیزه وه مرگ، کوی هاتی (هتی) خاچ ژی کرما رحمتی ما».
***
تحولات زبانی و تغییر زبان آرانی به ترکی، پس از تغییر مذهب آرانیها از عیسویت به اسلام آغاز گردید. زیرا ترکان و غزها که اسلام پذیرفته و به میان مسلمانان راه یافته بودند، جنگ و جهاد را برای غارتها و یغماهای دایمی خود، بهانهی مشروعی افته بودند و پی در پی به شهرها و روستاها ریخته پس از کشتار و تالان و سوختن کلیساها، بازماندگان را وادار به قبول اسلام کرده، تحت انقیاد خود درمیآوردند و از اینجا ناچار آرانیها برای گذراندن زندگی خود، ترکی آموختند اگرچه قطعا ترکی هیچ گاه زبان بومی این سرزمینها نبوده بلکه بعدها به آنان تحمیل گردیده است. استخری و ابن حوقل و مقدسی در سدهی چهارم هجری همه، زبان عمومی مردم این سرزمین را آرانی مینویسند و هیچ ذکری از زبان ترکی در این نواحی به میان نمیآورند.
تبدیل و تغییر زبان آرانی به ترکی و غزی و تاتاری، تقریبا نظیر تغییر آذری به ترکی در آذربایگان است با این تفاوت که در آنجا تغییر زبان به علت تغییر مذهب از مسیحیت به اسلام در سدهی پنجم و ششم هجری و در آذربایگان براثر تبدیل از تسنن به تشیع در سدهی دهم و یازدهم هجری انجام گرفت. ولی کردها و تالشها و آرانیهای کوهستانی به جهت موقعیت جغرافیایی که مذهبشان را تغییر ندادند و در نتیجه زبان خود را حفظ کردند.
دربارهی زبانهای تاتی قفقاز، مطالعات و بررسیهای چندی انجام گرفته است از جمله و. ف میللر دربارهی گویش تاتی کلیمیان قفقاز گفتاری زیر عنوان «مورفولوژی گویش تاتی یهودی و نشانههای نژاد ایرانی در جنوب روسیه» در سال 1890 چاپ و هم او در سال 1926 کتاب خود را با عنوان «زیستگاه و گویش تاتها» منتشر کرده است.
باز در سال 1932 کتابی به عنوان «دربارهی گویش یهودیان قوبای قفقاز» و در 1945 «متون تاتی» را به چاپ رسانده است.
از محققان سرشناس زبان تاتی باید از آ. ل. گرونبرگ نام برد که کتاب مفصلی به زبان روسی به عنوان «زبان تاتی آذربایجان شمالی» در سال 1963 چاپ کرده که شامل مونوگرافی و آواشناسی و دستور و واژهها و متون و مکالمات تاتی است و کتاب مفید و مهمی به شمار میرود.
م. حاجی یف که خود از تاتها است، گویش تاتی قوناق کندی را مورد بررسی قرار داده و به سال 1966 م. به عنوان رساله نامزدی دورهی دکتری از آن دفاع کرده است.
نیز ت. احمدوف، گفتاری زیر عنوان «ملاحظاتی دربارهی روابط زبان آذری با زبان تاتی» فراهم کرده که به سال 1965 چاپ شده است.
در ظرف چهل و پنجاه سال اخیر نیز کتابها و تالیفات نسبتا فراوانی راجع به زبان تاتی منتشر شده است که از جملهی آنها:
اشعار ونمایشنامههای م. بخشی اف (متولد 1910).
اشعار و داستانها د. آنتی یوف (متولد 1913).
افسانههای خ. داداش اوف، منتشر شده در 1947 میباشد.
در 1940 نیز مجموعهیی از فرهنگ عامه تاتی چاپ و منتشر شده است.
متاسفانه سیاست تاتزدایی در قفقاز از زمان انتزاع این سرزمینها از ایران به صورتهای مختلف شروع شده و همچنان با شدت و ضعف ادامه یافته است و سعی دولت تزاری و دولتهای محلی در عهد امپراتوری و زمان کومونیستی که متاسفانه اغلب عاملان آن نیز خود ارانیان ترک زبان بودهاند که هدفش ترک جلوه دادن و ترک کردن تاتها و راندن آنان از صحنه و انکار نژاد و زبان و فرهنگ و تاریخ گذشته این سرزمین بوده است.
درسال 1875، اکادمیسن «دُرن» مینویسد: «فقط سالخوردگان و زنان به زبان تاتی سخن میگویند». «میللر» جریان انتقال زبان تاتها به زبان ترکی آذربایجانی را (به ویژه در شبه جزیرهی آبشرون) بسیار سریع بیان کرده مینویسد: در بسیاری از دهکدههای ناحیهی آبشرون و مثلا در پیر ساکر و مردهکان، بیلکا) در حدود 1920 فقط سالخوردگان زبان تاتی را به یاد داشتند و در نقاط دیگر (مثلا سوراخانی) فقط در زندگانی خصوصی و خانوادگی از زبان تاتی استفاده میشد). در حالی که خود او تصریح میکند که حتی در سال 1929 در نواحی خیزین و قوبا که تاتها زندگی میکنند نه تنها زنان بلکه مردان هم زبان ترکی آذربایجانی را نمیدانستند.
در ده سالهی نخست حکومت شوروی که اندک حقی برای ملتهای کوچک و ضعیف قائل بودند، خطی برای زبان تاتی ساخته و در آموزشگاهها متداول ساختند ولی سپس از این کار پشیمان شده، به بهانهی کمی عدهی تاتها و این که همهی آنها با زبان ترکی آشنایی دارند، این کار را نامناسب دانسته، موقوف کردند و هم اکنون نوآموزان تات در آموزشگاهها به خط و زبان ترکی آذربایجانی تحصیل میکنند و به تدریج زبان آباء و اجدادی خود را فراموش میکنند.
اما ساکنان تاتی زبان داغستان، نخست از خطی که در سال 1928 بر پایهی الفبای لاتین برای زبان آنها تنظیم شده بود، استفاده میکردند سپس در سال 1938 الفبای آنها را بروسی (سیریلی) تغییر دادند که هم اکنون نیز پایدار است، زیرا خطر فرهنگی و سیاسی از طرف آنان که کلیمی مذهباند محسوس نیست.