گزارش
نشست «باستانشناسی دین مهر» برگزار شد
- گزارش
- نمایش از جمعه, 08 بهمن 1389 21:26
- بازدید: 7265
عكس از علِرضا یارمحمدی
روز چهارشنبه 29 دیماه 1389 نشستی با عنوان «باستانشناسی دین مهر» در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد. اين نشست با همت دوفصلنامۀ «باستانپژوهی» و با همکاری جمعیت فرزندان شاهد و ایثارگر و دیدهبان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
در این نشست که همزمان با آن شماره جدید مجلۀ «باستانپژوهی» نیز رونمایی شد، باستانشناسان درباره آخرین یافتههای باستانشناختی مربوط به این موضوع که در محدوده مرزهای ایران کنونی به دست آمده، سخن گفتند.
این نشست با سخنرانی سیدمحمود موسوی (باستانشناس پیشکسوت و مدیر مرکز باستانشناسی ایران در سالهای دهۀ 1360)، گشایش یافت و سپس به موضوع «باستانشناسی دین مهر» پرداخته شد.
تاریخچۀ نشریات باستانشناسی ایران
در آغاز برنامه، محمود موسوی دربارۀ «تاریخچۀ نشریات باستانشناسی» سخن گفت. او در سخنرانیاش گزارشی از انتشار مجلههای باستانشناسی در ایران، از آغاز تاکنون، بازگو کرد. موسوی گفت: «در آغاز قرن گذشتۀ میلادی گزارشهای کاوشهای شوش توسط ژاک دمورگان به زبان فرانسه چاپ شد که در سالهای بعد با آمدن دمکنم تغییر نام داد اما همچنان ادامه یافت و مبدل به یک سلسله انتشارات دامنهدار شد. با این حال، اگر از «آثار ایران» که توسط آندره گدار و به زبان فرانسه منتشر شد و بخشهایی از آن در همان زمان توسط محمدتقی مصطفوی و بهمن کریمی به فارسی ترجمه شد، بگذریم، تا سال 1329 خورشیدی هیچ نشریه فارسیزبانی درباره باستانشناسی ایران نداشتهایم. در این سال، جلد نخست «گزارشهای باستانشناسی» منتشر شد. این جلد دربردارنده ترجمههایی از گلنبشتههای یافتهشده از تختجمشید و همچنین گزارش کاوشهایی از باستانشناسان ایرانی همچون حاکمی، راد، سامی و... است. از سال 1329 تا اسفند 1338 چهار جلد از «گزارشهای باستانشناسی» چاپ شد و هر کدام دارای مقالات دانشورانهای درباره کاوشهای باستانشناسی در تپه حسنلو، گیلان، پاسارگاد و تختجمشید و محوطههای دیگر و همچنین حاوی ترجمههایی نیز بود.»
موسوی در ادامه افزود: «مجله دیگری که پس از آن منتشر شد، «باستانشناسی و هنر ایران» نام داشت. شماره نخست این مجله در زمستان 1347 با مدیریت محمود خلیقی و سردبیری دکتر پرویز ورجاوند انتشار یافت. این مجله تا ده شماره منتشر شد. در دهۀ 1350 فیروز باقرزاده با تشکیل «مجامع سالانۀ کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی» هر سال دست به انتشار گزارشهای ارائه شده به این سمپوزیمها میزد که پنج سال متوالی انتشار یافت و به نوعی جایگزین یک نشریه مستمر شده بود. در دهۀ 1350 نیز گروه باستانشناسی دانشگاه تهران، مجله «مارلیک» را به همت دکتر نگهبان منتشر کرد که دو شماره چاپ شد و پس از انقلاب نیز با تغییر نام به «کند و کاو»، یک شماره منتشر شد. در دهۀ 1360 خورشیدی مجله «اثر» و «مجله میراث فرهنگی» در سازمان میراث فرهنگی و «مجله باستانشناسی و تاریخ» در مرکز نشر دانشگاهی منتشر شد. از آن میان، «مجله میراث فرهنگی» تعطیل شده است اما «مجله باستانشناسی و تاریخ» اکنون بیش از دو دهه است که انتشار مییابد. در دهه 1380 چندین مجلۀ دیگر هم آغاز به انتشار کردند که عمدتاً روال انتشار منظمی ندارند. از جمله آنها باید به مجلۀ «باستانشناسی» (به سردبیری دکتر ملاصالحی) و مجلۀ «نامه پژوهشگاه» اشاره کرد. هرچند که اکنون باید سازمان میراث فرهنگی نشریههایی معتبری در این راستا میداشت، اما چنین موضوعی را جدی نگرفته است. از دیگر مجلات باستانشناسی، مجلۀ «باستانپژوهی» است. دورۀ قدیم مجله «باستانپژوهی»، در سال 1377 به دست گروهی از دانشجویان باستانشناسی دانشگاه تهران و با سردبیری شهرام زارع منتشر شد. این مجله در سال 1385 با مجوز سراسری در قالب دورۀ جدید منتشر شد که تاکنون انتشار آن ادامه پیدا کرده است. این مجله یکی از دو صدای جامعه باستانشناسی ایران است. صدای اول، «مجله باستانشناسی و تاریخ» است و صدای دوم «باستانپژوهی». هر چه از این دست مجلهها منتشر بشود، نفسی تازه برای باستانشناسی ایران است. باستانشناسی ما بیماری است که نیاز به مداوا دارد تا بتواند سرپا بماند و خود را به جهان بشناساند. بیگمان باستانشناسی ایران از داشتن تریبونهایی همانند مجله «باستانپژوهی» بینیاز نیست.»
آیین مهر و پرسشهایی درباره باستان شناسی دین
مهرداد ملکزاده دربارۀ «مهرپرستی و پرسشهایی درباره باستانشناسی دین» سخنرانی کرد. وی گفت: «هرچند کوششهای پژوهشی زیادی به زبانهای اروپایی در حوزۀ آیین مهر انجام شده اما به زبان فارسی مطالعات بسیار اندکی انجام شده است. شاید بشود گفت این نخستینبار است که یک مجله، اقدام به انتشار چنین ویژهنامهای میکند. در مجموع در این باره ناگفتهها و نادانستههای ما بسیار بیشتر از آگاهیهای ما است. هرچند که در باستانشناسی ما برنامههای منسجم پژوهشی صورت نمیگیرد اما به دلیل وضعیت کنونی میراث فرهنگی و باستانشناسی، در اینجا نگاه من انتقادی نخواهد بود بلکه بیشتر حاوی پیشنهادهایی خواهد بود.»
ملکزاده با اشاره به این که در روزگاران کهن، چه بسا مهرپرستان در نزد مزدیسنان راستکیش، دیویسنان پنداشته میشدهاند، گفت: «در روز 26 ژوئن 1935 میلادی، کاوشگران دانشگاه شیکاگو، در سکوی تختجمشید، کتیبهای از روزگار خشایارشا بهدست آوردند که امروزه به نام "کتیبه ضددیو" نامیده میشود. این سنگنوشته کممانند، روایت رویدادی است که در آن، خشایارشا میگوید که از دیوپرستان خواستم که دست از آیین خود بردارند و "دیو دانها" را نابود کنند. پیداست که سخن خشایارشا اشاره به رویداد مذهبی مهمی دارد.»
ملکزاده به گمانهای باستانشناسان درباره سنگنبشته خشایارشا اشاره کرد و افزود: «خشایارشا در کتیبه خود نمیگوید که دیوپرستان در کجا زندگی میکردند. از همین رو درباره این سنگنوشته، گفتوگوهای بسیاری شده است. برخی گفتهاند که پرستندگان دیو در شهر بابل میزیستند و با رویدادی پیوند دارند که خشایارشا را به بابل کشاند و او را واداشت که باروی این شهر را ویران کند...
برخی دیگر، سنگنوشته ضددیو خشایارشا را با گرفتن آتن و به آتش کشیدن پرستشگاه آکروپولیس یکی دانستهاند. اما کریستینسن، چنین باور داشت که کتیبه خشایارشا نمیتواند با لشکرکشی او به آتن پیوند داشته باشد؛ چون در این سنگنگاشته از دو واژه «ارته» که شکل مادی و پارسی «اشه» است و نیز «برسم» یاد شده است. پس داستان در گستره ایران و درست در همان زمانی که «وندیداد» نوشته شده، روی داده است.»
این پژوهشگر گفت: «میدانیم که وندیداد، بیانیه مغان مزدیسنا، برضد مغان دیویسنا بوده است.» به گفتۀ ملکزاده، دیدگاه کریستنسن تا سالیان سال، در نزد ایرانشناسان، پذیرفته شده بود. تا آن که در «نوشجان تپه» در ملایر، دیوید استروناخ، دست به کاوشهای باستانشناسی زد و ساختمانی با کارکرد مذهبی یافت که پیشینه آن به روزگار مادها میرسید و از تالارهای ستوندار و انبار، ساخته شده بود. شگفت آن که روی این ساختمان را پوشانده بودند. پرسش پیش رو آن بود که چه فرآیند فرهنگی دلیل آن شده بود که چنین رفتاری با نیایشگاه مادی انجام گیرد؟
وی افزود: «چندی پس از آن، گیرشمن، نوشتاری نوشت و با یادآوری کتیبه ضددیو خشایارشا، آن ساختمان مذهبی را یک دیودان دانست. چنین گمان میرود که در زمان خشایارشا کسانی را که برای نیایش به دیودان میآمدهاند، سرکوب کردهاند و به آنها دستور دادهاند که دست از آیین خود بردارند. اما چون زمین دیودان را جای سپندی میدانستند، نیایشگاه را نابود نکردند و تنها روی آن را پوشاندهاند.»
ملکزاده در پایان گفت: «اکنون آیا نمی توان گمان برد و این سخن را پیش کشید که دیودان یاد شده، یک پرستشگاه مهری بوده است و پوشاندن ساختمان آن، پس از سرکوب دیوپرستان، بهدست خشایارشا انجام گرفته است؟ به ویژه آن که پیروان مزدیسنان، کسانی را که باورهای پیش از زرتشتی داشتند، دیویسنان مینامیدند. من گمان میکنم که ما میتوانیم دلایل باستانشناختی استواری برای این گمان بیابیم.»
در پایان او اشاراتی به شماری از آثار و یافتههای مشابه آنچه از نوشجان تپه به دست آمده است، نمود. وی محوطههای واسون کهک و زاربلاغ قم را شواهدی مشابه برشمرد.
کاوش باستانشناسی در دو مهرکده در برازجان
احسان یغمایی، باستانشناس پیشکسوت و کارشناس پیشین سازمان میراث فرهنگی، از دیگر سخنران این نشست بود. یغمایی درباره «کاوشهای باستانشناسی در مهرکده محمدآباد» برازجان در بوشهر، سخن گفت. او گفت: «دانستههای ما از کیش مهر و چگونگی نیایش پیروان آن در مهرکدهها، بسیار ناچیز، پراکنده و دگرگون شده است. از دیگر سو، بیشتر آگاهیهای ما از مهرپرستی از رهگذر پژوهشهای بیگانگان بهدست آمده است. پژوهشهای آنان نیز گاه آلوده به غرضورزی است».
مهركده محمدآباد برازجان
به گفتۀ او، «بررسی و شناسایی مهرکدهها در ایران نیز آشفته، پراکنده، بیهدف و بیبنیاد است. آنچه میدانیم، بیشتر شفاهی است. مطالعاتم در جاهایی همانند دخمه ایوان فرهاد، مهرکده محمدآباد و مهرکده گوسعیدی در دشتستان برازجان بوده است. در این میان بررسی مهرکده محمدآباد برازجان را باید در شمار نخستین گامها دانست؛ هر چند همین بررسی هم با گسستگی دهساله همراه بوده است.»
یغمایی در ادامه افزود: «در سال 1371 خورشیدی، در اثر حفاری غیرمجاز در برازجان، پیکره ای از خدای یونانی «پان» به دست آمد. سپس یک گروه باستانشناسی در جستجوی یافتن بقایای آن پیکره به منطقه رفت، اما تلاش گروه به جایی نرسید و بقایای آن پیکره و محل دقیق آن معلوم نشد. با این حال، در جای دیگری در محمدآباد برازجان کاوشهایی توسط من انجام شد و بقایای معماری ای به دست آمد که گمان میکنم یک مهرکده است.»
مهرکده گوسعیدی در دشتستان برازجان
یغمایی با اشاره به کاوشهای خود و گروه همراهش در سال 1383 در مهرکده برازجان، گفت: «دستاورد ما، پس از دو فصل کاوش، بیرون کشیدن راهرویی زیرزمینی، به همراه یک شبستان و بخشهای وابسته به آن، از دل خاک بود. شگفتتر آن که در کف دیوار مهرکده، چند لکه خون دیده میشد. شاید آن لکهها مربوط به قربانی بوده باشد. از سویی دیگر، به نظر می رسد که این بقایای معماری که من مهرکده برازجان مینامم، مشابهتی با معماری مهرکده ها در گستره امپراتوری روم داشته باشد. از جمله میتوان به شباهتش با مهرکده "سنت کلمنت" در ایتالیا اشاره کرد. شاید پیکره «پان» هم که در محمدآباد برازجان یافته شده ارتباطی با این موضوع داشته باشد و چون «پان» به چوپانان مربوط است، پیوندی با میترا که به روایت مهریشت دارای «دشتهای فراخ» است، داشته باشد».
به گفته یغمایی، علاوه بر مهرکده محمدآباد بقایای دیگری هم در نزدیکی آن کشف و کاوش شده که وی آن را با نام محلی مهرکده «گوسعیدی/گاوسعیدی» نامیده است. وی افزود: «در مهرکده گوسعیدی یک پیکرک شکستۀ گاو یافتیم که در آیین مهرپرستی عنصر مهمی است. چنانکه در مهرکده محمدآباد نیز یک مُهر با نقش کژدم یافته شد که آن هم در مهرپرستی مهم است... با این حال، برای نظر قطعی درباره کارکرد این بقایای معماری باید منتظر پژوهشها و کشفیات آینده بود».
یغمایی در پایان افزود: «به هر روی، ما ناگزیر شدیم که کار کاوش در مهرکده برازجان را به دلیل نداشتن بودجه رها کنیم... هرچند که در این محوطه آثار با ارزش مادی که قاچاقچیان دنبال آن هستند، وجود ندارد اما تاکنون سه بار غارتگران اموال فرهنگی و قاچاقچیان عتیقه، به توهم یافتن گنج، مهرکده برازجان را آسیب جدی زدهاند. هر بار هم که ساختمان مهرکده را بازسازی و مرمت کردهایم، یا در اثر نداشتن پوشش حفاظتی و مراقبت نکردن مسوولان و در نتیجه فرسایش آسیب دیده و یا در اثر آسیبهای حفاران غیرمجاز رو به ویرانی رفته است. این در حالی است که مجموعۀ باستانی محمدآباد یک مجموعه کم نظیر از دوره پارتی و ساسانی است و میبایست مورد حفاظت قرار گیرد»
رد ایزد مهر در مناطق جنوبی دریای کسپی
«ردپای ایزد مِهر در باورهای دینی عصر آهن در جنوب دریای کَسپی»، عنوان سخنرانی علی اکبر وحدتی بود که به سخنرانی نرسیده بود و سخنرانیاش ارائه نشد.
آیا شاهین نماد جانورنمای ایزدِ مهر است؟
کشفیات قلعه ضحاک
شهرام زارع، مدیر مسوول و سردبیر مجله «باستانپژوهی»، سخنران پایانی این نشست بود. او در آغاز سخنان خود گفت: «رسم نیست که برای انتشار مجلهای آیین رونمایی انجام شود. اما این برنامه بهانهای است تا نقد و بررسی خوانندگان را از نزدیک بشنویم. از سوی دیگر سبب میشود پیوند میان باستانشناسان و علاقمندان به مسایل این حوزه برقرار شود. بهویژه آنکه در جامعۀ ما، برداشتهای گوناگون و اغلب نادرستی از کار باستانشناسی وجود دارد... بگذریم از این که این روزها وضعیت باستانشناسی و میراث فرهنگی بحرانی است و ما هر روز خبرهای هولانگیزی چه دربارۀ تخریب و تعرض به تپهها، محوطهها، امامزادهها و یادمانهای تاریخی و چه دربارۀ عملکرد نامطلوب مدیریتی همچون واگذاری بناهای تاریخی برای درآمدزایی میشنویم. کشورهای همسایه ما محوطههای تاریخی و باستانیشان را با حضور گروههای بینالمللی و چندرشتهای با برنامههای بلندمدت و چند دهساله مطالعه میکنند. در حالی که در اینجا مدیریت سازمان میراث فرهنگی در هیچ یک از محوطههای کشور زمینه انجام چنین پژوهشهای گسترده و درازمدتی را فراهم نکرده است.»
زارع گفت: «اکنون بیش از یک سده است که مطالعات مهرشناسی در غرب سابقه دارد اما هنوز مطالعهای باستانشناختی درباره این آیین در خاستگاه اصلیاش یعنی ایران انجام نشده است. یکی از مشکلاتی که پژوهشگران این حوزه در سطح بینالمللی همواره از آن گلایه کردهاند نیز این بوده که اطلاعات باستانشناختی درباره آیین مهر در خاستگاههای آن اندک بوده است.» سپس وی با برشمردن شماری از یافتهها از مجموعه باستانی قلعه ضحاک در هشترود آذربایجان شرقی به یک نگارۀ گچبریشده از "شاهینی که پنجه بر پشت گاو زده" است اشاره نمود و گفت: «این نگاره در یک فضای 11 در 11 متر به دست آمده است و در کنار آن نگارههای دیگری همچون یک سرباز پارتی، سر چند شیر در حال غرش، تصویر یک ایزدبانو، تصویر یک مرد در درون گل نیلوفر یا پرتوهای خورشید، به دست آمده است. هر یک از این نگارهها، خصوصاً در آیین رازوری میترای رومی حامل معناهایی در پیوند با میترا هستند و شاید بتوان آنها را از این منظر تحلیل کرد. با این حال، نگاره شاهین و گاو در میان آنها بسیار شاخص است و مشخصاً با شمایلنگاری میترا در غرب تشابه دارد.»
این باستانشناس گفت: «در آیین رومی، میترا در کالبدی انسانی تجسم شده که با خنجری در دست در حال قربانی گاو است. در قلعه ضحاک نیز گاو به همان شکل تصویر شده اما به جای شخصیت انسانی میترا، شاهینی گاو را ربوده و شکار میکند.» وی ادامه داد: «در جهان ایرانی از سده چهارم پیش از میلاد، نگارۀ شاهینی که جانوری گاوسان را میرباید یا شکار میکند، در جاهایی همچون پازیریک در آسیای مرکزی، قفقاز و برخی نقاط دیگر بر روی اشیا یافته شده است که حاکی از دیرینگی آن در جهان ایرانی و تقدم بر دنیای رومی است».
زارع افزود: «در جهان یونانی و رومی خدایان را در کالبدی انسانی تجسم میکردند اما در جهان ایرانی چنین نبوده است و بیشتر نمادگرایانه بوده است.» وی با اشاره به نقش نبرد گاو با شیر (شیر گاوشکن) در تخت جمشید گفت: «برخی از پژوهشگران این نقش را نمادی نجومی میدانند اما شماری دیگر نیز آن را با مهرپرستی مرتبط میدانند. نگارۀ شاهینی که پنجه بر پشت گاو زده است نیز میتواند با شیر گاوشکن تشابهاتی داشته باشد و هر دوی آنها نمادهایی جانورنما از ایزد مهر باشند.»
وی در پایان گفت: «میدانیم که آیین میترای رومی تفاوتهای بنیادینی با مهرپرستی ایرانی داشت، با این حال پژوهشگران در ریشهشناسی این آیین همواره به خاستگاه هند و ایرانی آن ارجاع میدهند و متفقالقولاند که منشاء آیین در جهان هند و ایرانی است. اگر شواهد ما برای اثبات این امر که تصویرگری "میترای در حال قربانی گاو" برگرفته از نگارۀ شیر گاوشکن یا "شاهین در حال ربودن گاو" است، آنگاه شاید بتوان گفت که شمایلنگاری میترا رومی نیز ریشه در جهان ایرانی دارد.»
دیدگاهها
چطور می توان به متن سخنرانی انجام نشده ی علی اکبر وحدتی دسترسی یافت؟ لطفاً روی ایمیل اینجانب پاسخ دهید.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا