دیدهبان خلیج فارس
نامها، نخست با خون نوشته شد بر جایها « نام خلیج فارس»
- ديده بان خليج فارس
- نمایش از یکشنبه, 03 مرداد 1389 09:08
- بازدید: 5561
برگرفته از فر ایران
عبدالله مرادعلی بیگی
ایرانیان چون در فلات ایران مستقر گشتند، جایجای این پهندشت فراز آمده (فلات بزرگ ایران)، کوهها،دشتها، رودها، درهها و دریاهای آن، در همهجا، نام دودهها و تیرههای قوم بزرگ ایرانی را بر خود گرفت و قلمروی جغرافیایی زیست بوم هر دودمانی از این قوم، با نامورجاوند همان دودمان شناخته گشت.
از همان هنگام نیز تاریخ، گسترهی بزرگ قلمروی جغرافیایی زیست بوم مشترک همهی این دودهها و تیرهها را یک جا «ایران» نام کرد. این نامگذاری ممکن نشد، مگر با ایثار خونهای بسیار از سوی همهی دودهها و تیرههای قوم بزرگ ایرانی.
بعدها، به دوران جهانسالاری دودمان هخامنشی، یعنی در دوران وحدت و یگانگی جامعهی بزرگ دودمانهای ایرانی، آن نامهای بایسته، بر سنگ نوشته ها جاودان گردید. تا قلمروی نیاخاک ایرانیان از دیگران شناخته گردد و مرزهای آن از هر سو، مرز « ایران» باشد با « انیران».
آن نامهای بر سنگ نوشته که ثبت دفتر تاریخ است، سند مالکیت ملت ایران است بر گوشهگوشهی نیاخاکی که نام دودههای ایرانی, از؛ ارانی، آذری، کرد، فارس، پشتون، تاجیک، کوچ، بلوچ، … را بر خود دارد.
از جملهی آن نامهای ورجاوند که بر سنگ نوشتهها، جاودان گشته تا هر زمان سند زندهی تاریخ باشد بر حقانیت حضور تاریخی و حاکمیت ملی ایرانیان، نام پرشکوهی «دریای پارس» و «خلیج فارس» است.
داریوش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی، پس از کندن آبراههای (ترعه) که دریای سرخ را از طریق رود نیل به دریای مدیترانه متصل میساخت، در سنگ نوشتهای که به فرمان او در کنار این آبراه نصب گردید(1)، در بند سوم این سنگنوشته، از دریای پارس اینگونه یاد میکند: «داریوش شاه میگوید؛من پارسی هستم، از پارس، مصر را گرفتم. فرمان کندن این ترعه را دادم، از رودخانهای به نام نیل که در مصر جاری است تا دریایی که از پارس میآید (درایه : تیه : هچا : پارسا : آییتی). پس این ترعه کنده شد. چنانکه فرمان دادم و کشتیها از مصر، از وسط این ترعه به سوی پارس روانه شدند، چنانکه میل من بود.»(2)
بهجز شاهنشاه هخامنشی،تمام مورخان، جغرافیدانان و نقشهنگاران باستان، از یونانی و رومی (انیرانی)، هنگام نام بردن از دریای جنوبی ایران، آن را با نام دریای پارس یاد کردهاند.
از جمله؛ « هکاتوس میلتی» (Hakataios Milesios / 473-549 پم)، اراتوستن (Eratosthenes / 195-347 پم)،« استرابون »
(Strabon/ نیمه نخست قرن اول میلادی)، معروف به پدر جغرافیا، « کلودیوس پتوله مااوس» (Claudius Ptole Maeus/ قرن دوم میلادی)، معروف به« بطلمیوس» معروفترین جغرافیدان عصر باستان و دیگر جغرافیدانان آن دوران، همه در نقشههای جهاننمای خود، این دریا را با نام « سینوس پرسیکوس» (Sinus Persicus) مشخص ساختهاند.(3)
در زبان لاتین « سینوس پرسیکوس» یعنی « خلیج فارس». باز در زبان لاتین گاه نام دریای جنوبی ایران را « ماره پرسیکوم» (Mare Persicum) ثبت کردهاند که به معنای «دریای پارس» میباشد.(4)
در عصر شاهنشاهان اشکانی و سپس ساسانی، سراسر سرزمینهای ساحلی پیرامون خلیجفارس و جزایر آن، از سوی دولت مرکزی در قلمروی فرماندهی و اداری حکمدانان پارس قرار داشت. از اینرو گاه مورخان رومی و یونانی دریای جنوبی ایران را یک دریاچه داخلی پارسی قلمداد میکردند.
چنانکه: «کوین توس کورسیوس روفوس» (Quintus Curtius Rutus) مورخ رومی که در قرن اول میلادی میزیست،این دریا را به زبان لاتین « اکواروم پرسیکو» (Aquarum Persico)؛ یعنی « آبگیر پارس» خوانده است.(5)
« فلاویوس آریانوس» (Flavius Arrianus) معروف به « آریان» مورخ یونانی که در قرن دوم میلادی میزیست در کتاب تاریخ خود « آنابازیس» (Anabasis) نام دریای جنوبی ایران را «ّپرسیکون کاای تاس» (Persikon kaitas) نوشته است که به معنی «خلیج فارس» است.
در دوران اسلامی، تمام مورخان و جغرافینگاران مسلمان، چه ایرانی و چه عرب، در آثار تاریخی و جغرافیایی خود، نام دریای جنوبی ایران را « بحر فارس» و « خلیج فارس» نوشتهاند.
از جمله در قرنهای سوم و چهارم هجری: « ابن فقیه همدانی» در « مختصر کتاب البلدان»، « ابن رسته» در « الاعلاق النفیسه»، « ابن خردادبه» در « المسالک و الممالک»، « بزرگ شهریار رام هرمزی» در « عجایب الهند»، « استخری» در « مسالک الممالک»، «ابوزید بلخی» در « صُوَر الاقالیم»، « مسعودی» در « مروج الذهب و معادن الجوهر» و نیز در کتاب دیگرش « التنبیه الاشراف»، « ابن حوقل» در « صوره الارض»، « مقدسی شامی» در « احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم» و ...
در قرنهای پنجم و ششم هجری؛ « ابوریحان بیرونی» در « التفهیم»و نیز در کتاب دیگرش « قانون مسعودی»، « ابن بلخی» در «فارسنامه» و ...
در قرنهای هفتم، هشتم و نهم هجری؛ « زکریا محمد قزوینی» در « آثار البلاد و اخبار العباد»، « یاقوت حموی» در «معجمالبلدان»، « ابوالفداء» در « تقویم البلدان»، « ابن بطوطه» در « ٍسفرنامه ابن بطوطه»، « حمدالله مستوفی» در « نزهه القلوب»، » احمدقلقشندی» در « صبح الاعشی فی کتابه الانشاء» و ...(6)
در عصر ما نیز، مورخان صاحب نام عرب،از جمله « جرجی زیدان» در اثر مشهور تاریخی خود «تاریخ تمدن اسلامی» بر نام « خلیج فارس»برای آبهای جنوبی ایران تاکید دارد.
باید توجه داشت که تا قرن دهم هجری، در نزد غالب مورخان و جغرافی دانان مسلمان، پهنهی « دریای پارس» بسی وسیعتر از «خلیج فارس»بوده و گسترهی آبهای آن همهی دریاها، خلیجهای پیرامون شبه جزیره عرب را شامل میشده است. به طوری که در اکثر آثار تاریخی و جغرافیایی این دوران، دریای سرخ (دریای فلزوم)، خلیج عدن، دریای عرب، دریای مکران و خلیج فارس، همه از زبانههای دریای بزرگ پارس شمرده شدهاند.
چنانکه گفته شد، جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلامی، ضمن تاکید بر نام « خلیج فارس» این معنی را اینگونه بیان میکند: دریای فارس نزد آنان (جغرافیدانان متقدم عرب [و ایرانی]) همهی آب هایی که سرزمینهای عرب از مصب آب دجله در عراق تا ایله [در ساحل دریای سرخ] را دربر میگیرد، احاطه میکند و شامل همهی آنهایی بود که ما اکنون آنها را به عنوان خلیجفارس، دریای عرب، خلیج عدن، دریای سرخ و خلیج عقبه میشناسیم.(7)
پانوشتهها:
1- این سنگ نوشته که بر سنگ خارای سرخ رنگ کنده شده، هنگام کندن کانال سوئز در 33 کیلومتری آن کشف گردید و به ابعاد 71×167 سانتیمتر است.
2- فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی ـ تالیف رلف نارمن شارپ
3- نقشههای جغرافیایی و اسناد تاریخی ـ دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی با همکاری مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب ـ تهران 1368 و نیز مجموعه مقالات خلیجفارس، نام خلیجفارس، محمد جواد مشکور ـ ص 12 ـ دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی ـ تهران 1369
4- همان
5- همان
6- همان
7- کشورها و مرزها در منطقه ژیوپلیتیک خلیجفارس ـ پیروز مجتهدزاده ـ ترجمه و تنظیم حمیدرضا ملکمحمدی نوری ـ ص 25 و 26 ـ دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی ـ تهران 1373