جشنها و گردهماییها
مهرگان، جشن برداشت محصول
- مهر ماه
- زیر مجموعه: جشنها و گردهماییها
- یکشنبه, 16 مهر 1391 10:04
- آخرین به روز رسانی در چهارشنبه, 29 آبان 1392 04:52
- نمایش از یکشنبه, 16 مهر 1391 10:04
- بازدید: 13107
برگرفته از کتاب «نامهٔ ایران: مجموعه مقالهها، سرودهها و مطالب ایران شناسی - دفتر پنجم»، ص 465-480
دکتر شیرین بیانی
سخن خود را با این ابیات از فردوسی در شاهنامه آغاز می کنم، به دو دلیل: دلیل اول اینکه شروعی دلنشین باشد؛ و دلیل دوم اینکه کهن ترین منبع پس از اسلامی مربوط به دوران پیش از اسلام است. فردوسی درباره بر تخت نشستن فریدون، یکی از شایسته ترین و دادگسترترین فرمانفریان عهد اساطیری ایران چنین سروده است:
به رسم کیان گاه و تخت بهی
بیار است با تاج شاهنشاهی
به روز خجسته سر “مهرماه”
به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
و:
دل از داوریها بپرداختند
به “آیین” یکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شادکام
گرفتند هریک زیاقوت، جام
و:
بفرمود تا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند
پرستیدن “مهرگان” دین اوست
تن آسانی و خوردن آیین اوست
ورابد جهان سالیان پنجصد
نیفکند یک روز بنیاد بد (1)
از این ابیات چند نکته قابل یادآوری است:
1- جشن مهرگان از هزاره های دور، آن مقدار نزد مردم اهمیت داشته که فریدون برای تاجگذاری خود این روز را برگزیده. ابن بلخی بر این عقیده است که آن روزی را که فریدون برای شروع فرمانروایی خود برگزید، جشن گرفته شد: و از آن پس هر زمانی “آن روز مهرجان دارند”؛ و آن سنت همچنان برقرار ماند (2) که البته این عقیده صحیح نمی نماید؛ ولی نشان از اهمیت جشن از زمان فریدون به بعد دارد که کاملاً شکل گرفت.
2- این گفته که “پرستیدن مهرگان دین اوست” از سویی نمایانگر اهمیت و مقدس بودن این روز است؛ و از سوی دیگر نشان از این دارد که به احتمالیت آیین مهرپرستی، که بحث آن خواهد آمد، آیین رایج مردمان لااقل از هزاره چهارم قبل از میلاد بوده است.
3- اینکه فردوسی می سراید: “به آیین جشن نو ساختند”؛ بدین معنی است که طبق سنت و آداب مرسوم، جشن را برقرار کرده اند.
4- در اساطیر ایرانی نخستین کسی که “کی” نام گرفت، فریدون بود که به او کی فریدون گفته شد. (3) به گفته ابن مسکویه وی در علم پزشکی، ستاره شناسی و فلسفه سر آمد بوده است؛ (4) این مطلب نمایانگر آن است که در عهد این فرمانروای اساطیری، فرهنگ و تمدن به گونه کامل شکل گرفته بود؛ و می توان آن را با هزاره سوم قبل از میلاد مطابق دانست. فردوسی نیز سروده است.
به رسم “کیان” گاه و تخت بهی
بیار است با تاج شاهنشهی
که این گفته نیز نشان از شکل گیری زندگی تمدنی، ایجاد حکومت منسجم و تشکیلات آن، قبل از او داشته است.
5- آتش افروختن نیز نشان از مهرپرستی دارد و همچنین “تن آسانی و خوردن” نشان از آن دارد که در دوران حکومت فریدون، زندگی مرفه بود و مردم در آسایش و راحت بودند.
6- “گرفتند هریک زیاقوت جام” بدان معناست که “یاقوت” نماد نوروز، خورشید و مهر بود که بحث آن خواهد آمد.
از منبع دوران اسلامی، به خصوص دیوان شاعری مستفاد می گردد که در دوران اساطیری، نوروز به نام جمشید بود و آن را “جشن جم” می نامیدند؛ و مهرگان به نام فریدون بود و آن را “جشن فریدون” می خواندند که بدین ترتیب نوعی جنبه رسمی و حکومتی نیز بدان داده می شد؛ به عنوان نمونه، مجیر بیلقانی درباره نوروز چنین سروده است:
موکب قدر رسید و به ره قدر سپاس
آب سد “جشن جم” و عید حرم ریختهاند
و دقیقی درباره مهرگان چنین سروده است:
مهرگان آمد، جشن ملک افریدونا
آن کجا گاو نکو بودنش بر مایونا
و منوچهری این گونه سروده است:
باز دگر باره مهر بر آمد
جشن فریدون آبتین به در آمد
و از این نوع بیت ها از شاعران دیگر نیز در دست است. (5)
“مهرگان” نام عیدی است که در شانزدهمین روز از هفتمین ماه سال، یعنی مهرماه در ایران باستان از هزاره های دور برگزار می شده و قبل از آن در ایران ویج (ماوراء النهر، به خصوص سغد و خوارزم) متداول بود؛ زیرا همراه با آیین میترایی که در آن منطقه گسترده بود، حتی قبل از ظهور زردشت مرسوم گشت. این عید و جشن را “میترا کانا” “میثره کانه) (6) می خواندند؛ و در متون عربی “مهرجان” آمده است. (7) که به معنی “جشن های رسمی به افتخار میترا” است. (8) خلاصه آنکه میترا یا مهر، ایزد نو و خورشید و در مرتبه ای پاینی تر از اهوره مزدا؛ و در ضمن ایزد پیمان، داوری، عدالت، دوستی، جنگاوری و حتی نگهبان روستاها و خرمن بود، و آیین میترایی، لااقل از چهار هزار سال قبل از میلاد مورد پرستش آریاییها قرار داشت و به مرور ایام و به تناسب پیشرفت فرهنگ و تمدن تکامل یافت و پس از ظهور زردشت و گسترش دینی زردشتی، میترا جایگاه خود را حفظ کرد و نه تنها در بزرگداشت آن کوشش فراوان مبذول گشت و بر مراسم آیینی میترایی که عید مهرگان نیز جزئی از آن بود، افزوده شد؛ بلکه همراه با توسعه قلمرو امپراتوری های ایرانی، به خارج از مرزها نفوذ یافت. (9)
بلعمی این جشن را “نوروز مهرگان” نامیده، در برابر “نوروز بهار” و می نویسد: “مهران از ماه مهر و مهرگان ایدون بود، چون مهران روز” (10) از سلمان پارسی نقل شده که: “ما ساسانیان بر این باوریم که خداوند یاقوت را در نوروز برای ما زیور مردمان بیافرد و زیر جد را در مهرگان؛ و این دو روز را بر دیگر روزهای سال برتری داد؛ چنان که یاقوت و زبر جد را بر دیگر گوهرها” (11) و دیدیم که فردوسی در روز تاجگذاری فریدون سرود: “گرفتند هریک از یاقوت جام”؛ و در جای دیگر گفته است: ز” یاقوت سرخ” است، چرخ کبود. بدین ترتیب در دوران اساطیری و همچنین تاریخی ایران باستان، یاقوت را نماد خورشید و ایزد آن میترا؛ و زیر جد را نماد حاصلخیزی و سرسبزی؛ و به احتمال قریب به یقین ایزد بانوی آن، آناهیتا می گرفتند؛ و چنان که عید مهرگان از آن میترا بود، شاید نوروز را که شروع سرسبزی و رویش بوده، از آن این ایزد بانو می دانستند. در “بُندهشن” آمده است که مشی و مشیانه که نسل انسانها از این دو در وجود آمده اند و آنها خود از تخمة کیومرث بوده اند که اولین انسان و اولین فرمانروا بر روی زمین است، در چنین روزی در جود آمده اند؛ و در ضمن از بدن مشی و مشیانه غله و به خصوص گندم روییده شد. (12)
جشن مهرگان شش روز به درازا می کشید؛ در حالی که در سراسر ماه، شادمانی و سرور برقرار بود و عامه و خواص در این جشن به شادی و پایکوبی و رد و بدل کردن هدایا می پرداختند و بدین منظور در شهرها بازار برپا می شد. (13) ابتدای آن روز شانزدهم مهرماه بود که آن را “مهرگان عامه” می گفتند و تا روز بیست و یکم مهر ادامه می یافت که آن را “مهرگان خاصه” می خواندند. از جمله مراسم این جشن که تفصیل آن می بایست از آن دوران ساسانی بوده باشد، آن بود که موبدان موبد، خوانچه ای که در آن ترنج، شکر، گل نیلوفر، سیب، انار و خوشه ای انگور سفید و هفت عدد شاخة مورد گذاشته شده بود، در حالی که دعای مخصوص عید را زمزمه می کرد، یا به تعبیر آن روز “واج گویان” آن را نزد پادشاه می آورد. (14)
چنان می نماید که درخت مورد از دیرباز مورد تقدیس آریاییها بود و بعدها توسط آیین میترایی به اروپا رفت و در دین مسیح وارد شت. “مورد” درختچه ای است زیبا و زینتی که برگ های معطر با رنگ سبزی بسیار درخشان و براق دارد، که رنگ سبز شفاف را به آن مثل می زدند. از میوه مورد نیز استفاده های گوناگون می شود. (15) می بینیم که اجناس داخل خوانچه هفت نوع تعداد شاخه های مورد نیز هفت عدد بوده؛ که هفت در میان اعداد، عدد مقدسی به شمار می رفته است. رسم زمزمه کردن ورد و دعا یا “واج” را در چنین روزی که به مرور ایام و به تدریج به مطالب و مراسم آن افزوده شده است، نیز به فریدون نسبت داده اند. (16)
ابوریحان بیرونی درباره مهرگان می نویسد: “گویند مهر که نام خورشید است، در چنین روزی پدیدار شد؛ و بدین سبب این روز را بدو نسبت داده اند”؛ و “در روز مهرگان سپیده بر قله کوه شاهین دیده می شود” که به درستی مشخص نیست که کوه شاهین کدام کوه بوده است. شاید یکی از قلل مرتفع البرز بوده باشد و می افزاید: “خداوند از نور و ظلمت، بین نوروز و مهرگان پیمان گرفت” (17) به همین مناسبت که مهرگان نماد خورشید بوده است. شاهان در این جشن تاجی به شکل خورشید که دایره ای چرخ گونه بر آن نصب شده بود بر سر گذاشتند. (18)
در “نوروزنامه” حکیم عمر خیام چنین آمده است: “این ماه را از آن مهر ماه گویند که مهربانی بود مردمان ابر یکدیگر، از هر چه رسیده باشد از غله و میوه نصیب باشد؛ بدهند و بخورند به هم. و آفتاب در این ماه در میزان باشد و آغاز خریف” (19) که در این تعریف کوتاه، توصیف مراسم و نمادهای مهرگان هفته است؛ زیرا جشن برداشت محصول است و فراوانی نعمت؛ و در نتیجه شادمانی و سرور. به تصور نگارنده بهترین و جامع ترین توصیف از مهرگان را در قصیده ای از منوچهری می یابیم که چند بیتی از آن نقل می گردد:
برخیز هان ای جاریه، می در فکن در باطیه
آراسته کن مجلسی، از بلخ تا ارمینیه
آمد خجسته مهرگان، جشن بزرگ خسروان
تارنج و نار و اقحوان (20) آورد از هر ناحیه
.. نرگس همی در باغ در، چون صورتی در سیم زر
وان شاخه های مورد تر، چون گیسوی پر غالیه
وان نارها بین ده رده، بر نارون گرد آمده
چون حاجیان گرد آمده، در روزگار ترویه
گردی بر آبی بیخته، زر از ترنج انگیخته
خوشه زتاک آویخته، مانند سعد الاخنیه
.. بلبل نگوید این زمان، لحن و سرود تازیان
قمری نگرداند زبان، بر شعر ابن طثریه
.. انگورها بر شاخ ها، مانند چمچاغ ها
و اویجشان چون کاخ ها، بستانشان چون بادیه
خشت از سر خم بر کند، باده زخم بیرون کند
وانگه ورا در افکند در قصعه مراونیه
گویند: بخور، کت نوش جان، این جام از بامداد
ای از در ملک قباد، با تخت و تاج و الویه
در دوران های اولیه تمدنی، مردم دو فصل را مورد نظر قرار داده بودند: یکی بهار و دیگری پاییز؛ که این دو فصل در سازوکارهای زندگی انسانها موثرترین فصل ها بوده است؛ و به تدریج برای اولی عید “نوروز” و برای دومی عید “مهرگان” ترتیب یافت و شکل گرفت. (21) این عید به علت خصوصیات فصل پاییز، بخصوص برداشت محصول، پس از نوروز مهم ترین جشن ایرانیان در دوران باستان به شمار می رفت که البته پس از این دو، اهمیت جشن “سده” را نیز نباید از یاد برد.
مردم بر این باور بودند که در روز شانزدهم مهرماه، یعنی اولین روز جشن یا “جشن عامه” فرشتگان به مدد کاوه آهنگر آمدند تا او بر ضحاک مسلط گردد و او را دماوند، در البرز کوه در بند کشیده و ظلم و جور از میان برداشته شود:
ببردند ضحاک را بسته زار
به پشت هیونی برافگنده خوار
و:
بیاورد ضحاک را چون نَوند
به کوه دماوند کردنش به بند
به کوه اندرون جای تنگش گزید
نگه کرد، غاری بنش ناپدید (22)
و به جای او فریدون نیکوکار، داد گستر و بخشنده، در همین روز بر تخت شاهی نشیند و در برابر هزار سال بدکاری و پلشتی ضحاک، او پانصد سال به “داد و هش” فرمان راند. شاهان هخامنشی که پس از اهوره مزدا، میترا را تقدیس می نمودند. (23) در چنین روزی لباس فاخر ارغوانی احتمالاً به رنگ یاقوت، نماد میترا) برتن می کردند و به پایکوبی و شادمانی می پرداختند. آنان نمی بایست در میگساری افراط می کردند، مگر در چنین روزی. در یکی از منابع یونانی گزارش شده که ساتراپ ارمنستان در جشن مهرگان هر ساله، بیست هزار کره اسب اصیل، به رسم هدیه به دربار هخامنشی هدیه می فرستاد. (24) این مراسم لااقل از زمان اردشیر دوم، در نیمه عصر هخامنشی، رایج بود. پیشکش اسب به این دلیل بود که بنا بر رسم متداول و بسیار کهن، می بایست این حیوان که در نزد آریاییها اهمیت خاص داشت، برای ایزد میترا و در نتیجه خورشیدی قربانی شود. در عید مهرگان شاه هخامنشی نقشی عمده بر عهده داشت و به گفته بریان: “این تنها جشنی است که ما در آن از نقش خاص پادشاه آگاهی داریم.” (25)
پایکوبی که ذکر آن رفت، نوعی رقص مقدس پارسیان بود که حرکات جنگی در آن نمودار می گشت و مخصوص شخص شاه بود؛ یا بهتر گفته شود رقص در دربار یکی از مراسم آیین میترا بود و به “رقص پارسی” شهرت داشت. جزء موارد میگساری در این جشن درباره نوشیدن هوم، نوشابه سکر آور مذهبی نیز بود. (26)
اشکانیان نیز میترا را تقدیس می کردند و برای این ایزد اسب قربانی می نمودند و آتش را مقدس می شمردند. (27) هرچند که درباره مهرگان از این دوره مطلب چندانی باقی نیست؛ معهذا می توان تصور کرد که به همین دلیل پرستش میترا که لااقل در ارمنستان مدارکی کتبی از آن به دست آمده است. (28) جشن مهرگان را نیز گرامی می داشتند و موارد دیگری نیز در دست است.
اردشیر بابکان – موسس سلسله ساسانی- در چنین روزی بر تخت نشست و تاجی بر سر نهاد که گردونه خورشید بر آن نقش بسته بود، و از آن پس رسم چنین شد که تاج گذاری شاهان ساسانی در روز جشن مهرگان- مهرگان خاصه انجام گیرد. ابوریحان بیرونی می نویسد که در جشن “مهرگان خاصه” در کاخ پادشاه، مرد تنومند و دلیری را می گماشتند تا در بامداد با صدای بلند و رسا ندا در دهد که: “ای فرشتگان، به سوی دنیا بشتابید و جهان را از گزند اهریمنان برهانید” که ما را به یاد مدد فرشتگان در مورد طرد ضحاک بدکار در دوران اساطیری میاندازد. همو می افزاید: “در این روز بود که خداوند در کالبدها جان دمید” (29) روز بیست و یکم یعنی “مهرگان خاصه”، “رام روز” نامیده میشود و در آن روز جشن خاتمه می یافت. ابوریحان بیرونی می نویسد: “زردشت ایرانیان را امر کرد که باید مهرجان و رام روز را به یک اندازه بزرگ بدارند و با هم این دو عید را عید دارند.” (30) که منظور از ابتدا تا انتهای مهر و یا “مهرگان عامه” و “مهرگان خاصه” است. چنین می نماید که در دوران ساسانی بر شکوه و شادمانی و ترتیبات و مراسم جشنها بسیار افزوده شد. هرمز، فرزند شاپور، در نیمه عهد ساسانی، فرمان داده بود که همه روزهای مهرماه را جشن بگیرند؛ بدین ترتیب از آن پس ایرانیان به مدت سی روز عید را جشن می گرفتند و مانند نوروز، هر پنج روز از آن ماه، جشن به یک طبقه از طبقات گوناگون مردم اختصاص داشت و از جهت اهمیت با نوروز مساوی بود. (31)
در این ایام، گذشته از همه نوع طعام و نوشیدنی، از میان میوه ها، ترنج، سیب، به، انار، عناب و انگور سفید خورده می شد؛ مردم معتقد بودند که اگر از این نوع میوه ها خورده شود و در ضمن گلاب بیاشامد و آن را بر خود و دیگران بپاشند. در آن سال از آفات و بلایا مصون خواهند ماند. همچنین برای شگون و افزونی نعمت برای فرزندان خود کودکان نو رسیده را در این روزها نامگذاری می کردند( 32)
انار یکی از مهم ترین میوه های این جشن بود؛ زیرا گذشته از خواص و زیبایی آن، احتمالاً دانه های “یاقوت” گونه انار، آن را نمادین و مقدس جلوه گر می ساخت. از پلو تارک روایت شده که یکی از رعایا، انار بزرگ و زیبایی برای اردشیر هدیه آورد. شاه برای ابراز لطف، با شعف گفت: “به خورشید سوگند که هدیه ارزنده ای است” و خواست که او را به مقامی برساند. (33) گفتیم که یاقوت نماد خورشید و عید نوروز بوده است. انگور نیز از اهمیت فراوان برخوردار بود، زیرا درخت مو (تاک) مظهر باروری به شمار می رفت. (34)
جشن مهرگان در سراسر قلمرو امپراتوری های ایران باستان تا ارمنستان و آسیای صغیر (ترکیه امروزی) معمول بود که بهتر است گفته شود از رود سیحون تا کناره های دریای مدیترانه، گستره ای چنین وسیع را فرا گرفته؛ واز آسیای صغیر که چون پلی آسیا و اروپا را به هم مرتبط می ساخت، همراه با آیین مهرپرستی به اروپا وارد شده بود. در امپراتوری روم، عید مهرگان “روز ولادت خورشید شکست ناپذیر” اعلام شده بود؛ و سپس به نوعی در دین مسیح (ع) نیز وارد شد. (35) به قول بریان: “کیش میترا در عصر تمدن رومی گسترش صاعقه گونه یافت” (36).
پس از ورود اعراب به ایران و سقوط شاهنشاهی ساسانی، زمانه به گونه ای دیگر گردید، فصلی کهنه بسته و فصلی نو گشوده شد و جشن مهرگان نیز مانند سایر عیدها آداب و رسوم و سنت ها دگرگونی یافت؛ ولی مردم سعی کردند که در کنار دین جدید خود، آن را همچنان محفوظ دارند. گزارش شده است که در اولین قرن هجری، مردم بلخ در چنین روزی به فرمانده یکی از پادگان های اعراب مستقر در شهر، هدایایی تقدیم داشتند تا دوستی و مساعدت خود را نسبت به وی و قوای تحت فرماندهاش ابراز دارند؛ در حالی که این روش جزء آداب جشن نبوده است. (37) می دانیم که بلخ یکی از مهم ترین پایگاه های فرهنگ ایرانی و دین زردتشتی بود و آتشگاه نوبهار در این شهر قرار داشت و نگهبانانش “برمک” نامیده می شدند که از خاندان معروف برمکیان بودند. در سال 121 هجری یکی از دهقان های مهم و معروف که می بایست یا می خواست به دین اسلام بگرود، در بلخ و در روز عید مهرگان در حضور جمع برخاست و خطاب به مردم حاضر، با صدای بلند تغییر دین خود را اعلام داشت. (38)
چنین می نمایدکه در دوران اسلامی تاریخ ایران، سامانیان که در قرن سوم هجری حکومت رانده اند، جزء اولین فرمانروایانی بودند که برای احیای سنت های گذشته، این جشن را پاس داشته و آن را زنده کردند؛ زیرا در چهار مقاله عروضی می خوانیم که: “چون امیر نصر بن احمد، مهرگان و ثمرات او بدید، عظیمش خوش آمد” (39) و باز چنین می نماید که قبل از او این رسم همچنان برقرار بود که فرمانروای سامانی آن را دیده و پسندیده بود.از آن پس هنگامی که در دوران تاریخ پس از اسلام این سرزمین غور می کنیم، در می یابیم که “مهرگان” در زمانی دراز و متمادی، با شکوه و همراه با شادمانی و سرور انجام می گرفته است؛ در حالی که دوره های گوناگون با فراز و نشیب های سیاسی- فرهنگی همراه بوده و گاه بیشتر و گاه کمتر یاد سنت های گذشته گرامی داشته می شده؛ ولی هنگامی که در این روند دقت می کنیم؛ در می یابیم که هرگاه ایران دچار تهاجم و تعارض بیگانگان می گشته، این سنت ها نمایان تر و زنده تر جلوه می نموده و مورد توجه مردم قرار می گرفته، خواه مردم عادی یا به قول منابع “عامه” و خواه توسط دیوانسالاران و روشنفکران دلسوز ایرانی، تا هرچه بیشتر مهاجمان را با فرهنگ و آداب و سنن ایرانی آشنا و مأنوس نمایند و از فرهنگی که با خویش از سرزمین های بیگانه به همراه آورده بودند، دورشان سازند. اگر در منابع خود بکاویم، می بینیم که پس از فردوسی که شناسنامه ایران را بازنویسی کرد، فرخی سیستانی شاعر معروف دربار غزنوی در انتهای قرن چهارم هجری درباره “مهرگان” چنین سروده است:
مهرگان آمد و سیمرغ بجنبید از جای
تا کجا پر زند امسال و کجا دارد رای
وقت آن شد که به دشت آید طاووس و تذرو
تا شود بر سرشَخ کبک دری شعر سرای
از آنجا که سیمرغ، پرنده افسانهای و اساطیری جایگاهی مهم در تاریخ این دوران داشته است، میتوان دریافت که “مهرگان” آن مقدار حائز اهمیت بوده که سیمرغ میبایست به یمن آن جشن، بال بر سر ایران بگستراند و به قول همو: “گاه آن است که سیمرغ شود روی نمای”. در تاریخ اساطیری ایران سیمرغ در مواقع خاص و استثنایی ظاهر می گشته است. و “عیدست و مهرگان و به عید و به مهرگان” (40) پس چنین مینماید که در عهد غزنویان عید مهرگان جایگاه خویش را به کوشش فرهیختگان ایرانی از یک سو وعامه مردم از سوی دیگر حفظ کرد. فرخی در جای دیگری از دیوان خود می سراید که در این روز همه جا مردم مشغول شادمانی و پایکوبی بودند و اینکه: “مهرگان رسم عجم داشت به پای”؛ و “آن همه رسم نکو مانده به جای”؛ ولی میافزاید که هرگاه این جشن با ماه رمضان تقارن پیدا می کرد، به احترام این ماه، مراسم آن تخفیف می یافت. (41)
گذشته از فرخی، منوچهری شاعر مهم و نام آور در نیمه اول قرن پنجم هجری، در تهنیت جشن مهرگان چنین سروده است:
شاد باشید که جشن مهرگان آمد
بانگ و آوای درای کاروان آمد
و:
مهرگان آمد، هان در بگشاییدش
اندر آیید و تواضع بنماییدش
و:
خوب داریدش کز راه دراز آمد
با دو صد کشّی و با خوشّی و ناز آمد (42)
منوچهری از “رز و ترنج و انار” نیز گفتگو داشته که همچنان گذشته در این جشن مورد استفاده قرار می گرفت و در قصیدهای که در پیش ذکر آن آمد، این موارد آمده است.
سطان مسعود غزنوی که سال 421 ق بر تخت سلطنت جلوس کرد، مانند گذشته “جشن مهرگان” را بر پا می داشت و منوچهری در این باره قصیده هایی سروده است. مسعود سعد در یک بیت این جشن را چنین شرح می دهد:
روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان
مهر بفزا ای نگار مهر چو مهربان
شگفت آنکه در موسیقی کلاسیک (سنتی) ایرانی، “مهرگان”، یا “مهرگانی” نام مقامی است در میان دوازده مقام و فارابی و صفی الدین ارموی که در کار موسیقی نیز استاد بودند، آن را مقام یازدهم ذکر کرده اند (43) که به احتمال قریب به یقین در دوران پیش از اسلامی به خصوص در “جشن مهرگان” از آن بهره می گرفتند. می دانیم که در ایران موسیقی مقامی بس شامخ در میان انواع هنرها داشته و در هر زمان و عصری به تکامل و تنوع آن افزوده شده است. در سفرنامه فیثاغورث حکیم گزارش شده که در جشن تاجگذاری داریوش بزرگ زنان رامشگر به شماره هر زور سال، به تعداد 365 خواننده، در این جشن آواز خواندند! (44) چنین می نماید که برای هر روز سال و به مناسبت آن روز، آهنگی موجود بود؛ چنان که در زمان ساسانیان باربد موسیقی دان بزرگ معروف این عهد نیز برای هر روز از سال آهنگی ساخته بود که یکی از آنها “مهرگان” یا “مهرگانی” بود. در منظومه خسرو و شیرین نظامی گنجوی نام سی آهنگ از این نوع ذکر شده است. (45) دکتر عفیفی در کتاب ارزشمند خود به نام “فرهنگنامه شعری” می نویسد: “مهرگانی” نام نوایی از مصنفات باربد است. نظامی در منظومه خسرو و شیرین چنین سروده:
چو نو کردی نوای “مهرگانی”
ببردی هوش خلق از مهربانی (46)
امروز در دستگاه ابوعطا، گوشه ای به نامه “خسرو و شیرین” و “گوری” (گبری) موجود است که می بایست همان “مهرگان” بوده باشد، چنان که در دستگاه راست پنجگاه، گوشه ای به نام “نوروز عجم” موجود است. (47)
گفتیم که در دوران غزنوی و سپس سلجوقی و خوارزمشاهی، به رسم گذشته در درباره جشن های باشکوه برگزار می گردید، برای سلاطین هدایا آورده می شد و آنان نیز در برابر، بخشش ها و هدایا نثار مردم می کردند به گفته بیهقی: “امیر رضی الله عنه (سلطان مسعود) به جشن مهرگان نشست روز سه شنبه 27 ذوالحجه و بسیار هدیه و نثار آوردند. (48)
گذشته از شاعرانی که بر شمرده شدکه درباره جشن مهرگان و اعیاد آن اشعاری سرودهاند، اغلب شعرای قرون میانی ایران عهد اسلامی در این باره قصائد و غزلیاتی دارند؛ چون: رودکی، عنصری، معزی، ناصرخسرو قبادیانی، قطران تبریزی، سوزنی، مجید بیلقانی، رشید وطواط، خاقانی و غیره. مهمترین منبع ما در دوران اسلامی درباره جشن مهرگان یکی دیوان منوچهری است و دیگری اثر پرارزش ابوریحان بیرونی، که از آنها جای جای سخن به میان آمد.
هنگامی که در منابع و بخصوص در تاریخ ادبیات و دیوان اشعار سیر می کنیم، در می یابیم که برخلاف عهد غزنوی، سلجوقی و حتی خوارزمشاهی،”جشن مهرگان” در دوران تهاجم مغول مورد توجه حکومت ایلخانی قرار نگرفت و سیر نزولی پیمود؛ زیرا آنان در کار برقراری احکام و سنن “یاسا” و آداب آیین شَمنی و حتی بودایی بودند؛ و از این روی در دیوان شاعران و منابع این عهد، به سبک معمول گذشته از “جشن مهرگان” نه در دوران ایلخانی و نه در دوران تیموری مغول نژاد اثری و خبری نمی یابیم. مولانا جلال الدین، سعدی و حافظ، سه شاعر بزرگ که می توان دیوان ایشان را جزء منابع تاریخ ایران دانست، هیچیک از این عید برای ما شعر یا حکایتی برجای نگذاشته اند یا لااقل نگارنده از آن بی خبر است؛ در حالی که عید نوروز همچنان برقرار ماند. در دوران مغول که همه چیر دگرگون گشته و دین اسلام به شدت مورد تهاجم قرار گرفته بود، کوشش مردم و دیوانسالاران و دست اندرکاران بر آن بود تا با تجدید حیات و سپس حفظ آن بپردازند تا بدین ترتیب بخشی بزرگ از فرهنگ ایرانی- اسلامی حفظ گردد. بنابراین اغلب سنتها و آداب گذشته را کنار نهادند؛ یا بهتر بگوییم مجال پرداختن به آنها را نیافتند. چون خطر و مسئله بزرگتر از آن بود. زمانی نیز که حکومت ایلخانی در نیمه راه مسلمان شد، کار به گونه ای دیگر گردید و کوشش سلاطین مسلمان مغول این شد که هر آنچه را که غیر مسلمانی بود، از بیخ و بن بر کنند که در نتیجه آداب و رسوم ایرانی گذشته پریده رنگ گردید. پس از گذشت قرنی، در آن زمان که مردم که به تدریج به خود آمده بودند از سویی، و دیوانسالاران و روشنفکران دلسوز از سوی دیگر در کار ایرانی کردن مغولان و بیگانه ستیزی بودند؛ و سرانجام اولین فرمانروایی ایرانی- شیعی یا بهتر گفته شود “ملی” پس از این دوران شگفت و پر مصیبت، به نام حکومت سربداری بر سر کار آمد. آنان به همان دلیل یاد شده و به خصوص به دلیل شیعی بودن که ملیت را نیز پاس میداشتند، سنت های ایرانی را زنده ساختند و به منظور بیگانه ستیزی، در تجدید حیات فرهنگی ایران بسیار کوشیدند که همواره در تاریخ ایران موثرترین راه برای طرد بیگانه، احیای فرهنگ سرشار، پربار و ریشه دار این سرزمین بوده است. از جمله این کوشش ها، رونق بخشیدن به عیدها و جشن های ایرانی، از جمله مهرگان بود که کاملاً جنبه نمادین داشت. ابن یمین فریومدی، شاعر دربار سربدار که مقامی حکومتی نیز داشته و در نیمه اول قرن هشتم هجری می زیسته و شاهد این کشش ها و کوشش ها بوده، به این مسئله پرداخته و از آن ابراز شادمانی کرده است؛ این چنین:
تا بود آیین، که سازند از برای خوشدلی
شهریاران جشن ها در “مهرگان” و “نوبهار”
صد هزاران نوبهار و مهرگان با کام دل
این همایون قصر بادا جشنگاه شهریار (49)
و تقریباً همزمان با این دوران بود که حکومت اینجو در فارس نیز چنین کوشی رابه کار بسته بود؛ چنان که شیخ ابواسحاق اینجو، معروف ترین فرمانروای این حکومت، هرچه شیراز دست به کار ساختن کاخی چون کاخ تیسفون و ایوان کسری شد که با شکوه هرچه تمامتر و با یاری گرفتن از همه مردم، به گونه نمادین این اقدام مهم آغاز گردید. ابن بطوطه طنجی در این باره چنین گزارش می دهد: “مردم شهر [شیراز] در اجرای فرمان به جنب و جوشی بزرگ برخاستند. هریک از طبقات میکوشیدند که در این کار سهم بیشتری داشتند و کار رقابت به جایی رسید که زنبیلهای بزرگ چرمین برای خاکبرداری درست کردند و آن سبدها را با پارچه های ابریشمی زربفت می آراستند و برخی کلنگ نقره درست کرده بودند و در محل کار، شمع های فراوان می افروختند و هنگام حفاری و خاکبرداری، بهترین جامه های خود را می پوشیدند و فوطه های حریر بر کمر می بستند.. و من خود از زبان فرماندار شهر شنیدم که قسمت اعظم درآمد شهر صرف مخارج این بنا می شد... (405) آیا با این طرز اندیشه و سلوکی که بر مردم حکمفرما بود، آنان جشن ها و عیدها از جمله جشن مهرگان را گرامی نمی داشتند؟
و اینها نمونه هایی بود از بزرگداشت جشن مهرگان در دوران بعد از اسلام ایران و نیرو گرفتن از ریشههای عمیق، سرشار و پربار فرهنگ ایرانی برای مقابله با تهاجم های بیگانگان.
پینوشتها:
1- ابوالقاسم فردوسی، گزیده شاهنامه- نامه نامور، انتخاب و تنظیم دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، بی نا، تهران، 1373.
2- ابن بلخی، فارسنامۀ ابن بلخی، توضیح و تحشیة دکتر منصور رستگار فسائی، انتشارات بنیاد فارس شناسی، شیراز، 1374، ص 114.
3- ابوعلی مسکویه رازی، تجارب الامم، ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی، جلد اول، انتشارات سروش، تهران، 1349. ص 60 و 61 و رک بلعمی ترجمه تاریخ طبری قسمت مربوط به ایران، با مقدمه و حواشی، به اهتمام دکتر محمد جواد مشکور، انتشارات کتابفروشی خیام، تهران، 1337؛ ص 28. ابن مسکویه، همان کتاب، ص 60
4- ر.ک دکتر رحیم عفیفی، فرهنگنامة شعری بر اساس آثار شاعران قرن سوم تا یازدهم هجری، جلد اول، (آ- خ) و جلد دوم (ع-س) انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1372، ص 558و 559.
5- Mithra Kana
6- ابراهیم پور داوود، مزدیسنا، یشتها، قسمتی از کتاب مقدس اوستا، انتشارات بنیاد زردشتیان بمبئی، بی تا، ص 396 و 397؛ و نقل از اوستا، کهن ترین سروده های ایران، گزارش جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران، 1370، جلد دوم، پیوست، ص 1059 و 1060
7- پی یر بریان، تاریخ امپراتروی هخامنشیان ترجمه دکتر مهدی سمسار، انتشارات زریاب، تهران 1378، جلد دوم، ص 1418
8- بریان، همان، ج 1، ص 36؛ ج 2، ص 1418
9- بعلمی، همان کتاب، ص 28.
10- ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ترجمه اکبر دانا سرشت، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1377، ص 338.
11- آرتور کریستن سن، نخستین انسان و نخستین شهریار، ترجمه احمد تفضلی – ژاله آموزگار، انتشارات نشر نو، تران 1363، ص 16 و 17
12- سعید نفیسی، تاریخ تمدن ایرانی ساسانی، جلد اول، انتشارات دانشگاه تهران، 1331،ص 75
13- پور داوود، همان کتاب، ص 396 تا 398 و نقل از اوستا، همان گزارش، پیوست، ص1059
14- دکتر محمد معین، فرهنگ فارسی، انتشارات شرکت سهامی هنر، جلد چهارم (معلی)، ص 4429 و 4430.
15- ابوریحان بیرونی، همان کتاب، ص 340
16- ابوریحان بیرونی، همان کتاب، ص 338.
17- پور داوود، همان کتاب، ص 398- 396، اوستا، همان گزارش، پیوست، ص1059
18- حکیم عمر خیام نیشابوری، نوروزنامه، انتشارات کتاب فروشی زوّار، بی تا، جلد اول، ص 66
19- ارغوان
20- پور داوود، همان کتاب، ص 397
21- فردوسی، گزیده شاهنامه، نامه نامور، ص 63.
22- فرمان های شاهنشاهان هخامنشی، تألیف رلف نارمن شارپ، انتشارات دانشگاه شیراز، 1343، کتیبة اردشیر دوم در شوش، ص 19
23- نقل از پور داوود، همان کتاب، ص 396 و 397 بریان، همان کتاب، ج 2، ص1418.
24- بریان، همان کتاب، ج 2، ص 1418 و ج1، ص 537 و 538
25- بریان، همان کتاب، ج 1، ص 538 و 539
26- محمد حسن خان اعتماد السلطنه، تاریخ اشکانیان، دررالتیجان فی تاریخ بنی الاشکان، به کوشش و اهتمام نعمت احمد، انتشارات اطلبس، تهران، 1371، ص 240 و 241.
27- رومان گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه دکتر معین، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1336. ص 269
28- ابوریحان بیرونی، همان کتاب، ص 337 و 338.
29- همان کتاب، ص 339 و 340.
30- همان کتاب، ص 337 و 338.
31- لغت نامه دهخدا، شماره مسلسل 220، حرف دوم، بخش (2)، ص 202- 200.
32- پلوتارک حیات مردان نامی، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات ققنوس تهران، 1379، جلد 4، ص 482
33- بریان، همان کتاب، ج1، ص 539.
34- برای توضیح بیشتر رک لغت نامه دهخدا، حرف “م” ص 202- 200 و پور داوود، همان کتاب، ص 398- 396.
35- بریان، همان کتب، ج1، ص 536، ر. ک گیرشمن، همان کتاب، ص 270.
36- جمشید گرشاب چوکسی، ستیز و سازش، زردشتیان مغلوب و مسلمانان غالب در جامعه ایرانی نخستین سده های اسلامی، ترجمه نادر میر سعیدی، انتشارات ققنوس تهران، 1381، ص 55.
37- همان کتاب، ص 104.
38- احمد بن عمر بن علی نظامی عروضی سمرقندی، چهار مقاله به کوشش دکتر محمد معین، انتشارات کتابفروشی زوّار،تهران 1331، ص 50.
39- فرخی سیستانی، دیوان حکیم فرخی سیستانی، به کوشش محمد دبیر سیاقی، انتشارات اقبال، تهران، 1335.
40- فرخی سیستانی، همان کتاب، ص 153- 388.
41- منوچهری دامغانی، دیوان اسناد منوچهری دامغانی، به کوشش محمد دبیر سیاقی، انتشارات کتابفروشی زوّار، تهران، چاپ دوم، 1338، ص 197.
42- مجله موسیقی، دوره جدید، شماره 7، ص 111.
43- دره دادجو، موسیقی در شعر، جلوه های موسیقی در شعر خواجوی کرمانی، انتشارات سرا، تهران، 1380، ص 9.
44- دادجو، همان کتاب، ص 61.
45- دکتر عفیفی، همان کتاب، جلد سوم، ص 2417.
46- دره دادجو، همان کتاب، ص 22و 24
47- ابوالفضل بیهقی، تاریخ بیهقی، تصحیح دکتر علی اکبر فیاض، انتشارات دانشگاه مشهد، 1350، ص 789.
48- ابن یمین فریومدی، دیوان اشعار، با تصحیح و مقدمه سعید نفیسی، بخش اول، انتشارات کتابفروشی مرّوج، تهران، 1318، ص 57، برای توضیح بیشتر ر. ک شیرین بیانی، دین و دولت در عهد مغول، انتشارات مرکز نشر دانشگاهی، تهران 1371، ص 777 و 778 و صفحات گوناگون این کتاب در این جلد.
49- برای توضیح بیشتر ر ک. ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمد علی موحد، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران 1337، ص 202.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا