هنر
نوای خوش (موسیقی) در دوره اشکانیان
- هنر
- نمایش از یکشنبه, 07 اسفند 1390 11:25
- یسنا خوشفکر
- بازدید: 9482
یسنا خوشفکر
خواننده و پژوهشگر موسیقی ایرانی
پس از سقوط فرمانروایی هخامنشی و اشغال ایران از سوی متجاوزان مقدونی، خنیاگران غیر درباری یا گوسانها نقش مهمی در انتقال شفاهی و سینه به سینهٔ موسیقی یا نوای خوش به نسل پسین داشتند. این هنرمندان افزون بر نوای خوش به هنرهای دیگر از جمله نمایش، رقص، تردستی و داستان گویی نیز آشنا بودند. گوسانها هم اکنون نیز در گسترهٔ ایران فرهنگی با نامهای دیگر شناخته می شوند. در آذربایجان و اران (جمهوری آذربایجان) عاشیق، در ترکمنستان اوزان، در خراسان بخشی و در افغانستان و تاجیکستان سازنده نامیده میشوند. و هماکنون نیز به خنیاگران حرفهای در ارمنستان گوسن میگویند.
در داستان عاشقانهٔ ویس و رامین که از داستانهای دوران اشکانیان است و فخرالدین اسعد گرگانی آن را از متن پهلوی به نظم فارسی در آورده است از خنیاگری و نقش گوسانها در اجرای نواهای خوش آن دوران بسیار گفته است (1):
نشسته گرد رامینش برابر به پیش رام گوسان نواگر
همی زد راههای خوش گواران همی کردند شادی نامداران
سرودی گفت گوسان نو آیین در او پوشیده حال ویس و رامین
شهنشه گفت با گوسان نایی زهی شایسته گوسان نوایی
سرودی گوی بر رامین بدساز بدر بر روی مهرش پرده ی راز
چو بشنید این سخن ویس سمنبر بکند از گیسوان سد حلقه ی زر
به گوسان داد وگفت این مر تو را باد به حال من سرودی نغز کن یاد
سرودی گوی هم بر راست پرده زروی مهر ما بردار پرده
در این ابیات سخن از گوسان یا خنیاگری است که نای یا نی مینوازد و راههای خوش اجرا میکند. منظور از راه که در دورههای پسین طریق نام گرفت، آهنگهایی است که در چهارچوب ضرب نیست و آزاد و یا آوازی اجرا میشود. در جایی دیگر ویس از گوسان می خواهد که آهنگی در پردهٔ راست بنوازد تا پرده از راز عشق این دو دلداده بردارد. راست پرده یا همان دستگاه راست یا مقام راست است، در نوای خوش امروز ایران نیز دستگاهی به نام راست پنجگاه میشناسیم. همچنین در موسیقی موسوم به عرب و مقامهای ترک، مقام راست وجود دارد و برگرفته از موسیقی ایران است که به آن خواهیم پرداخت.
همچنین در جایی دیگر از خنیاگری رامین می گوید (2):
نصیب گوش بودش چنگ رامین نصیب چشم رخسار نگارین
چو رامین گه گهی بنواختی چنگ زشادی بر سر آب آمدی سنگ
به حال خود سرودی خوش بگفتی که روی ویس مثل گل شکفتی
و دیگر:
همیشه مونسش تنبور بودی ندیمش عاشق مهجور بودی (3)
در این ابیات نیز از چنگ، نای و تنبور به عنوان سازهایی نام برده می شود که در مجالس بزم کاربرد داشته است. نای و تنبور هنوز در ایران بزرگ یا ایران فرهنگی در گروه های موسیقی از سازهای اصلی هستند، اما شوربختانه چنگ از میان رفته است و دانسته نشد این ساز که ردپای آن تا زمان صفویه نیز وجود دارد چگونه ناگهان ناپدید شده و به گونهٔ هارپ سر از غرب در آورده است؟!
همچنین در این منظومه در بخشی که سخن از جنگ میان شاه موبد و ویرو(برادر ویس) است از چند ساز ویژه رزم نام برده می شود:
چو از خاور برآمد اختران شاه شهی کش مه وزیر است آسمان گاه
دو کوس کین بغرید از دو درگاه به جنگ آمد دو لشکر پیش دو شاه
عدیل (4) صور شد نای دمنده تبیره مرده را می کرد زند
به قلب اندر دهل فریاد خوانان که بشتابید هین ای جان ستانان
در آن فریاد سنج او را عدیلی چو قوالان سرایان با سپیلی (5)
هم آن شیپور بر سد راه نالان بسان بلبل اندر آبسالان (6)
خروشان گاودم با او به یک جا چو با هم دو سراینده به همتا
زپیش آنکه با جان گشت یک تن همی کرد از شگفتی بوق شیون
چنانکه از این ابیات بر می آید دهل، کوس، نای دمنده (شاید کرنای)، تبیره، سنج، شیپور، گاودم و بوق از جمله سازهای رزمی بودند که برخی از آنها مانند دهل هم اکنون در ایران و افغانستان در گروههای موسیقی به کار گرفته می شود و همچنین سنج، شیپور و بوق در مراسم تعزیه خوانی و نمایشهای رزمی کاربرد دارد.
یکی دیگر از متن های کهن ایرانی که شاهدی است بر خنیاگری در دوران اشکانیان، متن پهلوی کارنامه اردشیر بابکان است که در زمان ساسانیان نگاشته شده اما ماجرای آن در زمان اردوان آخرین پادشاه اشکانی رخ داده است:
"اردوان را کنیزکی بایسته بود که از دیگر کنیزان آزرمی تر و گرامی تر داشت و به هر آیینه، پرستش (نگهداری) اردوان آن کنیزک می کرد. روزی که اردشیر به ستورگاه نشسته و تنبور می زد و سرود خرمی می کرد به اردشیر دید و بهش و یاوان (عاشق) شد." (7)
از این متن و همچنین منظومهٔ ویس و رامین درمییابیم که خنیاگری در آن دوران از هنرهای همگانی بوده و تنها ویژهٔ موسیقیدانان نبوده است. هم اکنون نیز در بسیاری از مناطق ایران از جمله خراسان و کردستان، خانوادهها با سازهای محلی شان مانند دوتار، تنبور و دف آشنا هستند، در حالی که پیشه آنان موسیقی نیست.
در کتاب اشکانیان نوشتهی م.م دیاکونوف در جایی که از بازرگانی شرق و غرب جهان مینویسد از آثاری یاد می کند که بر روی آنها تصاویر خنیاگران دوران اشکانی نقش بسته است :
"...از شرق ابریشم، آهن، چرم، عاج، مصنوعات پارچه ای، اشیاء طرفه، روغنهای معطر، سنگهای قیمتی و غیره، از مغرب کالاهای مصنوع از قبیل آبگینه، مفرغ، پارچه، سفالینه و پاپیروس و دیگر امتعه صادر می کردند. مصنوعات پارتی(اشکانی) نیز در میان امتعه مذکور دیده می شد و در دورترین نقاط از ساخته های پارتها کشف شده است.برای مثال در اطراف الویا (سرزمینهای مجاور سواحل شمالی دریای سیاه) صفحات عاج کنده کاری شده که تصاویر پادشاهان و اعیان و خنیاگران بر آن منقوش است یافت شده است." (8)
آندره ورستاندیگ نیز در کتاب امپراطوری اشکانیان دربارهی حضور موسیقیدانان در دربار پادشاهان اشکانی می گوید:
"در زمان مهرداد دوم شاهنشاه پارتی یا اشکانی، خنیاگران در دربار اشعاری در وصف ماجراهای حماسی چابک سواران می خواندند." (9)
همچنین پلوتارک نیز در کتاب خود درباره ی موسیقی رزم آن دوره اینچنین می نویسد:
"اشکانیان سپاه را با شیپور و مانند آن به جنگ بر نمیانگیزند و به جای آن نقاره ها دارند که در این گوشه و آن گوشه گزارده همه را به یکباره به صدا در می آورند، این نکته را آنان نیک دریافتند که از همهی حسهای آدمی حس شنوایی بیشتر تکانش میدهد و هرآنچه که از راه گوش دریافته میشود، زودتر از هر چیزی چیره گی می یابد و بیشتر کارگر می افتد." (10)
آثار بجای مانده از آن دوره در موزههای ایران و جهان گواه دیگری بر خنیاگری در دوران اشکانیان است که چند نمونه از آن را در اینجا یادآور میشویم :
1. بخشی از پیکرک گلی زن چنگ نواز (سلوکی اشکانی در موزه ملی ایران) (11)
2. نیم تنهٔ زن چنگ نواز (سلوکی اشکانی در موزه ملی ایران) (12)
همچنین : «ساتگین شاخی مزین از دورهی اشکانی که در نسا پیدا شده است به سدهی دوم میلادی تعلق دارد و نقش هنرمندانهی مردی را که در حال بردن گوسفندی است همراه با دو موسیقیدان پارتی (اشکانی) دربر دارد که یکی از این دو هنرمند سازی شبیه لیر(ساز زهی) و دیگری به نواختن سازی بادی که گویا دونای باشد مشهود است.» (13)
در پایان اشعار پهلوی یا فهلویات است که آن را به دوره ی پارتی یا اشکانی نسبت می دهند.
دکتر معین در فرهنگ فارسی (ص378) درباره ی واژهی پهلو می نویسد:
"پهلو = پهله = قوم پارت. در عهد ساسانی عنوان و لقب رؤسای خاندانهای «قارن» و«سورن» و«اسپاهبذ» است که از نژاد اشکانیان بودند. قارن پهلو، سورن پهلو، اسپاهبذ پهلو.
همانگونه که اسم «ماد» قوم بزرگ شمال و شمال غربی ایران بعدها به صورت «ماه» (پهلوی ماد) به عدهای از شهرها مانند : ماه نهاوند، ماه بصره، ماه کوفه، ماهی دشت و غیره اطلاق شد، نیز نام «پهل» «پهلو» و «پهله» به عده ای از شهرها و نواحی که با قوم مذکور رابطه داشتند اطلاق گردیده از آن جمله پهل شاهسدان، که ارشک بزرگ مؤسس سلسله ی اشکانی در آنجا سلطنت را بدست گرفت (ظاهراً گرگان کنونی) بعدها در پهلو به معنی شهر گرفته شد."
«شمس قیس رازی در کتاب «المعجم فی معاییر اشعارالعجم» در اوایل سده هفتم هجری که دربارهی اشعار فارسی است درباره ی پهلویات می نویسد : خوشترین اوزان فهلویات است که ملحونات (شعرهای آهنگین) آن را اورامنان خوانند. سپس می افزاید اهل دانش ملحونات این وزن را ترانه نام کردند.»
بنابراین پهلویات آهنگین بوده است و با نگرش به اینکه پهلوی در پیوند با روزگار اشکانیان است، میتوانیم این اشعار را یادگار آن دوران بدانیم که اشعار محلی از آن نمونه هستند. هم اکنون این اشعار در بسیاری از مناطق ایران با همان نام «اشعار پهلوی» یا فهلوی خوانده میشوند که یک نمونهء آن را از سیاهکل گیلان در اینجا می آوریم و نوشتار دربارهی نوای خوش اشکانیان را به پایان میبریم.
هوا را می داره وارستنه ره می دیله غم داره ترکستنه ره
کرجی دریا داره گرد ستنه ره
میشود:
هوا را مه گرفته است برای باریدن دلم را غم گرفته است برای ترکیدن
قایق در دریا است برای گردیدن
پینوشتها:
1- ویس و رامین، ص 220 و 221 (با دو گفتار از صادق هدایت و مینورسکی، با مقدمه و تصحیح و تحشیهٔ محمد روشن، نشر صدای معاصر
2 - همان، ص 165
3 - همان، ص 95
4 - عدیل : همانند
5 - سپیل : اسم صوت، آواز و نوای مرغان را گویند. (لغتنامهٔ دهخدا، ص291)
6 - آبسالان : سال پرباران
7 - کارنامهء اردشیر بابکان، ترجمه، آوانویسی و واژنامه : بهرام فرهوشی، انتشارات دانشگاه تهران، ص 23
8 - اشکانیان، م.م.دیاکونوو، ترجمهٔ کریم کشاورز، ص 75
9 - امپراتوری اشکانیان، آندره ورستاندیگ، ص124
10 - پلوتارک، ترجمهٔ احمد کسروی، ج2، ص 193
11- نگرشی بر پیشینهٔ موسیقی در ایران به روایت آثار پیش از اسلام، سوری ایازی، هنگامه گزوانی، سازمان میراث فرهنگی کشور، ص 79
12 - نگرشی بر پیشینهٔ موسیقی در ایران به روایت آثار پیش از اسلام، سوری ایازی، هنگامه گزوانی، سازمان میراث فرهنگی کشور، ص 82
13- تاریخ مختصر موسیقی ایران، تقی بینش، ص 27
این نوشتار پیشتر در دوهفته نامه امرداد به چاپ رسیده بود.