باور بسیاری بر آن است که شاهنامه مجموعه داستانهایی است در قالب شعر که حاصل ذهن پویا و توان شاعری فردوسی شاعر گرانسنگ ایران میباشد. این نوشته کوتاه بر آن است تا این نکته را روشن نماید که شاهنامه کتابی تاریخی بر مبنای نوشتارهای کهن ایرانی میباشد و پیش از فردوسی وجود داشته است، فردوسی تنها این کتاب گرانمایه - که پیش از او کس دیگری (دقیقی شاعر) نیز تصمیم در به شعر در آوردن آن داشته است - را با سخن شیوا و بیمانند خود به شعر در آورده است. درگنجینه ادب پارسی امروزه مقدمهای از کتابی به نام شاهنامه ابومنصوری وجود دارد، و در آن مقدمه - که بیگمان همه ایرانیان میبایست آن را بخوانند تا بدانند که شاهنامه ساخته و پرداخته ذهن فردوسی نیست - چگونگی گرد آوری یک کتاب تاریخ بیمانند در زمان سپهسالار خراسان ابومنصور محمد پسر عبدالرزاق پور فرخ توسی آورده شده است. ابومنصور سپهسالار خراسان که در آن کتاب مردی میهن دوست و پژوهشگر معرفی شده است بر آن میشود تا تاریخ کهن ایران را که در کتابها و نوشتارهای کهن پراکنده است، گردآوری کند، پس مامورانی را به سراسر ایران میفرستد تا یک گروه پژوهشی برای نوشتن تاریخ ایران تشکیل دهند. ماموران وی افرادی را که کتانخانهها وگنجینههای کهن نوشتارهای ایرانی، به خطها و زبانهای کهن را در دست داشتهاند، یافته و بدانها پیشنهاد میدهند تا در نوشتن تاریخ ایران به زبان پارسی آن روزگار گرد هم آیند. در میان این افراد نام چهار تن هنوز نیز برای ما به یادگار مانده است: «ماخ» پیر خراسانی از هرات، «یزدان داد» پور شاپور از سیستان، «ماهوی خورشید» پور بهرام از نیشابور و «شادان» پور برزین از توس.پس در پایان باز بر این نکته پافشاری میشود که محتویات شاهنامه فردوسی نظر شخصی وی نبوده و بر اساس تاریخ ایران میباشد، که گروه پژوهشی ابومنصور محمد پسر عبدالرزاق پور فرخ توسی نوشتهاند. شوربختانه امروزه پیوند ایرانیان با گنجینه ادب پهلوی، اوستایی، مانوی، سغدی و ... گسسته است، که اگر چنین نبود با یک مقایسه کوچک از برخی داستانهای شاهنامه با متون کهن به ویژه متون پهلوی و اوستا، ایرانیان درمییافتند که گروه پژوهشی ابومنصوربا چه امانتداریای نوشتارهای کهن را به پارسی آن روزگار ترجمه کردهاند و فردوسی با چه امانتداریای کتاب شاهنامه ابومنصوری را به شعر در آورده است. پس آنانکه میخواهند در زمینه شاهنامه پژوهش کنند میبایست که شاهنامه پژوهی را ساده نینگارند و شاهنامه را تنها یک کتاب شعر نبینند. شاهنامه پژوه نمیتواند چند داستان مشهور شاهنامه را بخواند و سپس آغاز به داوری درباره شاهنامه و فردوسی نماید؛ بدون خواندن همه شاهنامه، و بدون دانستن مو به موی تاریخ و فرهنگ کهن ایران، و بدون آگاهی از دست کم دو زبان کهن پهلوی و اوستایی و دسترسی به متون پهلوی و اوستا شاهنامه پژوهی امکان پذیر نمیباشد.
۲۹ بهمن ماه ۱۳۸۹
آزاده احسانی
برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به :
مقدمه شاهنامه ابومنصوری ( رجوع شود به بیست مقاله شادروان علامه محمد قزوینی)
مقدمه شاهنامه ویراسته فریدون جنیدی ، بنیاد نیشابور ۱۳۸۸