جهان ایرانی
شاهزاده ایرانی در ژاپن
- جهان ايراني
- نمایش از پنج شنبه, 03 شهریور 1390 20:53
- بازدید: 6119
برگرفته از فر ایران
خانم هیروکو نیشى زاوا که اکنون بیشتر از هفتاد سال سن دارد، به گواهى اسناد خانوادگى، خود را نسل پنجاه و سوم ازتبارِ شاهزادگان ساسانى که در سده هفتم میلادى و در پىِ ویران شدن تیسفون به خاور دور آمدند، مىداند و کتابى هم، داستانگونه، با نام «از تبارِ ایرانى» منتشر ساخته که جلد یکم از چند دفترى است که دربارهی خاندان خود در دست نگارش دارد. خانواده وى از دیر باز درناگانو، ایالت کوهستانى در میانه جزیرهی اصلى ژاپن، هونشوُ، مقیم بوده اند، اما او اکنون در شهر توکیو زندگى میکند.
او گفته است: «از نشان خانوادگیام و آثاری که بازمانده، می توانم تاریخ خاندانم را تا سال 3200 پیش از میلاد یا بیشتر از آن دنبال کنم».
هاشم رجب زاده در نوشته ای سوابقی را میآورد که نشان میدهد بنا به مدارک تاریخی در ژاپن در نیمه قرن هفتم میلادی ایرانیانی به آن کشور رفتهاند و در آنجا ساکن شدهاند. از جمله به نقل از «نیهون شهوکی» تاریخنامه باستانی ژاپن در ضبط رویدادهای سال 654 میلادی آورده: «تابستان. ماه چهار- آوریل - دو مرد و دو زن از سرزمین تخارا (ایران) و یک زن از سراواستی را توفان به هیو گو آورد. 645 میلادی برابر با سال 24 خورشیدی است. با توجه به اینکه اعراب در سال 12 خورشیدی/ 633 م. به ایران یورش کردند، میتوان حدس زد که سفر نیاکان خانم نیشی زاوا، یعنی آن شاهزادگان ساسانی که توفان آنها را به سواحل ژاپن رسانده، از ایران به ژاپن چند سالی طول کشیده است. معلوم نیست که آن توفان زدگان، اجداد خانم نیشی زاوا بوده باشند اما گویا اجداد شاهدخت ساسانی هم سرنوشتی مشابه آنان داشتهاند.
او درباره خودش میگوید: "در دانشگاه، نخست ادبیات ژاپنى خواندم؛ و در دوره عالی، در دانشگاه واسدا Waseda، هنرهاىِ زیبا و تأتر مطالعه کردم. در اینسالها بود که بیشتر شیفته کار و آثار هوکؤساى Hokusi هنرمند نقش سازِ ژاپن شدم، و کتابى دربررسىِ هنر او نگاشتم که با نام "هوکؤساى" از سوىِ انتشارات بوُنگىِ شوُئجوُ Bungei Shunju در توکیو منتشر شد. حال و هواى کارهاى هوکوُساى با احساس ژاپنى متفاوت است، و به گمانم ارزشهاى زیبایىشناسىِ والایی دارد. حقیقت اینست که او خون بیگانه در رگ داشت و ژاپنىِ خالص نبود.
من نیز چون در خاندانی مخصوص (منظورم خاندانى از تبار شاهان که از ایران به اینجا آمدند) زاده شدم، زندگیام با ژاپنىهاى دیگرتفاوت داشته. شناختِ این واقعیت نقطه عطفى در زندگیم بود. کارِ نویسندگى را آغاز کردم و تا کنون سه هزار و چند صد اثر ادبى و هنرى (داستان، نمایشنامه، تهیه فیلم، کارگردانى سینما و گردانندگى نمایش) در کارنامهام ثبت شده است. اکنون بر آن شدهام که، در کارنامه زندگیم، "فرزند ایران" یا "شاهدخت ایرانى" را در چند دفتر بنویسم، و در آن نشان دهم که ژاپنعقب مانده آن روزگار از امپراتورى ایران باستان چه تمدن والایى را به وام گرفت، و نیاکانم که یک هزار و چند صد سال پیش به ژاپن آمدند چهسان به آبادانی این کشور یارى دادند و این سالیان را چگونه گذراندند.
شمارى از دانشمندان اکنون بر این نظرند که قطعههایى از مجموعه قدیم شعرى ژاپن، مانیوءشؤ Shuimany، یا شعرها و مطالب نقل شده در کوجیکى Kojiki (تاریخ افسانهاى ژاپن، فراهم آمده در سال 712 م.)، نیهونگى Nihongi یا نیهون شوکى Nihon- Shoki، (تألیف شده در سال 720 م.) و دیگر آثار قدیم به وسیلهی ایرانیان که به این سرزمین آمده بودند یا به قلم آنان سروده یا نگاشته شدهاست.
در اسناد خاندانم 27 دستور اندرز یا سخن حکمتآموز نقل شده است که همگی از فرهنگ ایرانی نشات گرفته. خانم نیشىزاوا مىگوید که به صحراى کبیر (افریقا) و صحارى مصر رفته، اما ایران را هنوز ندیده، و آرزوى سفر در فلات ایران را در دل دارد تا سرزمین مادریاش را، این بار نه در ذهن، بلکه با چشمانش ببیند.
هیروکو نیشىزاوا، پِروُشیا ـ نو ـ سؤئه perushiy – no - sue (از تبارِ ایرانى) داستانى نمایشنامه مانند است در پنجپرده یا پنج فصل، که نویسنده در آن اندیشه و احساس خود را از زبان قهرمانان داستان با بیانى گیرا و دلنشین باز مىگوید. قهرمان این داستان از شکوهمندى و شکوفائىِ ایران زمین سخن مىگوید. او مرگ را بر مىگزینند تا خاندانش بماند. مردن او شیوهاى نمادین دارد. به سنّت مردان اصیل ژاپن "هاراگیرى" مىکند؛ امّا کالبدش بر جا مىماند، آویخته بر تکدرختى تناور بر سرِ کوه. این به آئینِ گورِ زرتشتیانمانند است (که مردگان را بر سرِ سنگى در برجى بلند مىگذاشتند). هیچ کس پروا ندارد که به سرزمین او بیاید و بجنگد، چون از جنازه هراس دارند و نمىخواهند به آن نزدیک شوند. این کارى است که از کسى دیگر ساخته نیست؛ مرگى مردانه که جنگ را زیرسؤال مىبرد.
در این کتاب بارها از شکوهمندى و بالندگى ایران صحبت میشود؛ گویى که پارس هنوز عظمت چند هزار سال پیش خود را دارد. دورهی شاهنشاهى پارس روزگار فراز ایران بود، و عصر ساسانیان شاهد شکوفایى فرهنگ و هنرها و معمارى و رواج آئین زرتشت در میان ایرانیان.