چهارشنبه, 05ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی بزرگان بانوی نجوم ایران

نام‌آوران ایرانی

بانوی نجوم ایران

 

 

کهولت سن، خانه‌ی سالمندان، تنهایی و فراموشی...این واژه ها رو که در کنار نام "مادر نجوم نوین ایران" می‌خوانی به جز افسوس، نخستین چیزی که به ذهنت می‌رسه اینه که یک دسته گل بگیری و به دیدنش بری، به همین منظور با چند تن از دوستان، 4 شنبه 11 اردیبهشت ماه 1388 خورشیدی، بعد از هماهنگی با سرنشین خانه‌ی سالمندان توحید، به دیدن بانو آلیش طریان رفتیم، هنگام ورود با شگفتی بانویی خوش‌رو و با نشاط رو دیدیم که در بین گفتگو، فقط از امید و رضایت‌مندی و غرور برای ما می‌گفت! از زندگیش راضی بود و گله‌ای نداشت. گزیده‌ای از این گفت و گو رو در زیر می‌خونید:

من در ایران به دنیا اومدم، پدرم در جلفای اصفهان ولی مادرم در تهران به دنیا اومده، ما دیگه از قرنها پیش ایرانی هستیم.

بگذارید از شاهنامه آغاز کنیم، در مورد شاهنامه چه چیزی می‌تونید برای ما بگید؟

اوه، خیلی دوست دارم شاهنامه رو. ما خودمون تو خونه یک شاهنامه‌ی قدیمی داریم، پدرم بسیار علاقه داشت. خودش نویسنده بود و به شاهنامه خیلی علاقه داشت و همیشه می‌خواند، این‌هست که ما از بچه‌گی با شاهنامه آشنایی پیدا کردیم، پدر می‌گفت فردوسی بزرگترین نویسنده‌ی دنیاست، و این رو هم بگم که به ادبیات کشورهای اروپایی هم کاملا وارد بود و با این وجود می‌گفت کسی نظیر فردوسی وجود نداره.

درباره‌ی دکتر حسابی؟ خاطره‌ای یا گفت و گویی از ایشون به ما می گید؟

دکتر حسابی استاد ما بودند، مرد خوبی بودند، آقای دکتر حسابی بسیار با سواد بودند، هر وقت هم سوالی چیزی داشتیم همیشه جواب می‌دادند، این‌رو هم بگم، اگه ذره ای شک داشتند در جواب می‌گفتند فردا بیا، اونقدر که دقیق بودند در کارشون، بله، من برای آقای دکتر خیلی احترام قایل بودم، یعنی همه‌ی دانشجوها این‌گونه بودند، بعد هم فراموش نکنید که آقای دکتر حسابی دانشکده‌ی علوم رو تاسیس کردند، یعنی دانشجویان باید برای ایشان احترام فوق‌العاده قائل باشند، اول دکتر سیاسی دانشکده‌ی ادبیات رو که تاسیس کرد بعد هم دکتر حسابی دانشکده‌ی علوم رو تاسیس کردند.

و شما هم که پژوهشکده‌ی نجوم رو تاسیس کردید؟

من والا از اروپا که برگشتم، اونوقت از من خواستند، من هم فوری گفتم باید یک تلسکوپ تهیه کنید، مشخصات رو بهشون دادم، گفتم بخرید بگذارید اونجایی که رصد خانه خواهد بود، تا بچه ها بتوانند اقلا آسمان را ببینند، آقا اول این چیزها فقط در ایران بوده اولین رصدها در ایران بوده، حالا ما موندیم عقب از اروپایی‌ها، چون یه عده فقط در فکر شکمشون بودند، فکر نکردند کشور رو ببرند جلو، حالا ما از اونها می‌گیریم، آدم دلش می‌سوزه، این رو من به شما بگم، اروپا که من رفتم خود اروپایی‌ها، دانشمندها، به من گفتند اولین کشوری که در علوم و نجوم تحقیق کرده ایران بوده، این بزرگترین افتخاره، ولی حیف که ادامه ندادند.

چی شد که از اروپا برگشتید؟

اغلب بهتون بگم چون اینجا با دانشجویانی که تحصیلات عالی دارند همراهی نمی‌شه، اکثر می‌مونند اونجا، به من هم می گفتند تو دیوونه‌ای، اینجا می‌خوان تو رو استخدام کنند چرا نمی‌مونی؟ گفتم من میهن پرستم، من می‌خوام برم به کشورم، به بچه‌های کشورم خدمت کنم، من ایران رو دوست داشتم، اینجا به دنیا اومدم آقا، پدرم مادرم همه در ایران به دنیا آمدند، پدرم از ارامنه‌ای بود در اون موقع که عثمانی‌ها شروع کردند ارامنه را کشتند، خانواده‌های ارامنه که نزدیک سرحد ایران بودند، فرار می‌کنند به ایران، یکی از اجداد پدر من از اون خانواده‌ها بودند که فرار کردند به ایران. و شاه عباس، اون موقع شاه ایران بود. خیلی محبت می‌کنه، جلفا را که شما دیدید، اون زمین رو شاه عباس داده به ارامنه و گفته، اینجا ساختمان کنید و زندگی کنید و از اونجا شروع شده اینکه خیلی از ارامنه دیگه به ایران آمدند و سکونت گزیدند، پدر من در جلفا بزرگ شده بعد اومد به تهران که کار بکنه، پدرم 20 سال آخر عمرش رییس بانک سپه ایران بود. مادرم هم در مدرسه زبان فرانسه تدریس می‌کردند، چون مادرم در سوییس تدریس کردند، من هم که دیگه می‌دونید

راستی از شاعرهای دیگه‌ی کشورمون کدوم رو بیشتر دوست دارید؟

خیلی‌ها رو، چون پدر خودم شاعر بود و از بچه‌گی ما به شعر عادت داشتیم. پدر نه فقط اشعار خودش رو برای ما می‌خوند که اشعار نویسندگان بزرگ رو هم برای ما می‌خوند که از بچه‌گی گوش ما به شعر عادت کرده بود، و خیلی دوست داشتیم، من حافظ رو خیلی دوست داشتم، اخوان و فریدون مشیری و خیلی از شاعرهای خوب معاصر رو. راستی یادم رفت بگم، چند تا از اشعار فردوسی رو هم پدرم به ارمنی ترجمه کرده بود.

در مورد فردوسی بزرگ چند جمله‌ای برای ما حرف می‌زنید؟

نه، من آخه خیلی کوچیکم که راجع به فردوسی بزرگ حرف بزنم، "بسی رنج بردم در این سال سی/عجم زنده کردم بدین پارسی"

حالا کمی از دوران دانشگاه برای ما می‌گید؟

من وارد دانشگاه که شدم من یه دختر بودم، کلاسم 40 تا پسر بود. سال اول، اون موقع، پدرای دیگه به پدرم گفته بودند تو چطور دخترت رو فرستادی تو این همه پسر؟ مادرم گفته بود ما اگه بچمون رو خوب تربیت کرده باشیم هیچ اشکالی نداره، آقا به خدا قسم می خورم یک جوونی نشد که با من  با یک صدای ناجور یا یک جمله‌ی ناجور حرف بزنه، هرگز. این 40 تا پسر اونقدر با من با احترام رفتار کردند، که هیچ وقت فراموش نمی‌کنم، رفتار خیلی با محبت این بچه ها رو.

خانم دکتر شما تو تهران به دنیا اومدید، اولین بار که جلفا و اصفهان رو دیدید چه احساسی بهتون دست داد؟

خوشحال شدم، خیلی خوشحال شدم، بزرگ بودم وقتی که اصفهان رفتم، با پدرم رفته بودم، پدرم ماموریت داشت من رو هم همراش برد خوشحال شدم چون هم اصفهان رو ندیده بودم هم جلفا رو ندیده بودم، شما می‌دونید که ارامنه‌ی جلفا اجدادشون رو شاه عباس آورده بوده به ایران، و خوشبختانه که آورد، چون بعد عثمانی‌ها حمله کردند همه را کشتند...

دیگه کجای ایران رو از نزدیک دیدید؟

شیراز رفتم، تمام شمال رو گشتم، پدرم برده ما رو، من می تونم بگم تقریبا تمام شهرهای زیبای کشورم رو دیدم، توشیراز خیلی احساس غرور کردم، اروپایی‌ها وقتی پز می‌دادند می‌گفتم بروید، بروید، ببینید تخت جمشید چیه؟ خودشون هم قبول داشتند البته که تخت جمشید فوق العاده‌ست.

نوروز رو چگونه می‌گذروندید؟

من بارها گفتم عید ایرانی عید زیباست، اول بهاره، عید مسیحی‌ها وسط زمستونه؟ البته که اونو بیشتر دوست داشتم، خونه‌ی ما هر دو عید گرفته می‌شد، یعنی خونه‌ی ما هم  ژانویه جمعیت می‌اومد هم فروردین، بهترین فصل نوروز هست، پدرم که بود بعد از عید ما رو می‌برد شمال، آره تا پدر بود آدم خوب زندگی می‌کنه، اروپا هم میره(با خنده)

برای جوونها چه گفته‌ای دارید؟

به خدا پدر مادر من، هر دو از خودشون کم کردند که من رو بفرستند خارج، می‌گم حتما درس بخونند، به مردها می‌گم: یک زن تحصیل کرده‌ی خوب بچه تربیت می‌کنه یا بی‌سواد؟ بگزارید که همون‌طور که در سابق ایران درجه اول بود باز ما بشیم درجه‌ی اول، کی این کار رو می کنه؟ جوونای یک کشور، وقتی که مادر تحصیل نکنه چطور می تونه یه بچه‌ی درست و حسابی تحویل جامعه بده؟

اون موقع آیا تحصیل شما یک ساختار شکنی بود ؟ آیا برای تحصیل یک خانم محدودیت وجود داشت؟

محدودیتهایی بود، ولی همون زمان تو دانشکده‌ی ادبیات خانم‌ها بودند، قبل از من هم دو تا خانم همین دانشکده‌ی علوم رو به پایان برده بودند.من هیچ مشکلی نداشتم، از همکلاسی‌هام که 40 تا جوون بودند تو کلاس، جز ادب چیزی ندیدم.

راه پیشرفت رو چی می‌دونید؟

ببینید من ایران رو خیلی دوست دارم، می‌دونید که، اروپا می‌خواستند من رو نگه دارند ولی نموندم، گفتم باید برم به میهنم خدمت کنم، توصیه دارم که همشون درس بخونند، اکتفا نکنند به متوسطه، آقا یه وقتی ایران از لحاظ علمی درجه اول بود حالا معلوم نیست درجه چندمه، باید جوونها درس بخونند که باز مثل سابق ایران درجه اول بشه، میهن پرستی کجا رفته؟ الان دنیا روی تحصیلات عالی می‌گرده، وقتی که بچه‌ها‌ی ما درس نخونند فایدش چیه؟ البته بگم اغلب هم پدرا نمی‌گذارند می‌خوان زود کار کنه یا یه همچین چیزی، نمی‌دونم، بله وضع اقتصادی سخته برای خیلی‌ها، فکر می‌کنند بچشون همون متوسطه گرفته مشغول کار بشه، ولی من می‌دونم همون موقع که من تحصیل می‌کردم بچه‌هایی بودند که هم کار می‌کردند و هم درس می‌خوندند یعنی پول خودشون رو در می‌آوردند.

داشتم می‌گفتم الان هم هستند کسانی که درس می‌خونند و کار می‌کنند و میهن پرستند که حرف من رو قطع کرد و گفت:

اصل کار میهن پرستیه، میهن پرستی که بشه همه چی درست می‌شه، خدا شاهده. فقط آدم میهن پرست بشه و بشینه فکر ‌کنه که چه کاری باید بکنه، همون‌طور که ایران یه وقتی از لحاظ معلومات و همه‌چی مافوق همه بود دوباره به اون مقام برسه، حالا ما کجاییم؟ نیستیم اونجا، نه الان اروپاست، و چرا؟ تنبلی، نه، فقط تنبلی نیست خانواده هم باید کمک کنه به بچه‌ها، نقش خانواده‌ها هم خیلی مهمه، خیلی..

این بود گزارشی از بانویی محکم که در تمام طول گفتگو به ما انرژی می‌داد انگار نه انگار که 89 سال از زندگیش می‌گذره، می‌خندید، با نشاط بود، و از آینده و امید می‌گفت، چیزهایی که توی همون لحظه بهش احتیاج داشتیم. در پایان براش آرزوی تندرستی و بهروزی کردیم که گفت: خیلی از محبتتون ممنونم، و من هم برای شماها همین‌ها رو می‌خوام، به امید دیدار.

راستی، بانو آلينوش طريان، بنیان‌گزار موسسه‌ی نجوم ایران، مدتی پیش منزل خود را وقف كرده و از آنجا كه فرزند و بستگاني ندارد هم اكنون در خانه‌ی سالمندان به سر مي‌برد. ناگفته نماند ایشان همه‌ی کوشندگان ایران‌زمین را فرزندان خودش می‌داند.

                                                                                         امین محمودی

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه