پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی زبان پژوهی واژۀ «فرهنگستان»

زبان پژوهی

واژۀ «فرهنگستان»

برگرفته از فر ایران

ابراهیم پورداود

مقصود از نگارش این چند سطر نمودن معنی اصلی فرهنگستان و ترکیب این واژه است.

فرهنگستان از سه جز ترکیب یافته: فر+ هنگ‌ + ستان.

1ـ فر یا فرا در فرس هخامنشی و اوستا (فر fra و فرا frâ) از پیشاوندها است. به معنی پیش. در سانسکریت پَرَ pra و در لاتینی پرو pro به همین معنی است و در زبان‌های کنونی اروپا به هیات‌های گوناگون به جا مانده است. درفارسی هم گذشته از فرهنگ، در سر بسیاری از واژه‌ها فرا می‌آید چون فرا رفتن و فرا خواندن یا فر، بفتح فا و کسرفا دیده می‌شود چون فرمودن و فرزند فرزانه و فرستادن و جز این‌ها.1

2ـ هنگ جداگانه در فارسی به معنی قصد و نیت گرفته شده، آهنگ بـا پیشاوند «آ» در زبان ما رایج‌تر است.2 ناگزیر هنگ (=آهنگ) از فرس هخامنشی بما رسیده. اگر از زبان آن روزگاران این واژه به جا مانده بود بایستی تهنگ thanga باشد. این که حرف «تهـ» از فرس هخامنشی و اوستایی در فارسی به ها تبدیل می‌گردد نظایر بسیار دارد چون میتهر mithra = مهر؛ چیتهر tchithra = چهر و جز این‌ها.

اگر در میان چهارصد و اندی واژه‌های فرس هخامنشی که از لهجه‌های ایـران جنوبی است ریشه و بن واژه فرهنگ دیده نمی‌شود. اوستا که به لهجه‌ی ایـران غربی نوشته شده آن را جبران می‌کند و بنیان هنگ را به دست می‌دهد. در این نامه فعل تهنگ thang به معنی کشیدن بسیار به کار رفته و از این مصدر چندین واژه در فارسی به جا مانده از آن‌هاست؛ هنگ (=آهنگ) هنجیدن؛ بـا پیشاوند «آ» آهنجیدن و هیات دیگر آن هختن (=هیختن) بـا پیشاوند «آ» آهختن (=آهیختن)؛ بـا پرفیکس «فر» فرهختن3 ؛‌بـا پیشاوند «بر» برهیختن؛ باپرفیکس «فرو» فروهختن و جز این‌ها؛ از همین بنیاد، آختن بـا پرفیکس «آ» بسیار معمول است. از برای هر یک از این واژه‌ها در ادبیات فارسی شواهدی هست ولی از یاد کردن آن‌ها در این‌جا  خود دارای می‌کنیم. چنان که می‌دانیم این واژه‌ها بـا پرفیکس‌های گوناگون در فارسی به معنی کشیدن و پیش کشیدن و پایین کشیدن و تربیت یافتن است. در اوستا هم به همین معانی به کار رفته ـ از آن جمله کشیدن گردونه بـا اسب؛ کشیدن شمشیر از نیام؛ کشیدن تیر از چله‌ی (زه) کمان، و جز این‌ها. هنگ بـا پیشاوند «فر» به معنی دانش و ادب است در نوشته‌های پهلوی هم به همین معنی بسیار دیده می‌شود. چنان که در کارنامک ارتخشیر پاپکان و پند نامک و مینو خرد و جز این‌ها. فرهنگ و فرهختن درست مطابق است در مفهوم بـا educat و edeucere لاتینی که به معنی کشش و کشیدن و به معنی آموزش و پرورش و تعلیم دادن و تربیت کردن است و در زبان‌های اروپایی از آن جمله فرانسه education و eduquer شده است. هم‌چنین  در زبان آلمانی ziehen که به معنی کشیدن است بـا پیشاوند  ersiehung "er" و erziehen شده به معنی آموزش و آموزانیدن یا تربیت کردن و تعلیم دادن.

3ـ ستان در فرس هخامنشی و اوستا، ستانَ stâna و در سانسکریت sthâna یعنی جایگاه و نشیمن‌گاه به همین معنی در فرس هخامنشی جدا‌گانه به کار رفته و یک بار در سنگ نپشته‌ی (کتیبه) خشایارشا در وان Van دیده می‌شود. در اوستا چندین بار واژه‌های دیگر ترکیب یافته چون اسپوستانَ aspo-stâna؛ اُشتروستانَ ushtrô- stána –؛ گئوستانَ gao-stâna4 مطابق است بـا gosthana و ushtrasthana و  asvasthâna در سانسکریت یعنی اسبستان و شترستان و گاوستان. ستان stâna از مصدر ستا stâ درآمده که در فرس هخامنشی و اوستا به معنی ستادن یا ایستادن است و در زبان پهلوی غالبا بنام‌های سرزمین‌ها و کشورها پیوسته ]است[: چون چین‌ستان و سورستان (سوریه) و زاول‌ستان و جز این‌ها.5

 

1ـ  فرمودن فرا + ما (frâ+mâ)؛ فرزند: فرَ+ زئینتی frâ + zainti فرزان (=فرزانه) : فرَ + زن frâ+zan+ ؛ فرستادن: فرا +‌ستا frâ + stâ

2ـ دژ آهنگ که در لغت فرس اسدی چاپ تهـران بکسردال یاد گردیده و به معنی مخوف و تند و صعب و بدخو گرفته شده باید بضم دال باشد به معنی سوقصد یا نیت بد.

3ـ فرهخته، ادب گرفته بود. دقیقی گوید:

ای شمن آهسته باش زان بت بدخو

کان بت فرهخته نیست،‌ هست نو آموز

(لغت اسدی)

4ـ نگاه به فرگرد (=فصل) پانزدهم ون‌دی‌داد فقرات 31 ـ 23

5ـ نگاه به بند هش فصل 15 فقره 29 و فصل 20 فقره 10 و فصل 22 فقره 5 و فصل 32 فقره 8.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید