کتابفروشی ۱۵۰ سالهٔ تهران را بشناسید
- ميراث معنوي
- نمایش از شنبه, 11 آذر 1396 15:14
کتابفروشی اسلامیه، یک مغازه ی پیر و خسته در خیابان ۱۵ خرداد است. گردانندگان این کتابفروشی ۱۵۰ سال است که چراغ آن را برای مشتریهای کتابخوان خود روشن نگهداشتهاند.
خاصیت زمان، گذشتن و بر جای گذاشتن است. قطاری که با مسافرانش ایستگاه به ایستگاه گذر میکند و با هر بار رفتن از یک نسل خاطره باقی میگذارد؛ اما نکته اینجاست که همیشه آدمها، اتفاقات و مکانهایی هستند که انگار از قطار زمان و نسل خودشان جا میمانند تا آدمهای دیگر را با هر بار نگاه کردن، پرتاب کنند به سالیان گذشته تا از روزگار و نسلی برای شما حرف بزنند که قطار زمانشان مدتهاست از ایستگاه اکنون گذر کرده و به گذشته رسیده است. کتابفروشی اسلامیه یکی از همین جامانده هاست. انتشارات و مغازهای که حالا در راسته خیابان ۱۵خرداد و بازار تهران جا خوش کرده است؛ محلی در پایتخت که به راحتی میتوان به آن لقب قدیمیترین کتابفروشی شهر را داد.
درگاه کتابفروشی اسلامیه
۱۵۰سال است کتاب میفروشیم
صبح روز چهارشنبه حوالی ساعت ۹ خودمان را به خیابان ۱۵ خرداد رساندهایم. خیابانی که به واسطه ی بازار پر از رفت و آمد و جنبش مردمی است که یا کاسباند یا خریدار. در نشانی ای که برای پیدا کردن کتابفروشی در دست داریم، جای آن را در بازار نشان داده است. درست باید نبش بازار آهنگران و بر خیابان ۱۵ خرداد ما میان همه ی مغازههای رنگ به رنگ، یکی از پیرترین مغازههای شهر را پیدا کنیم. مغازهای که با گذشت سالهای طولانی و به رغم همه ی کسادیهای بازار همچنان خودش را سرپا نگهداشته و صاحبانش نگذاشتند تا چراغش خاموش شود. یک مغازه که به اندازه ی ۱۵۰ سال از آدمها و مشتریهایش خاطره دارد و گذر تهران قدیم به جدید را به چشم دیده است. پیدا کردن کتابفروشی اسلامیه کار چندان دشواری نیست. برای همین زود راهمان را پیاده میکنیم. وقتی به آنجا میرسیم. سیدجلال کتابچی؛ صاحب کتابفروشی است. کارکنان مغازه میگویند برای آمدنش باید مدتی را صبر کنیم. کتابفروشی ای که وقتی در آن پا میگذارید، هیچ رد و نشانی از کتابفروشی ها امروزی پیدا نمیکنید چون پر از قفسههایی است که در آنها، نسخههای قدیمی و چاپهای سنگی کتابهای مذهبی، نسخههای تعزیه و داستانهای قدیمی جای داده شده است. کتابهایی که انگار منتظر مشتریانی هستند که از گذشته بیایند، خاکشان را بگیرند و دوباره آنها را ورق بزنند.
تصویر مدیران پیشین کتابفروشی اسلامیه بر دیوار
پدربزرگم کتابها را از هند به ایران میآورد
دلمان میخواهد سیدجلال کتابچی که اهالی کتابفروشی او را «حاجی» صدا میزنند برایمان از حجرهاش بگوید؛ مغازهای که حالا نسل به نسل حکم شغل آبا و اجدادیاش را پیدا کرده است. مغازهای که قدمتش به یک و نیم قرن پیش می رسد. اتفاقی که به واسطه ی کسب کار جد او در شیراز کلید زده شد : «پدر پدربزرگ من در شیراز زندگی میکرد. او را سیدمحمدعلی شیرازی صدا میزدند. آن زمان در ایران کتاب چاپ نمیشد و کتاب را از بمبئی هندوستان با کشتی به بندرعباس میآوردند و ازآنجا به شیراز منتقل میشد؛ چون شیراز آن موقع مهد علم، فرهنگ و کتاب بود تا جایی که کتاب بعد از اینکه در شیراز پخش می شد، برای فروش به شهرهای دیگر مثل اصفهان و مشهد برده میشد. کتابهایی که هم به زبان فارسی و هم به زبان اردو بودند.» آقای کتابچی میگوید اسم «اسلامیه» هم از موضوع همین کتابها گرفته شد؛چون بیشتر این کتاب ها در حوزه ی تاریخی و مذهبی بودند.
سیدجلال کتابچی، مدیر کتابفروشی اسلامیه
۱۳۰ سال پیش در خیابان باب همایون بودیم
اما سیدمحمدعلی شیرازی جد آقای کتابچی، پس از چندی کار در شیراز، تصمیم میگیرد که جای کارش را به پایتخت انتقال دهد و کتابفروشی اسلامیه را در تهران راه بیندازد : « بعد از مدتی پدربزرگ ما جلای وطن میکند به تهران میآید و در تیمچه کتابفروش ها با چند نفر دیگر حجرهای میگیرند و کارشان را راه میاندازند. چند سال بعد که ایشان فوت میکند، پدر من به عنوان بزرگترین پسر ایشان به خیابان باب همایون میآیند؛ ولی پس از چندی در زمان رضا شاه به خاطر ساختن وزارت دارایی دستور میدهند که مغازههای آنجا خراب شود تا اینکه بعد از مدتی شهرداری دستور خرابی این محل (کنونی) را میدهد تا در اینجا خیابان بکشند و بازار بسازند. پدر ما هم اینجا را که یک خانه بوده میخرد، خراب میکند و مغازه ی خود را می سازد. از آن روز تا الآن ۱۲۰ سالی میشود که کتابفروشی ما در همینجا مستقر است.»
جوانان خط کتابهای ما را نمیتوانند بخوانند !
این کتابفروشی علاوه بر فروش در زمینه ی انتشار کتاب نیز به فعالیت مشغول بوده است؛ مثل کتابهایی در حوزه ی شعر و حقوق، کتابهایی که چاپ و خط آنها قدیمی است و مشتریهای آنها همان مشتری های قدیمی باشند و جوانترها کمتر پایشان به این کتابفروشی باز شود :« در حال حاضر بازار کتاب برای ما چندان رونقی ندارد. مشتریهایی هم که امروز داریم همان آدمهایی قدیمی و سن و سال دارند. وگرنه جوانهایی که میآیند اینجا یک نگاهی به کتاب ها می اندازند و میروند. چون این کتابها چاپ سنگی است و خطش بهگونهای است که آنها خواندن آنها را یاد نگرفته اند.»
برگ هایی از یک «شاهنامه » ی چاپ سنگی با خط نستعلیق
این خیابان قبلاً پر از کتابفروشی بود
تقریباً همه ی تهرانیها راسته ی کتابفروشی های شهر را در خیابان انقلاب پیدا میکنند، اما کتابفروشی اسلامیه درست در دل خیابان ۱۵ خرداد است؛ جایی که بیشتر از اینکه حال و هوایی فرهنگی داشته باشد یک مکان کاملاً تجاری است. برای همین هم وقتی از آقای کتابچی در این باره سؤال میکنیم که با وجود موقعیت مکانی مغازه و انتشاراتش اینجا چه طور سرپا مانده است، در پاسخ این طور میگوید: « به قول یک بنده خدایی، از آنجایی که وضع و اوضاع کتابخوانی رو به راه نیست، اوضاع کتابفروشی ما هم روز به روز در حال افول است و نبضهای آخرش را میزند. درباره ی موقعیت جغرافیایی اینجا هم باید بگویم، اینجایی که ما هستیم قبلاً یک محیط فرهنگی بود و بیش از۱۰ کتابفروشی اطراف ما وجود داشت؛ ولی به مرور زمان یکی یکی بسته شدند. بعضی به طور کل از این کار کنار کشیدند و برخی هم رفتند خیابان انقلاب، جمهوری…. فعلاً ما اینجا تنها ماندهایم. »
دو برگ از کتاب «موش و گربه» که نگارگران سده ی پیش ایران برای آن تصویرسازی کرده اند و به شیوه ی چاپ سنگی چاپ شده است.
این کتابفروشی برایم یادگاری است
جالب اینجاست که با همه ی این اوضاع غیرمطلوب در بازار کتابفروشی سیدجلال کتابچی میگوید همچنان میخواهد چراغ این مغازه را روشن نگهدارد؛ چون این روزها کتابفروشی اسلامیه بیشتر از اینکه برایش حکم محلی برای کسب درآمد باشد، یک یادگاری است، یادگاریای که نسل به نسل به او رسیده است : «من خودم فرزند ندارم،ولی دو برادرزاده دارم که هر دو مهندس هستند و در حال حاضر در این مغازه با ما همکاری میکنند شاید برای بعد از من. »
دو نسخه ی قدیمی « موش و گربه » و « فلک ناز »
برگرفته از تارنمای ایرانچهر به نقل از پایگاه خبرگزاری مهر ( با ویرایش )