شاهنامه
همایش بزرگ ِ شناخت و بزرگداشت ِ فردوسی در تهران و توس 87
- شاهنامه
- نمایش از یکشنبه, 25 ارديبهشت 1390 14:30
- بازدید: 7709
برگرفته از ایران شناخت(دکتر جلیل دوستخواه)
یادداشت ویراستار
پیش از این، در درآمد ِ 347 مژده ی برگزاری ی ِ همایش ِ شناخت و بزرگداشت ِ فردوسی در ایران را به خوانندگان ارجمند ِ این تارنما داده بودم. امروز خبر رسید که این همایش، دیروز (25 اردیبهشت) -- که برای ِ بزرگداشت ِ فردوسی نامزدشده است -- همزمان، در تهران و شیراز و توس برگزار گردیده است.
ایسنا (خبرگزاری ی دانشجویان ایران) و نیز ایرنا (خبرگزاری ی رسمی ی ایران)، گزارشهایی را از این رویداد ِ فرخنده ی ِ فرهنگی در رسانه های جهانی نشرداده اند که با خشنودی و سپاس از ناشران ِ گزارشها، متن آنها را به منزله ی پیوستی بر درآمد 347 در این صفحه می آورم.
یادآوری ی ِ این نکته، به جا و بایسته است که آنچه در پایان گزارش "ایرنا" درباره ی پیوند ِ فردوسی با دربار محمود و پی آمدهای آن، از جمله هجونامه سرودن وی بر ضدّ ِ سلطان آمده است، پایه و بنیاد ِ پژوهشی و پشتوانه ی ِ پذیرفتنی ندارد و بر اساس افسانه پردازی های پسین رواج یافته است. (در این باره ---> جلیل دوستخواه: شناختنامه ی فردوسی و شاهنامه در مجموعه ی ِ از ایران چه می دانم؟، دفتر ِ پژوهشهای ِ فرهنگی، تهران - هزار و سیصد و هشتاد و چهار).
بیست و ششم اردیبهشت 1385
بیست و ششم اردیبهشت 1385
شاهنامه ی فردوسی ترجمه ی دیک دیویس
همایش بزرگداشت فردوسی
همزمان با روز ِ بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، از تندیس تازه ای از این شاعر حماسه سرای ایرانی، در دانشگاه فردوسی مشهد پرده برداری شد. دو همایش نیز در بزرگداشت حکیم فردوسی در دانشگاه تهران و دانشگاه فردوسی مشهد برگزارگردید.
همزمان با روز ِ بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، از تندیس تازه ای از این شاعر حماسه سرای ایرانی، در دانشگاه فردوسی مشهد پرده برداری شد. دو همایش نیز در بزرگداشت حکیم فردوسی در دانشگاه تهران و دانشگاه فردوسی مشهد برگزارگردید.
ایسنا:
Mon - 15 /05 /2006 - 17:06
Mon - 15 /05 /2006 - 17:06
همایش ِ بزرگداشت ِ حکیم فردوسی ی ِ توسی، صبح ِ امروز در تالار فردوسی دانشکده ادبیّات دانشگاه تهران برگزارشد. در این برنامه، عبدالرضا سیف - معاون دانشکده ادبیّات دانشگاه تهران - درباره ی ِ مقایسه ی ِ بهرام در شاهنامه و مکبث شکپیر سخنرانی کرد و گفت: مقایسه و بررسی ادبیّات جهان، آگاهی از اندیشههای دیگر را باعث خواهد شد و به صلح و دوستی ملّتها کمک زیادی میکند. در این بحث به بررسی دو سردار به نام بهرام چوبین و مکبث از نظر فردوسی و شکسپیر میپردازم. وی افزود: هر دو این سردارها جان خود را فدا کرده و به سوی ِ سرنوشت انسانی خود کشیده میشوند که در انتخاب ِ این مسیر آزاد هستند. هر دو آنها در جنگ فاتح میشوند، ولی بر اثر غرور ناشی از فتح، در اندیشه پادشاهی میافتند. سیف، داستان ِ بهرام را داستانی تاریخی دانست و تصریح کرد: اما در مکبث ما با تایخ مواجه نیستیم. در هر دو ِ این داستانها بهرام و مکبث بر شاه ِ خود، قیام میکنند؛ در حالی که هر دو شهریار در حقّ ِ آنها نیکی کردهاند. در داستان شاهنامه سیمای بهرام از مکبث پاکتر است؛ او به کارهای ناپاکی که مکبث برای قدرت دست میزند، اقدام نمیکند؛ بهرام شورش میکند و خطای او سکّه زدن ِ دروغین به نام خسرو است. وی یکی دیگر از شباهتهای داستان بهرام چوبین در شاهنامه و مکبث را تراژدی بلندپروازی دو سردار ذکر کرد. این استاد دانشگاه متذکر شد: بهرام در این راستا سردار دلیری است که با تمام وجود به ایران میاندیشد و فردوسی او را ادامهدهنده ی ِ اندیشه و گردار ِ رستم میداند. فردوسی در این داستان، هرمز و خسرو پرویز -- شاهان ِ دوره ی ِ بهرام - را به طور کلّی بیان میکند؛ امّا در تراژدی مکبث، جزییات آورده میشود؛ زیرا داستان باید به روی صحنه برود.
وی ادامه داد: پهلوانان شاهنامه هرگز آغازکننده نبرد نبودهاند؛ منطق گفتوگو، حقیقت پهلوانان ایرانی است. سیف همچنین با اشاره پهلوانی زنان ایرانی گفت: نکتهای که در شاهنامه دیده میشود، پهلوانی و پاکی زنان است. زنی در شاهنامه خیانت نمیکند و اگر هم خیانت کرد، ایرانی نبوده است؛ شیرین جز با ازدواج با خسروپرویز با او کنار نمیآید و ...
در ادامه ی برنامه، امید امجد - عضو هیات علمی دانشکده ادبیّات دانشگاه تهران - درباره تلفظ و تطبیق لغتها در شعر خراسانی بحث کرد و اظهار داشت: در کتابهای سبکشناسی و عروض و قافیه به طور مداوم به این نکته اشاره شده که شاعران خراسانی سهلانگاریهایی را در رعایت وزن داشتهاند، به این معنی که بسیاری جاها مصوّتهای بلند آوردهاند، در حالی که مصوّتهای شعر باید کوتاه باشد و توجیه کردهاند که شعر در ابتدای راه خود بوده است. شاعران خراسان زیاد به وزن پایبند نبودهاند که این نقیصه در سبک عراقی از بین رفته است. وی یادآور شد: شاعران بزرگی چون مولوی، فردوسی، عطار و خیّام از این روش استفاده میکردند و عجیب بود که چرا شاعران بزرگی چون اینان، ندانند وزن شعر چیست. گره کار اینجاست که ما شعر هزار سال پیش تا 700 سال ِ پیش ِ خراسان را با لهجه ی ِ تهرانی امروز میخوانیم؛ در حالی که باید دید لهجه خراسانی هزار سال پیش چگونه بوده است. این استاد دانشگاه تاکید کرد: وقتی در همه شاعران بزرگ خراسان این موضوع تکرار شده، میتوان فهمید که باید با لهجه گذشته شعرها را خواند. وی در ادامه بحثش مثالهایی از شاهنامه آورد و متذکر شد: در بسیاری از شعرهای خراسان مصوّتهای کشیده، باید کوتاه تلفظ شود؛ اینگونه دیگر نخواهیم گفت که شاعران خراسان به وزن پایبند نبودند. خسرو فرشیدورد -- استاد ِ دانشگاه و دیگرْ سخنران ِ این همایش -- درباره ی ِ شخصیّتهای شاهنامه در ادب فارسی سخنرانی کرد و گفت: ادبیّات فارسی بدون شخصیّتهای ِ شاهنامه، چند چیز خود را از دست خواهد داد؛ شخصیّتهایی که حافظ در شعرهایش از آنها استفاده کرده است، از آن جملهاند. وی با انتقاد به شیوه تدریس شاهنامه در دانشگاهها، افزود: در دانشگاه وقتی شاهنامه را تدریس میکنند، شخصیّت های آن را معرّفی نمیکنند؛ در حالی که اگر کُنه ِ شخصیّتهای ِ شاهنامه را بشناسیم، فهمیدن آن مشکل نخواهد بود. به نظرم شناخت این امر، حتا رشتهای جداگانه میتواند باشد. او همچنین شعری از ملکالشعرای بهار خواند و تأکید کرد: دانشگاه تهران به این موضوع باید افتخار کند که بهار جزو استادان آن بود. بهار، خود، از طرفداران فردوسی بود، اما اینک یکی از بزرگان میگوید فردوسی اصلا شاعر نیست. اینها در قاموس بهار کفر است. فرشیدورد فردوسی را اولین خردگرای بزرگ جهان دانست و توضیح داد: دکارت 300 سال قبل خردگرایی را مطرح کرد و پس از آن غرب به پیشرفتهای ِ بزرگی رسید؛ اما فردوسی که خیلی پیشتر، آن را مطرح کرده بود، در ایران به فراموشی سپرده شد. درواقع بعد از فردوسی، خردگرایی در ایران فراموش شد و این روند تا انقلاب ِ مشروطه و ملکالشعرای بهار ادامه داشت؛ از بهار بود که شعر ِ فارسی دوباره زنده شد. وی در پایان، فردوسی را یکی از بزرگترین داستانسرایان ما دانست و گفت: یکی از جنبههای هنری شاهنامه، داستانهای آن است که بعضی از داستانها، جنبه تراژدی دارند.
همایش پژوهشی بررسی آثار و احوال فردوسی در مشهد
ایرنا: همایش پژوهشی بررسی آثار و احوال فردوسی با عنوان "متن پژوهی شاهنامه از شیراز تا توس" عصر روز یکشنبه در دانشگاه فردوسی مشهد برپا شد. دهها نفر از فردوسی شناسان، محققان و مصحّحان ِ شاهنامه از ایران و سایر کشورها، از جمله تاجیکستان، ترکمنستان، افغانستان و روسیه در این همایش حضور دارند. دبیر علمی ی همایش در مراسم آغازین آن گفت: سبب ساز ِ این گردهمایی فردوسی و اثر بزرگ او در ادبیّات فارسی است، ایده همایش هم از نخستین کنگره سعدی در شهر شیراز گرفته شده است. دکتر حسین یاحقی افزود: به همین منظور نخستین روز از این همایش دیروز در شهر شیراز که مرکز زبان فارسی و گسترش آن به واسطه وجود سعدی و حافظ است برگزار شد و بخش اصلی ی آن، به خراسان رضوی که خاستگاه زبان و ادبیاّت فارسی است منتقل شد. دبیر همایش در ادامه با بیان اینکه فردوسی شاعری فراگیر است و در مقیاس و معیار وطن نمیگنجد اظهار داشت: فردوسی متعلق به همه ایرانیان و ایران دوستان است. وی محور همایش را متن پژوهی شاهنامه دانست و افزود: در این راستا چهرههای برجسته و نخبه که در ترجمه، چاپ و تصحیح شاهنامه نقش موثری داشتهاند دعوت شدهاند. او از جمله این چهرهها، پروفسور محمّد نوری عُثمانف، دکتر خالقی مطلق و چندین استاد دیگر را برشمرد که از مؤثرترین شخصیّتها در این زمینه در سطح جهان بودهاند.
پردهبردای از تندیس فردوسی
ایرنا: همزمان با روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی از تندیس این شاعر حماسه سرای ایرانی در دانشگاه فردوسی مشهد پرده برداری شد. در این مراسم که روز دوشنبه برگزار شد تعدادی از فردوسی شناسان برجسته حضور داشتند که از جمله آنها میتوان به استادانی چون دکترمیر جلالالدین کزازی، دکتر منصور رستگار فسایی، دکتر سیّد محمّد دبیر سیاقی و پروفسور رسول هادی زاده از کشور تاجیکستان نام برد. یکی از فردوسی شناسان در این آئین طی سخنانی گفت: این تندیس به علامت احترام به مقام فردوسی و ستایش از او ساخته شده است. منصور رستگار فسایی افزود: روزی دیار ِ خراسان فردوسی را به ایران و جهان تقدیم کرد و خورشید خراسان همه ایران را درخشان کرد و اکنون دستان هنرمند آقای علی رجبی مقدّم، این تندیس ارزشمند را برای شهر مشهد ساخته است. در حاشیه این آیین نیز سازنده ی تندیس فردوسی در گفت و گو با خبرگزاری جمهوری اسلامی گفت:برای ساخت این تندیس که از بتُن مسلح ساخته شده، سه ماه وقت صرف شده است. علی رجبی مقدّم افزود:ارتفاع این تندیس دو متر و بیست سانتیمتر و قاعده ی آن یک متر میباشد و بااقتباس از تندیس فردوسی ساخته استادابوالحسن صدیقی که هم اکنون در آرامگاه فردوسی نصب میباشد، ساخته شده است.
شاعر احیاگر زبان فارسی و تاریخ ملّی
بنا بر آنچه که از اسناد و مدارک برمیآید، او از خاندان دهقانان ایرانی بود که به سال سیصد و بیست و نُه یا سیصد و سی ی ِ هجری ی ِ قمری در قریه "باژ" از ناحیه تابران توس متولد شد، کنیه وی "ابوالقاسم" و لقب شاعری او "فردوسی" است. دهقانان در آن روزگار زمینداران کوچکی به شمار میرفتند که به فرهنگ ایرانی عشق میورزیدند و نسل به نسل آن را انتقال میدادند. فردوسی نیز که از نسل این ایرانیان اصیل به شمار میرفت همچون پیشینیان خود درصدد حفظ ارزشهای ملّی ایران بود. حکیم دراوایل زندگی خود از تمکّن مالی قابل ملاحظهای برخوردار بود و علاوه بر این که باغ بزرگی در تابران توس اقامت داشت، دارای زمین زراعی بود که درآمد زندگی آسوده و راحت خود را از طریق آن ملک تامین میکرد. ابوالقاسم فردوسی در جوانی و در روزگار زندگی آسوده و فارغ البال خود در تابران توس، دل در سودای شعر و شاعری داشت و در ایّام فراغت و
اشعاری میسرود. وی ظاهرا در سال سیصد و شصت و پنج هجری قمری، یعنی در سی و پنج سالگی به حکم عشق و علاقهای که به زنده ساختن تاریخ کهن و پرافتخار ایران داشت کار سترگ خود یعنی سرودن شاهنامه را آغاز کرد که تا پایان عمر پرافتخارش نیز تداوم یافت. ماخذ اصلی فردوسی در سرودن شاهنامه، شاهنامه منثور ابومنصوری است که در اواسط قرن چهارم به فرمان ابومنصور محمّد بن عبدالرّزّاق توسی تدوین شد و از طریق روایات کتبی و شفاهی به دست فردوسی افتاد و او مجموعه آن را در شاهکار جاویدان خود به نظم کشید. شاهنامه دارای بیش از پنجاه هزار بیت است که در نسخ مختلف به دلیل کسر و اضافه شدن ابیات، تعداد آنها با یکدیگر فرق دارد و گاه تا شصت هزار بیت نیز می رسد. شاهنامه تاریخ و داستانهای ایران باستان را از آغاز تمدّن نژاد ایرانی تا انقراض حکومت ایران به دست اعراب بیان میکند و شامل سه دوره ی اساطیری (از عصر کیومرث تا ظهور فریدون) دوره پهلوانی (از قیام کاوه تا مرگ رستم) و دوره تاریخی (از اواخر کیانیان تا انقراض ساسانیان) است که البته همین دوره تاریخی نیز با افسانهها و داستانهای حماسی در آمیخته است. حکیم توس در شاهنامه، پس از نَعت ِ خداوند، توصیف ِ دانش و خِرَد و مدح ِ پیامبر ِ اسلام(ص) و یارانش، از کیومرث آغاز میکند و پس از نام بردن شرح زندگی پنجاه پادشاه و داستان و تاریخ و حالات و رزم و بزم پهلوانان و وزیران آنان، کتاب خود را با شکست یزدگرد سوم ساسانی و فتح ایران توسط اعراب به پایان میرساند. داستان پادشاهی منوچهر وبیان آغاز تمدّن بشر، ضحّاک، کاوه ی ِ آهنگر، فریدون، سام، زال، رستم، نوذر، افراسیاب، جنگهای ایرانیان و تورانیان، کاووس، هفتخان رستم، سهراب، سیاوش، کیخسرو، بیژن و منیژه، ظهور زرتشت، اسکندر و اشکانیان و ساسانیان هر یک از داستانهای بسیار زیبا، شیرین و جذّاب شاهنامه هستند که خواننده را به عمق تاریخ ِ ملّی و حماسی ایران برده و غرور و افتخارات بزرگ ایرانیان را به آنان باز میشناسانند. شاهنامه اگرچه در بادی امر داستان رزمی ایران است ولی حکیم فردوسی در لابهلای این اشعار رزمی معانی باریک و مطالب عالی فلسفی و اجتماعی واخلاقی بسیاری را بیان کرده که جذّابیت این کتاب بزرگ را دو چندان ساخته است. حکیم با وجود این که شرح رزم و پیکار ودشمنیهای اقوام و ملل را گفته؛ امّا روح ِ بزرگ ِ او جهان را با نظر وحدت دیده و ستیزهجوییهای بشر را دلیل نادانی آنان برشمرده است. او حقیقت ادیان را مانند خود خداوند یکی دانسته است و خصومتهای ملل را بر سر دین ابلهانه توصیف کرده واز تفرقههای بیمایه مردم با تأثر یاد کرده است. پیر توس در شاهکار بزرگ خود احساسات بشری را با سخنان زیبا و عبارتهای دلربا و دلانگیزی تصویر و تعبیر کرده و نشان داده است که در خلق صحنههای عاشقانه نیز به همان میزان صحنههای رزم و نبرد تبحّر و تسلّط دارد. از میزان دانش و نحوه ی ِ سوادآموزی ی ِ حکیم اطّلاع چندانی در دست نیست؛ ولی به حکم ِ آن که در شاهنامه اطّلاعات فراوانی درباب ادبیّات عربی، شعر و ادب پارسی، تاریخ، فلسفه، کلام،حدیث و قرآن ارایه کرده است، مشخّص میشود که در اوان زندگی خویش مطالعات فراوانی داشته و احوال "امم" و "امثال و حکم" را خوانده و با معارف اسلامی به خصوص با قرآن آشنایی کامل داشته است. استاد توس در موقعیّت بسیار خطیر و حسّاسی به سرودن شاهنامه و نظم داستانهای پهلوانان ایرانی همت گماشت؛ زیرا هر چند سُلطه ی ِ اعراب بر ایران، به ویژه بخش شرقی آن بسیار ضعیف شده بود و چند حکومت محلّی نیز همچون "سامانیان" و "آل بویه" در شرق و مرکز و شمال ایران بوجود آمده بودند؛ ولی جنگ و کمشکشهای ِ داخلی بین این حکومتها، نشانههایی تلخ بر زوال و انحطاط این سلسلههای ملّی ی ِ ایرانی و روی کار آمدن فاتحان قدرتمند بیگانه، بود. از این روی فردوسی که به رسالت عظیم خود پی برده بود، سعی کرد مجموعه عظیمی فراهم آورد که برای همیشه در خاطره ایرانیان باقی مانَد و تاریخ و زبان و هویت و ملیت ایرانی را دوباره زنده کند. وی در ابتدای کار بر سرمایه خود و حمایت تنی چند از دوستانش همچون حسین قتیب حاکم توس و بزرگان آن ولایت علی دیلم و بودلف تکیه کرد و حاکم توس برای تشویق او، شاعر را از پرداخت مالیات معاف کرد. تلاش بیوقفه حکیم در مرحله نخست، بیست سال تمام به درازا کشید و وی زمانی موفق به سرودن اکثر داستانهای شاهنامه شد که چند سال از سقوط سلسله ایرانی سامانیان بدست ترکان قراخانی آل افراسیاب و سلطان محمود غزنوی میگذشت. تاریخ پایان شاهنامه را
سال چهارصد ِ ه. ق. دانستهاند و براساس گفتههای حکیم که از لابهلای اشعار او مشهود است، حکیم در طول این مدّت دراز سختیهای زیادی را متحمّل گشت و ضربات فراوانی را از جنبه های ِ مادّی، معیشتی و روحی پذیرا شد که مهمترین آن درگذشت پسر جوان و برومندش بود که پیر توس را سخت درهم شکست. شاعر که در این سالها با عُسرت و تنگدستی همراه و همراز بود، پس از اتمام ِ شاهکار ِ بزرگ ِ خود به ناچار و برای گذراندن زندگی ی خود رو به دربار سلطان محمود غزنوی آورد و با عرضه شاهنامه ی ِ خویش، نظر سلطان را به آن جلب کرد. سلطان محمود، پادشاهی ترک زبان و بیعلاقه به تاریخ و فرهنگ ایران بود ولی در ابتدای کار ِ حکیم او را مورد نوازش خود قرارداد و در شرایطی که در تلاش بود ترکان آل افراسیاب، متّحدان ِ پیشین ِ خود در برانداختن سامانیان را از قلمرو ِ حکومت خویش بیرون راند، تلاش کرد از کتاب شاهنامه برای تهییج احساسات ملّی ایرانیان علیه ترکان ِ آل افراسیاب که مطابق ِ روایات ِ ملّی ایران از نژاد تورانیان به شمار میرفتند، بهره جوید. سلطان محمود پس از شکست آنان، روی خوشی به فردوسی نشان نداد و البته بدگویی مخالفان و حاسدان به حکیم نیز بیتاثیر نبود و آنان پیر توس را "رافضی" خواندند و از تعصب شاه سنّی متعصّب علیه فردوسی شیعی به نفع ِ خود بهرهبرداری کردند. تلاش ِ خواجه احمد ِ حسن ِ میمندی وزیر بافرهنگ ِ شاه نیز، به ثمر ننشست و سلطان محمود پس از ملاحظه ی هفت مجلد بزرگ شاهنامه مشتمل بر شصت هزار بیت نغز و دلکش و حماسی دستور داد معادل همین مقدار معیّن در ازای ِ هر یک بیت، یک درهم به شاعر بدهند. این توهینی بزرگ برای سخنسرای بزرگ توس بود زیرا که او به خوبی از قدر و قیمت شاهکار بزرگ خود آگاه بود، فردوسی مأیوس و سرشکسته از دربار سلطان محمود به گرمابهای رفت و صِلِه ی سلطان را در کمال بیاعتنایی به حمّامی و مرد فُقاع فروش بخشید و در کسوتی ناشناس از بیم خشم شاه از غزنه گریخت. جاسوسان خبر بخشش صِلِه ی سلطان به دو فرو مایه را که نشان از بیاعتنایی ی ِ شاعر ِ بزرگ ِ ایران به جاه و جلال و مقام سلطان غزنه داشت به اطلاع محمود رساندند و در پی شاعر روانه شدند. فردوسی نیز که از خشم و غرور سلطان محمود آگاه بود چندی در هرات اقامت گزید و سپس از آنجا به نزد شهریار بن شروین حاکم طبرستان که ایرانی پاک نژادی بود رفت و هجویّهای صد بیتی نیز علیه محمود سرود. شهریار، حکیم را سخت گرامی داشت و هجویه صد بیتی او را نیز به یکصد هزار درهم خرید و مانع از انتشار ِ آن شد. استاد سخن فارسی سپس رهسپار دیار خود گشت و در گوشه ی عزلت و اندوه، در سال چهارصد و یازده یا چهارصد و شانزده ه. ق. بدرود حیات گفت.
گویند سالها پس از رانده شدن فردوسی از دربار سلطان محمود، شاه در یکی از لشکرکشیهای خود به هندوستان به یاد حکیم میافتد و پشیمان از کرده ی ِ ناصواب خود، دستور میدهد مبلغ شصت هزار دینار طلا را با احترام فراوان به منزل فردوسی در توس روانه سازند ولی هدیه سلطان زمانی به دروازه توس رسید که جنازه ی حکیم را از یکی دیگر از دروازههای آن شهر تشییع میکردند. جنازه حکیم نیز مورد جفای بدخواهانش قرار گرفت و شیخ ابوالقاسم کُرّگانی از عالمان ِ قشری و متعصّب به حکم این که فردوسی عمر ِ خود را به ستایش ِ پهلوانان مجوس گذرانیده است، اجازه دفن او را در قبرستان مسلمانان نداد و از این روی جسد شاعرگران مایه در باغ تابران که متعلّق به خود ِ فردوسی بود، به خاک سپرده شد
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا