شنبه, 01ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ معاصر ناگفته‌های «ظهور و شکست یک جمهوری» - پاسخ به مقالۀ رادیو زمانه در بارۀ دولت قاضی محمد

تاریخ معاصر

ناگفته‌های «ظهور و شکست یک جمهوری» - پاسخ به مقالۀ رادیو زمانه در بارۀ دولت قاضی محمد

پیمان حریقی
نویسنده و پژوهشگر تاریخ کردستان

در تاریخ دوم بهمن ۱۳۹۲ در «تارنمای رسمی رادیو زمانه» مقاله ای تحت عنوان «ظهور و شکست یک جمهوری» در پیرامون «جمهوری روسیه ساختۀ مهاباد» در سال ۱۳۲۴ منتشر شد. مولف در حالی که تمایلات شدید خود را در هواداری از جمهوری مهاباد و شخص قاضی محمد نمی تواند پنهان کند و این گرایش در سرتاسر مقاله به چشم می‌خورد، مقاله خود را « فارغ از هرگونه سویه ایدوئولوژیک» می‌داند. ضمن آنکه او از هیچ یک از منابع و مراجع تاریخی بهره نبرده و آنچه نگاشته است،صرفا دیدگاه‌هایی شخصی او است.

وی می‌نویسد: «محمدرضا [محمدرضا شاه پهلوی] به عنوان شخص اول مملکت در رأس حاکمیت فردی بود جوان، کم تجربه، با اراده‌ای ضعیف و با مشاورانی که هرکدام اهداف خاص خود را دنبال می‌کردند.»
اما نگفته است که منظور از «مشاوران»، چه کسانی بودند و منظور از «اهداف شخصی و خاص این مشاوران» چه مسائلی بوده است.
در ادامه، او چنین می‌نویسد: «بسیاری از نخبگان سیاسی آن زمان در همکاری با وی به عنوان شاه جدید تردید داشتند و همین امر باعث شد از ابتدای روی کارآمدن او تا سال ۱۳۲۵ خورشیدی حدود ده نخست‌وزیر عزل و نصب کند.»

این درحالی است که از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵، نه نخست وزیر عزل و نصب شدند و برخی دو بار به نخست‌وزیری رسیدند. این انتصاب‌ها همگی به فرمان و امضا شاه اجرا می‌شد؛ بنابراین نمی‌توان گفت اینان در همکاری با شاه جدید تردید داشتند. هم‌چنان که عزل و نصب چهار نخست‌وزیر در سال ۱۳۵۷ نیز به دلیل تردید این نخست وزیران در همکاری با شاه نبود بلکه این افراد در شرایط بحرانی، خواهان حل معضل بودند ؛ و چون این کار را در توان خود نمی‌دیدند، یا خود کنار می‌رفتند و یا به کنارشان می‌کشاندند.

دیدگاه مولف درباره ی قاضی‌محمد دقیقاً وارونه ی نظری است که درباره ی محمدرضاشاه داده است؛ او می نویسد: «ویژگی‌های شخصیتی قاضی محمد باعث شد که اعضای کومله «ژ. ک.» (مجمع احیای کردستان) رهبری جریان سیاسی شکل گرفته در آن زمان را به راحتی به وی واگذار کنند.»

این نکته را باید به یاد داشت که قاضی محمد منتخب کومله نبود بلکه روس ها او را برای دستیابی به اهداف خود برکشیدند. البته، انتخاب قاضی محمد نخستین انتخاب روس‌ها نبود: پیش از آن روس‌ها با پیشنهاد تاسیس دولت دست نشانده به سراغ سه امیر عشایر ؛ یعنی علی آقا امیراسعد، عمرخان شکاک و قرنی آقا مامش رفتند [ ۱ ] که هر سه‌ی این افراد پس از آگاه شدن از نقشه‌ی روس‌ها که در جهت تجزیه ی ایران بود، مودبانه پیشنهاد نمایندگان نظامی اتحاد جماهیرشوروی را رد کردند.[ ۲ ]

نویسنده در ادامه در جمله‌ای که اوج ناآگاهی وی و ویراستار و سردبیران تارنما (سایت) رادیو زمانه را نشان می‌دهد، می‌نویسد: «بیشتر اعضای جبهه ی ملی در خفا تلاش می‌کردند تا بار دیگر سلطنت را به خاندان قاجار واگذار کنند»

برای آگاهی نویسنده و ویراستار و سردبیران رادیو زمانه می افزایم که جبهه ی ملی ایران در بیست و یکم آبان ۱۳۲۸ تاسیس شد!

در ادامه  او چنین می نویسد: «کومله ژ. ک. تحت تأثیر حزب «هیوا» در کردستان عراق مروج نوعی از ناسیونالیسم فرهنگی میان کلیه ی کردهای منطقه بود. اعضای کومله ژ. ک. مباحث مهمی را در همین راستا میان بخش‌های از مردم بسط و گسترش دادند».

درباره ی وابستگی تام و مطلق سازمان کومله ژ.ک. به روسیه، آقای سید محمد صمدی در خاطرات خود چنین آورده است:

«اطلاعیه ای پیدا کردم که در تاریخ دوم آبان ماه ۱۳۲۳ شمسی (۲۴ اکتبر ۱۹۴۴ میلادی) از طرف جمعیت [کومله ی] ژ.ک منتشر شده بود. اگر نشان جمعیت در بالا و نام کمیته‌ی مرکزی در پایین آن اطلاعیه نمی‌بود، هر خواننده‌ای فکر می کرد که این اطلاعیه مربوط به حزب توده‌ی ایران است. متن این بیانیه چنین بود: «در این روزها رادیو و مطبوعات ایران اعلام کردند که حکومت اتحاد شوروی، به منظور استخراج نفت، درخواست نمود که مناطقی در شمال ایران در اختیارش قرار گیرد و به امتیاز داده شود، ولی حکومت نمک‌نشناس ایران، نیکی‌های سه سال اخیر اتحاد شوروی را نادیده گرفته و این درخواست را رد کرده است… بدین وسیله در مورد ادعای حکومت اتحاد شوروی و پاسخ حکومت ایران، چند سطر ذیل را اعلام می‌داریم: پاسخی که از طرف دولت ایران به نماینده‌ی اتحاد شوروی داده شده است، به هیچ عنوان با منافع ملت‌های ایران هماهنگی ندارد، بنابراین منفعت سه میلیون نفر مردم کرد نیز مورد نظر نبوده است. ملت کرد پس از تحمل این همه ظلم و ستم، نمی‌تواند ببیند که درخواست دولتی همچون دولت اتحاد شوروی که پیوسته ارتقا سطح زندگی وسرفرازی ملت‌های کوچک را وجه‌ی همت خود قرار داده است، از سوی مرد نفهمی چون «ساعد» نخست وزیر ایران، رد شود و زمینه‌ی اغتشاش در کشوری که سه میلیون کرد در آن ساکن هستند، فراهم گردد.« کومله ژ.ک.» به آگاهی حکومت اتحاد شوروی می رساند که ۹ میلیون نفر ملت کرد، به ویژه کردهای ایران، مخالف تصمیم حکومت ایران دایر بر ندادن امتیاز نفت شمال هستند و تحت هیچ عنوان، با این نظر، موافقت ندارند.» [ ۳ ]
البته پس از چاپ و نشر نخستین شماره ی نشریه ی «نیشتیمان» مربوط به کومله، بسیاری از مردم پی به کمونیست بودن اعضای این حزب برده بودند، به‌طوری که در دومین شماره‌ی این نشریه ضمن آن که رهبران کومله خود به هواداری و تمایل به حکومت شوروی اعتراف کرده بودند، آمده بود: « چند نفری از این بی مغزها که کتاب و شماره‌ی اول «نیشتیمان» را خوانده و هواداری و تمایل ما را به حکومت شوروی دیده بودند، گفته بودند که آرمان جمعیت ژ.ک. ترویج مرام و عقاید کمونیزم است…. ما کمونیست نیستیم و اگر هم کمونیست باشیم، جای هیچ اعتراضی برای مردم نیست».[ ۴ ]

فعالیت‌های کومله ژ. کاف. بیشتر از نوع فرهنگی ـ تبلیغاتی بود. از فعالیت‌های ژ.کاف. می‌توان نمونه های زیر را برشمرد:

۱. تئاتر مام میهن یا «مام نیشتمان»: روس‌ها با نمایش تئاتر در شهرهای کردنشین آذربایجان‌غربی، با موضوع‌های وی‍ژه‌ی مربوط به کردستان، ‌می‌کوشیدند تا دیده‌ها را به‌سوی اتحاد شوروی به‌عنوان دوست و نجات‌بخش کردها، بکشانند از سوی دیگر فن درام نویسی شوروی که تحت تاثیر گورکی تکامل یافت، حقایق رژیم سوسیالیستی وافکار واحساسات مردم جدید شوروی را منعکس می کرد. یکی از برجسته‌ترین شاهکارهای دراماتولوژی شوروی نمایاندن لنین و استالین بود… تئاتر شوروی که به تصدیق عموم در سراسر جهان مقام اول را دارا است، سلاح نیرومندی در جنگ… به‌شمار می رفت.[ ۵ ] در این تئاتر زنی ‌که به ‌وسیله‌ی سه نفر (ایران، عراق‌ و ‌ترکیه)، مورد تجاوز واقع می‌شد، با ‌دستی حامل داس و چکش و پرچم سرخ، آزاد می‌شود و در پایان با شعار«زنده‌باد استالین، رهاننده‌ی ملت کوچک» تمام می‌شود. [ ۶ ] در محل اجرای نمایش جای قاضی محمد و کاپیتان «جعفراوف» و چند افسر روس در کنار هم و در صندلی‌های ردیف اول مشخص شده بود. پس از خیرمقدم به مهمانان، کاک «عبدالله نهری» به زبان روسی به مهمانان روس خیرمقدم گفت.[ ۷ ]
۲. از دیگر فعالیت‌های مهم روس‌ها، تغییر نام ماه‌های سال با هدف جدایی فرهنگی کردها با دیگر ایرانیان بود. در سال ۱۳۲۳ خورشیدی (۱۹۴۴میلادی) حزب کومله تقویمی را چاپ کرد که برای نخستین بار نام ماه‌های سال را تغییر دادند.[ ۸ ] برای نمونه، می توان به دگرگون کردن نام ماه بهمن اشاره کرد. ریشه ی واژه ی «بهمن» به معنای اندیشه‌ی نیک یا پاکی منش، در ادبیات پهلوی (نوشته‌های بازمانده از دوران ساسانی که هم‌چنان در گویش‌های کهن کردی به شکل های گوناگون رواج دارد) «وهومنه» است و از دو بخش «وهو» به معنای نیک و خوب و «منه» به معنای من یا منش تشکیل گردیده است. «وهومن» در «گات‌ها» (سخنان زرتشت و یکی از بخش‌های «اوستا» ) دارای مقام بالا و مقدسی است و آن ‌را نخستین آفریده‌ی اهورامزدا دانسته‌اند که در جهان روحانی، مظهر منش پاک و اندیشه‌ی نیک و حکمت و دانش است و در «گات‌ها»، زرتشت به وسیله‌ی وهومن از دانش اهورایی بهره مند گردیده است. در تقویم مورد نظر سازمان کومله، نام ماه « بهمن» به « ریبه ندان» ( راه بندان ) دگرگون شده است که به معنای بسته شدن راه به دنبال باریدن برف است. تغییر شگفت انگیزتر این‌ که نام ماه « اسفند» (نماد زن و زمین و در معنای پاکدامنی و باروری و زایایی در گاهشماری ایرانی) به «ره‌شه‌مه» دگرگون شده است که به معنای « زمان جفتگیری گربه ها» است.
پس از تعییر نام «کومله ژ. کاف.» به «حزب دموکرات کردستان ایران» این‌گونه فعالیت‌ها ادامه یافت:

۳. راه اندازی سینمایی در مهاباد. در این سینما فیلم هایی با موضوع مبارزات قهرمانان اتحاد جماهیر شوروی به نمایش‌ گذاشته می‌شد تا نشان دهد که چگونه این ملت زیرک و شجاع، برای حفظ میهن و آب و خاک خود، مبارزه می‌کنند.[ ۹ ]

۴. روس‌ها در روز سه‌شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۲۵ ایستگاهی رادیویی را به همراه پنج دستگاه بلندگو در نقاط مختلف مهاباد راه‌اندازی کردند.[ ۱۰ ] و سپس مراسمی برای گشایش رادیو برگزار شد که بیش‌تر ناطقان از اتحاد جماهیر شوروی سپاسگزاری نمودند. آقای دلشاد رسولی از طرف وزارت فرهنگ در برابر میکروفون سخنان بسیار آتشینی ایراد، و مراتب سپاسگزاری خود را نسبت به اتحاد جماهیر شوروی که ایستاسیون (ایستگاه) ‌رادیو و وسایل ملزومه را به ‌همراه یک دستگاه ماشین سینمای سیار به نام انجمن روابط فرهنگی به کردستان اهدا کرده، بجا آوردند. سپس آقای سید‌محمد‌ طه‌زاده دستگاه‌ها را از آقای مایور ‌علی‌زاده تحویل ‌گرفتند و مجدداً مراتب سپاسگزاری را از طرف «ملت کردستان» نسبت به اتحاد جماهیر شوروی ‌ابراز، و به‌ ویژه ‌از زحمات ‌آقای‌ مایور‌ (سرگرد) علی‌زاده که زحمت حمل وسایل را تقبل کرده ‌است، بسیار تشکر نمود.[ ۱۱ ]
۵. فرقه به ‌وسیله‌ی چاپخانه‌ای که از باکو به مهاباد رسید، توانست نه تنها روزنامه‌ی رسمی حزب یعنی «کردستان» را به چاپ رساند، بلکه چند روزنامه و هفته‌نامه‌ی دیگر نیز چاپ شدند که عبارت بودند از «نیشتیمان» ــ که پیش‌تر چند شماره‌ی انگشت‌شمار آن توسط کومله در تبریز چاپ شده بود ــ و «هاوار» و «هلاله» و«گروگالی مندلانی‌کرد».

۶. در فروردین ۱۳۲۵ (مارس ۱۹۴۶) روس‌ها سروان کاظم‌اف را، که کردها او را «کاک آغا» می‌ نامیدند،‌ برای آموزش نظامی و سازماندهی ارتش مهاباد به این شهر فرستادند. بسیاری از خان‌ها و روسای مسلح که رو به حزب می‌آوردند، به طور افتخاری به آنان رتبه و نشان و درجه‌ی نظامی اعطا می‌شد و به هر کدام درجه های پالکوونیک (سرهنگ) و یا پودپالکوونیک (سرهنگ دوم) داده می‌شد که رتبه‌های رایج در ارتش شوروی بودند. بسیاری از روسا لباس افسری می‌خریدند و درجه های خود را روی شانه‌های‌شان می‌دوختند و همه‌ی این اقدامات برای جلب نظر مردم بود. [۱۲ ]
دقت در موارد ذکرشده از فعالیت‌های کومله ژ. کاف. و حزب دموکرات کردستان ایران، نشان دهنده ی وابستگی ژرف و جدی این دو تشکل به روسیه است.

در جایی دیگر مولف می‌نویسد: «بعد‌ها با اعلام جمهوری و انتخاب قاضی محمد به عنوان رهبر حزب دمکرات کردستان تحت تأثیر واقعیت روابط منطقه‌ای و بین‌المللی، شعار استقلال‌خواهی تعدیل شد و به خودمختاری در چهارچوب ایران تغییر یافت.»

اسناد سیاسی نشانگر آن هستند که قاضی محمد به هنگام تشکیل جمهوری هیچ انتخاباتی برگزار نکرد و خود را رئیس‌جمهور نامید. انتخاب قاضی محمد، چنان که گفته شد، به‌ وسیله ی روسیه انجام شد. از سوی دیگر جمهوری مهاباد، بر خلاف شعارهایی که امروزه داده می‌شود، به هیچ وجه به صورت «دولت خودمختار» نبود بلکه داعیه دار یک استقلال کامل سیاسی بود. بد نیست نویسنده ی ای مقاله از خود بپرسد، «اصولاً چگونه می‌توان بخش از کشوری را که با دستگاه سیاسی «پادشاهی « اداره می شود، « جمهوری خودمختار» نامید؟

در جایی دیگر، نویسنده ی مقاله احمد قوام را فردی «منفور در میان مردم» می‌داند.

نگاهی به نشریه ها و کتاب های آن دوران نشان دهنده ی این واقعیت است که ایرانیان پس از خروج روس ها از ایران، احمد قوام را به عنوان «نجات‌دهنده ی ایران» می‌شناختند. آنچه وجه ملی قوام را از دست برد، ماجراهای روز سی ام تیر بود.

مولف در اظهارنظری شگفت انگیز دیگری ادعایی دیگر طرح می کند: «قوام با راه انداختن و تحریک برخی خرابکاری‌ها در خوزستان و مناطق جنوبی ایران، سعی داشت بهانه و توجیه عملی یورش به جمهوری آذربایجان و کردستان را فراهم سازد».

نویسنده برای این ادعای خود، دلیلی به دست نداده است و سخن او در حد « ادعا» باقی مانده است.

برآورد نویسنده از بافت جمعیت تیره ی کرد نیز از دیگر نکته های جالب توجه این نوشته است. به این جمله ی او توجه کنید: «به لحاظ ژئوپولیتیک تنها یک سوم مناطق کردنشین در چهارچوب حکمرانی جمهوری بود.»
در اینجا هم نویسنده هیچ دلیلی برای این ادعای خود ارائه نمی کند و نمی گوید که مراد او «یک سوم مناطق کردنشین» چیست ؟ واقعیت امر این است که حزب دموکرات کردستان ایران به هیچ وجه نتوانست وارد استان کردستان که بخشی ازمنطقه ی نفوذ انگلستان بود، بشود. در استان آذربایجان غربی نیز بر سر حاکمیت بر شهرهایی مانند میاندوآب و نقده، میان فرقه دمکرات کردستان و فرقه ی دمکرات پیشه وری اختلاف نظر وجود داشت. حتی در شهر بوکان نیز پرچم حزبی که در قلعه ی سردار نصب شده بود، به وسیله ی خاندان ایلخانی‌زاده و به ویژه قاسم آقا به پایین آورده شد و بعدها در روستای یکشو نصب گردید. [ ۱۳ ]
در بخش پایانی مقاله چنین می خوانیم: «قاضی محمد پس از مشاهده ی فرار رهبران جمهوری آذربایجان و شکست آن جمهوری و عدم حمایت روس‌ها از آنها، طی مذاکره با نیروهای مرکز و بر طبق وعده و وعیدهایی که به وی داده شد، تصمیم گرفت بدون مقاومت تسلیم ارتشی‌ها شود. هر چند برخی از سردمداران جمهوری سعی داشتند قاضی محمد را برای مقاومت راضی کنند، اما وی برای جلوگیری از خونریزی در مهاباد حتی پیشنهاد بارزانی‌ها را نیز مبنی بر حفاظت از وی رد کرد.»

پژوهش‌های بی‌طرفانه‌ی سال‌های اخیر نشان می‌دهند که با رفتن ارتش به تبریز، ارتشیان به مردم و حتا به اعضای فرقه ی دموکرات آذربایجان، بر خلاف آنچه پیش از این توسط تاریخ‌نویسان غیررسمی تبلیغ می‌شد، آسیبی نرسانده اند و این مردم آذربایجان بوده اند که پیش از رسیدن نیروهای ارتش به کوه‌های قافلانکوه، حکومت فرقه را سرنگون کردند و تا جایی که توانستند، اعضای فرقه را به سزای اعمال‌شان رساندند. با این وصف باید از ایشان پرسید: «اگر قرار بود ارتش به کشتار مردم دست بزند، تسلیم شدن قاضی محمد چرا مانع انجام تصمیم ارتش شد ؟»

نوری شاه ویس، از یاران ملامصطفی بارزانی، در خاطرات خود می‌نویسد: «به طوری که خودم از ملا مصطفی شنیدم، قبل از حمله به مهاباد، آمریکایی‏ها به مذاکره با قاضی محمد پرداخته و به او قول داده بودند اگر از جنگ و درگیری احتراز کند و تسلیم شود، جان وی و دیگر افراد جمهوری در امان خواهد بود.»[ ۱۴ ] و نیز آرشیبالد روزولت از آلن، سفیر آمریکا در تهران، می‌خواهد که فورا به دیدار شاه برود. آلن دراین باره در گزارش خود چنین می‌نویسد: «از شاه وعده ی ملاقات فوری در کاخ سلطنتی خواستم. برنامه ی این ملاقات برای عصر تنظیم شد. به شاه گفتم که: من درباره ی کردستان نگرانم. در این موقع شاه از من با صراحت سوال کرد: آیا از این می‌ترسی که من به زودی دستور کشتن قاضی محمد را بدهم؟ گفتم: بلی من از این می‌ترسم. [ شاه ] خندید و با تأکید گفت: نگران نباش؛ اقدام به این کار نمی‌کنم. خوشوقتی خود را بیان کردم و به منزل بازگشتم» [ ۱۵ ].

پس، به نظر می‌رسد آنچه قاضی‌محمد کرد نه به خواست خود و هم‌رزمانش بلکه متأسفانه به خواست دولت رقیب روس‌ها، یعنی آمریکایی‌ها، صورت گرفت تا از او به عنوان برگ برنده‌ای در برابر رقیب بهره ببرند.
این جمله ی منسوب به قاضی محمد هم یکی دیگر از دروغ‌های تاریخ است که «من خود را تسلیم می‌کنم تا ارتش به کشتار مردم دست نزند».
آری،اگر کشتاری صورت می‌گرفت این مردم مهاباد بودند که، هم‌چون هم‌میهنان تبریزی‌شان، اعضای فرقه را به خاطر وابستگی‌شان به دولتی که همواره به کشورشان آسیب زده، به سزای اعمال‌شان می‌رساندند؛ خوانین، مالکان، افراد مذهبی، افراد ملی و ایران‌دوست، همه و همه ــ به‌جز معدودی از اهالی مهاباد و برخی از خاندان فیض‌الله بگی بوکان ــ دل خونی از کرده‌های فرقه ی دموکرات کردستان و شخص قاضی محمد داشتند. نمونه ی این دل‏های آزرده‌خاطر ابراهیم محمودیان بود که برادرش غفور محمودیان از سوی نماز علی‌اوف و قاضی محمد ترور شده بود. او عصای خود را به سوی جنازه‌ی قاضی محمد که بر بالای دار بود دراز کرد و گفت: یکی جام می از پی بدسگال / به از عمر هفتاد و هشتاد سال. [ ۱۶ ]

هفتم بهمن ماه ۱۳۹۲

 

پی‌نوشت‌ها:

۱. مک داول، تاریخ معاصر کرد، ترجمه ی ابراهیم یونسی، نشر پانیذ، تهران ۱۳۸۰، ص ۴۲۲ ؛ حمیدرضا فیروزی، جمهوری مهاباد، نشر نوای دانش، اراک ۱۳۸۴، ص ۱۸۱.
۲. جمهوری مهاباد، همان، ص ۱۸۱.
۳. سیدمحمد صمدی، نگاهی به تاریخ مهاباد، نشر رهرو، ۱۳۷۷، ص ۱۲۰.
۴. مجله ی نیشتمان، ش ۲، آبان ۱۳۲۲، برگرفته از حکومت کردستان، ص ۸۱
۵. مجله ی سخن، شماره‌ های نهم و دهم، سال ۱۳۲۳.
۶. تاریخ معاصر کرد، همان، ص ۴۰۹ ؛ همچنین بنگرید به: ویلیام ایگلتون، جمهوری ۱۹۴۶ کردستان، ترجمه ی سید محمد صمدی، نشر سیدیان، مهاباد ۱۳۶۲، ص ۷۸ ؛ درک کینان، کردها و کردستان، ترجمه ی ابراهیم یونسی، نشر نگاه، تهران ۱۳۷۶،ص ۱۲۱ ؛ جمهوری مهاباد، همان، ص ۱۸۱ ؛ غنی بلوریان، ئاله کوک (برگ سبز)، خاطرات غنی بلوریان، ترجمه رضا خیری مطلق، نشر رسا، تهران ۱۳۸۴، ص ۵۷ تا ۴۷.
۷. ئاله‌کوک، همان ص ۵۱.
۸. نوشیروان مصطفی امین، حکومت کردستان و کرد در بازی سیاسی شوروی، ترجمه ی اسماعیل بختیاری، نشر ژین، سلیمانیه ۲۰۰۵، ص ۷۴.
۹. ؟ محاکمات و دفاعیات قاضی محمد، به کوشش: بدرالدین صالح و احمد محمد امین. ترجمه ی احمد محمدی. نشر آشنا، سنندج، ۱۳۸۲، ص ۷ ؛ حکومت کردستان و کرد در بازی سیاسی شوروی، همان، ص ۱۸۷.
۱۰. روزنامه‌ی کوشش، شماره‌ی ۶۰۲۷، اردیبهشت ۱۳۲۵.
۱۱. حکومت کردستان و کرد در بازی سیاسی شوروی، همان، ص ۱۷۶.
۱۲. یادداشته کانم،،ص ۱۱۲، برگرفته از: مجتبی برزویی، اوضاع سیاسی کردستان، نشر فکر نو، تهران ۱۳۷۸، ص ۳۰۷.
۱۳. روزنامه ی کوردستان (ارگان رسمی حزب دموکرات کردستان ایران )، برگرفته از حکومت کردستان و کرد در بازی سیاسی شوروی، همان، ص ۱۴۷.
۱۴. نوری شاه ویس، خاطرات نوری شاه‌ویس، ترجمه ی عمر فاروقی، نشر نذیر، تهران ۱۳۸۰، ص ۴۳.
۱۵. دانا آدامز اشمیت، سفری به سوی مردان شجاع در کردستان، ترجمه ی دکتر محمد مجدی، نشر محمدی، سقز ۱۳۸۰،ص ۱۰۷.
۱۶. نگاهی به تاریخ مهاباد، همان، ص ۱۹۰.

منابع:

اوضاع سیاسی کردستان، مجتبی برزویی، نشر فکر نو، تهران 1378
تاریخ معاصر کرد، مک داول، ترجمه ابراهیم یونسی، نشر پانیذ، تهران 1380
جمهوری 1946 کردستان، ویلیام ایگلتون، ترجمه سید محمد صمدی، نشر سیدیان، مهاباد 1362
جمهوری مهاباد، حمیدرضا فیروزی، نشر نوای دانش، اراک 1384
جنبش ملی کرد، کریس کوچیرا، ترجمه ابراهیم یونسی، نشر نگاه، 1377
حکومت کردستان و کرد در بازی سیاسی شوروی، نوشیروان مصطفی امین، ترجمه سماعیل بختیاری، نشر ژین، سلیمانیه 2005
کردها و کردستان، درک کینان، ترجمه ابراهیم یونسی، نشر نگاه، تهران 1376
سفری به سوی مردان شجاع در کردستان، دانا آدامز اشمیت، ترجمه دکتر محمد مجدی، نشر محمدی، سقز 1380
نگاهی به تاریخ مهاباد، سیدمحمد صمدی، نشر رهرو، 1377
ئاله کوک (برگ سبز)، خاطرات غنی بلوریان، ترجمه رضا خیری مطلق، نشر رسا، تهران 1384
50 سال مبارزه در کردستان، خاطرات نوری شاه‌ویس، ترجمه عمر فاروقی، نشر نذیر، تهران 1380
روزنامه کوشش سال‌های 1324 و 1325
مجله سخن 1324

دیدگاه‌ها   

+1 #1 علی علی بابایی 1392-11-07 20:57
با سپاس از مهندس حریقی
به سبب این مقاله ی روشنگرانه
لطفا ایشان در مورد نظرات عایشه حر
در مورد جمهوری پوشالی مهاباد هم دیدگاه خود را بیان کنند تا ابعاد بیشتری از خیانت سران این فتنه آشکار شود.
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه