یکشنبه, 04ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست گردشگری قونیه و خوی: رونق مزار مرید، از یاد رفتگی مزار مراد

گردشگری

قونیه و خوی: رونق مزار مرید، از یاد رفتگی مزار مراد

برگرفته از تارنمای آذرپادگان

هما ارژنگی

مقامات جهان‎گردی با بهره‎گیری از اقبال مردم غرب، به ویژه آمریکایی‎ها از عارف نامدار ایرانی، مولانا جلال‎الدین بلخی، قونیه را تبدیل به یکی از مراکز پر جاذبه‎ی جهانگردی کرده‎اند. در حالی که مزار شمس تبریزی که مولانا اعتراف می‎کند وجودش از این مراد روشنایی معرفت یافته، در شهر خوی به فراموشی سپرده شده است. مطلب زیر به معرفی مزار از یاد رفته‎ی شمس تبریزی، این عارف
بی‎بدیل اختصاص دارد (تحریریه خواندنی)
منار آرامگاه «شمس تبریزی» میان خانه‎های مسکونی و مردم محله خوی سربرافراشته است.
شهر باستانی خوی، شهری زیبا و تاریخی است که بر اساس منابع آشوری تا سده‎ی هشتم قبل از میلاد قدمت دارد و به خاطر قرار گرفتن بر سر راه جاده‎ی ابریشم در زمان‎های گوناگون محل تلاقی اندیشه‎ها بود و نه تنها دانشمندان فراوانی از آن برخاسته‎اند، بلکه میزبان بسیاری از بزرگان بوده که پس از مرگشان آن‌ها را چون جان عزیزی در برگرفته است. از این میان می‎توان به (شمس تبریزی) اعجوبه‎ زمانه و پیر و استاد و مرشد (مولانا جلال‎الدین مولوی) اشاره کرد که منار و محله‎ای را در غرب شهر خوی به نام خود اختصاص داده است.
در بخش غربی خوی در میان خانه‎های قدیمی محله اما‎م‎زاده در محله (شمس تبریزی) برجی از شاخ گوزن به بلندای تقریبی چهار‎ده تا پانزده متر سر بر آسمان افراشته‎ و از جور روزگار امن مانده است. درباره ساخت و سازنده‎ی آن و این که چرا نام شمس را برخود دارد. دیدگاه‎های مختلفی وجود دارد.
جهانگیر میرزای قاجار می‎نویسد: در خارج شهر خوی آبادی و محله‎ای است که در آن دو منار قدیمی موجود است. در این مناره‎ها به جای آجر از کله قوچ‎های شکاری استفاده شده و شاخ قوچ‎ها به شکلی زیبا به گرد مناره خود نمایی می‎کنند. در این دو برج چنین برمی‎آید که در روزگار او در این مکان دو منار وجود داشته که اکنون تنها یکی از آن دو بر جا مانده است. گفته می‎شود هنگامی که یکی از مناره‎ها خراب شده مردم مبلغ ده تومان به حاکم وقت داده و از مصالح آن مناره در آن نزدیکی مسجدی بنا کرده‎اند که «مکان مقدس» نامیده می‎شود. این مسجد در سال 1296 قمری ساخته شده و تاریخ بنای آن در منبر مسجد حکاکی گردیده است.
منار «شمس تبریزی» در باغچه‎ی منزل خانواده‎ی فیاضی قرار دارد. از قول ایشان گفته‎اند: «معلم قرآنی به نام کربلایی رسول داشتیم که قریب صد و پنجاه سال عمر داشتند و می‎گفتند یک روز صبح که از خواب برخاستم، دیدم که یکی از مناره‎ها فرو ریخته. بعدا مردم با آجر و مصالح آن، مسجد « شمس تبریز» را بنا کردند.
 در بخش شرقی این مسجد سنگی تراشیده به ابعاد 50×75 سانتی‎متر دیده می‎شد که نوشته و ماده تاریخ داشت. این سنگ با گذشت زمان ناخوانا شده بود ولی در بالای بخش جنوبی آن روی یک صفحه کوچک برجسته به ابعاد 15×25 سانتیمتر آیه‎ی «کل من علیها فان» به چشم می‎خورد. بنا به گفته‎ی یکی از افراد هیئت امنای مسجد «شمس تبریز»، این سنگ در بن دیوار اتاقی که در شرق حیاط مسجد ساخته شده قرار دارد و می‎توان آن را بدون آن که به ساختمان آسیبی برسد بیرون آورد و مورد مطالعه قرار داد. مردم نیز با این گفته‎ها موافقند و از سنگ نبشته‎ای که از منار تخریب شده باقی مانده و مخدوش و ناخوانا است و بعلت‎ اهمال کارگران در بازسازی مسجد از میان رفته سخن می‎گویند.
درباره‎ی این مسجد نقل قول‎های دیگری نیز وجود دارد. از آن میان گفته می‎شود که یکی از امامان جماعت (شیخ علی ملائکه) معتقد بوده که در میان دو منار قبری متبرک وجود دارد. باز گفته می‎شود که عصر‎های پنج‎شنبه زنی از سادات بر روی قبر پارچه سبزی می‎گسترده و شمعی روشن می‎نهاده و دعا می‎خوانده است. هم‌چنین  به حضور جمع دراویش در کنار منار و اجرای آیین‎های ویژه که یاد‎آور آیین‎ مولویه در قونیه است اشاره دارند.
یک بازرگان گمنام ونیزی، در وصف کاخ شاه اسماعیل صفوی در شهرستان خوی می‎نویسد. در جلوی دروازه‎ی رو به باختر (مغرب) سه برج کوچک دیده می‎شود که محیط هر یک هشت یارد و بلندای آن پانزده تا شانزده یارد است. این برج‎ها که از شاخ گوزن ساخته شده‎اند و در جهان بی‎مانندند و همگی شاخ‎ها و کله‎ها تقریبا به یک شکل و اندازه و یک سن و سال هستند. گفته می‎شود که یکی از مناره‎ها در حدود 120 سال قبل خراب شده و اگر در سمت شمالی منار فعلی به فاصله دو متر و عرض و عمق دو متر خاکبرداری شود، می‎توان به آرامگاهی که از آن «شمس تبریز» است دست یافت.
شاید علت تخریب منارها و کاخ شاه‎ اسماعیل وقوع زلزله  و سیل و سایر عوامل طبیعی باشد. چنان که « اگوست بن تان»1 از زلزله‎ای یاد می‎کند که در ماه ژوئیه سال ورودش به ایران (1222 هجری قمری) سلماس و خوی و آبادی‎های
بسیاری را در آن نزدیکی ویران ساخته است.
تاریخ‎نگاران دوره‏ی قاجار نیز به این زلزله و سیل اشاره دارند. گفته می‎شود که در حدود 120 سال قبل، سیلی بنیان‎کن، خرابی بزرگ در کنار منار ایجاد کرد و در مقابل مسجد گودالی پدیدار شد  و سیل به آن گودال فرو ریخت. چند روز پس از آن گروهی از افراد ماجراجو با طناب و چراغ پیه‎سوز وارد گودال شدند و در آن‎جا بازار و چهار سوقی دیدند با مغازه‎هایی که اجناس آن‌ها بر اثر مرور زمان پوسیده و فرسوده شده بودند و شایع است که آنجا بازار‎ زرگران بوده است.
جیمز موریه، در سفرنامه خود به محله امام‎زاده و شمس تبریزی اشاره می‎کند و می‎نویسد: در انتهای شمالی این محله دو ستون دیده می‎شود که به مقبره یا یادگاه «شمس تبریزی» موسوم است. در سفر دوم «موریه» به ایران، این مکان از چشم تیزبین او دور نمانده و می‎نویسد: در اوایل ژوئن سال 1813 میلادی مطابق با سال 1228 هجری قمری، به دیدن کله مناری که به فرمان شاه اسماعیل صفوی و به یادگار شکاری که تنها در مدت یک روز انجام شده بود ساخته شده رفتم. این دو منار حالت راست خود را از دست داده‎اند و نخستین زمین لرزه سبب ویرانی آن‌ها خواهد شد.
یاد آور می‎شویم که بنای شمس تبریزی به هنگام مسافرت بازرگان ونیزی دارای سه منار و در زمان بازدید جیمز‎موریه یعنی در سال 1228 هجری قمری دو منار و در نوشته‎ی جهانگیر میرزا متوفی به سال 1269 هجری قمری دو منار وجود داشته است.
«درو ویل»2 نیز در سفر‎نامه‎ی خود به دو منار از شاخ بزکوهی در خوی اشاره دارد. «اوژن اوبن» نیز در سفر‎نامه‎ی خود در این باره مطالبی خواندنی دارد.
دکتر محمد امین ریاحی استاد دانشگاه و رییس سابق بنیاد شاه‎نامه و مولف کتاب «تاریخ خوی» نخستین کسی هستند که با دلایل علمی و منطقی، هر گونه تردید در مورد آرام‎گاه «شمس تبریزی» در خوی را برطرف کرده‎اند. و از جمله افرادی که در این باره مطالبی گرد آورده‎اند می‎توان به عبدالرفیع حقیقت اشاره داشت.
در پایان از آقای بهروز نصیری که درباره‎ اثبات مزار شمس در خوی تلاش کرده و کتابی با عنوان «شمس تبریزی» و «دارالصفای خوی» را در اختیار من قرار دادند سپاسگزارم.
مولانا در عشق شمس چنین می‎خروشد:

بی‎همگان به سر شود   بی‎تو به سر نمی‎شود
داغ تو دارد این دلم   جای دگر نمی‎شود
دیده‎ی عقل مست تو   چرخه‎ی چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو   بی تو به سر نمی‎شود
جان ز تو جوش می‎کند   دل زتو نوش می‎کند
عقل خروش می‎کند   بی تو به سر نمی‎شود.

 

منابع و ماخذ:

ماهنامه کلک  - شماره 75 ـ 73 ، فروردین – خرداد 1375 ـ صص 38 ـ 28
تاریخ خوی ـ انتشارات طرح نو ـ چاپ دوم 1378 ـ صص 536 ـ 523

1ـ سفر به ترکیه و ایران ـ ترجمه‎ی منصوره اتحادیه ـ صفحه 111
2ـ سفرنامه ترجمه جواد محبی ص 61

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید