شعر
چند شعر دربارۀ آذربایجان
- شعر
- نمایش از دوشنبه, 24 اسفند 1388 07:44
- بازدید: 54461
صف آذربایجان توصیف روی دلبــــر است خاک پاکش تا ابـــــد بر دیده ی ما توتیاست..
فخر اِله بابـــک اگر ایران یولوندا جان و ِریر خون سرخش قسمتی از پرچم ایران ماست
گِچدی دونیا دان دونن ، قالدی بوگوندَ جاودان کیم دِئیر بابک اولوب بابک بیزَ راز بقاست
(استاد شمس خلخالی)
ماد کوچک باز میگردد به ایـــــــــران بزرگ زین بـزرگی روزگار باســــتان آید به یاد ..
اتحاد حزب توده ، با دموکــــــــرات چموش جمع چپ چشمان کور و ناتوان آید به یاد..
تـرک تازی در زمـیـن آتـــــــــروپـات و مـادها بازی موش و دم شیـر ژیـــــان آید به یاد..
نام آذربایجان و مــــــــردم آن پارسیست وصلهی ترکی زدن از ناکســان آید به یاد..
از تمام مرزهای کشـــــورم خون میچکد بس که ببریدند درد استخــــوان آید به یاد
جان من، جان شما ای مردم ایـــرانزمین آنچه مـیگویم ز تدبیـــــر جهان آید به یاد
عشق میــــهن از تمام زندگی بالاتر است گر وطن باشــــد خدای مهربان آید به یاد
(محمد تقی حر آبادی)
شاید جهان وطن بزرگی باشد اما از زادگاه من کوچکتر است (محمد تقی حر آبادی)
..بریـــــــده از وطن خواهد تو را بخشد به بیگانه
بـریــــــده باد دستِ آنکه مـیپوید خطاکــــاری
عدوی خیــــــــرهسر این بار ترفـنـــدی دگـر دارد
که بخشـــد خاک پاکت را به ارباب دگــــــــر آری
زبان را کرده است آویز، سخــــــن از تجزیه راند
بگو با او که ای نادان تهی از عقل و هوشیاری
جوانمـردان آذربـایـجان آگــــــــــاه و بـیــــدارنـد
و نـپـذیـرند نـیـرنـگ خیانت پیـشــــــــه مـکاری..
(استاد خان آذری)
اگر تُرک گویم نه آن آذری که ایران اگر گوهر او گوهری"
(رحیم معینی کرمانشاهی)
دو رباعی برای آذربایجان از م سحر
روح ایران
آن گنج که پارس یا خراسان دارد
از گنجه و سُهرورد و شروان دارد
هرچند ربوده اندش از مام وطن
ارّان در جسم روح ایران دارد
دل ایران
چون فکر اگرچه کرده مأوا در سر
آذربایجان دل است و ایران پیکر
هان بد مسگال دشمنا کاین آذر
در دامن خود ترا کند خاکستر
م.سحر
این دو ترانه نزدیک به سیزده سال پیش سروده شده و چهار سال پیش در کتاب «صدای زنگ حضور» به چاپ رسیده اند.ـ
اکنون با دیدن بیانیهء «جنبش آذربایجان برای یکپارچگی و دموکراسی درایران» که به همت جمعی ازمیهن پرستان ایرانی اهل آذربایجان بنیان نهاده شده به ویژه با دیدن نام دوست گرامی ام شاعر گرانقدر اسماعیل خویی و دوست ارجمند دیگر آقای دکتر سیروس آموزگار ، ضمن درج این دو رباعی کوشش های این دوستان را گرامی می دارم وبرای هدف های انسانی و ملی و آزادی خوهانهء آنان آرزوی موفقیت دارم.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا