سه شنبه, 15ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی یادمان یادداشتی از مدیر گروه مرمت آثار دانشگاه هنر اسلامی تبریز، «عمارت مسعودیه» و «برج میلاد»؛ در کشاکش نفیس بودن یا نبودن

یادمان

یادداشتی از مدیر گروه مرمت آثار دانشگاه هنر اسلامی تبریز، «عمارت مسعودیه» و «برج میلاد»؛ در کشاکش نفیس بودن یا نبودن

برگرفته از تارنمای هنرنیوز

وحید عسکرپور
مدیر گروه مرمت آثار دانشگاه هنر اسلامی تبریز

 

مطالعهٔ گفت‌وگوی اخیر مهندس سیدمحمد بهشتی در تارنمای هنرنیوز بهانه‌ای شد تا کمی در باب موضوع «نفیس» بودن یا نبودن آثار فرهنگی بیاندیشیم. بحث از مرمت «عمارت مسعودیه» توسط یک شرکت خصوصی است و این‌که معمولاً در شرکت‌های خصوصی اصل و مبنای لازم و منطقی برای کار عبارت است از کسب سود و درآمد؛ حتی اگر عرصه‌های فرهنگی مورد نظر باشد. بخش خصوصی بودجهٔ مشخص ندارد و در عین حال مالیات هم می‌پردازد. سرمایه‌هایش خاص هستند و جز با ورود به بازارهای سودده بازگشتشان را تضمینی نیست. سخن بر سر این است که چگونه می‌توان در فعالیت‌های مربوط به مرمت آثار باستانی و فرهنگی که خصلتی «ملّی و هویتی» دارند به منطق حاکم بر بخش خصوصی اعتماد کرد؟ در این بزنگاه است که موضوع «نفاست» آثار پیش می‌آید و بیاناتی از زبان مشاور ارشد سازمان میراث فرهنگی و گردشگری -اکنون رییس پژوهشگاه- می‌شنویم که هر فرهنگ‌دوستی را با هراس از آینده و سرنوشت این عرصهٔ ملّی مهم رو در رو می‌سازد.

ظاهراً آقای بهشتی نیز تلویحاً می‌پذیرند که هر اثری را نمی‌توان بی‌مهابا و بدون وجود ساختارهای تعریف‌شده به بخش خصوصی واگذار کرد. این را آنجا می‌توان دریافت که ایشان بحث نفیس بودن یا نبودن آثار را به عنوان مبنایی برای تصمیم‌گیری در این زمینه برمی‌شمارند. در نظر آقای بهشتی آن آثاری که نفیس هستند نباید برای مرمت، احیا و احیاناً تغییر کاربری به بخش خصوصی واگذار شوند؛ آثاری نظیر تخت‌جمشید. این‌ها خصلتی «ملّی» دارند و شاخص هستند. شنیدن نامشان انسان را یاد «ایران و ایرانی» می‌اندازد. پس نفیس هستند! حتی «برج میلاد» هم نفیس است. چون «شاخص معماری معاصر ایران اسلامی است.» بله! این استوانهٔ بلند و بدقوارهٔ سیمانی که به قدری ضد کارکرد است که مهم‌ترین بخش آن را رستوران‌ها و تالارهای همایش شکل می‌دهند نفیس است؛ ایشان اعتقاد دارند که از هویت ایران معاصر پرده برمی‌دارد. البته پر بی‌راه هم نیست! برج میلاد، این بنای نفیس، به‌واقع آشکارکنندهٔ نابسامانی‌ها و سردرگمی‌های معاصری است که ایران و ایرانی در مواجهه با وضعیت جهانی‌شدن پسااستعماری در زمینهٔ هویت گرفتارش است. بحران هویت هم بخشی از فضای کنونی جامعهٔ ایرانی است و کدام اثر همانند بنای «نفیس» برج میلاد یارای آن را دارد تا آیینهٔ تمام قد این سردرگمی و هرج و مرج معماری و هویت معاصر ما باشد!

عمارت مسعودیه اما نفیس نیست. از این بناها و عمارات قجری کم نداریم. حالا یک زمانی تهران‌نامی شده پایتخت ایران و از حالت یک روستا به وضع یک شهر از اساس «مدرن» با مدل غربی تبدیل شده و اینجا و آنجایش کاخ‌ها و باغ‌هایی سربرآورده‌اند. مشاور ارشد سازمان بهتر از هر کسی می‌دانند که این‌گونه آثار و بنا‌ها «محلی» هستند و نمی‌توان با نگریستن به آن‌ها الزاماً به یاد ملّت فخیمهٔ «ایرانی» افتاد. جایی که برج میلاد نفیس است چه جایی برای نفاست عمارت مسعودیه می‌ماند؟ اگر قرار باشد اثری به بخش خصوصی واگذار شود تا مورد حفاظت، تغییر کاربری و سوددهی قرارگیرد، از دید این مشاوران خبره به‌طور حتم عمارت مسعودیه و امثال آن خواهد بود، نه بنای باشکوه، «منحصربه‌فرد»، «ملّی» و سراسر آیینهٔ روح جمعی انسان ایرانی که همانا «برج میلاد» باشد!
بحث از نفیس بودن یا نبودن یک اثر مقوله‌ای اقتصادی است که در تجارت میراث فرهنگی معنادار است و می‌سپاریمش به دلالان و تاجران فرهنگ. به شخصه به عنوان یک فعال در عرصهٔ پژوهش و دانشگاه که نسبتی هم با بنگاه‌های کسب سود و درآمدهای حاصل از محصولات فرهنگی (نظیر گردشگری) ندارم، تنها بر اهمیت و جایگاه عمارت مسعودیه از منظری عالمانه، و نه کار‌شناسانه انگشت گذاشته و الباقی را به افکار عمومی وامی‌گذارم. واقعیت این است که بناهایی نظیر عمارت مسعودیه شناسنامهٔ تهران هستند و تهران نیز نماینده و سند هویت ایرانی که رو به پذیرش مدرنیتهٔ غربی نهاده. تهران با دیگر شهرهای ایران این تفاوت را دارد که از اساس محصول ورود مظاهر مدنیت غرب بعد از رنسانس (یا اگر دقیق‌تر بگوییم غرب در آستانهٔ گذار از دورهٔ کلاسیک به مدرن) به‌شمار می‌رود. تهران بخشی از فرآیندهای فرهنگی بلندمدت انسان ایرانی محسوب می‌شود؛ به‌ویژه مقاطعی از زمان که این انسان در هجوم عناصر و مظاهر مدرنیته قرار می‌گیرد.

کل این فرآیند پدیده‌ای «ملّی» است. تهران، زمین‌سیمایی (Landscape) است از ورود انسان ایرانی به مرزهای مدرنیته‌ای که از جایی دیگر آمده است. چند شهر نظیر تهران در تمامی مرزهای ایران چنین شاخصه‌ای بنیادین را دارند؟ عمارت مسعودیه قطعه‌ای جدایی‌ناپذیر از چنین زمین‌سیمایی است که نه تنها خصلتی ملّی دارد، که پدیده‌ای «پیمان‌کارانه» نیز محسوب نمی‌شود! نمی‌دانم منظور مشاوران و کار‌شناسان ارشد سازمان میراث فرهنگی درباره منحصربه‌فرد بودن و نفیس بودن آثار و مواریث ملّی و فرهنگی چیست و شاید معیار ما دانشگاهیان با اهالی «بازارهای فرهنگی» متفاوت باشد، اما روشن است که عمارت مسعودیه و هیچ یک از عناصر فرهنگی و انسانی نمی‌توانند «منحصر به فرد» باشند. همهٔ محصولات و عناصر فرهنگ انسانی در جریان حرکت انسان درون جهان و در بسترهای زمانی/مکانی بلندمدت نمایان می‌شوند و محصولات قطعی مواجههٔ مستقیم انسان و جهان هستند. تخت‌جمشید در فضای هزارهٔ یکم پیش‌ازمیلاد خاورنزدیک هرگز «منحصربه‌فرد» محسوب نمی‌شده و احیاناً این کار‌شناسان ارشد هم می‌دانند که در آن زمان مرز-نام‌های سیاسی کنونی نیز محلی از اِعراب نداشته است. عمارت مسعودیه همان‌قدر شأن و منزلت فرهنگی دارد و همانقدر با هویت انسان ایرانی در پیوند است که تخت‌جمشید؛ یکی در آستانهٔ مدرنیزاسیون ایران و دیگری در فضای انسانی هزارهٔ یکم پیش‌ازمیلاد خاورنزدیک. اینجا دیگر پای سود و زیان بازاری در میان نیست؛ بلکه موازین علمی و پژوهشی در کارند؛ حتی اگر «غیر کار‌شناسانه» باشند!

کلام آخر این‌که، در مرمت، حفاظت و تغییر کاربری عمارت مسعودیه نباید بی‌گدار به آب زد. تهران، برخلاف جایگاهی که به عنوان زمین‌سیمای مدرنیتهٔ ایرانی به خود اختصاص داده، هنوز نقشهٔ باستان‌شناختی جامعی ندارد. این ته‌ماندهٔ آثار برجای مانده از آن بزنگاه مهم در فرآیندهای فرهنگی بلندمدت انسان ایرانی هم اگر چنین بی‌مهابا دچار تغییر کاربری‌های غیرعالمانه شوند، دیری نمی‌پاید که از آثار و شواهد بخشی از مهم‌ترین مقاطع تاریخی ایران جز نام و یادی مبهم و غبارآلود بر جای نخواهد ماند. عمارت مسعودیه شاید به زعم مشاوران ارشد نفیس نباشد، اما به‌طور حتم و بی‌کم و کاست اثری «ملّی» است. هرگونه سهل‌انگاری در حفظ هویت و اصالت آن درون زمین‌سیمای باستان‌شناختی (و صدالبته همچنان تعریف‌ناشدهٔ شهر تهران) قطعاً خیانت در نگهداری ثروت‌های ملّی و عام‌المنفعه محسوب شده و اطمینان قلبی داریم که مشاوران عزیز نیز این نکته را به‌خوبی می‌دانند و انشاء‌الله تمام تلاش خویش را در حفظ اصالت و هویت «نفایسی ملّی» نظیر «عمارت مسعودیه» مبذول خواهند داشت.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید