نوروز
دستکاری فرهنگ خطرناک است
- نوروز
- نمایش از یکشنبه, 05 فروردين 1397 13:19
مهرداد ایرانمهر
نوروز و آیینهای وابسته به آن، ریشه در آداب و رسوم مردم این خاک دارد. فرهنگ چیزی نیست که بتوان آن را با دستور پدید آورد و یا با فشار و زور تغییرش داد و متوقفش کرد.
اما شوربختانه سالهاست که عدهای مذهبیِ غربزده و غربزدهٔ مذهبی با پیگیری عجیبی در پی کمرنگ کردن و از میان بردن نمادهای فرهنگ ایرانی و از آن جمله نوروز باستانی هستند.
آیینهای نوروزی ریشه در تاریخ و فرهنگ این سرزمین داشته و تاکنون به زیبایی حفظ گشته و تکوین یافته است.
جشن نوروز با آیین زیبای چهارشنبهسوری آغاز گشته و با بزرگداشت اعلام نمادین نوروز از سوی جمشید ادامه مییابد و با حضور مردم در طبیعت طی روز سیزده به در پایان مییابد.
چهارشنبهسوری
دو گروه مذکور در کنار هم، همهساله اندیشهای مسموم را با تمرکز بر روی آیین زیبای چهارشنبهسوری و به جهت براندازی آن آغاز نموده و پی میگیرند.
نخست، با دستکاری در تلفظ واژگان و تغییر عمدی آنها به دنبال آسیب زدن به ذهنیت مردم دربارهٔ آن موضوع خاص برمیآیند. بدینگونه که با «چهارشنبهسوزی» نامیدن این روز، ذهن خانوادهها را میآزارند. همچنین با «چهارشنبه آخر سال» نامیدن آن، از نام بردن رسمی این جشن پرهیز میکنند تا دشمنیِ جنونآمیز خود را با این آیین کهن نشان دهند. آیینی که با آرامش و بر اساس فرزانشی خردمندانه برگزار میشد را با ممانعت خشونتآمیز از برگزاری آن، تبدیل به ترقهبازی کردند تا بهانه برای تخطئه کردن آن در ذهن مردم فراهم شود.
هفتسین
دومین گیر این دو جماعت ایرانستیز، همانا موضوع هفتسین سفرهٔ نوروزی است.
در این مورد به کلیت موضوع گیر داده و به دنبال سست کردن ریشههای این سنت زیبا و مبارک در ذهن مردم هستند. بدینگونه که اظهار میکنند این رسم پیشینهای کهن نداشته و برای مثال در اسناد ذکر نشده که سفرهٔ هفتسین در ٣۰۰۰ سال پیش هم با همین شکل و کیفیت وجود داشته است.
انگار که فرهنگ یعنی هر آنچه که دقیقا ۳۰۰۰ سال پیش وجود داشته است، و هر آنچه در طی زمان و به مرور در این مدت و در دل این خاک تکوین یافته است، فرهنگ نام نخواهد داشت.
به هر روی، این دو جماعت با غیرایرانی خواندن سیر و سماق و سیب و سنگک، به خیال خود به رسالت خویش در کوبیدن فرهنگ و آیینهای ایرانی رخت عافیت میپوشند.
سبزه
در دنباله، یکی از عناصری که در سفرهٔ هفتسین نوروزی مورد لعن و طعن این دشمنان متاسفانه خودی ایران است، سبزه میباشد.
دقیقا روشنفکرانی که هیچ اعتنایی به صرفهجویی در مصرف آب و نان ندارند و با خودروهای تکسرنشین خود عاملین اصلی آلودگی محیط زیست هستند، همهساله با نزدیک شدن به سال نو، با عنوان پرچمدار مخالفان آیینهای نوروزی آن هم به بهانههای زیستمحیطی به تکاپو میافتند.
امسال هم جدیدترین نسخهٔ خباثتآمیز خود را رونمایی کرده و پویش «نه به سبزه» به راه انداختند. شگرف آنکه، این مسئله را به کاشت درخت گره زدند، یعنی گفتند سبزه نگذارید و به جایش درخت بکارید.
روز درختکاری ١۵ اسفند است و هر کس هم که بخواهد درخت بکارد، آزاد است. به راستی، این امر چه ربطی به سبزهٔ هفتسین نوروزی دارد؟ اگرچه میدانیم این دشمنان مصمم فرهنگ ایرانی تا همین امروز حتی یک نهال هم در زندگیشان نکاشتهاند و نخواهند کاشت، و این شرطی کردن موضوع تنها بهانهای برای از میان بردن یکی دیگر از نمادهای آیین نوروزی است.
در جایی دیگر هم گفتیم که واویلای این افراد دربارهٔ صرفهجویی در مصرف گندم، تنها نمایش و سیاهبازی است. زیرا چنانچه این جماعت روشنفکر عزمی برای صرفهجویی در مصرف گندم داشتند، سالها زمان در دست بود تا بر روی ریزش گندم از دهانهٔ دستگاههای برداشت تمرکز کرده و جلوی ریزش ۶ میلیون تن در سال آن را بگیرند. زیرا با توجه به مصرف حداکثر ۶٠٠ تن گندم در سال برای مصرف سبزهٔ نوروزی، با جلوگیری از هدررفت تنها یکسال گندم در زمان برداشت، میتوان گندم ١٠٠٠٠ سال سفرهٔ هفتسین مردم ایران را تامین نمود.
ماهی قرمز
نماد دیگری که روشنفکران همواره نفرتی پنهان و عجیب از آن در دل دارند، ماهی قرمز سفرهٔ هفتسین نوروزی است.
یک سال نگران مرگ و میر این آبزیان شدند و وقتی تیرشان به سنگ خورد، آنگاه دلسوز مردم شدند و گفتند این جانور کثیف است و از آن بیماری میگیرید. سپس گفتند که اصلا ایرانی نیست و از چین آمده، و خلاصه آنکه هر سال حقهای جدید را در این باره از کیسهٔ رسانههای زنجیرهای خود بیرون میآورند.
ماهی قرمزِ قناتی از گونههای بومی ایران است که هماکنون تندیسک زیبا و زرّین کپورچهٔ هخامنشی در گنجینهٔ آمو موجود است، و سفالینههای ۵ تا ٩ هزار سالهٔ آن در شهر سوخته و بازماندههای تمدن سامَرَه نیز یافت شده است.
همچنین تاکنون هیچ گونه بیماری که از ماهی قرمز به انسان منتقل شود از طرف نهادهای رسمی دامپزشکی و بهداشتی کشور گزارش نشده است.
و اما، دربارهٔ مرگ و میر ماهی قرمز نیز، فقط و فقط به آموزش و تشویق خانوادهها و همچنین مشارکت شهرداریها نیاز است تا در روز سیزده به در، مردم با دریافت جایزههایی کوچک ماهیهای قرمز خود را به مراکز گردآوری رسمی تحویل دهند تا به استخرهای پرورش منتقل شوند. در طول روزهای نوروز نیز آموزش نحوهٔ نگهداری ماهیها از طریق رسانه برای جلوگیری از مرگ و میر آنها کارساز خواهد بود.
سیزده به در
آخرین نماد از آیینهای نوروزی همانا روز زیبای «سیزده به در» میباشد که مردم به بزرگداشت پایان مراسم جشنهای سال نو، در آن روز به طبیعت میروند.
البته در اینجا هم رسانههای عمومی که از دریچهای دیگر مخالف آیینهای نوروزی هستند، این روز را به عمد روز طبیعت مینامند تا همچون چهارشنبهسوری از نام «سیزده به در» نیز اعلام برائت کنند.
از سویی، روشنفکرهای غربزده هم با نحس خطاب کردن ١٣، این روز را خرافات و دورانداختنی مینامند.
اگرچه آگاه نیستند که مبنای این روز دوازده هزارهٔ ایرانی است و ایرانیان در روز پس از پایان دوازده روز نمادین آغاز سال، به طبیعت رفته و جشن میگیرند. نحسی ١٣ هم مربوط به غرب بوده که به میان اعراب راه یافته و سپس از راه اسلام به ایران رسوخ کرده است، اما ریشهای ایرانی ندارد.
دید و بازدید نوروزی
پشتیبانان کنونی این روشنفکران غربزده، همانا مقدسنماهایی هستند که همواره پدرکشتگی خاصی با ایران و فرهنگ ایرانی دارند و سوادشان نیز تا همین حد است که یک مکان خاص را لووَر و لووِر و لووُر بنامند.
همینها وقتی دیدند با زور و تبلیغ و قوای قهریه نمیتوانند آیینهای ایرانی همچون نوروز را از سر مردم به در کنند، راهی دیگر در پیش گرفته و یکسر اعلام کردند که نیروهای امدادی آمادگی کامل برای خدمترسانی به مسافرین نوروزی در جادهها را دارند، و بدینگونه فکر سفرهای نوروزی را که هیچ پیشینهای در آیینهای ما نداشت در سر مردم انداختند.
بدین سان، بدبختانه موفق شدند رسم کهن و زیبای دید و بازدید نوروزی را به کل از فرهنگ روز ایرانیان بیرون کرده و به جایش صدها کشته و زخمی در روزهای آغازین سال نو را در جادهها روی دست مردم گذاشته و نوروز را برای خیلیها تبدیل به رفت و آمد به پاسگاه و دادگاه و پزشکی قانونی و بیمارستان و گورستان نمایند.
در پایان، اینها همه به کام یک مشت پولدار دلخوش شد تا در سایهٔ سکوت معنادار مذهبیها به برگزاری کریسمس و ولنتاین در کشور بپردازند. یعنی دقیقا مراسمی که کوچکترین آگاهی و اطلاعی از فرزانش و فلسفهٔ برگزاری آنها ندارند.
ایشان سَربُر شدن همهسالهٔ صدهاهزار درخت سرو و کاج را دستمایهٔ برگزاری کریسمس قرار میدهند، و البته در کمال شگفتی، در این باره دیگر هیچگونه دغدغهٔ محیط زیستی هم در کار نیست.
ستیز با فرهنگ و هویت خودی تنها میتواند ریشه در نابخردی و ناهنجاری روانی یک فرد داشته باشد. خودزنی و بیگانهپرستی دو نشانهٔ بارز در میان این دو گروه یعنی مذهبیهای غربزده و غربزدههای مذهبی میباشد. گروه نخست را مقدسنماهایی تشکیل میدهند که نان را به نرخ روز خورده و فرزندانشان در کانادا زندگی میکنند. دستهٔ دوم هم شکمسیرهای زالوصفتی هستند که از مواهب این خاک بهره برده و سر در دامان بیگانه دارند.
اینان اندکند، اما متاسفانه نفوذ و امکان زیادی برای گسترش و انتشار دیدگاههای مسموم خویش در جامعه و میان مردم دارند. بنابراین بر ماست تا امانتدار بوده و این آیینها و جشنهای زیبا و پرمعنا را که به ما رسیده، برای آیندگان به یادگار بگذاریم.