نگاه روز
باز هم مهران مدیری و ناکجاآبادی دیگر
- نگاه روز
- نمایش از پنج شنبه, 11 فروردين 1390 00:09
- بازدید: 5436
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 65 - رویه 21
محسن انصاری - تیرداد
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
باز هم مهران مدیری و ناکجاآبادی دیگر
در نوشتن فیلمنامه یا داستان گاه پیش میآید که نویسنده دنیایی فرا واقعی (سورئال) میسازد. شهر یا کشور یا مکانی که ما نمیشناسیم. جایی که ساخته ذهن نگارنده است و او اندیشهاش را در آنجا با ما در میان مینهد. گاهی شخصیتها نیز به همین گونهاند و ناکجاآبادسازی مدیری در شبهای برره، مرد هزار چهره و باغ مظفر بیش از همه نمودار بوده است. آفرینش یک ناکجاآباد که در آن بیخیال از هر چهارچوب میتوان هرپیشآمدی را ممکن کرد، هر واژهای را ساخت و در دهان شخصیتها نهاد و هر رسم و آیینی را متداول کرد. راحت و بیخیال تاریخ نداریم که بگویند در آن دوره این رفتار بوده یا نبوده، سورئال به سبک مدیری و یارانش را در برره شاهد بودیم که همه مردم عادی اهل دروغ، رشوه، فریبکاری، شایعه پراکنی، کم هوشی و نادانی بودند. همه یکدیگر را مسخره میکردند و فریب میدادند و بسیار هم خوش میگذشت. خب تا اینجا نوش جان مدیری تهیهکننده و بینندگانش. ولی از آنجایی که از حمله اسکندر حرف به میان میآید و عکس رضا شاه در نظمیه (شهربانی) آویخته است حسابمان جدا میشود. این یعنی اینجا ایران و دوره تاریخی 1305 تا 1320 است. دور نروم میخواهم از قهوه تلخ بگویم، گویا این بار دوست ما دیگر پروایی ندارد که مستقیم به ایران حمله کند. اینبار ناکجاآبادش را در زمانی پس از نادرشاه افشار و کریمخان زند و پیش از آقا محمدخان قاجار بنا کرده، گویا بی دفاعتر از تاریخ ایران عزیز کشوری را نیافته تا مورد مهر و توجه خود قرار دهد. البته، او با برداشت و تحریف از کتاب ماشاالله خان در بارگاه هارونالرشید (نوشتهی ایرج پزشکزاد انتشارات صفیعلیشاه - چاپ اول - تهران، نوروز 54) این سریال سراسر زشتکاری و زشتاندیشی را ساخته است و کسی است که حتا جرات بازگو کردن این برداشت تحریفگونه را نیز ندارد. دربار مرکز اداره کشور و جایگاه رخدادهاست. دولت مردان تنها کارشان لودگی و مسخرگی و چاپلوسی برای شاد کردن پادشاه است، همه را میشود در دربار با تعریف و تمجید خرید، از وزیر دربار گرفته تا فرمانده سپاه کمبود توجه و تعریف دارند.
حقوق درباریان بر اساس میزان و تعداد چاپلوسیهای ماهانه برآورد میشود.
یک یونانی که استاد تعریف و تمجید است از راه میرسد. همه را از شاه تا آشپز دربار با همین روش بنده خود میکند، هیچ کس در دربار نمیداند یونان کجاست، شاه سند یونان را به عنوان هدیه از مرد میگیرد و یونانی مشاور دربار میشود. دختر شاه از بس که مرد باسواد و خوش سر و زبان ندیده، شیدای او میشود و با زاری و خواهش همسر او میگردد و الی... در تلویزیون بیبیسی به زبان فارسی شنیدم که مهمان برنامه این سریال را همسان دایی جان ناپلئون نوشتهی ایرج پزشکزاد و ساختهی ناصر تقوایی و هزاردستان ساخته زندهیاد علی حاتمی ارزیابی میکرد، خدا را شکر که یکی از هزار سینما را میشناسم وگرنه این گفته مرا به کجا میبرد چاه...
خوب رسم بر این است که در بعضی سریالهای رسانه ملی ما، در تمام قسمتها آدمها دروغ بگویند و فریب بدهند و برای هم چاه بکنند و ... در قسمت آخر با یک عروسی یا آشتیکنان توبه کنند و بازگردند، نمیدانم شاید دوست ما آقای مدیری هم همین کار را بکند.
گویند مردی ادعای پیامبری کردی و پیروانی یافت. او را دستگیر کرده پیش بزرگی بردند، مدعی گفت دروغ گفتم مرا ببخش. بزرگ گفت گیرم که تو را بخشیدم، آن مردمان بسیار که گمراه کردی چه میشوند.
آسمان کشتی ارباب هنر میشکند
تـکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت نگیرم بر او
ور بحق گفت، جدل با سخن حق نکنیم