جشنها و گردهماییها
گل پلنگ مشک، نماد جشن اسفندگان
- اسفندگان روز مهر ایرانی
- زیر مجموعه: جشنها و گردهماییها
- پنج شنبه, 02 آبان 1392 12:04
- آخرین به روز رسانی در پنج شنبه, 30 آبان 1392 21:00
- نمایش از پنج شنبه, 02 آبان 1392 12:04
- بازدید: 19356
برگرفته از تارنمای ایران نامه
شاهین سپنتا
«اسفند» یا « اسپند» در فارسی، «سپندارمت» یا «سپندارمد» در پهلوی و «سپَنتَ آرمَیتی» در گاتها یکی از فروزههای اهورامزدا و در اوستای نو نام یکی از امشاسپندان است که در جهان مینُوی نماد دوستداری و بردباری و فروتنی اهورامزدا و در این جهان نگهبان زمین و باروری و سرسبزی آن است. در گاهشماری ایرانی، دوازدهمین ماه از سال و پنجمین روز از هر ماه «اسفند» نام دارد، از اینروی در روز اسفند از ماه اسفند یا پنجم اسفندماه، در آستانه بهار طبیعت و نوشدن زمین «جشن اسفندگان» برپا میشود. جشن اسفندگان، چنان که از «آثارالباقیه» و «التّفهیم» ابوریحان بیرونی، «زینالأخبار» گردیزی، «شرفنامه» نظامی گنجوی و «شاهنامه» فردوسی برمیآید، جشن ویژه زنان بوده است که در آستانه سال نو در روز پنجم اسفندماه برگزار میشده است. در این جشن که آن را "مردگیران" مینامیدند، زنان از مردان آرزوها میخواستند. زنان خود را میآراستند و در طول روز در کوی و برزن به پایکوبی و شادی میپرداختند. در پایان آن روز، رفتن به نیایشگاه در شمار آیینهای این جشن بود. دختران نیز از این جشن سهمی داشتند چون برخی این جشن را ویژه "عروسان نادیدهشوی"، یعنی "دختران شوهرنکرده" دانستهاند. دختران در این روز جشن میگرفتند و به کام دل شادی میکردند. در این جشن زنان کوی و بازار را از روال هر روزه میانداختند و در واقع زنان در آن روز حاکم بر شهر بودند. دختران و زنان شادمانه دستههای گل به دست میگرفتند. به سخن دیگر اسفندگان در فرهنگ ایرانی جشن زنان یا جشن آزادی زنان بوده است.
در فرهنگ ایران، هر یک از روزهای ماه را گلی ویژه است که به عنوان نمادی برای آن روز شناخته میشود و در جشنهای ماهیانه نیز که نام روز و ماه برابر میشوند، آن گل به عنوان نماد آن جشن گزیده میشود. برای آشنایی با گل ویژه جشن اسفندگان از کتاب «بندهش» سود میجوییم.
دکتر مهرداد بهار در ترجمه «بندهش ایرانی»، دکتر رقیه بهزادی در ترجمه «بندهش هندی» و دکتر سعید عریان در ترجمه متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی» گل ویژه سپندارمذ را «پلنگ مشک» ترجمه و ثبت کردهاند. بر این اساس در کتاب پهلوی «بندهش»، گل ویژه سپندارمذ «پلنگ مشک» نامیده شده و آمده است: « ... این را نیز گوید که هرگلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:.. پلنگ مُشک سپندارمذ را و...» . در متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی» نیز بوی پلنگ مشک چنین توصیف شده است: « پلنگ مشک را بوی چون بوی نیکی [ است] ».
البته برخی دیگر از پژوهشگران همچون دکتر جلیل دوستخواه در «اوستا، کهنترین سرودهای ایرانیان»، دکتر سهراب خدابخشی1 در کتاب «پزشکی در ایران باستان » و دکتر جهانگیر اوشیدری در « دانشنامه مزدیسنا» با استناد به یک روایت نامطمئن در «برهان قاطع»، گل ویژه سپنتا آرمئیتی را «بیدمشک» نام بردهاند.
اکنون پرسش اینجاست که منظور از گل نامبرده شده در متون کهن ایرانی کدام گل است و مشخصات آن بر اساس دانش گیاهشناسی امروز با نام علمی کدام گل تطابق دارد؟
در این مورد دکتر جلیل دوستخواه در پاسخ به پرسش این نگارنده درباره پلنگ مشک و بیدمشک، ضمن اشاره به توضیح «برهان قاطع» در زیر این واژه، به دیدگاه استاد ابراهیم پورداود درباره بیدمشک استناد نموده و نوشته است:
« در لغت نامهی دهخدا، به نقل از برهان قاطع، آمده است که این هر دو ترکیب، نامِ یک گل است. استاد زندهیادم پورداود هم پیشنهاد کرد که پنجم اسفندماه (جشن ِ اسپندارمذگان / اسفندگان) با رویکرد به خویشکاری ی امشاسپندبانو سْپِنْتَه آرمئیتی، روز ِ پرستار اعلام شود و مردم با بردن ِ دستههای ِ گل بیدمشک به بیمارستانها، به این خدمتگزاران خود، ارج بگزارند. پیشنهاد ِ استاد پذیرفته شد و در آن سالها به اجرا درآمد. بیگمان او نیز میدانست که در متن های پهلوی، پلنگمشک آمده است. امّا به درستی، برتر می شمرد که از ترکیب ِ اینْ همان با آن، یعنی بیدمشک سخن بگوید که مردم ِ روزگار ِ ما آن را میشناسند و نه از نام دیگر ِِ کهن و فراموش شدهاش پلنگ مشک. من نیز پا بر جای ِ پای ِ استادم گذاشتم و به همان دلیل ِ استوار، هم در گذشته، در گزارش اوستا و جاهای دیگر، بیدمشک نوشتهام و هم امروز در ایران شناخت و جاهای دیگر، بید مشک مینویسم و با پشتوانه هایی با اعتباری همانند لغتنامهی دهخدا و برهان قاطع و نوشته های استاد ابراهیم پورداود، میان ِ آن با پلنگ مشک ِ آمده در ترجمه های فارسیی نو از متنهای پهلوی ناهمخوانی نمیبینم.»
دکتر دوستخواه در این پاسخ تاکید میکند: «... بیگمان او ( استاد پورداوود) نیز می دانست که در متنهای پهلوی، پلنگ مشک آمده است...» اما «در لغت نامهی دهخدا، به نقل از برهان قاطع، آمده است که این هر دو ترکیب، نامِ یک گل است.»
با این همه، در بیشتر واژهنامههای فارسی معتبر و فرهنگهای گیاهشناسی از گل پلنگ مشک و درخت بیدمشک به عنوان دو گونه گیاهی متفاوت نام برده میشود و به نظر میرسد که در برهان قاطع در زیر واژه «پلنگ مشک» به یک نقل قول نامتداول و به احتمال زیاد نادرست، اشاره شده و آمده: «..بید مشک را هم گفته اند...» که در «لغتنامه» نیز بازتاب یافته است.
در اینجا یادآوری چند نکته شایسته است:
1- بیدمشک نام درخت است نه گل و ساختار آن با تعریف عمومی گل، آن گونه که در بندهش آمده است و نمونههایی نیز ارائه شده است، همخوانی ندارد.
2- در متن پهلوی «بندهش ایرانی»، گل ویژه سپندارمذ، «پلنگ مشک» برگردان شده است (بندهش ایرانی ص 88 و 183 ).
3- در متن پهلوی «بندهش هندی» نیز گل ویژه سپندارمذ، به صورت پلنگ مشک palang muŠk خوانده شده است (ص 60 و 251).
4- «بید» در پهلوی ویت یا وید (wēd / wēt ) تلفظ میشود پس «بیدمشک» در پهلوی به صورت muŠk wēd یا wēd muŠk باید تلفظ شود. بید در زبان انگلیسی نیز Withy و در آلمانی نیزWeide گفته میشود.
5- بیدمشک چون درختی است شبیه درخت بید و دارای شکوفههای معطر به این نام نیز خوانده شده و در متون کهن فارسی معمولا به صورت «مشکبید» آمده است و به نظر میرسد که در دوران ساسانی به نام «بهرامه» خوانده میشده است.
6- چنانکه گفته شد: دکتر مهرداد بهار، دکتر سعید عریان و دکتر رقیه بهزادی در ترجمههای خود از متون پهلوی، گل ویژه سپندارمذ را «پلنگ مشک» ترجمه کردهاند.
اکنون که از گونههای گوناگون گل ها و گیاهان سخن به میان آمد، ممکن است به دلایلی مانند «چند نامی»، «هم نامی» و یا «هم ریختی»، شناخت درست برخی از گلها ممکن نباشد و یا گلی به جای گل دیگر اشتباه گرفته شود، پس بهتر است که در ادامه این نوشتار هر کجا از گلی نام میبریم، در کنار نامهای شناخته شده در متون کهن و متون فارسی و یا زبانهای دیگر، نام علمی گیاهشناسی هر گل را هم به کارگیریم که شامل دو بخش گونه (species) و جنس (genus) میباشد.
به هر روی، باید به این نکته توجه داشت که بیدمشک با نام علمی Salix aegyptiaca نام درختی از تیره بید یا Salicaceae است که از جوشاندن و تعرق گلهای بلند و پشمین بهاری آن عرق بیدمشک میسازند که دارای بوی ملایمی است و در اصطلاح عامه مردم «گرم» است و برای خوشبو کردن شربت نیز به کار میرود.
اما «پلنگ مشک» نام گل است و در نواحی مختلف ایران به چند گل که شباهتهای ظاهری زیادی نیز به هم دارند " پلنگ مشک " گفته میشود و حتا در کتابها و منابع گیاه شناسی نیز به خاطر همان شباهت ظاهری و بوی مشابه و خواص نزدیک به هم، گاهی به جای همدیگر یاد شدهاند که شایسته است در پژوهشهای فرهنگی با در نظر گرفتن این موضوع از بکارگیری اشتباه گونهای به جای گونه دیگر خودداری شود.
برخلاف برهان قاطع، در فرهنگهای علمی گیاهشناسی بیدمشک و پلنگمشک نام یک گیاه و مترادف هم در نظر گرفته نشده است. البته برای نام علمی پلنگ مشک بین گیاهشناسان در منابع معتبر گیاهشناسی و مفردات پزشکی اختلاف نظر اندکی وجود دارد2 و 3 . اما در بیشتر فرهنگهای گیاه شناسی در تطبیق پلنگمشک با نام علمی، به گیاه Calamintha officinalis =Melissa calamintha (از تیره نعناع یا Labiatae ) اشاره شده که به صورتهای متنوع همچون پلنگمشک، فرنجمشک، برنجمشک، بلنجمشک، فلنکمشک، نوشته شده است. پلنگمشک گیاه خودرویی است که در ایران نیز میروید و با شاخههای فراوان و برگهای سبز دندانهدارش، دارای گلهای خوشبوی به رنگ صورتی روشن است.
اسانس برگهای پلنگ مشک، بویی خوش و نزدیک به بوی لیمو دارد که به صورت مایع زرد رنگ روشن است. جنبه آیینی این گیاه در کلیسا حفظ شده است و راهبان از اسانس آن برای تهیه لیکور (liquor : نوشیدنی الکلی دارای مواد خوش بو همچون اسانس پلنگ مشک و شیرین شده با شیره میوه ) استفاده میکنند. اسانس پلنگ مشک در عطرسازی نیز کاربرد دارد. در طب گیاهی نیز از خواص بسیار پلنگمشک استفاده فراوان میشود. خاقانی در سرودهای از پلنگ مشک چنین یاد میکند:
عطر کنند از پلنگ مشک به بغداد / و آهوی مشک آید از فضای صفاهان
به این ترتیب آن چه درستتر به نظر می رسد:
1- گل ویژه سپندارمذ یا اسفند، پلنگمشک است که تفاوتی آشکار با بیدمشک دارد.
2- گل «پلنگ مشک» مورد اشاره در بندهش و متون دیگر پهلوی که نماد ویژه سپندارمذ استCalamintha officinalis گلی از تیره نعناعیان است.
Calamintha officinalis
----------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1- سهراب خدابخشی، بیدمشک را همان «ویت گیا» میداند که به نظر می رسد تطبیق درستی نیست چون بیدگیا یا ویت گیا یا مَرغ، با نام علمی Agropyron Gaertn از خانواده Gramineaeگیاهی علفی است با برگهای باریک و ساقه زیرزمینی گرهدار که از هر گره آن ریشههایی در زمین فرو می رود و به سرعت در در کشتزارها پخش میشود و کندن آن به علت ساقه زیر زمینی پُر ریشهاش دشوار است.
2- در برخی منابع Melissa officinalis (از تیره نعناع) را نیز که با نامهایی همچون وارنگ بو، بادرنگ بوی، بارنگ بو، بادرنجبویه و ... شناخته میشود به نام پلنگ مشک یا فرنجمشک نامیده اند. این گیاه، گلها و شاخ و برگهای خوشبویی دارد که زنبور عسل را جذب می کند. گل هایش سفید یا صورتی است و بوی خوشی دارد. گلی است آرامبخش که پورسینا آن را « مفرح القلب» نامیده است. البته گاهی گیاهی به نام Asperago procumbens از تیره گاوزبان هم به علت اثرات درمانی مشابه با گیاه یادشده در عطاریها به جای آن فروخته می شود و به نام آن خوانده میشود. البته باید توجه داشت که بر اساس بندهش «بادرنگبویه» گل ویژه روز 22 هر ماه یا «بادروز» است.
3- Dracocephalum moldavica (از تیره نعناع) که به نامهایی چون بادرشبویه، بادرشبو، بادر شبی،... شناخته میشود و گاه به خاطر شباهت ظاهریاش به آن پلنگ مشک یا فرنجمشک هم گفتهاند. بادرشبویه گیاهی خوشبو و آرامبخش است که در آذربایجان به عنوان سبزی مصرف میشود. گلهایش بنفش تیره و گاهی صورتی است و برگهایش دندانه دار و سبز رنگ است.
خاستگاهها:
1- اوستا (کهنترین سرودهای ایرانیان)، گزارش و پژوهش دکتر جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران، 1375 خورشیدی.
2- بندهش، فرنبغ دادگی، گزارش و برگردان دکتر مهرداد بهار، انتشارات توس، تهران، 1385 خورشیدی.
3 - بندهش هندی، گزارش و برگردان: دکتر رقیه بهزادی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1388 خورشیدی.
4- فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی، خسرو قلیزاده، نشر کتاب پارسه، تهران ، 1387 خورشیدی.
6- فرهنگ رُستنیهای ایران، دکتر هادی کریمی، انتشارات پرچم، تهران، 1381 خورشیدی.
7- گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی تا ابتدای دوره مغول، دکتر غلامحسین رنگچی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1389 خورشیدی.
8- لغتنامه، علی اکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1372 خورشیدی.
9 – فرهنگ نامهای گیاهان ایران، ولیالله مظفریان، فرهنگ معاصر، تهران، 1386 خورشیدی.
10- تطبیق نامهای کهن گیاهان دارویی با نامهای علمی، دکتر احمد قهرمان و احمد رضا اخوت، انتشارات دانشگاه تهران، 1383 خورشیدی.
11- متون پهلوی، گزارش دکتر سعید عریان، ناشر: کتابخانه ملی ایران، تهران، 1371 خورشیدی.
15 – فرهنگ گیاهان ایران، احمد ماهوان، انتشارات ماهوان، مشهد، 1381 خورشیدی.
16 – پزشکی در ایران باستان، دکتر موبد سهراب خدابخشی، انتشارات فروهر، تهران، 1376 خورشیدی.
17- فرهنگ فارسی عمید، حسن عمید، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1364 خورشیدی.
18 - فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه دکتر مهشید میر فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1388 خورشیدی.
http://131.230.176.4/imgs/pso/r/Lamiaceae_Calamintha_officinalis_9736.html?image_id=9736
http://en.wikipedia.org/wiki/Calamintha
http://www.drshahinsepanta.blogsky.com/1388/11/26/post-328/