
ای یاوه گوی نادان، بازیچهء شغالان،
چون شیرخواره طفلان، از رسم و راهِ مردان
گویا خبر نداری!
تو از کنامِ شیران،  از خطهء دلیران،
گویا خبر نداری!     
****
این خاکِ پهلوان خیز، این توتیای زر خیز،
با جانِ ما سرشته
پیوند جاودانش، بر سنگِ کوه و دریا،
با خونِ ما نوشته
****
ای یاوه گوی نادان، گویا خبر نداری
کاینجا  نه ریگ صحرا اینجا  نه سوسمار است!
اینجا تمامِ ایران، یک جنگلِ شکار است
صد ها هزار بیشه، در گوشه و کنار است
هر بیشه جایگاهِ صد شیرِ کار زار است !
****
باری ز سر به در کن پندار این جزایر،
ازاین خطر حذر کن ، ای رونشسته زایر،
جان ترا بگیرد این لقمهء گلو گیر،
باید که رو بتابی زین ناخجسته تدبیر
****

تنب بزرگ و کوچک، اروند رود زیبا،
آن پارسی خلیج و  بحرین  یا که  موسا،
سر داده اند با هم ،این نغمهء فریبا:
«من با تو نامدارم ،ای مهدِ سرفرازان
من با تو جاودانم ،ای سر زمینِ ایران»

اول اردیبهشت هزار و سیصد و نود و یک
هما ارژنگی