کتاب
چهل نکته از تجربه پنجاه سال فهرستنگاری
- كتاب
- نمایش از دوشنبه, 25 شهریور 1392 15:37
- بازدید: 3490
برگرفته از تارنمای دایرة المعارف بزرگ اسلامی
ابوالفضل حافظیان بابلی: فهرستنگاری نسخههای خطی کاری است دقیق و دشوار و مبتنی بر مقدمات و شرایطی که بدون آنها، نتیجة مطلوب حاصل نمیشود. یک فهرستنگار خوب وظایفی دارد که در هنگام معرّفی نسخهها باید ملتزم به آنها باشد. در اینجا وظایف یک فهرستنگار و آسیبهای فهرستنویسی را از زبان و منظر استاد حائری، یکی از پیشکسوتان حوزة فهرستنگاری مرور میکنیم:
۱. هدف اصلی از فهرستنگاری شناخت میراث عظیم ایرانیـاسلامی است. تدوین تاریخ علم خودمان بر اساس فهرستهای دقیق و قابل استناد.
۲. فهرستنویسی دو رکن اصلی و اساسی دارد؛ اول: کتابشناسی، دوم: نسخهشناسی که هر دوی اینها مستلزم فکر و دقّت بسیار است.
۳. وظیفة اصلی ما این است که از مجهولات تا آنجا که میتوانیم بکاهیم، کوشش کنیم نام کتاب و مؤلفش معلوم بشود. در مرحله فهرستنویسی باید مجهولات معلوم شود.
۴. در ثبت و معرّفی کتابها نهایت دقّت را به کار ببریم.
۵. در معرّفی مجموعهها دقّت لازم را به خرج دهیم. رسالهها و اسناد لابلای مجموعهها را به خوبی معرّفی کنیم.
۶. از پرگویی و حرفهای تکراری بپرهیزیم به هیچ وجه طرفدار مفصلنویسی نیستم.
۷. فهرستنگاری کار هر کسی نیست کسی از عهدة آن بر میآید که از علوم اسلامی و ایرانی مطّلع باشد و علما و مؤلفین را بشناسد و چند سالی زیر نظر کتابشناسان خبره کار کرده باشد. چشمش آشنا باشد با عناوین و خطوط نسخ خطی. به صرف چهار سال درس خواندن در دانشگاهها دردی دوا نمیشود، تجربه عملی لازم است.
۸. زشت است کتابهایمان را نشناخته وارد فهرستها کنیم و به سادگی از آنها بگذریم.
۹. نشناختن اینها یک ضرر، شناختن نادرست یک ضرر دیگر. برای دانستن واقعیت تاریخ علم خودمان لازم است تلاش کنیم تا اطلاعات نادرست وارد عرصه کتابشناسی نشود.
۱۰. برای شناختن میراث ۱۴۰۰ سالهمان لازم است که یک نسخهشناس، یک کتابشناس و یک فهرستنویس واسطه بین کتابخانه و مردم باشد و طبعاً با کمال امانت، کمال دقّت و کمال صلابت این وظیفه را انجام دهد و کوچکترین مسامحهای در این کار بسیار زیانبار خواهد بود.
۱۱. برای فهرستنگاری یک شیوه داریم و آن درستنویسی است. یعنی کشف کردن عنوان کتاب و هویت مؤلف. البته روشها میتواند متفاوت باشد.
۱۲. از همه مهمتر اینکه دقّت بشود در صحّت استناد. همه گرفتاریهای ما از استناد غلط یک کتاب به مؤلف ناشی میشود.همان چیزی که باعث شد مسائلِ «اجازه» در اسلام به وسط بیاید که خیلی مسئلة مهمی است.
۱۳. بعضی از نویسندگام ما مُلّا هم بودهاند ولی بیدقّتی، مسامحه، عجله و شتاب در کارشان باعث شده که اشتباهاتی را وارد فهرستها کنند.
۱۴. دنیای فهرستنگاری نسخ خطی که امروز به ظاهر بازار گرمی پیدا کرده دچار آفاتی است و از ایدئال کتابشناسان اصیل فاصله دارد، تنها نسخ خطی را ثبت میکنند و معرّفی کاملی از کتاب ارائه نمیدهند بلکه در موارد فراوانی از ارائه اطلاعات درست هم غافلاند واصلاً این بُعد کتابشناسی کامل را جزء تعهداتشان به حساب نمیآورند.
۱۵. برخی از کسانی که به این کار رو آوردهاند هدف مادی دارند و فهرستنویسی را یک حرفه تلقی میکنند، در حالی که این کار نیاز به عشق و علاقه و روح معنویت دارد، چرا که بسیاری از مواریث و مفاخر ملی و مذهبی ما در میان این آثار نهفته است. سهلانگاری از اینجا ناشی شده که کار روی نسخة خطی، کار تحقیقی تلقّی نمیشد و برای عدّهای وسیلة امرار معاش بود. مسئله درآمد، عجله میآورد.
۱۶. شناختن نام کتاب، نام مؤلف، محتوای کتاب و ویژگیهای آن مسائلی است که به کتابشناسی مربوط میشود و علمیتر از نسخهشناسی است. فهرستنگار حتی اسم روی نسخه را نباید بپذیرد. باید خودش تحقیق کند و این مستلزم چند بار مطالعة اثر و کار مقایسهای بین نسخههاست.
۱۷. نسخهشناسی در مورد مسائلی است از قبیل: نوع جلد، کیفیت و نوع کاغذ، نوع خط و اینکه کتاب چند صفحه دارد و هر صفحه از چند سطر تشکیل شده است.
۱۸. به یادداشتهای پشت نسخهای و حاشیهای باید توجّه کافی داشت چون از اسناد مهم تاریخی به شمار میآیند. لازم است عنایت کامل به تمام جهات نسخه بشود. در حاشیهاش، کنارش، وسطش نوشتهها، یادداشتها، حواشی و غیره.
۱۹. در نسخهشناسی دقت نظر و اطلاعات وسیع نقش اول را دارد و بسیار مهم است.
۲۰. فهرستنویسی وظیفه حسّاس و دقیقی است که در گذشته با آن به گونهای شایسته برخورد نشده است.
۲۱. فهرستنگار باید نسبت به شناخت علمای اسلام و آثار و تألیفاتشان آموزش کافی را دیده باشد چون اگر شخصی نداند که علامه حلی چگونه آدمی بوده و چه تألیفاتی داشته، وقتی به کتابی که سر و ته آن هم افتاده باشد بر بخورد، چگونه میتواند آن اثر و مؤلفش را شناسایی کند. فهرستنویس هرچه اطلاعاتش در مورد مؤلفین بیشتر باشد سریعتر قرائن را به دست میآورد و زودتر به نتیجه میرسد.
۲۲. گاهی راجع به یک کتاب، دو یا سه ماه معطّل میشدم؛ یعنی مجموعهای که هفتاد یا هشتاد رساله دارد، گاهی یک سال در دستم بود. معرّفی سفینه تبریز دو سال طول کشید. نمیتوانستم در این کار عجله کنم چون شناخت کتاب در نزد من مهم بود.
۲۳. نوشتن شرح حال مؤلفان مشهور در فهرست لازم نیست ولی شرح حال غیر مشهورها حتماً نوشته شود.
۲۴.گاه کتابهای شناختهشده نیز احتیاج به بازشناسی محتوا دارد.
۲۵. یکی از کارهایی که در شیوة کار خودم اعمال میکردم، استخراج نامهای مؤلفین، شخصیتها و کتابهایی است که در کتاب در دست فهرست آمده است. باید به محققّانمان بگوییم این کتاب، در منابع ما نام برده شده است، بگردید و پیدایش کنید و چاپ کنید.
۲۶. در شناسایی کتابهای بینام و نشان باید گفت توجّه به تعدادی قرائن خیلی مهم است، بررسی اینکه از چه کتابهایی نقل میکند، چه کسانی از این کتاب نقل کردهاند، به دست آوردن حدود زمانی تألیف، شناسایی مؤلفان در آن حدود زمانی و در موضوعی که کتاب در آن موضوع تألیف شده و در نهایت حدس زدن در مورد مؤلف احتمالی آن؛ و در یک کلمه دنبال کردن و مایه داشتن.
۲۷. باید در فهرستهای نوشتهشده تجدید نظر شود، به خصوص آنچه مربوط به مجموعههاست. فهرست کتابها و مجموعهها با عجله انجام گرفته و خیلی از مطالب ناخوانده مانده است. در بسیاری از جاها اختصار غیر مفید بلکه مضر دارد. کتابهای ناشناخته در فهرستها بسیار است باید اینها با دقّت فهرست شود و مجموعهها بازنگری شود.
۲۸. باید فهرستنویس با چشم باز و دل راحت و مطمئن به کارش مشغول باشد. باید کار با حوصله و با توجّه به جزئیات انجام گیرد.
۲۹. خیلی از نسخهها را میگوییم نادر یا منحصر به فرد است، در حالی که این حرف درستی نیست؛ چون ممکن است چندین نسخه در جای دیگر داشته باشد مگر اینکه تمام نسخههای دنیا فهرست شود.
۳۰. باید با دنیای کتاب و کتابخانهها و کتابشناسیها آشنا بود تا بتوان به درستی دربارة کتاب جستجو کرد و آن را شناخت. نشستن در کتابخانه و در بستن به خود و به هیچ کتابی مراجعه نکردن کار درستی نیست.
۳۱. تا کتاب را صفحه به صفحه نبینم از آن دست بر نمیدارم و بدون اینکه به نتیجه برسم قلم بر روی کاغذ نمیآورم.
۳۲. در قرون گذشته نویسندگان فهرستها شخصیتهای علمی معروفی بودند. بعدها در عصر ما کمکم واقعهای رخ داد و در فهرستنویسی یک حقایقی نادیده گرفته شد و مسیر عوض شود عملاً آدمهایی که از همه رشتهها وامانده و جا مانده بودند به این رشته روی آوردند. شرایط برای پرداختن به کار فهرستنویسی خیلی آسان گرفته شد... خیلی راحت و بیمعطّلی نوشتند: کتابِ مجهول از مؤلفِ مجهول! قبلاً این طور نبود و دقیقتر بود.
۳۳. یکی از شرایط فهرستنویسی دانستن زبان عربی است. شرایط دیگر دانستن و مقید بودن به کتابشناسی و نسخهشناسی است که باید مراقب باشیم بدون احراز این شرایط کسی این وظیفه را به عهده نگیرد.
۳۴. کسی که ذوق این کار را ندارد اصلاً نباید وارد این ماجرا بشود.
۳۵. اینکه این کتاب مال چه کسی است، مهم است در بعضی نسخهها اسم عوضی است و این را باید فهرستنویس در بیاورد. خلاصه راه درآوردنش هم چیزی نیست که روی کاغذ بیاید.
۳۶. در این مسیر، سبکشناسی، تاریخ علم، تاریخ رجال، اینها در خدمت تشخیص کتاب به کار گرفته میشود.
۳۷. کتابی را که فهرست میکنیم باید بدانیم این کتاب نسخة دیگری دارد یا نه؟
۳۸. نباید دنبال بیدردسرترین و راحتترین کار بگردیم. باید با تحقیق و تدقیق جلو برویم و زحمت بکشیم. باید تحقیق کنیم ببینیم آیا چاپ شده یا نه؟ نُسخ دیگرش اگر هست مال چه زمانهایی است. وظیفة ما این است که نُسخ کهنش را نشان بدهیم.
۳۹. فهرستنویس باید هم عربی بداند هم فارسی. از خطها اطلاع داشته باشد بتواند خط را بخواند باید چشمش آشنا باشد و سواد فارسی و عربی داشته باشد.
۴۰. اکنون لازم است در کار کتابشناسی و فهرستنگاری تجدید نظر کنیم. از نو طرحی بریزیم و روح واقعی آن را به کالبد برگردانیم. وظیفه داریم در تاریخ و سرگذشت علوم تجدید نظر کنیم و تاریخ علوم را بر اساس اسناد واقعی و دقیقاً بررسی شده ترتیب دهیم و آن را در سطح جهان و خاصه جهان اسلام و بین تمام طبقات جوانان نشر دهیم.