خبرهای فرهنگی - مجله افراز شماره چهارم
- رویدادهای فرهنگی
- زیر مجموعه: تازهها
- دوشنبه, 21 بهمن 1392 12:48
- آخرین به روز رسانی در دوشنبه, 21 بهمن 1392 12:48
- نمایش از دوشنبه, 21 بهمن 1392 12:48
- بازدید: 4891
برگرفته از مجله افراز (نامه درونی انجمن فرهنگی ایرانزمین)، شمارهٔ چهارم، بهار 1382 خورشیدی، صفحه 4 تا 9
7 هزار سال یا 9 هزار سال
جامجم (25 اسفند)- برگزاری نمایشگاهی از آثار ایران باستان در شهر بال سوییس زیر عنوان «هفت هزار سال هنر پارس» با واکنش مثبت مطبوعات و رسانههای این کشور مواجه شده است. کهنترین اثری که در این نمایشگاه گذاشته شده مجسمهای رسی از یک زن است که کودکی را در آغوش گرفته و این مجسمه متعلق به 7 هزار سال پیش از میلاد مسیح است.
گزارشی از نمایشگاه ۷۰۰۰ سال تاریخ و هنر ایران در سوییس
روزنامهی همشهری (7 خرداد)
زهرا جعفر محمدی: نمایشگاه هفت هزار سال تاریخ و هنر ایران تنها در شهر «بن» حدود ۱۰ ماه دایر بود. درسایر کشورها نیز استقبال از این نمایشگاه چشمگیر بود، بهطوری که باعث احیای رشتهی ایران شناسی در چند دانشگاه شده است.
داوید اشترایف، رییس ادارهی کل فرهنگ سوییس: این یک نمایشگاه بینظیر است. از کیفیت بالای اشیا و شکل نمایش آنها در موزهی آنتیک بسیار بهوجد آمدم. شناسنامهی تاریخی اشیا و عکسهای مربوط به دورهی هخامنشی در شهرهای باستانی ایران بسیار جالب بود. این اشیا واقعاً باشکوه هستند. بهترین چیزهایی بودند که میتوانست به نمایش درآید. واقعاً درجه یک هستند. برای غربی ها مدرن بودن و بی زمان بودن این اشیاء بسیار قابل توجه است. بهویژه این اشیای قدیمی از فرهنگ کهن ایرانی سخن میگویند که ما چیز زیادی از آنها نمیدانیم. در سوییس، تمدن یونانی و تا حدودی تمدن مصر شناخته شده هستند، ولی به دلیل این که در دهههای اخیر رابطهی توریستی گستردهای میان ایران و سوییس وجود نداشته است، آثار تاریخی و هنری ایران برای نسل من و نسل جوانتر، ناشناخته مانده است.
محمدرضا کارگر، رییس موزهی ملی ایران: انتخاب آثار و اشیایی محدود از میان چند صد هزار اثر که بتواند نمایندهی فرهنگ و تمدن ۷۰۰۰ ساله ایران باشد، کار مشکلی بود.
اشیای این نمایشگاه، دارای شناسنامه هستند و در حفاریهای علمی به دست آمدهاند. اما برخی از این اشیا مانند مفرغهای استان لرستان، چنانکه باستانشناسان میگویند به حدی شاخص و معروف هستند که میزبانان نمایشگاه، آنها را بدون شناسنامه هم پذیرفتهاند.
هلیلرود بزرگترین مرکز صنعتی ـ تجاری شرق باستان است
ایران (25 اسفند) - با گذشت یک ماه از آغاز حفاریهای باستانشناسی فراگیر در کناره هلیلرود استان کرمان که یکی از بزرگترین مراکز صنعتی ـ تجاری شرق باستان در 5 هزار سال پیش بوده، باستانشناسان در تپههای کنار صندل الف و ب به بقایای معماری عظیم خشتی متشکل از تودههای بزرگ و دیوارهای قطور ساخته شده از خشت دست یافتند.
دکتر یوسف مجیدزاده، سرپرست گروه باستانشناسی با اعلام این خبر گفت: از آنجا که ظروف مکشوفه از این خطهی باستانی دارای نقوش و طرحهای معماری بودند و بر روی آنها تصویر یک قلعه با دیوارهای عظیم به چشم میخورد، وجود قلعهای عظیم در زیر تپههای باستانی تا حدودی محرز بود. از اینرو با هدف شناخت ادوار گوناگون فرهنگی و لایههای استقراری یک برش پلهای در تپههای کنار صندل الف و ب ایجاد شد که حاصل آن کشف بقایای معماری از جمله دیواری به عرض 10 متر و نیم است که احتمال میرود دیوار بیرونی قلعه باشد. این دیوار از سمت بیرون، کنگرهای شکل است و از نظر قدمت، همزمان با ظروف سنگی مکشوفه یعنی حدود اواسط هزارهی سوم پیش از میلاد تاریخگذاری شده است.
پیکرهی سنگی نیشابور، حلقهی اتصال تمدنهای کهن
ایران(3 اسفند)- پیکرهی سنگی مکشوفه از نیشابور متعلق به هزارهی سوم پیش از میلاد به اعتقاد کارشناسان به دلیل دارا بودن ویژگیهایی، حلقهی اتصال تمدنهای میان دورود، ایران و باختر محسوب میشود.
به اعتقاد کارشناسان در صورتی که این پیکره در نیشابور ساخته شده باشد میتوان به جرأت گفت که این شهر در اواسط هزارهی سوم پیش از میلاد اگر خاستگاه فرهنگ پیشرفتهی آن عصر نبوده، بیشک یکی از مراکز بزرگ فرهنگی، هنری، اعتقادی و تجاری بهشمار میرفته است. به گزارش واحد اطلاع رسانی سازمان میراث فرهنگی کشور، پیکرهی مذکور دربرگیرندهی خصوصیاتی از پیکرههای میان دورود، جنوب و جنوب شرقی ایران، درهی سند و باختر در هزارهی سوم پیش از میلاد است. این پیکره با ارتفاع 9 و عرض 11 سانتیمتر تجسم مردی است که ظاهراً بر روی چهارپایهای نشسته و پوشاک بلند پوستی او سرتاسر بدنش را پوشانیده به نحوی که چهارپایه نیز پنهان شده و تنها سر و دستهایش نمایان است.
کورش کبیر بر پرده سینما
امید جوان (18 خرداد)- الکسی جووی فیلمساز 32 سالهی انگلیسی قصد دارد فیلمی از کورش کبیر، پادشاه بزرگ ایران باستان بسازد. کورش کبیر که بسیاری او را ذوالقرنین قرآن میدانند بنیادگذار سلسلهی هخامنشیان است.
ساخت این فیلم از پاییز امسال شروع میشود و احتمالاً فیلمبرداری آن 6 ماه طول میکشد. بودجهی پیشبینی شده برای آن حدود 80 میلیون دلار است اما جووی معتقد است: چنین بودجهای برای ساخت زندگی کورش کبیر اندک است!
دانشآموزان، تاریخ ایران باستان را به نمایش درآوردند
امُرداد (15 بهمن 1381) ـ دانشآموزان دبیرستان دخترانهی ارشاد واقع در منطقهی 19 (خانیآباد) با نظر و همت دبیر تاریخ خود، خانم زهرا هاشمآبادی، نمایشگاه ادواری تاریخ ایران را در این دبیرستان برگزار کردند.
در این نمایشگاه که از هشتم بهمن آغاز به کار کرده است، ماکتهای زیبا و متنوعی از آداب و رسوم ایرانیان، جشنها، بناهای باستانی از جمله آتشکده یزد و آتشکدهی آذر برزین مهر و همچنین ماکتهایی از ظرفهای سفالی و اشیای باستانی که همگی دستساخته دانشآموزان بوده به نمایش درآمده است.
یکی از بخشهای جالب و دیدنی این نمایشگاه، سفرههای آیینی زرتشتیان شامل گواهگیری، سدرهپوشی، گاهنبار و نوروز است که در بخش میانی نمایشگاه چیدهاند. ماکت آرامگاه کورش کبیر، متن بیانیهی حقوق بشر کورش، درفشهای کاویانی و شاهنشاهی، ماکت بادگیر و سربازان پیادهی هخامنشی و ساسانی از دیگر موارد به نمایش درآمده است.
در بخش دیگری از این نمایشگاه بازدیدکنندگان میتوانند تاریخچهی مختصری از رقص در ایران باستان همراه با اشکال سفالینههای یافته شده از این هنر را به تماشا بنشینند.
خانهی سالمندان هم، مثل هاتداگ، وارداتی است
طبرستان (20 اسفند 1381) ـ بهمن فرمانآرا، کارگردان سینمای ایران:
هیچ چیزی خطرناکتر از بیاعتقادی برای جامعه نیست.
بیتوجهی به مفاهیمی چون «وفاداری»، «اعتقاد»، «احترام به پدر و مادر» زنگ خطری برای جامعهی ایران است. ما با ترسیدن از بهشت و جهنم این بلاها را سر هم میآوریم اگر روزی بهشت و جهنم وجود نداشت چه میکردیم؟ هماکنون فردی اگر دزدی کند میگویند زرنگ بوده و بارش را بسته است!
«خانه سالمندان» یکی از نمونههای تهاجم فرهنگی است. در گذشته، بزرگان خانواده در بهترین جاها قرار داشتند و احترام خاصی برای آنها قائل بودند. این آپارتمانهای 50-40 متری دیگر جایی برای احترام به بزرگترها نمیگذارند.
من در این فیلم]خانهای روی آب[ از چهار آیه از سورهی بقره استفاده کردم که مضمون این آیات این است «آنهایی که برای فریب دادن مومنان واقعی، تظاهر به مومن بودن میکنند، عذابی بزرگ در انتظار آنها است» من از دریافت جایزه خوشحال میشوم ولی این چیز مهمی نیست، جوایز جشنواره مثل خامهی روی کیک هستند و کیک را لذیذتر میکنند ولی کیک من مردم ایران هستند.
تنها در شهر لسآنجلس 780 سینما وجود دارد. در حالی که ما در ایران 260 سینما داریم.
بیگانگی با اساتیر نقطه ضعف ادبیات امروز است
منوچهر آتشی، نویسنده و شاعر:
ایران(17 خرداد)- مردم روستایی ما بیشتر از نویسندگان و شاعران امروز شاهنامه میخوانند.
آثار قلههای ادبیات جهان را که میخوانیم، به توجه آنها به افسانهها، باورهای عامیانه و اساتیر کشورشان پیمیبریم. کافی است نگاهی به آثار جیمز جویس از جمله «اولیس»، آرتور رمبو و یا آلبر کامو و بهویژه نمایشنامه کالیگولای او بیندازیم تا به این مهم پی ببریم. در واقع با مطالعهی آثار آنها میتوان به این این پرسش اساسی و انتقادی رسید که «چگونه میتوان نویسنده و هنرمند بزرگی شد در حالی که به راههای رفتهی بزرگان بیتوجهی کرد؟»
هنرمند و نویسندهی ایرانی، کمتر اساتیر، افسانه و باورهای ایرانی را در آثار خود به بازی میگیرد؛ وگرنه یقین دارم اگر نویسندگان و هنرمندان امروز به اثر سترگی چون شاهنامه توجه داشتند، این اثر در جهان در کنار آثاری چون ایلیاد و اودیسه قرار میگرفت. برای نمونه اساتیر یونانی در آثار هنرمندان جهان پیوسته در حال حرکت و بازی دوباره است. به همین دلیل مدام چهره عوض میکنند و نو میشوند.
در حوزهی شعر، مهدی اخوانثالث بیشترین بهره را از جهان استورهها گرفتند. در بین شاعران معاصر، مهدی اخوانثالث یک پدیدهی ملی بود که یکسره به اساتیر ایرانی توجه ویژه داشت.
استورهها و ادبیات عامیانه در زمان خود ارتباط تنگاتنگ با مردم داشته است. مثلاً امیر ارسلان نامدار و سمک عیار در روزگارانی سرمشق مردم بودهاند، اما امروزه آنقدر از آن فرهنگ فاصله گرفتهایم، که از خاطرمان رفتهاند. شاید یکی از دلایل این فاصله این باشد که ما پیش از اینکه حتا پیشمدرن شویم، پسمدرن شدهایم. یعنی جامعه، مسیر طبیعی خود را برای رسیدن به مدرنیسم طی نکرده است، در نتیجه امروزه شاهد گسست فرهنگی مردم ایران از میراث و تمدن ملیشان هستیم.
زبان فارسی در آفریقا
روزنامه همشهری/23 فروردین
همشهری (21 اردیبهشت) - «زبانشناسی آفریقای سیاهپوست» عنوان کتابی است که دانشگاه دولتی ویسکانسین در ماه مه سال ۲۰۰۱ چاپ کرده و چاپ دوم آن در این هفته به توزیع داده شده است. مؤلفان این کتاب، زبان «سواحیلی» راکه در کشورهای سومالی، کنیا، تانزانیا، اوگاندا، زنگبار، رواندا، بروندی، مالی، زامبیا، شمال موزامبیک و شرق کنگو به آن تکلم میکنند، فراگیرترین زبان در آفریقای سیاهپوست اعلام کرده و در بخشی از این کتاب نوشتهاند که تعداد واژههای فارسی در این زبان دوردست آفریقایی نشانهی نفوذ ایرانیان، مخصوصاً مردم جنوب ایران در طول زمان در آفریقای شرقی است که تمدن خود را هم در این مناطق ترویج کردهاند. مؤلفان به طور مثال چندین واژهی رایج فارسی در زبان سواحیلی را مطرح کردهاند از جمله: بابا، بیبی (مادربزرگ - لقب برای بانوان از خانواده مهم)، کاکا (برادر - متداول در کرمان و فارس)، بابو (پدربزرگ)، انبه، زیوا (زیبا)، چای، شها (شاه که به کدخدای ده اطلاق می شود)، گاری (اتومبیل)، دیوانی (ادارهی دولتی - کارمند دولت) و استفاده از پسوند تصغیر«و» که در کرمان و جنوب ایران رایج است مانند: دفترو( دفترچه - که از واژهی «دیپتر» فارسی زمان ساسانیان گرفته شده) قلمو (قلم کوچک) و...
تخریب ارگ یزد اشتباه بود، جبران میشود!
ایران (25 اسفند81)- ارگ یزد که در تاریخ 22/3/79 با شماره 2705 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده بود، روز سیزدهم اسفندماه سال جاری به وسیلهی شهرداری یزد برای احداث پارکینگ خراب شد. خادمزاده، مدیریت پیشین ادارهی میراث فرهنگی یزد (که چند روزی است جای خود را به فرد دیگری سپرده): ما حدود سه یا چهار روز پیش از تخریب ارگ متوجه اقدامهای مشکوک شهرداری در داخل ارگ شدیم و یکی از کارکنان خود را مأمور ساختیم که با مراجعه به محل در این باره تحقیق کند. این فرد گزارش داد که مأموران شهرداری در حال تخلیهی ارگ از وسایل خود هستند و ما نیز گمان بردیم که این اقدام، یک نقل و انتقال معمولی است. اما چند روز بعد و خارج از وقت اداری در حالی که تمامی ادارههای شهر و از جمله شهرداری تعطیل شده بودند، خبر رسید که بولدوزرهای شهرداری با سرعت در حال خراب کردن ارگ یزد هستند.
به محض اطلاع از این واقعه با استاندار و شهردار یزد تماس گرفتیم، اما موفق به گفتوگو با این دو مسؤول نشدیم و در نهایت در تماس با معاون شهرداری و روستایی استاندار و معاون اداری مالی شهرداری، تخریب ارگ را متوقف ساختیم. اما در همین فاصله 75 درصد از ارگ با خاک یکسان شده بود.
نبوی زاده، معاون عمرانی استاندار یزد: شهرداری برای بافت تاریخی یزد اهمیت زیادی قائل است]![ و هر سال یک میلیارد تومان بودجه خود را به این بافت اختصاص میدهد. مسؤولان شهرداری به محض اعتراض اداره کل میراث فرهنگی، تخریب ارگ را متوقف ساختند و همین امر میرساند که برای آثار تاریخی اهمیت زیادی قائلاند]![. اقدام شهرداری برای احداث پارکینگ در حوالی مسجد جامع و ایجاد امکانات بهتر برای گردشگران]![ بوده است. مهم این است که شهرداری نیت خیری داشته]![ و حاضر است خسارات وارده را جبران کند]![.
شاهنامهشناسان ایرانی غایب بودند
جام جم (24 اسفند)
سومین همایش جهانی تصاویر شاهنامه، روزهای هشتم و نهم مارس سال جاری میلادی با شرکت اندیشمندان حوزهی ادب و هنر ایرانی و اسلامی و متخصصان علوم رایانه و آمار در شهر ادینبورگ اسکاتلند و ازسوی دانشگاههای ادینبورگ و کمبریج و بنیاد فرهنگی ایران برگزار شد.
در این همایش، سخنرانانی که از آمریکا، آسیا و اروپا دعوت شده بودند، دربارهی تأثیر متون شاهنامه بر نقاشی روی کاشی و ظروف سفالی، تأثیر تصاویر شاهنامه بر تصاویر کتبی چون تاریخ بلعمی، ارتباط متن و تصویر و این که کاتب چگونه به نقاش امکان تفسیر متن را میدهد تا او نقاشی مربوط را رسم کند، سخنرانی کردند.
به گزارش ایسنا، آنها درباره شاهنامههای موجود از جمله شاهنامهی تینماوت، که در حال حاضر در مجموعهی فرهنگی آقاخان در ژنو نگهداری میشود، شاهنامهی بزرگ عهد مغول و شاهنامهی طهماسبی، صحبت کردند.
یوکا کادویی از کشور ژاپن به تصاویر شاهنامهی بزرگ عهد مغول و تأثیری که این تصاویر از زندگی اهالی مشرقزمین گرفته، پرداخت و پرفسور رابرت هیلنبرند از دانشگاه ا دینبورگ و از مدیران «پروژهی بزرگ شاهنامه» دربارهی نقاشیهای مراسم سوگواری در این شاهنامه صحبت کرد.
دکتر فرهاد مهران، متخصص علوم آمار سازمان ملل مستقر در ژنو و از مسؤولان پروژه بزرگ شاهنامه گفت: این پروژه در سال 1999 آغاز شده و فعالان آن تاکنون موفق شدهاند که حدود 8 هزار تصویر شاهنامه را از نقاط مختلف جهان جمع آوری کنند و با مشخصات کامل، در بانک اطلاعاتی تصاویر شاهنامه در رایانه قرار دهند.
بی.بی.سی در این گزارش همچنین آورده است: در همایش ادینبورگ جای خالی اندیشمندانی که هم اکنون در موطن شاهنامه، یعنی ایران به تحقیق دربارهی آن مشغولند، بهشدت احساس میشد.
گفتنی است دو همایش گذشته در سالهای 2000 و 2001 در شهرهای کمبریج و ادینبورگ برگزار شدند.
سرو 4500 سالهی ابرکوه در معرض خطر
همشهری (22 خرداد) – دکتر سودابه کروری، عضو انجمن جنگلبانی ایران: سوگوارهی سرو یکهزار و پانصد ساله روستای فیروزآباد صدوق با حضور اهالی این روستا در کنار این درخت تاریخی برگزار شد. این درخت کهنسال، هشتم خرداد ماه امسال بر اثر توفان شن شکست و در زمین مجاور سقوط کرد. تاکنون 40 پایه درخت دیرزیست در این استان شناسایی شده است. اغلب این درختان مشکلات نگران کنندهای مانند سرو فیروز آباد دارند. احداث خیابان، جریان یافتن آبهای سطحی، پوسیدن ریشههای درخت، نابودی باغهای اطراف که خود ناشی از اجرای طرحهای عمرانی بود، سرو تاریخی این روستا را با مشکل فیزیولوژی، روبهرو کرده بود به گونهای که تاب مقاومت در برابر توفان را از دست داده بود.
بر اساس تحقیقات انجام شده، تمام سروهای کهنسال موجود در استان یزد از یک پایهی مادری بوده، بدین معنی که از یک درخت، تکثیر شدهاند و این امر با تفکرات ایرانیان باستان، مطابقت دارد.
فعالیتهای عمرانی در مجاورت کهنسالترین درخت دیر زیست استان یزد یعنی سرو چهارهزار و پانصد ساله ابرکوه، این درخت را در معرض مرگ تدریجی قرار داده است.
پیرو مذاکرات انجام شده با سازمان میراث فرهنگی، کار حفاظت از درختان کهنسال کشور که تعداد آنها بیش از یکهزار پایه میباشد به سازمان حفاظت محیط زیست واگذار شده است اما این سازمان تاکنون هیچ اقدامی عملی در این خصوص، انجام نداده است.
احترام به حریف
همشهری (22 خرداد)- احسان قائم مقامی، استاد بزرگ شطرنج ایران:
فکر میکنم من به آرزوی هر شطرنجبازی رسیدهام، یعنی استاد بزرگ این رشته. خب فقط تعداد محدودی میتوانند به آن نقطه برسند. حدود 200 نفر، قهرمانان جهان در این جایگاه قرار دارند. فقط عنوان قهرمانی بزرگسالان جهان است که باید برسم. البته فکر میکنم کمی به کمک نیاز دارم. به طور مثال من مربی خوبی ندارم. بدون مربی تمرین میکنم. وقتی شما بدون مربی در مسابقات قهرمانی بزرگسالان آسیا شرکت میکنی و در 20 سالگی بدون باخت دوم میشوی، همه تعجب میکنند.
از لحاظ گستردگی، شطرنج 64 خانه دارد. این 64 خانه میتواند زمینههای مختلف زندگی باشد. حالتها و حرکتهای مختلف مهرهها در خانهها میتواند نمایشگر صحنهی زندگی باشد. پشت این میز، آدم خیلی چیزها یاد میگیرد، مثل تواضع، پشتکار، صبر، متانت و... اینطور نیست که پشت میز هر کاری دلتان خواست بکنید. باید پنج ساعت در سکوت پشت میز بنشینید. پنج ساعت باید به حریفات احترام بگذاری، کاری نکنی که طرف مقابل ناراحت شود. حتا آب خوردن سر میز کار اخلاقی نیست، چون صدای آب خوردن شما امکان دارد باغث بههم خوردن تمرکز حریفتان بشود.
جزیرۀ هوش و ذکاوت
امید جوان (11 اسفند 1381) ـ مهندس ایرج حسابی، فرزند پرفسور حسابی:
من روزی در یک عروسی افتخار همنشینی با فریدون مشیری را داشتم. ایشان دربارهی نحوهی آشنایی خود با پرفسور حسابی میگفت: من به واسطهی آشنایی با زبان خارجی در تلگرافخانهی شمیران کار میکردم و تلگرافهایی را که برای افراد سرشناس مملکت میآمد برای آنها ارسال میکردم. مقامات آن زمان هفتهای یک یا دو تلگراف داشتند اما پرفسور حسابی شخصیت متفاوتی داشت و علاوه بر حجم تلگرافها، کسانی که برای او تلگراف میفرستادند افراد سرشناسی چون انیشتن و آندره ژید بودند. آقای مشیری میگفت: مدتی گذشت و پرفسور حسابی برای حوالهی پول به سوییس به تلگرافخانه میآمد. این آمد و رفت تا مدتی ادامه داشت و من با پرفسور حسابی بیشتر آشنا شدم. گفتههای آقای مشیری باعث شد که من در اینباره پیگیریهایی را به عمل آورم، که نتیجهی پیگیریها مشخص کرد که پرفسور حسابی که آن زمان 2000 تومان حقوق میگرفت و دلار حدود 65 ریال بود برای ایران در کره مریخ با پول و حساب شخصی زمین خریده است.
پرفسور همچنین در نامهای که برای مقامات آن زمان حدود 28 سال پیش نوشته، تأکید کرده است: آیندهی جهان در فضاست چرا که ارتباطات از طریق فضا هدایت خواهد شد، بنابراین ما تا دیر نشده باید در این امر مهم سهیم شویم. متأسفانه مقامات وقت اعتنایی به گفتههای پرفسور حسابی نمیکنند، اما اقدامات پرفسور حسابی باعث میشود که ایران در زمینهی خرید زمین در مریخ بعد از آمریکا و روسیه قرار بگیرد حال آنکه بلژیک 5/4 سال بعد از پرفسور حسابی اقدام به این کار میکند.
هر وقت ستاره، سیاره و پدیدهی جدید فضایی کشف میشود این کمیته ]کمیتهی نامگذاری در فضا[ اقدام به نامگذاری میکند، در این کمیته نامهایی مانند گلستان، بوستان، شاهنامه، باباطاهر و... از سوی پرفسور حسابی پیشنهاد شده است. خوب حالا هر وقت منجمی به کتابهای این کمیته مراجعه میکند و با این نامها برخورد میکند قطعاً در پیگیریهای خود متوجه میشود که مثلا گلستان و بوستان اثر سعدی است، و ضمن آشنایی با مشاهیر ایرانی با فرهنگ کشورمان نیز ارتباط پیدا میکند.
پرفسور حسابی ایران را جزیرهی هوش و ذکاوت مینامید. میگفت: بزرگترین خوشحالی من جوانان ایرانی است. همیشه تأکید داشت که من این جمله را به بزرگترها نمیتوانم بگویم ولی به جوانان چرا و آن جمله این بود که «زندگی یعنی پژوهش و فهمیدن». پرفسور دربارهی هوش و ذکاوت جوانان ایرانی خاطر نشان میکرد که اگر من در کلاس درس مجبور باشم موضوع را برای جوانان اروپایی 2 بار، آمریکایی 4 بار، ژاپنی 7 بار و عرب 45 بار بگویم به جوانان ایرانی فقط یک بار میگویم.
یکبار دربارهی دانشجویان و دانشآموزانی که در المپیاد شرکت میکنند، گفت: ما این بچهها را به المپیاد میبریم از جوانان و نوجوانان آمریکایی و ژاپنی هم جلو میزنند اما چون برنامهای برای آنها نداریم 4 نفرشان در ایران میمانند و 70 تای بقیه سر از کانادا در میآورند.
حکایت نامه - جایزهی نخست نمایشگاه کتاب بولونیا را کسب کرد
همشهری (23 فروردین) - رییس هیأت داوری نمایشگاه بین المللی کتاب کودک بولونیا در ایتالیا از کتاب ایرانی حکایت نامه به عنوان یک اثر نوآور در عرصهی چاپ که نمونهی آن کمتر دیده شده است یاد کرد.
آنتونیو فائتی که در مراسم اهدای جایزهی اول بخش افقهای جدید این نمایشگاه معتبر جهانی این کتاب سخن
میگفت با اشاره به تفاوت اندک و شباهتهای بسیار کتابهای عرضه شده در بولونیا افزود: انتشار حکایتنامه گشودن یک راه تازه در مسیر نشر کتابهای کودک و نوجوان است.
کتاب حکایتنامه سومین کتاب از انتشارات کانون است که در تاریخ چهل سالهی این نمایشگاه موفق به دریافت جایزهی اول بولونیا شده است.
پیش از این کتابهای «ماهی سیاه» کوچولو در سال ۱۳۴۸ و برگها در سال ۱۳۶۴ این جایزهی معتبر را به خود اختصاص داده بودند.
حکایتنامه مجموعهای از حکایتها و متون ادبی کهن فارسی است که در سه بخش لطیفه های فارسی، طنز فارسی و داستان های اخلاقی برای دانش آموزان دورههای راهنمایی و دبیرستان با بازنویسی حسین معلم، تصویرگری بهرام خائف و صفحه آرایی کوروش پارسانژاد گردآوری و منتشر شده است.
چهلمین دورهی نمایشگاه جهانی کتاب بولونیا ۲۰۰۳ امسال از ۱۳ تا ۱۶ فروردین در ایتالیا برگزار شد و در آن ۱۳۷۶ شرکتکننده از ۵۵ کشور جهان حضور داشتند.
بازسازی پلههای سنگی قلعهی بابک
همشهری (22 خرداد) – پلههای سنگی قلعهی جاویدان، قلعهی جمهور یا دژبذ، معروف به قلعهی بابک با 2300 تا 2600 متر ارتفاع از سطح دریا واقع در 16 کیلومتری جنوب غربی کلیبر از سوی میراث فرهنگی استان آذربایجان شرقی احیا شد. این قلعه با درههایی به عمق 400 تا 600 متر در اطراف آن تنها از یک سو و دارای راه مالرو است.
این قلعه که برای رسیدن به دروازهی آن باید از معبر دالانمانندی به طول 200 متر عبور کرد از برج و باروهای متعددی تشکیل شده است. برجهای مدور قلعه از سنگ مالون با ملات ساروج، و باروها نیز از سنگ خارا ساخته شدهاند. پس از عبور از معبر تنگ این قلعه، قصری به صورت دو و سه طبقه با تالار اصلی و هفت اتاق در اطراف آن به چشم میخورد. زمان قطعی احداث بنا معلوم نیست، ولی احتمال دارد مجموعه قلعه در دوره ساسانی احداث شده باشد.
این مجموعه به عنوان یکی از پایگاههای مهم و مستحکم بابک خرمدین در جنگ با اعراب و لشکریان خلفای بنیعباس در قرن سوم هجری، در آن زمان مورد تعمیر قرار گرفته و الحاقی نیز بر آن افزوده شده است.
ضرورت بازخوانی شاهنامه
مهری بهفر، پژوهشگر و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد:
این که میگویند دوران ما دوران حماسی نیست، من به این قطعیت به آن اعتقاد ندارم. من فکر میکنم تمام انگیزهها و آرمانهای اجتماعی ما یک رویکرد و روند حماسی را میطلبد. ضمن این که حماسه مؤلفههایی دارد که مؤلفههای مدرن است و همان مدرنیزمی است که غرب از آن صحبت میکند.
نگاه شاهنامه، نگاهی خردگرایانه است و منفعل نیست. اگر که رویکرد عرفانی به زندگی، ادبیات و هستی در واقع نوعی رویکرد انفعالی است، رویکرد حماسی کنشگراست. چیزی که جامعه امروز ما کم دارد، خردگرایی و درونی شدن کنشمحوری است. اگر هوا سرد است شاهنامه نمیگوید در خودت کز کن. شاهنامه میگوید محیط را تغییر بده. اما رویکرد عرفانی توجیهش این است که لباس بیشتر بپوش و در خودت فرو برو. حماسه یک نیاز امروزی برای جوانان ایران است، ضمن این که به نیازهای فرهنگی پاسخ میدهد. من در نمایشگاه کتاب میدیدم در غرفههای مختلف که کتابهای ذن، مدیتیشن و نوعی روانشناسی عامهپسند فروخته میشود مالامال از جوانان است. حالا اگر مدیریت فرهنگی صحیحی در جامعه وجود داشته باشد که بتواند شاهنامه و متونی از این دست را با این غنای فرهنگی و زبانی با دانشجوها و نسل جوان پیوند بدهد، عملاً یک اتفاق خوب خواهد افتاد.
همدلی دانشجویان با شاهنامه وقتی که پلهپله داستانهای شاهنامه را با هم میخواندیم و جلو میآمدیم نشان نمیداد که آنها شوقی نداشته باشند و پس از آن نخواهند که بیشتر بدانند. یعنی من عملاً میبینم که دربارهی رستم و سهراب فقط این را میدانستهاند که رستم، پسرش سهراب را کشته است ولی وقتی وارد داستان میشدند و در سیستم ادبی و زبانی فردوسی قرار میگرفتند، میدیدم که زیر تأثیر تراژیک داستان قرار میگیرند و ما ادبیات سطح پایین را میخورانیم و معلوم است که راحتتر هم خورده میشود. این است که من مشکل را در مدیریت فرهنگی کلان میبینم. واقعاً چه کسی این دغدغه را دارد که ما جوانمان را آموزش بدهیم و پایههای فرهنگی آنها را تقویت کنیم؟ چه مشی و مدیریتی در سطوح کلان برای این قضیه وجود دارد؟
یک رماننویس ایرانی اگر شاهنامه و خاستگاه ادبیات ایرانی را نشناسد، عملاً یک رماننویس بیبُته است؛ رماننویسی که دارد از آثار ترجمهای تغذیه میشود. رماننویس باید کارهای گابریل گارسیا مارکز، ایتالو کالونیو، گونترگراس، ساراماگو و کارهای درخشان را بخواند. اما این آثار، با پیشینه فرهنگی خودش هیچ نسبتی ندارد. آثاری که نوبل میگیرند، مثلاً «کورهی روح» (گائوشینگ جیان) از یک پیوستگی عمیق با فرهنگ عامه و اساتیر چین میکند که باور کردنی است. بنابراین، برای کسانی که کارهای فرهنگی و ادبی میکنند یا علاقهمندیهای فرهنگی دارند، خواندن همهی متون کهن از جمله شاهنامه که یکی از امهات ادبیات فارسی است، ضرورت انکارناپذیری دارد. مگر در همه دنیا که آثار مدرن «ریموند کارور» یا «مارول اوتس» را میخوانند، همچنان آثار شکسپیر یا هومر را نمیخوانند؟ ادبیات ناب تاریخ مصرف ندارد.
مگر داستان «کیومرث» چند بیت است؟ 72 بیت. مگر داستان «هوشنگ» چند بیت است؟ 38 بیت. یک داستان کوتاه است. من نمیخواهم اینها را با ساختار داستان کوتاه انطباق دهم، چون نه برای شاهنامه فضیلتی است و نه برای داستان کوتاه. منتها وقتی که از 7 هزار سال پیش داستانهای شفاهی بین مردم ایران وجود داشته، ما نمیتوانیم منکر وجود داستان در دو نقطه از جهان شویم؛ یکی هند و دیگری ایران. این است که من به نگاه از بالای منتقدان غربی] مانند خانم «سوزان سانتاگ» که میگویند ایران داستان ندارد[، اعتقادی ندارم. به دلیل این که اگر ما بحث فرم و زبان را هم داریم، بین خود رمان، تفاوتهای فجیعی وجود دارد. پس ما نمیتوانیم بگوییم رمان نداشتهایم.] داستانهای شاهنامه از سنت قصهی شفاهی است... داستانهای اساتیری، حماسی، افسانهها و فولکلور مردم پیش از اسلام با مدرنیتهی شرقیای که پس از اسلام در ایران پایهگذاری شد، توسط فردوسی به این درخشانی در شاهنامه آمده است. این داستانها خاستگاهی آن قدر قدیمی دارند. شما داستان «منوچهر» را بخوانید؛ میبینید که بسیاری از عناصر رمان امروز را میتوانید در آن پیدا کنید[ رمان «اگر شبی از شبهای زمستان، مسافری...» ایتالو کالوینو، عملاً گرتهبرداری غربی از هزار و یکشب است. این است که من فکر میکنم رماننویس ایرانی امروز، نمیتواند شاهنامه را نشناسد.
زنان خرمشهر بهترین فیلم جشنواره مندنز آمریکا
همشهری (7 خرداد) - فیلم «زنان خرمشهر» ساختهی هوشنگ میرزایی که به بخش مسابقه ی جشنواره جهانی مندنز آمریکا راه یافته بود در رقابت با ۵ فیلم کوتاه مستند دیگر از کشورهای آمریکا، انگلیس و فنلاند که نامزد دریافت جایزهی بهترین فیلم کوتاه مستند این جشنواره بودند، جایزه اصلی را به خود اختصاص داد.
به گزارش خبرگزاریها ۶۸ عنوان فیلم کوتاه و بلند که از میان بیش از ۴ هزار اثر ارسالی انتخاب گردیده شده در این جشنواره به نمایش درآمد. جشنوارهی مندنز با ۱۷ بخش مسابقه و ۱۱ عنوان جایزه با حضور بزرگان سینمای آمریکا و چهرههای سرشناسی چون فرانسیس فورد کاپولا جوایز بخش مسابقهی خود را اعلام و جایزه بهترین فیلم مستند کوتاه ویدیویی را به فیلم «زنان خرمشهر» به خاطر خلق موقعیتی تأثیرگذار از زندگی یک مادر شهید خرمشهری که هنگام تجاوز ارتش عراق به ایران هر دو فرزندش را از دست داده، اعطا کرد.
نوروز جادویی ما
ماهنامهی نافه ( بهمن و اسفند 1381) – دکترمحمد بقایی (ماکان):
نوروز نامی جادویی است با مفاهیم بیشمار. میتوان گفت یکی از مفاهیم آن جاودانگی است. حتا میشود از «نوروزی بودن»، مفهوم «جادو بودن» را استباط کرد. اصلاً نوروز خود جاودانگی است. شما در درازای تاریخ که تأمل و غور میکنید میبینید که خاطرهها، یادها و روزهای تاریخی و حتا ایام مقدسی وجود داشتهاند که چونان سنگریزهای در برکهی زمان فرو افتادهاند و ناپدید شدند، یعنی چند صباحی موجی داشتهاند و صدایی و جنبشی و دیگر هیچ. بسیاری از آیینها و آدابها و ایام برجسته در دل تاریخ و در زیر غبار زمان مدفون شدند و هرچه که تاریخ بر آنها گذشته هیچتر و هیچتر شدند، تعدادی از آنها که ماندند نیمرمقی به تن دارند و آن جوشش و تب و تاب اولیه در آنان نیست، ولی هر چه بر عمر نوروز میگذرد جوانتر و شادابتر و باشکوهتر میشود. این است که گفتم نوروز نامی جادویی است، جادوی قرنها و هزارههاست. نوروز حتا در بدترین و دهشتناکترین ایامی که بر این ملت گذشت، آن زمان که مغولان آمدند و کشتند و بردند، در آن هنگام که تیغ یأس و مصیبت را با گلوی این قوم آشنا ساختند، بازهم نوروز، مردم این سرزمین را به حال خود رها نکرد و نور امید به قلبهایشان تابانید و به آنان صلا در داد که «سرت سبز باد، به صفا و صلح بزی، پیشت هنری و دانا گرامی، درم خوار، سرایت آباد و زندگانیت بسیار». معنای دیگر نوروز، امید است. عنصری که با نوع بشر پدید آمده و فقط با او از میان خواهد رفت.
در کلمهی نوروز، رمز و راز و کیفیتی نهفته است که با روح ملت ما عجین شده؛ سعی در زدودن یا کمرنگ کردن آن ناشی از ناآگاهی تاریخی و اجتماعی و کاری بس خطرناک است. از همینروست که دشمنان ملت ما در طول تاریخ هرگاه که فرصتی به دستشان افتاده سعی کردهاند از شکوه و جلال آن بکاهند. برخی در اوایل انقلاب گمان میکردند که آیینهای نوروزی از جمله چهارشنبهسوری و سیزدهبهدر هم چیزی است در حد چهار آبان و شش بهمن که میشود به راحتی آن را از میان برداشت. اما دیدند که از میان بردن و زدودن آن یعنی از میان بردن یک ملت که عقلاً امری غیر ممکن است، بنابراین سعی در کمرنگ نمودنشان کردند. از جمله نام نوروز را به جشن بهار تغییر دادند و «سیزده بهدر» را بیآنکه معنای آن را بدانند تبدیل کردند به «روز طبیعت» حال آنکه روز طبیعت اصطلاحی پذیرفته شده در میان قوم یهود است. سیزدهبهدر به معنای «در کردن» یعنی «بیرون کردن» سیزده نیست. زیرا ایرانیان به خلاف اعراب و اروپاییان سیزده را نحس نمیدانستند، بلکه «سیزده» را مانند عدد «هفت» خوش یمن میشمردند، نخست اینکه سیزده، تیر روز است و تیرگان از جشنهای خجسته ایرانیان میبود و دیگر اینکه در این روز با تیر انداختن آرش، مرز ایران و توران مشخص میشود و ایرانیان از محنت میرهند که این نیز دلیل دیگری در مبارک بودن سیزدهمین روز نوروز است، روزی که انسان ایرانی با نزدیک شدن به طبیعتی که جان تازه میگیرد، با گره زدن سبزه که یادآور تولد انسان ایرانی است که از به هم پیوستن دو ساقه ریواس متولد میشود، روح خود را با عالم بالا مأنوستر میسازد. زدودن این ارزشها که شرح والایی آنها در این وقت کم میسر نیست، جفا کردن به خویشتن است.
اولین نمایشگاه مطبوعات مهاجران افغانستانی در ایران همزمان با دهمین جشنوارهی مطبوعات
(21 ـ 14 اردیبهشت ماه 1382 خورشیدی)
این نمایشگاه دربرگیرندهی نمونههایی از روزنامهها و مجلههای مهاجران افغانستانی در ایران است که در طی سالهای 1381 ـ 1385 توسط طیفهای مختلفی از حزبها و گروههای سیاسی، مرکزها و انجمنهای فرهنگی و افراد حقیقی و حقوقی منتشر شده است.
از نخستین نشریهی منتشره شده توسط مهاجران افغانستانی در ایران اطلاعی در دست نیست ولی قدیمیترین نشریهای که در نمایشگاه قرار گرفته هجرت نام دارد که در سال 1358 منتشر شده است.
نمایشگاه مطبوعات مهاجران افغانستانی در حالی برگزار میشود که تقریباً شعلههای جنگ در افغانستان فروکش کرده و مهاجران افغانستانی دسته دسته به زادگاه خود باز میگردند. بنابراین از تبیوتاب چاپ و انتشار جراید افغانستانی در ایران تا حدودی کاسته شده و دستاندرکاران و روزنامهنگاران افغانستانی ادامه فعالیتهای مطبوعاتی خود را در افغانستان دنبال مینمایند.
طی پژوهشهای انجام گرفته، مهاجران افغانستانی در سراسر جهان، 608 عنوان نشریه انتشار دادهاند که 201 عنوان آن در ایران منتشر شده است. مشترکات تاریخی ـ فرهنگی، مرزهای جغرافیایی و به ویژه زبان مشترک از جمله عوامل مهم در شکلگیری مطبوعات مهاجران افغانستانی در ایران به شمار میآیند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ-
بانک مشترک کتابهای فارسی
کتاب هفته (18 اردیبهشت) ـ در نشست مشترک وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزیر فرهنگ تاجیکستان بر تجهیز صنعت نشر تاجیکستان به شابک (شمارهی استاندارد جهانی کتاب) از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تأکید شد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران با اشاره به زبان مشترک ایران، افغانستان و تاجیکستان ابراز امیدواری کرد تا تمام کتابهای فارسی منتشر شده در این کشورها با «شابک» مشترک منتشر شوند تا زمینههای ایجاد بانک واحد کتابهای فارسی فراهم شود.
در این نشست مشترک برای همکاری در اجرای موسیقی، برگزاری هفتهی فرهنگی تاجیکستان در ایران، طبع و نشر آثار کودکان و نوجوانان و برقراری پیمان فرهنگی میان دو کشور به مناسبت هزارمین سال نوروز بر اساس تقویم جلالی، توافقهای اولیه انجام شد.
کرامتالله عالمالف، وزیر فرهنگ تاجیکستان که برای بازدید از شانزدهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به ایران سفر کرده است نیز با ابراز علاقهمندی برای همکاری با ایران در زمینهی صنعت نشر، اظهار داشت: «با توجه به نکات مشترک فرهنگی و تاریخی ایران و تاجیکستان، علایق کشور ما این است که در زمینههای فرهنگی نیز با کمک ایران به جریانهای جهانی صنعت نشر بپردازیم.»
وزیر فرهنگ تاجیکستان در پایان با اشاره به برگزاری جشن «ناصر خسرو» که امسال در این کشور برگزار میشود از احمد مسجد جامعی دعوت کرد تا در این جشن حضور پیدا کند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بزرگداشت عینی
همشهری (7 اردیبهشت)
هفتهی گذشته در شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان از صدوبیستوپنجمین سالگرد تولد صدرالدین عینی، پایهگذار ادبیات نوین فارسی تاجیکی تجلیل به عمل آمد. صدرالدین عینی در سال 1878 میلادی در روستای ساکتره امارت بخارا تولد شده است و در آغاز قرن بیستم میلادی در میان روشنفکران بخارا از شهرت زیادی برخوردار بود. عینی همراه با عدهای از روشنفکران بخارایی از مقامات وقت امارت بخارا خواستار اصلاح نظام آ‚وزش و پرورش شده بودند. از این رو صدرالدین عینی و برخی دیگر از شخصیتهای فرهنگی تاجیک در بخارای آن زمان از سوی حکومتداران مورد تعقیب و فشار قرار گرفتند. در سال 1917 عینی و عدهای از روشنفکران دیگر تاجیک زندانی شدند و عینی محکوم به 75 دره یا ضرب چوب شد. سپس انقلابیان روس عینی را از زندان امیر بخارا نجات دادند.
صدرالدین عینی از اوایل دههی 1930 میلادی در تاجیکستان زندگی کرده است. وی آثار زیادی به میراث گذاشته است که تذکره «نمونههای ادبیات تاجیک» و اثرهای منثور «جلادان بخارا»، «داخنده»، «غلامان»، «آدینه»، «مرگ سودخور» و نیز «یادداشتها» جزو برجستهترین آثار این نویسندهی بزرگ تاجیک محسوب میشوند. از میان آثار او «یادداشتها» به همت زندهیاد سعیدی سیرجانی در ایران منتشر شده است.
حماسهی سوم خرداد، سالروز بیداری ایرانیان
سوم خرداد، سالروز پس گرفتن بندر خرمشهر از سپاه متجاوز عراق است که ضمن آن بیش از 30 هزار عراقی، فقط اسیر شدند. در این عملیات نظامی که بیگانگان انتظار آن را نداشتند، یگانهای ایرانی نهایت دلاوری، از خود گذشتگی، پایداری و جانفشانی را نشان دادند و پس از دو ـ سه قرن رخوت به جهان ثابت کردند که عظمت و قدرت ایران باقی است و باید به دیده احترام و عزت با آن نگاه کنند و خیال هر گونه مداخله و اعمال نفوذ احتمالی را از سر بهدر کنند. ایران در جریان این دفاع تنها بود. کشورهای عربی، جز سوریه از ترس گسترش انقلاب اسلامی و نظام دینی، خزاین خود را به روی عراق گشوده بودند و دو بلوک غرب و شرق حامی عراق بودند، ولی پیشبینی نکرده بودند که تا ایرانی زنده است، یک وجب از خاک خود را از دست نخواهد داد و این گفتهی فردوسی را همیشه پیش چشم خواهد داشت که گفت: «چو ایران نباشد تن من مباد». شکست عراق در نبرد خرمشهر مقدمهی پیروزیهای دیگر نیروهای ایران بود که در 14 ژوییه (45 روز بعد) یک بار دیگر عراق را شکست دادند و در هفتم نوامبر همان سال تا عمق شش کیلومتری وارد خاک عراق شدند و بعداً شبه جزیرهی «فاو» و... را گرفتند. پیروزی نیروهای ایران در نبرد خرمشهر که روز «مقاومت» نامیده شده است، کشور ما را به صورت یک قدرت منطقهیی درآورد و دولتهای جهان را مجبور کرد که در محاسبات خود درباره ایران تجدید نظر کنند و گوش خود را از آن پس به حرفهای ما باز کردند. کرونیکل قرن بیستم در این زمینه نوشته است: پیروزی ایران در نبرد خرمشهر در جهان زمزمه و شوک ایجاد کرد.
تا زبان فارسی غنی شود
کتاب هفته (5 بهمن) استاد محمد دبیر سیاقی:دو بار به پکن رفتم. رشته ادبیات فارسی را در دانشگاه پکن درس میدادم.یک بار در سال 64 و یکی هم در سال 67 بود که برای تدریس به پکن رفتم. یک ترم هم به دعوت حاکم شهر تاشقربان چین که مردمش شیعه هستند و فارسی حرف میزنند، این شهر در جنوب غربی کاشغر واقع شده است. در عروسی پسر این حاکم دعوت شدیم، به قلب کوه های پامیر رفتیم. خاطره های خوبی از آنجا دارم. دو سفر هم به دعوت دانشگاه عین الشمس به مصر رفتم. در آنجا هم کنفرانس هایی پیرامون زبان فارسی داشتم. به اهتمام مرحوم دکتر خانلری در سالهای 53 تا 57 در تابستانها کلاسهایی در ایران دایر میشد و از همه ممالکی که دانشگاه هایشان کرسی زبان فارسی داشتند، استادانی به عنوان مهمان دولت ایران میآمدند و طی سه ماه زبان فارسی، آموزش میدیدند و برمیگشتند و در گسترش زبان فارسی تلاش میکردند.
عامل اصلی دایر شدن این کلاسها دکتر خانلری بود. البته وزارت فرهنگ و آموزش عالی هم دخالت داشت. من در این کلاسها تدریس میکردم. این افراد در ایران تعلیمات میدیدند و رساله ای اگر میخواستند بنویسند راهنمایی میشدند. دو دفعه در شهر کلن آلمان کنفرانس هایی برای فردوسی داشتیم. دو بار هم در دانشگاه سوربن پاریس کنگره ای راجع به شاهنامه برگزار کردند که شرکت کردیم.
نگارگریهای هخامنشیان
ایران (4 دی) – برای نخستینبار آثار نقاشی دورهی هخامنشی کشف شد. در نخستین اثر نقاشی کشفشده بر روی دیوار یکی از اتاقهای شهر هخامنشی دهانهی غلامان، صحنهای از شکار به تصویر کشیده شده است و در دومین نقاشی مکشوفه، اثری به صورت کندهکاری از یک حیوان که به احتمال زیاد اسب است و روبهروی پلکانی ایستاده، تصویر شده است.
شاهنامه در تایلند
ایران (5 دی) – دکتر«اوماویجانی مونتری» نویسنده و پژوهشگر تایلندی اعلام کرد که قصد دارد شاهنامهی فردوسی را به زبان تایلندی ترجمه کند. این مترجم و استاد برجستهی دانشگاه تایلند گفت: «سراسر شاهنامه جنگ ظلمت و نور است و مهمترین پیام فردوسی در این اثر بزرگ، شناخت خوبی و بدی است».
دکتر مونتری ضمن بیان اینکه فرهنگ ایران برای ما تازگی ندارد و ما از 700 سال پیش با این فرهنگ آشنایی داریم، عنوان کرد: « با خواندن ترجمهی «ماسیوآرنو» از داستان رستم و سهراب به شاهنامهی فردوسی علاقهمند شدم.»
هفتهنامهی اَمرداد (5 آذر) – کارشناسان میگویند: گذشتگان از آسیبهای بادی در زمانی که نیروی محرکه مورد نیاز بشری تنها متکی به نیروی دام و انسان بوده، برای عمران و آبادی منطقهی سیستان استفاده میکردند.
آنها بر این باورند: شاید اکنون با توجه به اختراعها و اکتشافها، آسیابهای بادی سیستان چندان جالب به نظر نیاید ولی توجه به اینکه زمان پیدایش آنها به 200 سال پیش از میلاد مسیح است یعنی زمانی که امکانات محدودی در اختیار بشریت بوده ، ما را به اهمیت هر چه بیشتر آنها واقف میسازد.
در گزارشی آمده است: در زمانهای گذشته از آسیابهای بادی سیستان برای تهویهی هوای منازل، کشیدن آب از چاه و استفاده از نیروی باد برای شنزدایی بهره میگرفتند.
مدیر کل سازمان میراث فرهنگی سیستان گفت: آسیابهای بادی، نماد خلاقیت ساختارهای اجتماعی و اقتصادی سیستان در گذشته است و به عنوان یکی از نمادهای فرهنگ و شهرنشینی ایرانزمین، ریشه در تمدن حوزهی هیرمند و منطقهی سیستان دارد.
وی افزود: این آسیابها در زمان تسلط عربهای مسلمان بر ایران به سرزمینهای اسلامی نفوذ میکند و سپس ترکان سلجوقی آن را در اروپا رواج میدهند.
تاریخچهی باستان شناسی در ایران
توجه به آثار باستانی ایران را از قرن هفدهم میلادی در یادداشتهای پیتر دلاواله، جهانگرد ایتالیایی و ژان شاردن، جهانگرد فرانسوی میتوان دید. انگلبرت کمپفر، جهانگرد آلمانی در سال 1037 خورشیدی به ایران آمد و به تختجمشید رفت و خطهای کتیبههای تختجمشید را بررسی کرد و آنها را خط میخی نامید. در سال 1216 خورشیدی، راولینسون، شرقشناس و مامور سیاسی انگلیس، همراه هیأتی به ایران آمد و پژوهش برای کتیبهی بیستون، را آغاز کرد. او از کتیبهی بیستون که به سه خط فارسی باستان، ایلامی و بابلی نوشته شده است، رونویسی کرد و پس از پنج سال مطالعه، رمز خط میخی را کشف کرد و نوشته را خواند. با خوانده شدن خط میخی کتیبه، رمز دو خط میخی ایلامی و بابلی نیز کشف شد و این موضوع، علاقهی باستانشناسان را بیش از پیش به آسیای غربی و از جمله ایران برانگیخت. اوژن فلاندن، جهانگرد و نقاش فرانسوی و پاسکال کوست، معمار فرانسوی از بناهای باستانی ایران طرح و نقاشی کشیدند. لوفتوس، باستانشناس انگلیسی در سالهای32-1229 در ویرانههای شوش به حفاری پرداخت و آثار مهمی از حجاریهای کهن را با خود به گنجینهی بریتانیا برد. او حاصل پژوهشهایش را در کتابی به نام «سفرها و پژوهشها در کلده و شوش» منتشر کرد. این کتاب، توجه باستانشناسان فرانسوی را جلب کرد. در سال 1263 خورشیدی دولت فرانسه برای حفاری در شوش، با دولت قاجار قرارداد بست. با امضای این قرارداد، مارسل دیولافوا، مهندس و باستانشناس فرانسوی برای حفاری به منطقهی باستانی شوش آمد و در سال1264 آثار بسیار گرانبهایی از دورهی هخامنشیان را از زیر خاک بیرون آورد و به موزهی لوور پاریس برد.
پس از چندی، به سبب ناخشنودی مقامهای ایرانی، عملیات حفاری متوقف شد. در سال 1280، در زمان مظفرالدین شاه قاجار، امتیاز انحصاری هر گونه پژوهش و کاوش باستانشناسی در ایران طبق قراردادی که به نام «دمرگان» مشهور است، به فرانسه واگذار شد.
ژاک دمرگان در شوش به حفاری پرداخت. او طی 14 سال کاوش در این منطقه، آثار فراوان و با ارزشی از دورهی ایلامی به دست آورد. از جملهی این آثار ستون همورابی بود که متن قانون همورابی، پادشاه بابل بر آن حک شده است. او این را به موزهی لوور پاریس منتقل کرد.
در سال 1306 قرارداد با فرانسویان طبق شرایطی لغو شد و فعالیتهای باستانشناسی از انحصار فرانسه درآمد. در طول 50 سال از سال 1307 تا 1357، در حدود صد گروه باستانشناسی، از کشورهای فرانسه، ایتالیا، آلمان، ایالات متحدهی آمریکا، بلژیک، ژاپن، سوئد، کانادا و اتریش در منطقههای مختلف ایران دست به حفاری زدند و آثار گرانقدر بسیاری از تمدن ایران را به موزههای کشورهای خود منتقل کردند. برخی از باستانشناسان اروپایی نیز که به فرهنگ و هنر ایران علاقه داشتند، کتابهایی در اینباره نوشتند: «شاهکارهای هنری ایران» و «معماری ایرانی» اثر آرتو راپهام پوپ، باستانشناس آمریکایی؛ «آثار ایران» نوشتهی آندره گدار، باستان شناس فرانسوی؛ «ایران از آغاز تا اسلام»،«هنر ایران در دورهی ماد و هخامنشی» و «هنر ایران در دورهی پارت و ساسانی» اثر گیریشمن، باستانشناس بلژیکی، از این دست تألیفها هستند.
در طی سالهای 1313 تا 1320 چند باستانشناس ایرانی از جمله علی سامی، هیسی بهنام و علی حاکمی در تختجمشید و تپه حسنلو در نقده پژوهشهایی کردند. در سال 1320 نخستین گروه باستانشناسی از دانشگاه تهران دانشآموخته شدند و با بنیاد ادارهی کل باستانشناسی ایران، زمینهی فعالیت این گروه گسترش یافت. از سال 1343 تا 1357 سی و شش گروه ایرانی زیر نظر ادارهی کل باستانشناسی و دانشگاه تهران در منطقههای باستانی به کاوش پرداختند. فعالیتهای باستانشناسی پس از انقلاب در مرکز باستانشناسی ایران متمرکز شد. از سال 1366 کار باستانشناسی نظمی نو یافت و با تشکیل سازمان میراث فرهنگی و مدیریت پژوهشهای باستانشناسی، فعالیتهای باستانشناسی سراسر کشور به عهدهی پژوهشکدهی باستانشناسی گذاشته شد.
کاوشهای باستانشناسی در منطقههایی چون تپهی باستانی هگمتانه(همدان)، ارگ قدیم سلطانیه(زنجان)، تخت سلیمان(آذربایجان غربی)، تپه ازبکی(ساوجبلاغ) و تپهی آق اولر(تالش) ادامه دارد.
سید جلیل هاشمیان
نشریهی داخلی انجمن دوستداران یادگارهای فرهنگی، شهریور 1381
افراز- بهتر بود اگر در این گزارش، اشارهای به حفاری در نواحی فرهنگ و تمدن ایرانی مانند عراق(میاندورود)، تاجیکستان، خوارزم، قفقاز و افغانستان نیز میشد.
آتشدانها در دامنهی کوه
جامجم (15 مهر) ـ هیأت پژوهشهای باستانشناسی دژ مادی بیستون، شش آتشدان را در دامنهی این کوه شناسایی کرد.
این گروه موفق شدند 6 آتشدان کوه بیستون را بر روی یک نوار منحنی به شکل کامل شناسایی کنند. گفته میشود این آتشدانها که احتمالاً در شب افروخته می شدند، از دشت بیستون به خوبی قابل مشاهده بودند و با نمونههای تصویر شده بر روی نقش برجستهی آشوری کاملاً مشابهت دارند.
تاجیک، ایرانی است
جامجم (5 آبان) ـ فرخ قاسماف، نویسنده و کارگردان تاجیک که با نمایشهای «یوسف گمگشته» و «شاه فریدون» در جشنواره تآتر ایرانزمین حضور دارد: وقتی برای اولین بار وارد ایران شدیم، احساس کردیم به وطنمان آمدهایم. وقتی من در ایران میشنوم که میگویند گروههای تآتری از خارج آمدهاند، متأسف میشوم. تاجیکستان، خارج نیست؛ تاجیکستان جزو ایران است. میخواهیم در تاجیکستان این فکر را گسترش دهیم و بیش از دیگران مردم تاجیک به این موضوع واقف باشند؛ چرا که فرهنگ تاجیک و ایرانی از منظر تاریخی، یکی هستند. ما فرزندان رودکی و تشنگان «آب جوی مولیان» هستیم.
تنها 140 موزه
حیات نو (9 مهر) ـ علی اکبری، مدیر کل میراث فرهنگی خراسان:
ـ میراث فرهنگی ما نشان از تمدن و فرهنگ قوی ما دارد.
ـ کشور 65 میلیون نفری ایران در حال حاضر دارای 140 موزه بوده که این رقم بسیار اندک است.
ـ تعداد جهانگردان کشورهای جهان در سال 2010 میلادی یک میلیارد و 180 میلیون نفر با حدود 15 تریلیون درآمد پیشبینی میشود.
قطب بزرگ جهانگردی
ایران (9 مهر) ـ احمد مسجد جامعی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در همایش معرفی برنامهی ملی توسعهی گردشگری:
بیتردید ایران به دلیل برخورداری از شرایط متنوع آب و هوایی، تاریخ و تمدن کهن و آثار باستانی، مناظر بدیع و چشمانداز و سایر امتیازهای فرهنگی و همچنین موقعیت خاص جغرافیایی در منطقه دارای جایگاه ویژهای است که میتواند آن را به قطب بزرگی از صنعت جهانگردی مبدل سازد.
ماسوله، مجموعهای تاریخی
حیات نو(10 مهر) ـ محمد خاتمی، رییس جمهور، در جمع مردم فومن: شهرک تاریخی ماسوله بعد از شهر ونیز ایتالیا، دومین شهر جهان است که تمام آن به عنوان یک مجموعهی تاریخی به ثبت رسیده است.
باور کنیم فرهنگ مشترک را
کتاب هفته(16 اردیبهشت) – محمد آصف فکرت هروی، هموند آکادمی علوم افغانستان:
افغانستان، خاستگاه و مهد کهن زبان فارسی دری است. مردم با وجود گذشت قرنها اصالت زبان مولانا و پیر هرات و رودکی را حفظ کردهاند. زبان آن حدود از مداخلات نامناسب، واژهسازیهای غیر منطقی، تجددهای ویرانگر که گاهی زبان را مسخ و مثله میکند، برکنار و ایمن متنده است.
من بهخصوص از پژوهشگران ایرانی معاصر و باز بهویژه از جوانان تقاضا میکنم با بینش دقیقتر و وسیعتری پیرامون خویش را بنگرند؛ حیات و حضور زبانهای زنده و پویا را بپذیرند؛ اگر چه این زبانها به لحاظ داشتن مطبوعات رسمی، فقیر و تهیدست باشند.
معادل بسیاری از واژههای برساخته در ایران امروز، به صورت فصیحتر و سازگارتر با منطق زبان در گویشهای کابل، بلخ، بدخشان، بخارا، سمرقند، خجند، غور و هرات موجود است. از گویشها که بگذریم، در متون موجود است. آیا بهتر نیست در مواردی که مسأله با واژهیابی حل میشود، واژهیابی را بر واژهسازی ترجیح دهیم؟ باز در واژهسازی هم آیا نباید ویژگیهای تلفظ و منطق زبان را در نظر بگیریم؟ یکی از دلایل روی آوردن مردم به رسانههای خارجی آن است که رسانههای داخلی به زبان آشنا با مردم سخن نمیگویند.
بنده که یکی از کمترین خدام پژوهشگران افغان هستم با زبان شادروانان بهار و فروزانفر و شاگردانشان مشکلی نداشتم اما خجالت میکشم که بگویم شماری از واژههای مستعمل در مطبوعات و رادیو و تلویزیون امروز ایران را نمیدانم...
منظور من این است که برای رسیدن به یک آینده بهتر در فرهنگ مشترک، باید حضور فرهنگها و زبانهای موجود را – مخصوصاً در عصری که اطلاعات و دانشها به سرعت نور جهان را میپیماید، یا سریعتر- باور کنیم و بپذیریم.
در رسانههای غربی صدای دهها محقق و صاحبنظر افغان هر شب طنینانداز است و درکشور همسایه عزیز در تلویزیون ایران، تنها بعد از مسایل اخیر، سخنی از دو سه افغان به زبان آشنا شنیدیم.
به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین
درود بر هموندان گرامی انجمن افراز. از واژهی «هموند» به جای «اندام» استفاده کردیم که هر دو برساختهی لغت «عضو» هستند. درست است که واژهی «اندام» جایگزین دقیق «عضو» است ولی چون این واژه – در این معنا – برای بسیاری تازگی داشت و از سویی نهادهی آن (هموند) در دسترس بود – که در برخی دانشها و مجمعها هم مورد استفاده است- از این پس، واژهی هموند را در نوشتارهای انجمن بهکار خواهیم برد.
یکی از تلاشهای انجمن این است که در حدّ توان خود، واژههای پارسی را گسترش دهد. البته ما هم با این گفتار همرأی هستیم که بیشتر در برابر واژههای تازهی بیگانه باید موضع گرفت و نباید با واژهها و اصطلاحهایی که در زبان فارسی رایج شده و حق آب و گل پیدا کردهاند به مبارزه برخاست، ولی گام برداشتن در این راه را هم – تا جایی که زیادهروی نباشد- پویا نگهداشتن زبان میدانیم. به قول آقای داریوش آشوری: «اگر از واژههای بیگانه استفاده کنیم، زبان بومی و مادری ما خام و توسعهنیافته و سرکوفته برجا میماند و نوعی دوگانگی در گفتار و رفتار ما پدید میآید. ما باید راه دشوار ولی درست پروراندن زبان ملی و از نو سامان دادن به آن را برویم که این نیز جز با درک عمیق این ضرورت و کار دیرانجام و پرشکیب، و خالی از پیشداوریها و تعصبهای گوناگون ممکن نیست و در این راه، همکاری و همیاری و احساس مسؤولیت جمعی و بسیج توانها و نیروها ضروری است»(روح علمی و زبان علمی/ نشر دانش/ سال پنجم/ شمارهی سوم).
زبان به عنوان حامل فرهنگها، مهمترین عنصر فرهنگی است. زبان بیانگر شخصیت انسان است، بنابراین ضعف و قوّت آن ضعف و قوّت شخصیت را میرساند.
گروهی معتقدند که در عصر اطلاعات، وقت نهادن بر روی امری چون زبان لازم نیست. در این رابطه بد نیست مثالی از جهان غرب بزنیم، از فرانسه، آن هم با توجه به این مثل دیرینه که «فارسی، فرانسهی مشرقزمین و فرانسه، فارسی مغربزمین است».
گمان عمومی بر این است که زبان رایانه، مثل زبان عشق، خصلت جهانی دارد. واژههای این زبان همه انگلیسی است و اغلب ساختهی زباندانان نوآور ناشناسی است که در بارها و پلاژهای ساحلهای غربی آمریکا آمدوشد دارند. این زبان اکنون به صورت زبان مادری فنآوری درآمده و عملاً راه خود را در فرهنگ تمام کشورهای متمدن جهان، از جاماییکا گرفته تا ژاپن، باز کرده است. در حالی که یک استثنای قابل توجه بر این امر هست و آن فرانسه است، یعنی جایی که نه تنها کلمههای انگلیسی رایانهای خوشایند نیست، بلکه کاربرد آنها رسماً خلاف قانون است: قانونی که در سال 1975 میلادی به تصویب رسیده و استفاده از کلمههای خارجی را در مواردی که «واژههای تصویبشدهی فرانسوی» دارند، جرم میشمارد. در اسناد و قراردادهای دولتی و تبلیغهای تجارتی فرانسه، کلمهی کامپیوتر به کار نمیرود بلکه به جای آن میگویند اوردیناتور (Iordinateur)، به جای کلمهی microchip (ریزتراشه) میگویند پوس(puse) و به جایsoftware (نرمافزار)، لوژیسیل(Logiciel). این نامگذاری در امور نرمافزاری رایانهها هم گسترش داده شده است. از قرار معلوم فرانسویها مصمماند نگذارند کلمههای انگلیسی کامپیوتری از کانال مانش جلوتر بیایند. فرانسویها برای نگهداری شیوهی زندگی مورد علاقهی خود و حمایت از آن، کارزار فرهنگی آشکاری را آغاز کردهاند که کانون آن، مقابله با کلمههای وارداتی دنیای انگلیسیزبان است. مسلماً این نبرد، کاری مشکل خواهد بود چرا که نهتنها انگلیسی در بسیاری از نقاط جهان، که دارای زبان خاص خود هستند، تبدیل به زبان مشترک ارتباطی شده است بلکه بسیاری از امور تجاری و فنی و ورزشی و تفریحی نیز در جهان به این زبان انجام میگیرد. با این حال مبارزه ادامه دارد.
امیدواریم بتوانیم در آینده دربارهی زبان فارسی ویژهنامهای منتشر کنیم. البته جستار این شماره نیز به همین موضوع اختصاص دارد. وامّا افراز. سه عنوان تازه به جمع عنوانهای نامهی افراز افزوده شده: خبرها، روزشمار و نامه. چون خود عنوانها نشاندهندهی محتوای آن بخشها هستند نیازی به ارایهی توضیح نمیبینیم. در ضمن در نظر داریم بخشی را به نام «یادداشتها» راهاندازی کنیم که در برگیرنده یادداشتهای گوناگونی خواهد بود که شما – در هر موضوعی که علاقه داشته باشید – مینویسید.
در ضمن، این شماره چون دربرگیرندهی گفتاری دربارهی حوزهی فرهنگی ایران است بر روی جلد، نقشهای تقریبی از این حوزه را نقش کردیم به همراه تصویر شهر پارسه(تختجمشید) از فراز کوه رحمت، که نماد ایران است. چون برخی از مورخان از جمله آرتور پوپ، شاهنشاهی هخامنشی را در حکم نخستین نمونهی سازمان ملل میدانند، از اینرو میتوان آن شهرک اداری را در حکم نخستین نمونهی دفتر سازمان ملل دانست، کما اینکه خشایارشا که بخش عمدهی این شهر درزمان او ساخته شده، در نبشتهای که بهجا گذارده، اعلام داشته است: « این ساختمان را من برای همهی مردم کشورها بنا نمودم».
استاد شهریار دربارهی تختجمشید سروده است:
این بنایی است که سی قرن بهپاست
سند قدمت ملّیت ماست
فلکش دست به ترکیب نبرد
روزگارش نتوانست سترد.
ایران چهار فصل زیبا دارد، اما خلاقیت ندارد
آسیا (24 اسفند) ـ اریشکوب، رییس انجمن جهانگردی آلمان:
صنعت توریسم ایران برای ارتقا در سطح جهانی باید چهره و اندیشههای خود را دگرگون کند.
جذب توریست، کار بسیار سخت و طاقتفرسایی است که در درجهی نخست نیاز به برنامهریزی قوی و همهجانبهی علمی دارد.
هماکنون، دبی بهترین و موفقترین الگوی توریسم به ویژه در امر بازاریابی در بین کشورهای منطقهی خاورمیانه و خلیج فارس است.
وجود چهارفصل زیبا در ایران برای جذب توریست به تنهایی کافی نیست، شما به خلاقیت و نوآوری نیز نیاز دارید.
تاریخ ارامنهی ایران بخشی از تاریخ ملت ایران است
همشهری (7 خرداد) - رییس سازمان میراث فرهنگی کشور گفت: هر کس تاریخ ارامنهی ایران را مرور کند، تاریخ ملت ایران را مرور کرده است، تاریخ کسانی که این سرزمین، قرنها به آنها تعلق داشته و آنها نیز قرنها به وطنشان خدمت کردهاند.
به گزارش میراث خبر در مراسم آغاز نخستین مرحلهی احداث ساختمان، موزهی ارامنهی ایران با حضور اسقف ارامنهی تهران، اعضای هیات خلیفهگری ارامنه، معاون معرفی و آموزش سازمان میراث فرهنگی و جمعی از هموطنان ارمنی در مجاورت کلیسای حضرت مریم(س) برگزار شد.
سید محمد بهشتی گفت: برپایی این موزه، امکانی را فراهم میآورد تا هموطنان ما، ویژگیهای فرهنگی یکدیگر را بازشناسند. شناخت فرهنگ ها نسبت به هم سبب انس، الفت، محبت و دوستی بیشتر میشود.
صدام و آثار باستانی عراق
ایران (15 تیر) – طبق نظر کارشناسان، صدام حسین عامل اصلی از دست رفتن و نابودی آثار باستانی عراق به شمار میرود او به علت غرور شخصی و تصور اینکه «بختالنصر» است، دستور داد باقیماندههای آثار تاریخی «بابل» را که از چهار هزار سال پیش پابرجا بود به این بهانه که قصد دارد آن را باسازی کند ویران کنند. در این بازسازی خشتهایی از گل سخت در بنا به کار رفت و از آجر معمولی در بازسازی تالار یونانی آن استفاده شد با این اختلاف که صدام دستور داد در فاصلهی هر دو متر از دیوان ادعایی شهر بابل، نام صدام حسین حک شود.
در سال 1991 صدام به نیروهای خود دستور داد که موشکهایی به سوی شهرهای کهن و تاریخی مانند نجف و کربلا شلیک کنند که در اثر آن شماری از آثار باستانی ویران شد، کما اینکه قلعهی تاریخی کرکوک بمباران شد.
در دورهی او نیز تعمداً تاق کسرا پایتخت ساسانیان که بزرگترین و قدیمیترین تاق «قوسی شکل» جهان که از آجر و خشت ساخته شده است بهشمار میرود به فراموشی سپرده شد. تاریخ این تاق به قرن چهارم میلادی میرسد. ناگفته نماند که در اثر بمباران و نصب توپخانهای در کنار آن، مقداری از آجرهای آن فرو ریخت.
هنگامی که صدام دستور داد تا مجرای «رودخانهی سوم» به منظور خشک کردن مناطق تاریخی «هور»ها احداث شود، آب، مناطق باستانی زیادی را گرفت و آثار شهر تاریخی «اوروک» از بین رفت و میزان سرقتها در «نفر» و تل «ام العقارب» و تل «جوخه» افزایش یافت:
کما اینکه صدام تعداد زیادی از پایگاههای سری هوایی و پایگاههای موشکهای زمین ـ هوا و زمین ـ زمین را زیر آثار باستانی سومر و اکد احداث کرد که همین امر لطمههای زیادی به این آثار وارد ساخت.
یادی از یک روحانی
کتاب هفته (2 آذر) – دکتر محمود مرعشی، رییس کتابخانهی آیتالله مرعشی نجفی:
این کتابخانه به لحاظ شمول نسخههای خطی کماً و کیفاً در کشور ما در ردهی اول است. ذخایر این کتابخانه حتا از کتابخانهی آستان قدس نیز بیشتر است، بهخصوص که کتابخانهی مجلس، ملی و آستان قدس بیشتر کتابهای اهدایی را جمعآوری کردهاند در حالیکه در این کتابخانه اینگونه نیست؛ از آن زمان قدیم، مرحوم آیتالله مرعشی کتابها را خریداری کردند و پس از ایشان هم ما این رویه را ادامه دادیم. در واقع ما نسخهها را گزینش میکنیم و سپس میخریم، به همین جهت ذخایر اینجا شاید از نظر نسخههای معمولی کم داشته باشد، اما از لحاظ تعداد و کیفیت اینجا نخستین کتابخانهی کشور و سومین کتابخانهی جهان اسلام (اول کتابخانهی سلیمانیهی ترکیه که نزدیک به 180 هزار مجلد کتاب خطی دارد، دوم کتابخانهی دارالکتاب قاهره که 110 هزار نسخه خطی دارد) است.
بالغ بر 65 هزار عنوان که اکثر آنها به زبان عربی و 30 درصد آنها به زبان فارسی و چند درصدی هم به زبانهای ترکی، تاتاری و دیگر زبانها است و حدود یک میلیون کتاب چاپی که در 50 زبان مختلف است. در این کتابخانه برخی نسخههای چاپی وجود دارد که ارزش آنها از نسخههای خطی هم مهمتر است و سابقهی چاپ آنها به چهارصد و اندی سال میرسد، مثل کتاب طب ابنسینا که در سال 1593 میلادی چاپ شده و نظایر اینها و یا کتابهایی که در اروپا چاپ شده و در زمان صفویه به ایران آمده است.
تمامی آنهایی که با کتابخانهی آیتالله مرعشی آشنایی دارند میدانند که در این مجموعه تنها کتابهای مذهبی نگهداری نمیشود. ما نه تنها در علوم انسانی بلکه در علوم پایه، محض، فیزیک، شیمی، نجوم، موسیقی و حتا شطرنج کتابهای مهمی داریم. یادم میآید دو سال قبل یک پروفسور مصری که در رشتهی ریاضیات درس میخواند نسخهای را پیدا کرد که چنانکه خودش گفته، در هیچ کتابخانه دنیا نبوده است. یا استاد دیگری از کلن آلمان که چند کتاب ما را بردند و چاپ کردند. ما در اینجا نسخههای خطی کتابهای ادیان دیگر را هم داریم، نسخهای از زبور آلداود داریم که 800 سال پیش روی پوست نوشته شده است، یا خط حبشی که مربوط به 1000 سال پیش است.
هستهی اولیه این کتابخانه زمانی شکل گرفت که مرحوم آیتالله مرعشی در نجف به تحصیل اشتغال داشتند. ایشان در نوجوانی به کتاب علاقه داشتند و اهل مطالعه بودند و ایشان که خیلی اهل تألیف و تصنیف بودند برای من میگفتند «میدیدم بیشترین خریداران این ذخایر اسلامی و نسخههای خطی] … [نمایندگان انگلیس بودند [...]و من دست به کار شدم. چون یک طلبهای بیش نبودم و وضع مالی خوبی هم نداشتم، به ناچار یک وعده غذا را حذفکردم ـ ظهرها غذا نمیخوردم ـ هم زمان شبها در یک کارگاه بعد از فراغت از تحصیل به کار مشغول شدم و نماز و روزهی استیجاری به جا میآوردم و دستمزدهای خودم را صرف خرید این ذخایر میکردم». ] … [از آن روز تا آخرین روز زندگیاشان به همین شیوه و با سماجت و سختی وصفناپذیری بر این مجموعه میافزایند. تا وقتی که ایشان حال داشتند و جوان بودند همه جا را به دنبال کتاب میگشتند و پیدا میکردند.
عشق ایشان به کتاب به دوران زندگی محدود نشد، چرا که وقتی قبر بسیار مناسبی را در داخل حرم حضرت معصومه در نزدیک ضریح (چون ایشان به کبوتر حرم معروف بودند، چرا که 70 سال صبح و شب نماز جماعت اقامه میکردند) و به عنوان تولیت سابق برایشان در نظر گرفته بودند، ایشان علیرغم وقوف به این قضیه در وصیتنامهاشان مرقوم فرمودند: «من را در راهروی ورودی کتابخانه، زیر پای افرادی که دنبال علوم آل محمد(ص) هستند دفن کنید». جالب توجه اینکه این مسأله برای خارجیهایی که به کتابخانه میآیند بسیار جلب توجه میکند که یک رهبر روحانی چگونه از جایی به این مقدسی بگذرد و بیاید اینگونه از علم و کتاب و کتابخوانی طرفداری کند. ایشان با کتاب زیستند و با کتاب از دنیا رفتند و در کنار کتاب آرمیدند که همین کتابخانهی نمونه، بین آثارالباقیاتی است که ایشان از خود بر جای نهادهاند.
مجموع عمر پدرم 96 سال بود. من وقتی ساعات عمرایشان را میسنجم، میبینم در 24 ساعت فقط 3 ساعت استراحت میکردند. آثاری را که ایشان دارند همه محاسبه کردیم که به 150 اثر بالغ میشود. 100 مقدمه برای کتابها نوشتند. آقای فروزانفر(بدیعالزمان) کتابی درباره شجرهی علمای امامیه نوشته بودند که از پدرم خواستند مقدمهای بر آن بنویسند که پدر نوشتند. علاوه بر اینها مرحوم ابوی از بنیانگذاران اولیهی وحدت بین مذاهب است و به نحوی که وی را شیخالاجازهی عصر خودشان لقب داده بودند (450 اجازهی روایتی از علمای اهل سنت، علمای زیدیه، علمای شیعی و امامیه داشتند)، چنانکه در 70 سال قبل، ایشان به علمای اهل سنت مصر و سوریه و عراق و هند و اندونزی نامه مینوشتند و از علمای برجستهی سنّی آنها میخواستند که اجازهی نقل حدیث از کتب صحاح اهل سنت (صحاح ششگانه) را به وی بدهند.
نخستین شهر خشت و گلی جهان
هفتهنامهی امرداد (17 دی)- محسن اولیا، رییس سازمان مسکن و شهرسازی یزد: یزد از نظر معماری خشت و گل، نخستین شهر جهان بوده که گسترهی آن یک هزار و 200 هکتار است و از این لحاظ در کنار شهر ونیز ایتالیا که نخستین شهر آبی است، قرار دارد.
کیارستمی از مرگ زندگی میسازد
امید جوان (22 دی) – مارتین اسکورسیزی، کارگردان سرشناس آمریکایی: فیلم «A.B.C آفریقا» اثر عباس کیارستمی یک شاهکار است. این فیلم دربارهی اوگاندایی است که به وسیلهی ایدز یتیم شده است. اگر فیلمساز دیگری بود حتماً تمام تلاشش را میکرد رنج کودکان را نشان دهد اما کیارستمی تصاویر لذتبخش و سرخوشی که هنوز قابل لمس است را ضبط کرده است. او از مرگ زندگی ساخته است.
اختلاف لهجه، ملیت نزاید بهر کس
امید جوان (8 دی) – دکتر پرویز ورجاوند از فعالان سیاسی که در جمع یک انجمن فرهنگی غیردولتی سخن میگفت، اظهار داشت: در انگلستان دانشگاهی وجود دارد که با دریافت هر ترم 8500 دلار مدارک بالای دانشگاهی و حتا دکترا اعطا میکند و برخی از مدعیان تخصص که در عرصههای مختلف اظهار نظر میکنند و از آنها با عنوان «دکتر» یاد میشود در واقع در چنین مرکزی دکترا گرفتهاند! ورجاوند همچنین نسبت به قومگراییهای افراطی در منطقهی آذربایجان و خوزستان هشدار داد و یادآور شد چون نمیتوانند با مذهب تشیع از در مخالفت وارد شوند زیرا که حساسیتهای سیاسی را تحریک میکند از موضع زبان وارد شدهاند و زبان فارسی را مورد حمله قرار دادهاند و زبانهای قومی را تقویت میکنند و این برای یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران بسیار خطرناک است. ورجاوند گفت: این پدیدهها نوظهور است در حالی است که در دهههای گذشته بیشترین خدمات به زبان فارسی از سوی استادان و شاعران آذری چون شهریار، [استاد]رعدی آذرخشی و [استاد رضا زادهی] شفق بوده و هرگز آنان از زبان آذری در مقابل پارسی سخن نمیگفتند. وی افزود: مگر «شهریار» که مرتباً بر سرودهی «حیدربابا»ی او تأکید میکنند و انبوه اشعار پارسی وی را از یاد میبرند نگفته است: «اختلاف لهجه، ملیت نزاید بهر کس»؟ این پژوهشگر همچنین نسبت به تحرکات تجزیهطلبانه برای القای برتری زبان و گویش عربی در منطقه خوزستان هشدار داد. به اعتقاد وی، راهکار مقابله با این تحریکات و تحرکات، نگاهی فرهنگی و تاریخی و غیر ایدیولوژیک به مشترکات ایرانیان است و به جای رویکردهای گذشته در اصرار بر همکاری و پیوند با کشورهایی که زبان فارسی و پیشینهی تاریخی ایران را نمیپذیرند، باید به سرزمینهای جدا شده از ایران بزرگ بیشتر نزدیک شد.
اثر ملّی
کتاب هفته (7 دی) – لوریس چکناوریان، موسیقیدان، رهبر ارکستر، آهنگساز برجسته و آفریدگار اپراهای «رستم و سهراب» و «خسرو و شیرین»:
به کتابهای تاریخی خیلی علاقه مند هستم، البته داستان هم دوست دارم. واقعاً نمیدانم چرا. ولی فکر میکنم تاریخ به ما نشان میدهد در هزارهی سوم میلادی، ما انسانها هنوز در زمینه هایی رشد نکرده و ابتدایی هستیم، یعنی از نظر فنی و تکنیکی پیشرفت کردهایم ولی از نظر اخلاقی و روحی نه.
روی سناریو] رستم و سهراب[ یکسال کار کردم ولی کار بر روی اپرا را از سال 1361 آغاز کردم و 20 سال طول کشید و 8 ورسیون مختلف برای آن نوشتم. علت طولانی شدن آن، این بود اگر داستان دیگری بود شاید اینقدر طول نمیکشید ولی «رستم و سهراب» یک اثر ملی است. شما به هر جا که مراجعه کنید میبینید که مردم با این داستان آشنایی دارند. به همین دلیل باید موسیقییی میساختم که برای مردم، قابل فهم و درک باشد و به قول معروف به دلشان بچسبد. به همین دلیل سالها دربارهی تعزیه و مقامها و ردیفهای موسیقی ایرانی مطالعه کردم تا بتوانم موسیقی را بر پایه اصول صحیح بسازم، تا وقتی که شنوندهای آن را میشنود، احساس غرابت نکند و فکر نکند که مثلاً دارد به اپرای «وردی» گوش میدهد. در طول مدت این 25 سال در عین اینکه اثر را کامل میکردم، خودم هم رشد پیدا میکردم و اطلاعاتم در این زمینه بیشتر میشد و وقتی هم که این اپرا اجرا شد خوشحال شدم که مردم با آن احساس نزدیکی داشتند.
من در بروجرد بهدنیا آمدم. مادرم پس از قتلعام ارامنه در ترکیه به ایران مهاجرت کرد و پدرم از زندانهای استالین فرار کرد. ولی آنها خانوادهاش را با تبر کشتند و هر دو به ایران آمدند و خوشبختانه سرحد ایران همیشه برای ارامنه باز بوده است و اصلاً یکی از دلایلی که باعث شد «رستم و سهراب» را بسازم به خاطر تشکر از هموطنان ایرانیام است که هزاران ارمنی را از مرگ نجات دادند. پدربزرگم هم، پزشک آیتالله بروجردی بود و در بروجرد در ادارهی بهداری کار میکرد. به هر حال من ایرانی هستم و روح من متعلق به ایران است.