هنر
مروری بر چهار دهه موسیقی فارسی کرمانشاهی - از عاشقانههای نجیب تا بیپرواهای عصر جدید
- هنر
- نمایش از دوشنبه, 21 ارديبهشت 1394 07:41
برگرفته از فصلنامۀ فروزش شماره ششم (تابستان و پاییز 1392)، رويه 102 تا 110
بهزاد خالوندی
موسیقی فارسی کرمانشاهی هرچند قدمت چندانی ندارد ولی همان معدود کارهای کلاسیک انجامگرفته مانند «چشگم» و «گلکم» آنقدر محبوب، خاطرهانگیز و تأثیرگذار بودهاند که بتوان به عنوان بخشی از موسیقی شهری به آنها نازید. استقبال زیاد مخاطبان از این دو آهنگ به حضور این گویش در موسیقی کرمانشاه رسمیت بخشید و زمینه را برای خلق آثار بعدی فراهم نمود. ولی با وجود این پیشزمینهی مناسب ادامه حیات و پیشرفت موسیقی فارسی کرمانشاهی چندان طبیعی نبوده و پس از آن دو کار کلاسیک پرطرفدار در نیمهی اول دههی پنچاه به یکباره به مدت سه دهه به خاموشی رفت. حال این موسیقی پس از سالها سکوت به یکباره در شکل و شمایلی کاملاً متفاوت و با بهرهگیری از موسیقی تند و هیجانی «تکنو» در عرصهی عمومی شهر به عرض اندام پرداخته است. کیفیت نازل کار و محتوای ساختارشکنانهی آثار تازه به گونهای بوده که این خودنمایی دوباره نه تنها با استقبال دلسوزان فارسی کرمانشاهی روبهرو نشده بلکه سخت آزاردهنده نیز بوده است. فعالان موج جدید موسیقی فارسی کرمانشاهی در آثار خویش با زبانی کاملاً صریح و بیپروا به توصیف آنچه در عوالم جوانی و تفریحات دوستانهی خویش از سر گذراندهاند، پرداختهاند و جامعهی شهری کرمانشاه را با یک چالش فرهنگی جدی مواجه ساختهاند. البته در این میان، معدود کارهای قابل اعتنایی نیز عرضه شده که کورسوی امیدی را در دل دوستداران موسیقی فارسی کرمانشاهی پدید آورده است.
حلقهای گمشده در موسیقی فولکلور کرمانشاه
گویش «فارسی کرمانشاهی»، با وجود همهی روایتهایی که در مورد سابقه و پیشینهی حضور آن در شهر کرمانشاه وجود دارد، در عرصهی شعر و موسیقی از سابقهی چندان دور و دراز و یا پرمناقشهای برخوردار نیست و سرایندگان اولین ترانهها با این گویش هنوز سرحال و سرزنده به فعالیتهای ادبی خویش میپردازند. آغاز رسمی این داستان به سالهای اولیهی دههی پنجاه و ساخته شدن دو ترانهی معروف و به یادماندنی «گلکم» و «چشگم» بازمیگردد؛ ترانههایی که بر اساس اشعار زیبایی از استاد فرشید یوسفی و محمدرضا فتاحی، دو تن از شاعران برجستهی کرمانشاهی، شکل گرفتند و پس از سالها هنوز در نوع خویش تکرارناشدنی و دستنیافتنی مینمایند.
البته کرمانشاه از کهنروزگاران شهر شعر و موسیقی بوده و دهها ترانهها و آهنگ فولکلور با گویش کردی کرمانشاهی در این دیار رایج بوده و بزرگانی مانند شیخ حسین داودی، علی البرزی، حشمتالله لرنژاد و زندهیاد اسماعیل مسقطی آثار بسیاری را با گویش شیرین کردی مختص شهر کرمانشاه اجرا کردهاند.
استاد فرشید یوسفی
به هر رو، اولین تلاشها برای ورود رسمی شعر فارسی کرمانشاهی به عرصهی عمومی به سالهای اولیهی دههی پنجاه باز میگردد؛ جایی که استاد فرشید یوسفی و محمدرضا فتاحی با ارایهی رسمی دو شعر زیبا با نامهای «چشگم» و «گلکم» پا به این عرصه گذاشتند و این کارها با همراهی صدای خوانندگان مطرح آن زمان به صورت گستردهای در بین مردم هواخواه پیدا کرد. این شاعر مطرح کرمانشاهی در مورد دلایل سرودن شعر با گویش کرمانشاهی میگوید: «همیشه در ذهن خود تصور میکردم سرودن شعر با گویش کرمانشاهی و با آن زمزمههایی که همیشه با خود داشتم چقدر دلنشین خواهد بود. ادبای ما در آن زمان سرودن شعر با گویشهای محلی را کسر شأن خویش میدانستند و این گویش خاص را در محافل و انجمنهای ادبی راه نمیدادند. البته ما بعدها متوجه شدیم برخی بزرگان مانند استاد یدالله بهزاد اشعاری با این گویش سرودهاند ولی آن را ارایه نداده بودند».
چشگم؛ ترانهی محبوب دهه پنجاه
«چشگم» یکی از محبوبترین و برجستهترین آهنگهای ساختهشده با بهرهگیری از گویش فارسی کرمانشاهی است. استاد فرشید یوسفی، سرایندهی این اثر، چگونگی سرودناش را اینگونه روایت کرده است: «من این ترانه را برای دخترم سرودهام. پدر و دختر همیشه به یکدیگر علاقهمند هستند. زمانی که او بچه بود به همراه مادرش به مسافرت رفت و مدتی از هم دور بودیم. من هم این شعر را برای او سرودم». رسمیت یافتن «گویش فارسی کرمانشاهی» در فضای موسیقی کرمانشاه را باید مدیون اجرای ترانهای با این گویش توسط یکی خوانندگان بزرگ و خوشصدای آن سالها دانست. ترانهی «چشگم» با صدای سیداسماعیل پیرخدری و با همراهی ارکستر رادیو کردی کرمانشاه به سرپرستی استاد محمود مرآتی در آواز اصفهان ساخته شد و با استقبال فراوان مردم روبهرو شد:
به خدا طالب او لعل لباتم چشگم
شیتِ راه رفتن او قد و بالاتم چشگم
دیه اَ دوری تو نِزیکه مَه دِق بُکُنَم
انتظار یَی ذره مهر و وفاتم چشگم
نزیکه پر دِرارم بیام رو شانت بِنیشَم
هر چَنه نشانهگی تیر جفاتم چشگم
تو خودت خوب میدانی که مبتلاتم چشگم
تو ای دنیا اگه صدتا تونه دوس داشته واشَن
اولیش منم که قربان و فداتم چشگم
دِلم مِخا بدانی چَنه چَنی دوست دارم
اَ حالا دوست دارم تا به وفاتم چشگم
نمیدانم چرا ای شَو سیا روز نمیشه
مگه بیای تو بدی زودی نجاتم چشگم
البته این شعر بخشهای دیگری هم داشت که در این تصنیف نیامده است:
تو برای مَه مِث ابرای بهاری چشگم
مه کویرم نکنه به مَه نَواری چشگم
نِزیکه پر دِرارَم بیام رو شانت بِنیشَم
وَلا بد دردیهای چِش انتظاری چشگم
سید اسماعیل پیرخدری از ستارههای محبوب آن سالها در عرصه موسیقی کردی بود. او ترانههای محبوبی مانند «کرماشان»، «وینهی پروانه» و «نشمین گیان» را خوانده بود و در اوج محبوبیت خویش به سر میبرد. پیرخدری هر چند گویش مادریاش کردی بود و کارهایش را نیز با این گویش اجرا کرده بود ولی به خوبی از عهدهی اجرای این آهنگ برآمد و توانست کارنامهی قابل قبولی در این زمینه از خویش بر جای بگذارد. اجرای این ترانه توسط ارکستر رادیو کردی کرمانشاه در آن دورانی که همه چیز به ترانههای کردی ختم میشد کار بسیار متفاوتی در نوع خود محسوب میشد. در واقع، ارکستر معروف رادیو کردی کرمانشاه در طول حیات 16 سالهی خود تنها یک بار برای اجرای «فارسی کرمانشاهی» سازهایش را کوک کرد ولی انصافاً همان یکبار هم کافی بود تا نقشی ماندگار در این عرصه پدید آید.
استاد فرشید یوسفی در مورد استقبال گستردهی مردم از «چشگم» میگوید: «تصور نمیکردم که «چشگم» اینقدر گُل کند و مردم این همه از آن استقبال کنند. وقتی دیدم مردم اینقدر تشنهی این جور کارها هستند، شعر گفتن با گویش فارسی کرمانشاهی را جدیتر گرفتم».
محمدرضا فتاحی
گلکم؛ شعری که ورد زبان مردم کوچه و بازار شد
در زمینهی موسیقی فارسی کرمانشاهی ترانهی زیبای دیگری با عنوان «گلکم» توسط جلال نصیری در دههی 50 اجرا شده که از سرودههای محمدرضا فتاحی است. این شاعر مطرح کرمانشاهی برای اولین بار در برنامهای رادیویی شعر خود را ارایه داد. فتاحی دربارهی آن برنامه میگوید: «درست پایان سال 52 و آغاز نوروز 53 بود که در برنامهای رادیویی با عنوان «ما و شنوندگان» (با تهیهکنندگی آقای فریدون معمار و گویندگی خانم روانبخش و آقای اسماعیل کرمی) حضور پیدا کردم و شعر «گلکم» را ارایه دادم:
تو مُوات رنگِ طِلا، چشای تو دریاس گلکم
صورتد مثل گلِ لالهی صحراس گلکم
خیلی وَختَه مُخامِت، اینَه خودت خوب میدانی
دلِ مَه عاشقه، شیتَه، خیلی شیداس گلکم
یهی وِجَه بچه بودی، خانهدان آمد کوچه¬مان
با مَه همبازی شدی، حرف قدیماس گلکم
ما همهش با هم بودیم، هیچکی حرفی نمیزد
ولی حالا نمیذارن، کار دنیاس گلکم
بگو آخِه چه میشَه با همدیَه حرف بزنیم
آخرِ دنیا میشه؟! ای ازو حرفاس گلکم
خودشان جُوان بودن، کم دَسَه گل دادن به آو؟!
اینم از اقبال و چارهی ما جُواناس گلکم
نَنَه¬مَم فهمیده ما همدیَه رَه دوس داریمان
دو سه روزه شین و واویلاس گلکم
آبرومَه رفته دیه، هر کی یه حرفی میزنه
یی کلاغ و چِل کلاغ از همه، بالاس گلکم
مَه دیَه حوصله نَأرَم مگه صبرم چَنیه
خوش به حال کسی که بیکس و تنهاس گلکم
تو که هَی نشتی تو خانه که برات دَس نگیرن
پُل ما چه جور بگم، اودَسِ آواس گلکم
چن دفه خواستم بیام لای ننه¬ت اینا بینَمِت
ولی دیدم نمیشه، قوزِ رو قوزاس گلکم
کُرَه هر چی شد بِشَه، ما دیَه رسوا شدیم
تو که هی مال منی، منم، که پیداس گلکم
هی بذار از ما بگن نقل و مَتَل، جور بکنن
مث نقل و متلای که تو کتاباس گلکم
راسی امشو بینَمِت رو بالابان منتظرم
آخه بیتو شُوِ مَه، شامِ غریباس گلکم
بعد از پخش «گلکم» از رادیو مردم استقبال گستردهای از آن کردند و این ترانه ورد زبان مردم کوچه و بازار شد و استقبال بسیار گرمی از این کار به عمل آمد. محمدرضا فتاحی با ابراز رضایت از استقبال فراوان مردم میافزاید: «این شعر جرقهی بسیاری خوبی بود و نه تنها در کرمانشاه بلکه در استانهای دیگر هم به خاطر حال و هوای ترانه با استقبال روبهرو شد».
پس از این استقبال اولیه، جلال نصیری، خوانندهی مطرح موسیقی غیررسمی آن سالهای کرمانشاه، با همراهی ارکستری غیررسمی «گلکم» را در آواز اصفهان اجرا کرد. اجرای این شعر توسط جلال نصیری چندان به مذاق محمدرضا فتاحی سرایندهی شعر خوش نیامد و وی هنوز هم از این اتفاق گلهمند است: «من در این فکر نبودم که «گلکم» را برای اجرا به صورت ترانه به آقای جلال نصیری و یا دیگران بدهم. ایشان شعر را از زبان کسان دیگری شنیده بود و بدون هماهنگی با من آن را اجرا کرده بود به همین دلیل شعر به درستی ادا نشده است و من از این موضوع گلهمند بودم. همچنین کار توسط یک ارکستر غیررسمی اجرا شده بود و به لحاظ موسیقایی استاندارد نبود».
با وجود همهی این کاستیها آهنگ «گلکم» نیز با استقبال بسیاری روبهرو شد و این اثر در کنار «چشگم» به عنوان دو کار کلاسیک قابل اعتنا در کارنامهی موسیقی فارسی کرمانشاهی به ثبت رسیدند. هر چند «چشکم» با ارکستری قوی و خوانندهای مشهور اجرا شده بود ولی جلال نصیری هم نامی شناختهشده در عرصهی موسیقی کردی غیررسمی کرمانشاه بود و ترانههای معروف کردی کرمانشاهی مانند «پروین» و «دویته یل چنه مدرسه» را در کارنامهی خود داشت. بعدها، جلال نصیری در کنار «گلکم» کار فارسی کرمانشاهی دیگری با نام «جُوانا عاشق نَشین» را با شعری از منوچهر ناصحی به صورت دکلمه اجرا کرد که در نوع خود شنیدنی است.
سه دهه سکوت
بعد از اجرای آن دو ترانهی معروف و استقبال باشکوه اولیه در اواسط دههی پنجاه، به نظر میرسید موسیقی فارسی کرمانشاهی جایگاه خود را تثبیت کرده و در ادامه شاهد خلق آثار متعدد دیگری در این عرصه خواهیم بود ولی حوادث بعدی به گونهای رقم خورد که این مهم اتفاق نیفتاد و این موسیقی نوپا دچار سکوتی سی ساله شد و تا اواخر دههی 80 اثری از آن به گوش نرسید. موسیقی کرمانشاه پس از پیروزی انقلاب تحت تأثیر فضای آن سالها بیشتر به حال و هوای حماسی و عرفانی گرایش پیدا کرد و همه چیز رنگوبوی دیگری به خود گرفت. موسیقی فارسی کرمانشاهی نیز طی این سالها تنها محدود به همان دو ترانهی معروف ماند و خوانندگان آن نیز هر کدام سرنوشتی جالب توجه و در مواردی بسیار تراژیک پیدا کردند. جلال نصیری بعد از انقلاب یکی دو بار با ترانه «باز هوای وطنم» عرض اندام کرد ولی خیلی زود به حاشیه رفت و گویا هماکنون نیز در تهران به سر میبرد. پیرخدری خوانندهی محبوب، بیمانند و خوشصدای دههی پنجاه موسیقی کرمانشاه هم پس از چندسال گوشهنشینی و بدبیاری سرانجام در فروردین 1364، در حالی که تنها 36 سن داشت، توسط افرادی ناشناس به قتل رسید.
اولین جرقههای موسیقی فارسی کرمانشاهی در اواخر دههی 80 شکل گرفت. موسیقیای که البته اینبار با شکل و شمایلی جدید و با بهرهگیری از سازهای الکترونیک و نرمافزارهای کامپیوتری پا به عرصه گذاشت. این حضور برای بسیاری غافلگیرکننده بود. اشعاری با گویش فارسی کرمانشاهی و با محتوایی داشمشتی و لاتمنشانه که موسیقیِ تند، جوانپسند و پرسروصدای «تکنو» آن را همراهی میکرد. این موسیقی جدید هرچند در محافل رسمی موسیقایی شهر راهی نداشت ولی از طریق باندهای قوی و پرسروصدایی که جوانان روی خودروهایشان سوار کرده بودند گاه و بیگاه در پارکها و خیابانهای اصلی و فرعی شهر به گوش میرسید و هر آخر هفته نیز جاهایی مانند «پارک کوهستان» در تسخیر این سبک از موسیقی بود. موسیقی فارسی کرمانشاهی پس از سی سال سکوت اینبار به وسیلهی خوانندگان جوانی به میدان آورده شد که تنها تجربهای دو ساله در زمینهی ارایهی این موسیقی پرهیجان با گویش کردی کرمانشاهی را در کارنامهی خویش داشتند و حال به سراغ گویش فارسی کرمانشاهی رفته بودند تا اینبار احوالات جوانانهی خویش را در غالب این گویش بیان کنند.
تکنو نوعی موسیقی رقص الکترونیک است که از میانهی دههی 1980 میلادی در ایالت میشیگان آمریکا محبوب شد و سپس در اروپا و آمریکای جنوبی رو به گسترش نهاد. دامنهی این موسیقی از سال 2000 به بعد به ایران رسید و به دلیل جذابیتهای بسیار آن خیلی زود تبدیل به موسیقی محبوب نسل جوان شد. این موسیقیِ تازه، در عین داشتنِ جذابیت و هیجان، به راحتی قابل ساخت بود و نمونههای ضبطشده و سمپلهای آن در اینترنت به راحتی قابل دریافت بود و خوانندگان جوان با بهرهگیری از نرمافزارهای کامپیوتری میتوانستند به سرعت آهنگی را آماده کنند و حتی با همین نرمافزارها جلوهای صد چندان به صدای خویش ببخشند.
از همان سالهای میانی دهه 80 کمابیش این موسیقی در سطح شهر کرمانشاه به گوش میرسید و حتی جوانان رقصهای تکنو فرا گرفته و دور از چشم مأموران به اجرای آن میپرداختند. جریان موسیقی غیررسمی کرمانشاه، که هنوز اجرای آهنگهای شاد کردی باب مراسمات شادی زیر زبانش مزه میداد، خیلی دیر به سراغ بهرهگیری از این موسیقی رفت. ولی اجرای اولین آهنگ از این دست با بهرهگیری از گویش کردی کرمانشاهی حدود پنج سال پیش (1387) اتفاق افتاد و استقبال جوانان از این موسیقی پرسروصدا و هیجانانگیز کافی بود تا این جریان موسیقایی نیز در کرمانشاه کلید بخورد. طی این سالها خیابانهای شهر، صحنهی رقابت و کورس گذاشتن جوانانی شد که با باندهای قدرتمند خویش شهر را به لرزه درمیآوردند.
ضعفهای تئوریک فعالان عرصهی موسیقی غیررسمی
موسیقی «تکنو» در بدو ورود به ایران مورد توجه گروههای مطرحی چون «آریان» قرار گرفت و خوانندگان و آهنگسازهایی مانند بهروز و بهنام صفاریان و بهنام ابطحی کارهای قابل قبولی را در این سبک به صورت رسمی منتشر کردند که با استقبال جوانان هم روبهرو شد. این موسیقی اما در ورود به کرمانشاه سرنوشت دیگری پیدا کرد و حاصل کار، مشتی ترانهی پرسروصدا با اشعار ضعیف و سطحی بود که به لحاظ موسیقایی از ارزش خاصی برخوردار نبودند. این موضوع هم به دردی کهنه بازمیگردد و آن عدم آشنایی دانشگاهی و رسمی بخش اعظمی از فعالان عرصهی موسیقی غیررسمی کرمانشاه با مقولهای به نام موسیقی است. اکثر این افراد علاقهای به فراگیری تئوری موسیقی و پیشرفت اصولی در این زمینه نداشتهاند. در واقع، برخی پیشگامان این عرصه با سرهمبندی یک آهنگ در یکی از شاخههای تکنو مانند «ترانس» و یا «هاوس» کاری را به بازار عرضه میکنند و بقیه هم به کپیبرداری از آن میپردازند.
شاید یکی از بحثبرانگیزترین بخش از این موسیقی تازه به مضمون اشعار آنان بازگردد. هر چند ترانههای کلاسیک این عرصه از اشعاری نجیب و عاشقانه برخوردار بود و با زبانی شیرین به توصیف احوالات یک عاشق میپرداخت، ولی کارهای جدید بیشتر شرحاحوال عوالم جوانی، قلیانکشی، عرقخوری و خط و نشان کشیدنهای آنچنانی برای رقبای عشقی بود و گاه در برخی کارها این اشعار به قدری مبتذل و رکیک میشود که که هیچ شهروند کرمانشاهی تاب شنیدن آن را ندارد. علی احمدی، آهنگساز و سرپرست گروه «آوا» که کارهای این عده را از نزدیک بررسی کرده، در این باره میگوید: «بزرگترین نقطهضعف این جریان به اشعار آنها برمیگردد که با باورهای سنتی و مذهبی جامعهی ما همخوانی ندارد. هر چند اغلب آهنگها مضامینی عاشقانه دارند ولی برخی از این کارها به بیان مسایلی پرداختند که به هیچ عنوان برای جامعه قابل قبول نیست».
این ترانهها حال و هوای خاص خود را دارند؛ حال و هوایی که شاید برای بسیاری قابل درک نباشد. آنها نگاه کاملاً متفاوتی به مضامینی مانند عشق، بیوفایی، رقیب عشقی، تفریحات مجردی و... دارند. به نظر میرسد طی سالهای اخیر به صورت خیلی آهسته در زیر پوست شهر گفتمانی غیررسمی و کاملاً متفاوت با عرف جامعه و خط قرمزهای معمول آن شکل گرفته و تبدیل به خردهفرهنگی قوی در میان جوانان شده است. این گفتمان ساختارشکن دارای ارزشهای خاص خود است؛ ارزشهایی که جامعه از پذیرش آنها امتناع میکند و دستگاههای اجرایی نیز به هیچ عنوان قصد به رسمیت شناختن آن را ندارند. مضامین برخی از مطرحترین آهنگهای این عرصه مربوط به گلایههای یک عاشق از بیوفاییهای معشوق و نیش و کنایهها و تهدیدهای تند او نسبت به رقیب «بچهننه» و «سوسول»اش است که با سبک خاصی از کلمات، که دارای حال و هوایی کاملاً داشمشتیانه هستند، بیان شدهاند. و یا اینکه در برخی آثار خواننده به تندی «ننه»ی معشوق را به باد انتقاد گرفته و او را «گیر سهپیچ» خطاب میکند! و یا کاری دیگر به روایت جوانی میپردازد که از دست بیوفاییهای معشوق «رگ» خود را اینبار بسیار اساسیتر از قبل زده است. البته اینها مضامین معمول این ترانهها هستند، برخی پا فراتر از این رفته و با به کارگیری واژههایی مانند «عرق سگی»، «شراو» و... در فضایی دیگر سیر میکنند. به عبارتی، هر کسی عوالم جوانی خود را به نظم درآورده است. البته در این میان هستند معدود خوانندگانی که با همین سبک تازه آهنگ معروف «چشگم» را اجرا کردهاند که در نوع خود میتواند برای شنوندگان جالب توجه باشد. یا، خوانندهی دیگری در آهنگش از اینکه این لاتبازیها نام کرمانشاه را خراب کرده گلایه میکند...
فارسی کرمانشاهی به عنوان گویش دوم
اگر نگاهی به فهرست کسانی که کارهایی با گویش فارسی کرمانشاهی اجرا کردهاند؛ بیندازیم و کارهای آنها را بررسی کنیم به نکات جالب توجهی میرسیم. به عنوان نمونه اغلب این افراد از چهرههای کموبیش شناختهشدهی موسیقی غیررسمی کردی کرمانشاهی هستند و قسمت اعظم فعالیتهای موسیقایی خویش را با این گویش اجرا کردهاند. حال، آنها برای جذب مخاطب طی یکی دو سال اخیر در خلال کارهایشان یکی دو کار نیز با گویش فارسی کرمانشاهی اجرا کردهاند. حتی در میان فهرست خوانندگان فارسی کرمانشاهی افرادی از شهرستانهای اطراف به چشم میخورد. علی احمدی دربارهی چرایی اقبال این جوانان به خواندن کارهایی با گویش فارسی کرمانشاهی میگوید: «گویش فارسی کرمانشاهی به خاطر زیباییهایش مخاطب را به خوبی جذب میکند و در ضمن با موسیقی خیلی خوب چفت میشود. در واقع، برای این عده فارسی کرمانشاهی ابزاری برای جذب مخاطب بیشتر محسوب میشود».
در واقع، گویش اصلی این افراد اغلب کردی کرمانشاهی، لکی و... است و به همین خاطر بسیاری از آنها آشنایی چندان زیادی با ظرافتهای آوایی این گویش ندارند و به همین دلیل بسیاری از تکیهکلامها و لغتهای آن را به درستی ادا نکردهاند. میتوان نتیجه گرفت که این جماعت به عشق فارسی کرمانشاهی و یا خدمت به این گویش و زنده نگه داشتن آن وارد عرصه نشدهاند، بلکه تنها در پی کسب اسم و رسم در میان طرفداران موسیقی غیر رسمی بودهاند.
یکی از مباحث مهم علم اقتصاد مبحث عرضه و تقاضا و تفسیر رابطهی بسیار مستقیم و پیچیدهی این دو بازیگر اصلی عالم اقتصاد با یکدیگر است. این مهم در عرصهی فرهنگ نیز به گونهای صادق است و تا زمانی که یک سبک موسیقی خواهان نداشته باشد کسی دشواریهای تولید آن را بر خود هموار نمیکند. یکی از دلایل گسترش تولید کارهایی با این سبک و سیاقِ بحثبرانگیز به استقبال حداقل بخشی از جامعه از اینگونه کارها بازمیگردد. سرپرست گروه موسیقی آوا در اینباره معتقد است: «اگر کاری مخاطب نداشته باشد در همان گام اول محکوم به شکست است. اگر اولین کار از این دست با استقبال نمیشد و یا جامعه در برابر آن واکنش جدی نشان میداد دیگر کسی به سراغ ساختن کار بعدی نمیرفت. متأسفانه چه بخواهیم و چه نخواهیم بخشی از جامعه مشتری اینگونه کارهای سطحی شدهاند».
در واقع، این موسیقی برای فرونشاندن هیجانات جوانانی که سینماهای شهرشان یکی یکی تعطیل شده بود و کنسرتی نیز در آن برگزار نمیشود غنیمتی بزرگ است!
البته بهتازگی با ورود حسین صفامنش به این عرصه، به عنوان یکی از چهرههای شاخص موسیقی کردی کرمانشاه و کسی که صدایش در میان قشرهای مختلف طرفداران خاص خود را دارد، امید تغییر این فضا میرود. او در کاست «زوون لهوهر» دو آهنگ بر اساس دو بیتیهای عاشقانهی آقای «علی لیمویی» اجرا کرده است که توانسته نظر بسیاری از جوانان طرفدار این نوع کارها را به خود جلب کند. صفامنش که تا پیش از این تمام فعالیتهایش را معطوف به موسیقی کردی کرده بود، در مورد چرایی اجرای کارهایی با گویش فارسی کرمانشاهی میگوید: «در سالهای گذشته میگفتند این موسیقی جایی در موسیقی فولکلور کرمانشاه نداشته و به همین دلیل با اجرای کارهای فارسی کرمانشاهی مخالف بودند و ما هم طبق این دیدگاه به آن نمیپرداختیم. ولی با اتفاقهایی که طی سالهای اخیر افتاد متوجه شدم که اگر ما به این نوع موسیقی بیتوجه باشیم برخی میآیند کارهای ضعیف و مبتذلی شبیه به این چیزهایی که میبینید انجام میدهند و ذهن جامعه را خراب میکنند».
وی سپس به ضرورت ساختن کارهایی با این گویش میپردازد و ادامه میدهد: «تولید کارهایی با گویش فارسی کرمانشاهی ضرورت دارد و باید به آن پرداخته شود. نسل تغییر کرده و نیاز یک جوان امروزی با نسل گذشته تفاوت دارد و این وظیفهی ماست که با توجه به ذائقهی جوانان، موسیقی خوب به آنها تحویل دهیم زیرا در غیر اینصورت دیگران این کار را خواهند کرد و ذهن جوانان را خراب خواهند کرد. طی این سالها بچههای کمسنوسالی را دیدهام که مشغول زمزمهی اشعار مبتذل و بیمایهای با این گویش هستند».
صفامنش در پایان خاطر نشان میکند: «موسیقی فارسی کرمانشاهی با لاتمنشی فرق دارد و برخی قصد دارند با تولید کلیپهایی با محتویات نامناسب و برخی اشعار سخیف ذهن جامعه را خراب کنند».
عمری چشمانتظار گوشهچشمی از اهالی موسیقی
هرچند «فارسی کرمانشاهی» نیز همچون «کردی کرمانشاهی» یکی از گویشهای رایج در شهر کرمانشاه محسوب میشود ولی در این میان «فارسی کرمانشاهی» بنا به دلایلی مورد استقبال بزرگان و فعالان موسیقی این شهر قرار نگرفته است. در این میان، چهرههای شناختهشدهی کرمانشاهی مانند شهرام ناظری، پورناظریها، حشمتالله لرنژاد، سیدجلال محمدیان، کیهان کلهر، محمدرضا دارابی، اصغر ایمانی، جمشید عزیزخانی و بسیاری دیگر سعی کردهاند فعالیتهای بومی خود را بیشتر حول و حوش موسیقی کردی کرمانشاهی که تمامی آثار فولکلور شهر کرمانشاه با بهرهگیری از آن ساخته شدهاند متمرکز کنند. در واقع، کملطفی بزرگان موسیقی کرمانشاه نسبت به خلق آثاری با این گویش از دلایل اصلی مهجور ماندن موسیقی فارسی کرمانشاهی در عرصهی موسیقی رسمی کرمانشاه است.
البته، طی سالهای اخیر در میان اهالی موسیقی سنتی تلاشهایی برای اجرای کارهایی استاندارد با گویش فارسی کرمانشاهی صورت گرفته است و در این میان بهرنگ جباریان، جوان بااستعداد موسیقی کرمانشاه، آهنگهای «یاد قدیما»، «پاییز» (هر دو با اشعاری از محمدرضا فتاحی) و «چه میشه» (با شعری از امین شیرزادی) را اجرا کرده است، که توانسته توجه گویشوَران فارسی کرمانشاهی را به این آثار جلب کند. این مجموعه، که تولیدش شش سال به طول انجامید، توسط امیر جباریان برای ارکستر بزرگ زهی تنظیم شده است. بهرنگ جباریان هدف از اجرای این کارها را واهمه از به حاشیه رانده شدن و انزوای این لهجهی شیرین، دیرین و پر از عشق و مردانگی میداند و خاطرنشان میکند: «کملطفی نسل جوان و غیر اصیل دانستن این گویش و شیفتگی جماعتی نسبت به لهجهی تهرانی و آن را لهجهی ادب و احترام دانستن، باعث شد تلاشهایی از دیرباز به وسیلهی شاعران و خوانندگان برای حفظ و ترویج این گویش انجام شود و کسانی مانند پرتو کرمانشاهی و محمدرضا فتاحی کوششهای بسیار اصیلی را در این راه انجام دادهاند».
وی ادامه میدهد: «گاهی اوقات افرادی ناآگاه به موسیقی این دیار، به نام موسیقی فارسی کرمانشاهی آثار بسیار سخیف و حتی تنفربرانگیزی را تولید کردهاند که به علت نبود آثار فاخر در این زمینه و خالی بودن میدان به میان مردم راه پیدا کردهاند».
جباریان دربارهی دلایل موفقیت این آثار اظهار میکند: «خوشبختانه فاخر بودن اشعار و اجرای آواز آن با لهجهی قابل قبول سبب شد این آثار به خصوص قطعهی «یاد قدیما» هر چند آهسته اما پیوسته راهش را در میان همهی طیفها باز کند. البته تلاشهای فرهنگی صورتگرفته در این زمینه به اندازهای کم بوده که هرچه در این راه بکوشیم باز هم کم است».
گفتنی است، گویش فارسی کرمانشاهی بنا به دلایلی هنوز به صدا و سیمای شهرش راه نیافته است و این رسانه طی سالهای فعالیت خویش نه تنها یک قطعهی موسیقایی با استفاده از این گویش نساخته بلکه حتی یک آهنگ با این گویش را نیز پخش نکرده که این موضوع در جای خود بسیار قابل تأمل است. محمدرضا فتاحی که از سال 53 تاکنون به عنوان شاعر و نویسندهی برنامههای مختلف با این سازمان در ارتباط بوده در مورد دلایل این رویکرد میگوید: «کسانی که در رأس شبکههای استانی قرار میگیرند باید با فرهنگ این شهر آشنا بوده و دلسوز آن باشند تا بتوانند کاری برای آن انجام دهند. متأسفانه من تا به حال به چنین مدیرانی برنخوردهام. طی این سالها کسانی که آمدهاند چندان مایل نبودهاند به این گویش بپردازند و یا اینکه در پی ساخت برنامههای آبکی و بیمحتوا با استفاده از این گویش بودهاند که من به شدت با انجام آن مخالف هستم».
وی همچنین میافزاید: «صدا و سیما با اینکه از استقبال مردم نسبت به این کارها مطلع است ولی برخلاف آن رسالتی که برای شبکههای استانی تعریف شده که تقویت فرهنگ و گویشهای محلی است، به گویش فارسی کرمانشاهی کاملاً بیاعتنا بوده است. مردم کرمانشاه حتی از رویکرد صدا و سیما در قبال گویش کردی کرمانشاهی نیز سخت دلخورند. مردم این شهر یک گویش لطیف کردی کرمانشاهی هم دارند؛ یک کردی ظریف، لطیف، روان و شستهورُفتهای که در کنار زبان ملی ما صیقل خورده است. همهی گویشها در جای خویش ارزشمند و محترماند ولی بسیاری از ساکنان این شهر از اینکه گویش کردی کرمانشاهی و همچنین گویش فارسی کرمانشاهی مورد بیاعتنایی قرار میگیرد سخت دلخورند».
در واقع، صدا و سیما با به رسمیت نشناختن حضور این گویش در کارهای موسیقایی خود زمینهی تضعیف تدریجی آن در فضای موسیقی شهر را بیش از پیش فراهم کرده است.
گویشی نیازمند مهیا شدن بسترها برای ادامهی حیات موسیقایی
به نظر میرسد موسیقی فارسی کرمانشاهی برای ادامهی حیات خویش با چالشهای متعددی روبهروست که تنها با غلبه بر آنها میتواند به آیندهی موسیقایی خویش امیدوار باشد. اولین چالش موجود به گسترش کارهای سطحی و مخرب صورتگرفته توسط بخشی از موسیقی غیررسمی با بهرهگیری از گویش فارسی کرمانشاهی باز میگردد؛ کارهایی که لطمهی زیادی به شخصیت این گویش در اذهان عمومی زدهاند و در صورت ادامهی این روند این وضعیت حادتر هم خواهد شد و ترمیم آن نیز بسیار دشوار خواهد بود. چارهی کار نیز در برخورد حذفی با این جریان نیست، بلکه باید به فکر پاسخگویی درست به نیازهای جوانان بود. میتوان با ساماندهی فعالان اصلی عرصهی موسیقی غیررسمی کرمانشاه تا حدودی از تبعات منفی این جریان کاست و آن را به سمت بهتری هدایت کرد. لازمهی این کار نیز ورود جدی ادارهی فرهنگ و ارشاد کرمانشاه و انجمن موسیقی به این عرصه است. میتوان با آموزش تئوریهای موسیقی و تشویق خوانندگان به استفاده از اشعار وزین فارسی کرمانشاهیِ موجود زمینهی اصلاح این جریان را فراهم آورد. در صورت بیاعتنایی مسؤولان فرهنگی، این جریان هر چند وقت یکبار سوار بر یک جریان موسیقایی غربی سازمان فرهنگی این کهندیار را به هم خواهند ریخت.
همچنین تعداد آثار تولیدشدهی قابل اعتنا در حوزهی موسیقی فارسی کرمانشاهی بسیار اندک هستند و باید فکری به حال آن کرد. البته کسی مانند محمدرضا فتاحی معتقد است که ورود به این عرصه به دلیل ظرافتهای خاص گویش فارسی کرمانشاه باید با احتیاط انجام شود: «آهنگسازی با گویش فارسی کرمانشاهی کار بسیار ظریفی است و اگر واژهها را در جای درست آن قرار ندهیم این گویش لوث میشود. من طی این سالها چندان مایل به استفادهی بدون اندیشه از این لهجه در این موسیقی نبودهام و دوست داشتهام هنرمندان کارکشته و پخته این کار را انجام دهند».
موسیقی فارسی کرمانشاهی، در کنار همهی اینها، با مشکلات و معضلات دیگری نیز روبهروست که اغلب آنها فراتر از حوزهی موسیقی هستند ولی در اینجا برخی از آنها که بر رکود موسیقی فارسی کرمانشاهی بیتأثیر نبودهاند به صورت گذرا اشاره میکنیم. از میان این عوامل میتوان به افزایش حساسیت دیگر گویشوران نسبت کارهای موسیقایی صورتگرفته با این گویش اشاره کرد. مسألهای که حسین صفامنش به آن اشاره میکند: «پس از اجرای دو کار با گویش فارسی کرمانشاهی در کنار استقبالی که از این کارها شد بسیاری نیز، چه از طریق تماس تلفنی و چه حضوری، از اینکه به موسیقی فارسی کرمانشاهی پرداختهام به تندی اعتراض میکردند به گونهای که هر بار اعصاب و روان من به هم میریخت».
در واقع، وجود چنین کشمکشهای پیچیدهای ــ جدا از حق و ناحق بودن ــ در میان موافقان و مخالفان این گویش باعث شده بسیاری از اهالی فرهنگ و موسیقی سعی کنند با کنار کشیدن خود از منازعات میان مخالفان و موفقان گویش فارسی کرمانشاهی اسباب دردسر خویش را فراهم نکنند. در این میان، بیش از همه موسیقی فارسی کرمانشاهی به دلیل رکود مشهود در فعالیتهای موسیقاییاش زیان دیده است. دیگر گویشها به دلیل برخورداری از موسیقی فولکلور قوی و اقبال قابل توجه اهالی موسیقی کموبیش به حیات خویش ادامه میدهند.
به نظر میرسد موسیقی فارسی کرمانشاهی برای حفظ و گسترش خود بیش از همه نیازمند فضایی دوستانه و سرشار از تفاهم میان گویشوران مختلف استان کرمانشاه است. در این فضا میتوان با یک همدلی و برنامهریزی درست و با انجام فعالیتهای ارزشمند موسیقایی همچنان به آینده امیدوار بود.