نامآوران ایرانی
از زبان داریوش
- بزرگان
- نمایش از شنبه, 26 بهمن 1392 07:43
- بازدید: 5436
برگرفته از مجله افراز (نامه درونی انجمن فرهنگی ایرانزمین)، شماره دوم، آبان و آذر 1381 خورشیدی، صفحه 18 تا 19
استاد (پرفسور) هاید ماری کخ
در سالهای 1933 و 1934، ضمن حفریات تخت جمشید، پایتخت شاهنشاهی پارس، در دیوار استحکامات، چندین هزار لوح گلی با متنهایی به خط میخی ایلامی به دست آمد. این لوحها در زمان فرمانروایی داریوش بزرگ (486 ـ 522 پیش از میلاد) نوشته شده و تاریخ آنها سیزدهمین تا بیست و هشتمین سال فرمانروایی داریوش، یعنی از سال 509 تا 494 پ.م. را در بر میگیرد. این مجموعه بخش کوچکی است از بایگانی واقعی دیوان شاهی.
لوحها به صورت خام نگهداری میشد، اما وقتی اسکندر در سال 330 پ.م. پس از تسخیر تختجمشید مجموعهی کاخها را به آتش کشید، در حالی که تعداد نامشخصی از لوحها برای همیشه نابود شد، تصادفاً بخشی از آنها در لهیب آتش بزرگ پخته شد و برای ما محفوظ ماند. لوحهای موجود، مربوط به سرزمین اصلی هخامنشیان، یعنی پارس یا فارس امروز و سرزمین جلگهای و پرآب ایلام در دامنهی فارس مرتفع است.
متنها در مجموع فقط یادداشتهای اداری است. برای نمونه بر لوحی نوشته شده: «1200 لیتر جو برداشت شد، به حوالهی دوشرته، وهوکه آن را تحویل گرفت». یا: «در سال بیست و دوم، تهماسپ حسابدار، یک کوزه آب جو گرفت». در میان این اسناد حتا گاهی پرداختها و مخارج چند ماه یا حتا یک سال تمام در یک حسابرسی نهایی جمعبندی شده است. در این لوحها از کارمندان گوناگون زیادی، با اشاره به محل کارشان و همچنین از کارگرانی که حقوقشان را دریافت میکردند، یاد میشود. کارکران مسؤولیت انجام کارهای زیادی را به عهده دارند و متناسب با کارشان مزد میگیرند. با در کنار هم گذاردن این اطلاعات مجرد و پراکنده، به تصویر جانداری از زندگی شاهنشاهی هخامنشیان دست مییابیم.
بازیابی این لوحها از این روی دارای اهمیت زیاد است که باستاننگاران تاکنون تنها ناگزیر به استفاده از گزارشهایی بودند که از نویسندگان و مورخان غیر ایرانی ـ و بیشتر یونانی ـ در اختیار داشتند که سرآمدشان هرودت (425 ـ485 پ.م.) با کتاب بزرگش، «تاریخها»ست.
با این لوحها برای نخستینبار به سرچشمهای غنی از منابع دست اول برمیخوریم. منابعی آکنده از یادداشتهای دیوانی موثق. مورخ به هنگام استفاده از این منابع هرگز نگران نیست که مثلاً به ملاحظات سیاسی در منبعی تقلب شده باشد. این لوحها اطلاعات لازم را برای پاسخ به پرسشهای زیادی در اختیار ما قرار میدهد. اطلاعاتی نه تنها دربارهی مسایل دیوانی، بل دربارهی محیط، شیوهی زیست و زندگی روزمرهی مردم، مزدها و اقدامهای اجتماعی، موقعیت زن، دین و آیین و رفتارهای مذهبی ـ فرهنگی و همچنین جغرافیا و اقتصاد. مورخ به هنگام بررسی این سندها پیوسته شگفتزده در مییابد که شاهنشاهی ایران باستان تا چه میزان سازمانیافته و از بسیاری جهات «مدرن» بوده است.
«به خواست اهورامزدا من چنینم که راستی را دوست دارم و از دروغ روی گردانم. دوست ندارم که ناتوانی از حقکشی در رنج باشد. هم چنین دوست ندارم که به حقوق توانا به سبب کارهای ناتوان آسیب برسد. آن چه را که درست است من آنرا دوست دارم. من دوست و بردهی دروغ نیستم. من بدخشم نیستم. حتا وقتی خشم مرا می انگیزاند، آنرا فرو می نشانم. من سخت بر هوس خود فرمانروا هستم».
این است بخشی از معتقدات داریوش که خود در سنگنبشتهاش اعلام میکند. چنین بیانیهای از زبان یک شاه در سده ششم پ.م. به معجزه میماند. از بررسی دقیق لوحهای دیوانی تختجمشید نتیجه میگیریم که داریوش واقعاً هم با مسایل مردم ناتوان همراه بوده است. این لوحها میگوید که در نظام او حتا کودکان خردسال از پوشش خدمات حمایتی اجتماعی بهره میگرفتهاند، دستمزد کارگران بر اساس نظام منضبط مهارت وسن طبقهبندی میشده، مادران از مرخصی و حقوق زایمان و نیز «حق اولاد» استفاده میکردهاند، دستمزد کارگرانی که دریافت اندکی داشتند با جیرههای ویژه ترمیم میشد تا گذران زندگیشان آسودهتر شود، فوقالعادهی «سختی کار» و «بیماری» پرداخت میشد، حقوق زن و مرد برابر بود و زنان امکان داشتند کار نیمهوقت انتخاب کنند، تا از عهدهی وظایفی که در خانه و به خاطر خانواده داشتند برآیند.
این همه «تأمین اجتماعی» که لوحهای دیوانی هخامنشی گواه آن است برای سدهی ششم پ.م. دور از انتظار است. چنین رفتاری، که فقط میتوان آن را مترقی خواند، نیازمند ادراک و دورنگری بیپایانی بوده است و مختص شاه مقتدر و بزرگی است که میگوید: «من راستی را دوست دارم» و حتا به همسران خود آموخته بود که با تمام تار و پودشان این راستی و عدالت را مواظبت کنند. آنها هم درست مثل هر مستخدم و کارمند دولت هخامنشی ناگزیر از پذیرش دقیق حسابرسی کلیهی درآمدها و مخارج خود بودند و همان نظم و سختگیری عمومی را شامل میشدند. شاه بر کلیهی مخارج دربار خویش از جمله مخارج سفر خود و همراهانش نظارت داشت.
تأمین عدالت عمومی و حمایت از ناتوانان از اصول این جهانداری بود. قانونشکنی به شدت مجازات میشد و درستکاری و وفاداری با پاداش مناسب همراه بود. آخرین بخش نبشتهی آرامگاه داریوش در نقشرستم، به روشنی و زیبایی برداشت داریوش را از یک جهانداری عادلانه بیان میکند. در این نبشته او مستقیماً مردم کشورش را مخاطب قرار داده و یادآوری میکند: «تو ای بنده! نیک بدان که هستی، تواناییهایت کدام و رفتارت چگونه است. نپندار که زمزمههای پنهانی و درگوشی بهترین سخن است. بیشتر به آنی گوش فرادار، که بیپرده میشنوی! بهترین کاررا از توانمندان ندان و بیشتر به چیزی بنگر که از ناتوانان سرمیزند».
ناتوانترین مردم میتوانستند و میبایست در کار گروهی نقشی داشته باشند. هر مهارتی به کارگرفته میشد و هر کس نقش خود را در بنای اجتماعی ایفا میکرد.
داریوش به کار گروهی همهی مردم شاهنشاهی بزرگ خود همواره و همیشه اشاره کرده است. برای نمونه تخت داریوش، در نگارههای آرامگاه، فراز سر نمایندگان همهی قومهای شاهنشاهی قراردارد و چنین است در نگارهی آپادانا که همهی خلقها با هدیههای ایالتهای خود حضور دارند. بر این همکاری عمومی ایالتهای شاهنشاهی، به تکرار در نقوش مختلف تأکید میشود. در حقیقت تجربهی دیوان اداری ایلامیها و بابلیها، در سامانهی حکومتی هخامنشی به کمال رسید. این میراثها وتجربهها در صورت لزوم متحول میشد، با برداشتها و ظرایف نو در میآمیخت و نظام دیوانی تازهای را پدید میآورد که شرط اصلی و تعیینکنندهی بقای شاهنشاهی بزرگ بود. این نظام نه تنها سازمان اداری شاهنشاهی هخامنشی را به نیکی سامان داد، بل الگوی کار دیگران نیز قرار گرفت. شاهان اشتاف در سیسیل از طریق عربها با این نظام آشنا شدند و آن را در مغربزمین به کار گرفتند. در کلام نهایی، «دیوان سالاری» امروز ما غربیها متأثر و نشأتگرفته از نظام دیوانی هخامنشی است.
از سوی دیگر، ایرانیان با قوانین و عادات و علایق و حساسیتهای مردم تمامی کشورهای زیر فرمانروایی خود آشنا میشدند، گاه در آنها تصرفاتی میکردند و بار دیگر به نام قانون شاه به کشورهای اصلی باز میگرداندند. در این تصرفات همواره ویژگیهای قومی تکتک کشورها مورد توجه قرار میگرفت و چنین بود که قوانین شاهی در هر یک از این کشورها پرداختی متفاوت داشت.
این رعایت بهویژه دینهای گوناگون اقوام شاهنشاهی را شامل میشد. با وجود اعتقاد استوار شاه به اهورا مزدا که جانمایهی تمامی رفتارها و قوانین وی است، مردم شاهنشاهی اجازه داشتند خدایان قدیم خود را ستایش و نیایش کنند. یهودیان در معبدسازی اورشلیم حمایت میشدند؛ حقوق خدایان بومی یونانیان و مخصوصاً آپولون که طرف احترام داریوش بود، رعایت میشد؛ حتا در زمان ستیز میان ایران و یونان، خدایان یونان مورد تعرض قرار نمیگرفتند. برای نمونه به هنگام بازگشت از جنگ 490 پ.م. تندیس زراندود آپولون را که به غنیمت میرفت، به معبد مربوطه بازگرداندند.
در فارس، پرستش اهورامزدا را پذیرفته بودند و به نظر میرسد مزداپرستی دین رسمی به حساب میآمده است. برای این منظور از روحانیان خاصی، که همزمان به کارهای دیوانی نیز میپرداختند، استفاده میشد. اما در کنار صدور حوالههای منظم نذر و نیاز برای اهورامزدا، در محدودهای تنگتر حوالههایی هم برای خدایان باستانی ایرانی، ایلامی و بابلی دیده شده است. البته به میترا و آناهیتا چیزی تعلق نگرفته و هرگز حیوانی برای قربانی کردن در اختیار کسی قرار ندادهاند. هر چند شاه نیایش خدایان خاصی را ممنوع نکرده بود، ولی ظاهراً دشمنی آشکار با دین زرتشت و همچنین قربانی کردن حیوانها، که زرتشت به شدت مخالف آن بود، مورد حمایت نبوده است. از اینها گذشته عموم مردم میتوانستهاند با حفظ اعتقادهای خود آزادانه زندگی کنند. این امر وقتی بیشتر توجه را جلب میکند که هنوز در قرن بیستم به خاطر اعتقادهای دینی، جنگهای خونینی در جریان است.
همکاری همآهنگ همهی ایالتهای شاهنشاهی هخامنشی در هنر نیز تبلوری ویژه دارد. عناصر هنری تنها متعلق به مراکز فرهنگی کهن مانند مصر، میاندورود، فینیقیه و آسیای صغیر نبود، بل آسیای مرکزی، مانند قلمرو سکاها نیز تأثیرات هنری خود را اعمال کردهاند. زیباترین آثار هنری و خلاقترین هنرمندان را به مرکز شاهنشاهی میآوردند و در این مرکز از همآمیزی همهی عناصر، هنری نو، با پرداختی نو و به عبارتی دیگر مستقل، پدید میآمد. زیر تأثیر مستقیم شاه و دربار باشکوهش هنر هخامنشی آفریده میشد و بازتاب و جلوهی این هنر نو بار دیگر به قلمروی تمامی شاهنشاهی پرتو میافکند. دستآورد هنری همهی قومهای شاهنشاهی به صورت هدایا، که نمونههای هنری محسوب میشدند، به مرکز قدرت شاهنشاهی باز میگشت، برآورد و ارزیابی میشد، عناصر ماندنی آن درهم میتنید و سپس از این مرکز بار دیگر به سوی هدیهکنندگان باز میگشت.
نه فقط سنگنبشتههای شاهی، که روبه جامعه و مردم داشت، بل هزاران متن کوچک دیوانی در لوحها، به ما امکان میدهد که نگاهی کاونده و عمیق بر زوایای زندگی در شاهنشاهی بزرگ هخامنشی بیندازیم. به واقع لوحهای دیوانی، یادداشتهای کوچک و مختصر، اما اصیل و با ارزش است، چرا که این یادداشتها به عمد و به قصد پژوهشهای این زمانی ما فراهم نیامده است. آنها تصاویر کوچک واقعی از زمان خودند و هر کوششی برای یافتن پیوند میان این دستنوشتهها به قصد عریانتر شدن حقایق تاریخ هخامنشیان، گرامی است. این یکی از ارزشمندترین راههای گشودن چشماندازی تازه برآن شاهنشاهی بزرگیکه بسیاری از آرمانهای امروزی ما از جامعهای باز و پیشرو در آن متحقق بوده است. این اسناد، واقعی بودن شعاری را اثبات میکند که آن فرماندهی، پیوسته به مردم خود گوشزد میکرد:
«تو ای بنده! بهترین کار را از توانمندان ندان و بیشتر به چیزی بنگر که از ناتوانان سر میزند».
برگردان از دکتر پرویز رجبی
برگرفته از مقدمه و فصل دهم کتاب «از زبان داریوش»
(همه نگارههای این بخش برگرفته از همین کتاب است)